eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این دیار سربلند، فصل‏‌های سرخ و خونینی را پشت سر گذاشته است ...🥀 روزگاری این پهناور دلیر، انارستان بود ... انارهای عاشق، با سینه‏‌های خونین در همه جا رسته بودند!🥀 خزان که نه، اما موسمی رسید که انارها همه بر خاک افتادند و خونشان در تمام ایران زمین جریان گرفت و از آن همه خون بی‏‌باک ، مرز تا مرز ، شقایق رویید و سرفرازی و سربلندی رواج گرفت... ــــــــــــــــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
🕊 تا آنجا که به یاد دارم هیچوقت ندیدم ایشان کنار سفره ای که پدر و مادرش نشسته اند دستش را زودتر از آنها به سفره برده باشد.✋🏻✨ شبهایی که در منزل پدری حاجی میهمان بودیم ، بنا بر شرایط شغلی پدرش دیرتر به خانه می آمد اما حاج مهدی را می دیدم که همینطور با لباس بیرون نشسته است می گفتم چرا نمی خوابی؟🤔 می گفت می ترسم پدرم بیاید و در حالت دراز کش خواب باشم ، آن وقت جواب این بی احترامی را چه طور بدهم؟🍃 بعد صبر می کرد و وقتی پدرش می آمد چراغ را خاموش می کرد ایشان هم می رفت بخوابد. صبح هم قبل از همه بیدار می شد و به نماز می ایستاد .👣📿 [راوی : همسر شهید زهرا سلطان زاده] ✍🏻 {شهید عبدالمهدی مغفوری} 📝ولادت : ١٣٣۵ محل تولد : کرمان 📝شهادت : ١٣۶۵/١٠/۵ محل شهادت : کربلای ۴ ✍🏻 ‌{📚عشق و دیگر هیچ _عبدالمهدی} @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت یعنی... ڪوچه‌ ے خلوتے را میخواهم بی‌ انتها، براے رفتن... بے واژه، براے سرودن و آسمانے براے پـرواز ڪردن عاشقانہ اوج گرفتن و رها شدن...🕊 🌹 🌹 ــــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله‌الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه، روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت، می‌گفت: مثل ارباب همه جا را مثل دود می‌دیدم، اینقدر حال من بد شد که نمی‌توانستم روی پای خودم بایستم، از آن روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام‌حسین علیه السلام را فهمید . . .💔 ♥️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در آن جلسات، بهنام هم مي آمد. اما به خاطر شیطنت و شور و حرارت سنش با حاضر جوابي و خنداندن جمع، جوّ جلســه را به هم مي زد و داريوش هم او را بیرون مي کــرد. وقتي داريوش فهمید که بهنام به صالح علاقه دارد و صالح هم بچه ي مؤمن و درستكار و ورزشكار است، سفارش بهنام را به صالح کرد. ديگر حواس صالح بیشــتر به بهنام بود تا در ســالن کشــتي شر راه نیندازد. گرچه بهنام با شــیرين زباني و حرکات بامزه اش توانسته بود در دل همه جا باز کند. حتي مربي کشتي شان آقاي زري باف، با آنكه بارها از دست بهنام عصباني مي شد اما باز مراعاتش را مي کرد. دوســتي آنها ادامه داشــت تا اينكه زمزمه هاي انقلاب به فرياد تبديل شد و خرمشهر هم مثل شهرهاي ديگر ايران دستخوش حوادث انقلاب شد. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالگرد عروج شهادت یاردیرین شهید حاج قاسم سلیمانی حاج حسن سومین فرمانده جبهه مقاومت / پس از سردار حجازی و دکتر بردی نشین ، شهید حاج حسن ایرلو از فرماندهان باسابقه جبهه مقاومت 🌎 سردارحاج ) یادش گرامی وراهش پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجهم ـــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
در فتح المبین مجروح شد. به یک بیمارستان در تهران منتقل شد. روزی که می خواست مرخص شود و به جبهه بازگردد، هیچ پولی نداشت! هیچ آشنایی در تهران پیدا نکرد بجز امام زمان عج الله روز جمعه بود. به آقا متوسل شد‌... جمعیت برای ملاقات با جانبازان و مجروحین از نمازجمعه به بیمارستان آمده بودند. 🌷یک سید روحانی از لابه لای جمعیت خودش را به مصطفی رساند و یک کتاب دعا به او هدیه داد و گفت: این شما را تا جبهه می رساند و بلافاصله رفت! مصطفی هرچه تلاش کرد نتوانست آن سید را ببیند. وقتی مردم رفتند، کتاب دعا را باز کرد. چند اسکناس نو داخل آن بود. وقتی به جبهه رسید، پول ها هم تمام شده بود! 📚برگرفته از کتاب مصطفای خدا. خاطرات روحانی شهید مصطفی ردانی پور. اثر گروه شهید هادی 🌷شادی روحش @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطلع الفجر حسين الله كرم ســرهنگ علي ياري و سرگرد سامي از تيپ ذوالفقار ارتش نيز با نيروهاي سپاه هماهنگ شدند. بسياري از نيروهاي محلي از سرپل ذهاب تا گيان غرب در قالب گردان هاي مشــخص تقسيم بندي شــدند. اكثر بچه هاي اندرزگو به عنوان مسئولين اين نيروها انتخاب شدند. چندين گردان از نيروهاي ســپاه و داوطلب به عنوان نيروهاي خط شــكن، وظيفه شروع عمليات را بر عهده داشتند. . 💙💙💙💙 فرماندهان در جلســه نهايي، ابراهيم را به عنوان مســئول جبهه مياني، برادر صفر خــوش روان را به عنوان فرمانده جناح چپ و برادر داريوش ريزه وندي را فرمانده جناح راســت عمليات انتخاب كردند. هدف عمليات پاكســازي ارتفاعات مشرف به شهرگيان، تصرف ارتفاعات مرزي و تنگه هاي حاجيان و گورك و پاسگاه هاي مرزي اعام شده بود. وســعت منطقه عملياتي نزديك به هفتاد كيلومتر بود. از قرارگاه خبر رسيد كه بافاصله پس از اين عمليات، سومين حمله در منطقه مريوان انجام خواهد شد. ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
🌷دنیا را دیدند.... نخواستند.. روحشان بزرگ تر از دنیــا بود خـــدا به فرشته ها گفتــــ: بیاوریدشـــــان .... اینها سهـــم شان پـــرواز است.... شبتون شهدایی @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍هادی شده ای راه کسی گم نکند..... 🌱 سلام خدا بر تو ای برگزیده خدا ✨ سلام خدا بر کسانی که انقدر اوج گرفتند که رفيق خدا شدند... 🕊 دست ما را بگیر ای که نزد خدا و مادر سادات ابرو داری 🕊 صبحتون شهدایی ★ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هاشم سر برگرداند و با نگراني گفت: «زودباش بهنام، سربازها دارند مي آيند.» بهنام قوطي اســپري رنگ را به شــدت تكان داد و بعد روي ديوار نوشت: يا مرگ يا خمیني، مرگ بر شاه ظالم. هاشم برگشت و دست بهنام را کشید. «بدو بهنام! سربازها دارند مي آيند.» بهنام و هاشم دويدند. از پشت سر نعره اي به گوششان رسید. «ايست!» بهنام و هاشم توجه نكرده و سرعت شان را زياد کردند. صداي گلولـــه آمد. بهنام دست هاشم را کشید و تو يك کوچه پیچیدند. کوچه بن بست بود. هاشم که داشت گريه اش مي گرفت، نالید:«کارمِان تمام شد. الان مي گیرندمان.» «به اين زودي ترسیدي، معطل نكن بپر بالا!» بهنام دســتانش را روي شــكم جمع کرد. هاشم گیج و حیران نگاهش کرد. بهنام به او توپید. «معطل نكن، بپر روي ديوار!» هاشــم عقب گرد کرد. دويد و يك پايش را روي دستان بهنام گذاشت. بهنام بدن سنگین هاشم را بالا انداخت. هاشم لبه ي کاهگلي ديوار را گرفت و خودش را بالا کشــید؛ به شــكم، روي ديوار دراز کشید و دســتش را پايین آورد. بهنام پريد و دست هاشم را گرفت. دست هاشم به ديوار مي سايید و خرده هاي خاك روي ســر و صورت عرق کرده ي بهنام مي ريخت. هاشــم با وحشت ديد که يك ســرباز اسلحه به دست تو کوچه پیچید. دســت هاشم سست شد. بهنام پايین افتاد. ســرباز نزديك شد. هاشم چشمانش را از ترس بست. فكر کرد الان است که صداي گلوله بلند شود و بهنام غرق خون بر کف کوچه بیفتد. «معطل چي هستي؟ برو بالا!» چیزي کنار هاشــم افتاد. هاشم چشم باز کرد و ديد که بهنام کنارش افتاده و سرباز دارد دست و بالش را مي تكاند. بهنام رو به سرباز گفت: «نوکرتم کاکا!» سرباز لبخندي زد و گفت: «زود باشید. بپريد آن ور و فرار کنید.» بهنام و هاشم از آن طرف ديوار پريدند پايین و دويدند. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{لذٺ‌زندگےبه بندگے ولذٺ‌بندگےبا شهادٺ کامل‌مےشود. . لایق‌نبودنـ معنےاش تلاش‌نکردن‌نیسٺ شاید"لایق"شدیم...} ــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
✨﷽✨ 🌹 بسم‌الله الرحمن الرحیم این‌جانب بابک نوری هریس فرزند محمد به تو حسادت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش. تو را می‌ستایند، فریب مخور. تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش…  آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم) شهید بابک نوری ــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
مطلع الفجر حسين الله كرم همه چيز در حال هماهنگي بود. چند روز قبل از شــروع كار از فرماندهي سپاه اعلام شد: عراق پاتك وسيعي را براي باز پس گيري بستان آماده كرده، شما بايد خيلي سريع عمليات را آغاز كنيد تا توجه عراق از جبهه بستان خارج شود. براي همين، روز بعد يعني بيســتم آذر 1360 براي شــروع عمليات انتخاب شد. شــور وحال عجيبي داشتيم. فردا اولين عمليات گسترده در غرب كشور و بر روي ارتفاعات شــروع مي شــد. هيچ چيز قابل پيش بينــي نبود. آخرين خداحافظي بچه ها در آن شب ديدني بود. بالاخره روز موعود فرا رســيد. .با هجوم وسيع بچه ها از محورهاي مختلف، بســياري از مناطق مهم و اســتراتژيك نظير تنگه حاجيــان وگورك، منطقبرآفتاب، ارتفاعات سرتتان، چرميان، ديزه كش، فريدون هوشيار و قسمت هائي از ارتفاعات شياكوه و همه روستاهاي دشت گيان آزاد شد. 💙💙💙💙 در جبهه مياني با تصرف چندين تپه و رودخانه، نيروها به سمت تپه هاي انار حركت كردند. دشمن ديوانه وار آتش مي ريخت. بعضي از گردان ها با عبور از تپه ها، به ارتفاعات شياكوه رسيدند. حتي بالاي ارتفاعات رفته بودند. دشــمن مي دانست كه از دســت دادن شياكوه يعني از دست دادن شهر خانقين عراق، براي همين نيروي زيادي را به سمت ارتفاعات و به منطقه درگيري وارد كرد. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...🌷 پنجشنبه ها دلتنگ تَرَم غصه ام سنگین تراست و بغضم شکننده تر حرفاے کمترے براے گفتن دارم واشک هاے بیشترے براے ریختن خوشا زبانی که شهـدا را یاد کند با ــــــــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313🥀
«🖤🕯» - بهش می‌گفتن واسہ‌چےBMWروول‌ڪرد؎و اومد؎مدافع‌حرم‌شد؎..؟! نونت‌ڪم‌بود؛آبت‌ڪم‌بود میگفت‌:عـشقم‌ڪم‌بودシ...! ‹شھیداحمدمحمدمشلب› ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- « »‌‌ ـــــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313