#معرفی_شهید
🌺نام: بابک
💐نام خانوادگی: نوری هریس
🌹نام پدر: محمد
🍀تاریخ ولادت:21 مهر 1371
🥀تاریخ شهادت: 28 آبان 1396
🌸محل شهادت: بوکمال سوریه
💫نحوه شهادت: اصابت خمپاره
🍃میزان تحصیلات: کارشناسی
🌿وضعیت تاهل: مجرد
🎍درجه: بسیجی
🌱ملیت: ایرانی
🌾دین: اسلام
🍁مزار شهید: گلزار شهدای رشت
🌺خاطره ای از شهید از زبان مادر:
وقتیبرایاولینبارازمدافعحرم
شدنشبامن صحبتکرد؛گریہکردم.
بہمنگفت:
"مامانگریهنکن!
دوستدارمبرم..قویهستم هیچ اتفاقی برایمننمیافتہنگراننباش
مادردیگمحضرتزینب(س)توی
سوریہهستمنبایدبرم وراهروبرایزیارتشمابازکنم"
بعدمنروبوسیدوبارهادرآغوش
گرفتوگفت:
"گریہنکنمامانبخندتامنراحتتربتونمبرم."
دعایهمیشگیششهادتبود.
بابڪمدومآبانماه۹۶برایاولینوآخرین
بارراهیدفاعازحرمشد.
🌸قسمتی از وصیت نامه شهید:
به تو حسادت میکنند، تو مکن!
تو را تکذیب میکنند، آرام باش!
تو را میستایند، فریب مخور!
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن!
مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مش!
همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش!
آنگاه از ما خواهی بود... ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت کوتاه از
#امیر_سرلشگر
#خلبان_شهید
#علی_اکبر_شیرودی
🔰 تنها خلبان جنگ در دنیا که با 2500 ساعت پرواز و 360 سانحه هوایی نام خود را در تاریخ خلبانان جهان ثبت نمود .
#سالروز_شهادت🕊
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#هر_روز_با_شهدا
#طلاهای_طلائیه!!
📌سال ۷۳ در محور «#طلائيه» مشغول تجسس پيكرهای شهدا بوديم. منطقه مورد نظر محلی بود كه برادرانمان قبلاً پيكر تعدادی از شهدای شهرستان «كاشان» را در آنجا پيدا كرده بودند.... پيش روی ما گودال بزرگی بود كه بسيار مشكوك به نظر میرسيد. حدس بچهها اين بود كه تعدادی «شهيد» نيز بايد در اين گودال مدفون باشند. همين احتمال، بچهها را به «كندن» واداشت. خاك را به كلی كنار زدند....
💔پيكر ۱۳ شهيد درحالیكه پاهای آنها به وسيلهی طناب بسته شده بود از زير خاك نمايان شد! منظره عجيبی بود. شهدا طوری كنارِ هم قرار گرفته بودند كه همگی دست در دست يكديگر داشتند؛ يعنی شهيد اولی با شهيد دومی.... و شهيد سومی الی آخر دست در دست هم داده و به شهادت رسيده بودند. معلوم بود كه عراقیها، روی اين عزيزان، زنده زنده خاك ريخته بودند. آنها تا آخرين لحظات حيات، برادريشان را حفظ كرده بودند...!
🔖راوی: جستجوگر نور آقای سعید پرورش
🌹شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_#صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
❣🌹❣
🌹شهید شانزده ساله ای که به حضرت علی اصغر (علیهالسلام ) توسل می جست.
♦️ شانزده ساله بود و از یک خانواده روحانی. اطلاعات مذهبی فراوانی داشت. بچه هااو را عارف کوچولو صدا میکردند.
در خط سوم، جایی که قبضه های خمپاره مستقر بودند. قرار داشتیم. میخواستم با او خداحافظی کنم. هر چه دنبالش گشتم نبود، عاقبت کنار رودخانه پیدایش کردم.
نشسته بود با خودش زمزمهای داشت و آهسته گریه میکرد. به شوخی گفتم: چیه؟ خلوت کردی، التماس دعا.
❣گفت:«روضه علی اصغر میخوانم»
پرسیدم: «چرا علی اصغر
🌹گفت: من هم مثل علی اصغر به شهادت خواهم رسید. بعد اضافه کرد: اگر قول بدهی به کسی نگویی برایت تعریف خواهم کرد.
گفتم: قول میدهم، ولی تو را که به خط نمیبرن، چطور شهید میشوی؟
🌹گفت همینجا، کنار قبضه های خمپاره، سه روز دیگه، من به همراه برادران توکلی و عزیزی به کمک قبضه های خمپاره میرویم یک ناشناس با ماست. ناگهان گلولهای از آسمان میآید، من گلوله را میبینم. عزیزی و توکلی از ما جدا میشوند و گلوله کنار ما به زمین میخورد، ترکش بزرگی گلوی مرا میبرد، من و آن ناشناس شهید میشویم.
🥀و دقیقاً همان شد که گفته بود.
#شهید_محمد_تقی_انزله
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🌸مصاحبه و نماز 👆🏻
🌷 تا قبل از جنگ، من برای خاک هیچ ارزش قائل نبودم و همیشه میگفتم هیچ وقت برای خاک نخواهم جنگید. اما حالا یک مشت خاک این منطقه، به خاطر حفظ اسلام برای من عزیزترین چیز است. خاک این مناطق با خون شهدایی مانند کشوری و امثال اینها آغشته شده است.(#شهید_علی_اکبر_شیرودی)
📕برگرفته از کتاب برفراز آسمان. اثر گروه شهید هادی
#سالروز_شهادت
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
6.mp3
11.42M
#کتاب_صوتی 🎧
📗 راز_درخت_کاج
"خاطرات مادر شهیده زینب کمایی"
قسمت 6⃣
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شهیدمحسن_حججی
🎙#مهدی_رسولی
چی از امام زمان عجلالله خواستے که اینجوری اشک میریختے؟😭
یکم سفارش مارو میکنے؟😔
ای عشق!
از این قفس رها کن ما را
بادست شهادتت سوا کن مارا
#شبتونمهدوی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه۳
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#امام_زمان
#قرآن #متن_عربی #ترجمه_فارسی #تفسیر
#صفحه_3 #سوره_بقره #سوره_2 #جزء_1
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
003-baghare-ar-parhizgar.mp3
1.12M
ترتیل
قاری:استاد پرهیزکار
#صفحه_۳ #بقره
#سوره_۲ #جزء_1
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#بسم_رب_الشهدا
🕊 دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند
🌹 و اگر بال خونیـن داشته باشے
دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد
❤️ دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم و دست بر سینه، به #زیارت "#شهــــــداء" مے رویم...
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
🌷@parastohae_ashegh313🌷
صبح که
میشود باز کبوترِ
دلمان پَر میکشد
به بامِ یاد شما...
شهداء
به یادمان باشید
گرداب دنیا دارد
غرقمان میکند...🥀
# روزتون متبرکـ بنگاه شهدا ❤️
🌷@parastohae_ashegh313🌷
💟 ویژگیهای شاخص #شهیدحاجقاسمسلیمانی
7⃣ تعبد و معنویت
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🌹🔖
♥️حضرتآقاپدرِامّتهستند ،
وایبرکسیکهنسبتبهپدرخود
غیرتنداشتهباشد..
#شهیدسیدروحاللهعجمیان
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
📜فرازےاز
#وصیتنامه_شهید_علیرضا_نورے
♥️معبودا !
به بزرگی چیزهایی ڪه داده ای آگاه و راضیم ڪن تا ڪوچکی چیزهایی ڪه ندارم آرامشم را برهم نزند.
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#قسمت67
ســارا به دفاع از خودش گفت: «الآن هم می گیم هوای برگشــتن به ایران نداریم. ولی اینجا هم جای موندن نیست، به بابا بگو که...» نگذاشــتم ادامــه بدهــد و گفتــم: «مجبوریــم کــه بمونیم. ابوحاتم هم که برگشــت دمشق. دیگه کسی نیست تا ما رو برگردونه اونجا، پس باید تحمّل کنید.» روز اول تا غروب مثل بچه یتیم ها نشستیم توی خانه. مقداری پول داشتیم که از بیــرون غــذا تهیــه کنیــم. دخترها گفتند: «حداقل بزنیم بیرون. هوای بیرون بهتر از هوای دم کردۀ این حمامه!» چادر هایمان را که سر کردیم، در زدند. زهرا در را باز کرد، چند نفر که کت وشلوار رسمی به تن داشتند و یقۀ پیراهن های سفیدشان مثل دیپلمات ها بود، پشت در ایستاده بودند. یک نفرشان که از همه لاغرتر و قدبلندتر بود و اگر لباسی را که به تن داشت نادیده می گرفتم بیشتر شبیه بسیجی های بی ریای خودمان بــود، جلوتــر آمــد. طوری کــه اول جــا خــوردم. گفــت: «از کارکنان ســفارت ایران هستم، خیلی خوش آمدید.» و تا دید که شُرشُر، عرق می ریزیم، سرایدار را صدا کرد و از او خواست با موتور برق کولر را روشن کند. باد کولر هرچند فقط باد گرم می داد، به تنمان که خورد، کمی حال آمدیم.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت68
دیپلمــات کــه انــگار از قبــل مــا را می شــناخت، گفــت: «خانم همدانی! شــما و خونوادۀ محترمتون، مثل خونوادۀ خود من هســتید، ولی امکانات بیروت، بیشــتر و بهتر از این نیســت. تنها دل خوشــی ما تو اینجا همراهی و همدلی مســلمون ها و حتــی غیــر مســلمون ها بــا ایــران و ایرانی اســت. از فردا که میــون مردم برید این مهر و محبت و ارادت رو خودتون از نزدیک خواهید دید. اگرچه پای تکفیری ها به لبنان هم بازشده، امّا اینجا مثل سوریه ناامن نیست.» کارکنان ســفارت که رفتند، ما هم پشــت سرشــان از خانه زدیم بیرون. بیروت و مردم آن، همانی بودند که آقای دیپلمات گفته بود. همین که می دیدند ایرانی هستیم، تحویلمان می گرفتند و ابراز محبت می کردند. عربی که بلد نبودیم اما به هر زوری که شده، با ترکیب حرکات دست و سر و عربی دست وپاشکسته ای کــه بچه هــا تــوی مدرســه و دانشــگاه یــاد گرفتــه بودنــد، خریدهایمــان را انجام دادیــم. همه چیــز گــران بــود و یــک بســتنی ســاده، بــه پول ما بیســت وپنج هزار تومان می شد! به خانه برگشتیم و اولین شب ماه رمضان را بدون حسین و در هوایی دم کرده گذراندیم. از فردا، هم برای فراموش کردن ســختی و غصۀ دوری از حســین و هم برای آشــنایی با دیگر ایرانی های داخل ســاختمان، یا همســایه ها میهمان مــا می شــدند یــا مــا میهمــان آن هــا. بــه همیــن منــوال تــا ده روز، بــدون اینکــه از ساختمانمان دور شویم، گذشت.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#درمحضرشهدا
🎙#شهید_مصطفیردانیپور
♦️سخنرانی در میان رزمندگان در خصوص جایگاه #شهادت
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#هر_روز_با_شهدا
#شهدا_عاشقترند!!
💐 يه روز داشتیم با ماشین تـو خیابون میرفتيم، سر یه چراغ قرمز پیرمـرد گل فروشى با یه کالسکه ایستاده بود. منوچهر داشت از برنامهها و کارایی که داشتیم میگفت. ولى مـن حواسـم به پیرمرده بود. منوچهر وقتی دید حواسم به حرفاش نیست، نگاهمو دنبال کرد و فکر کرده بود دارم به گلا نگاه میكنم....
💐 توى افکار خـودم بودم کـه احسـاس کـردم پاهام داره خیس میشه...!!! نـگاه کردم دیـدم منوچهر داره گلا رو دسته دسته میريزه رو پاهام. همه گلاى پیرمردو یه جا خریده بود!! بغل ماشین ما، يه خانوم و آقا تو ماشین بودن. خانومه خیلى بد حجاب بود.
‼️به شوهرش گفت: "خاااااک بر سرت…!!! اين حزب اللهیا رو ببین همه چیزشون درسته...."
🌷يه شاخه برداشت و پرسيد: "اجازه هسـت؟" گفتـم: "آره." داد به اون آقاهه و گفت: "اینو بدید به اون خواهرمون." اولين کاری که اون خانومه کرد، اين بود که رژ لبشو پـاك کرد و روسریشو کشـید جلو!!! به اندازه دو، سه چراغ همه داشتـن ما رو نگاه میکردن...!!!
🔖خاطره اى به ياد فرمانده
#شهید_سید_منوچهر_مدق
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_#صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🔲 مالک اشتر جبهه ها
#امیر_سرلشگر
#خلبان_شهید
#علی_اکبر_شیرودی
🔗 در یکی از عملیاتهایی که در کردستان داشتیم ،حین نبرد با دمکراتها ،علیاکبر پس از اتمام مهماتش میبیند که یک اتومبیل حامل دمکراتها در حال فرار است ؛ فورا پایین میآید و اتومبیل را با « اسکیتهای » هلی کوپتر از زمین بلند کرده و به همراه سرنشینان با خود به پادگان میآورد ، بسیار سریع و برق آسا این کار را انجام میدهد .
▪️روای : همرزم_شهید
شادی ارواح طیبه صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313