انتخابی دیگر۱۰.mp3
37.98M
#کتاب_صوتی 🎧
📗 انتخابی_دیگر
فصل ⓿❶
#شهیدسیدعلیرضایاسینی
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┈┄┅═✾•✈️•✾═┅┄┈
فصل 9 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/28932
#قسمت336
رفتیم توی هواپیمایی که چند نماینده مجلس و تعدادی از مســئولین بودند. ته هواپیما نشستیم. میهماندارها حسین را شناختند و گفتند، جای مناسبی را پشت کابین خلبان برای او خالی کرده اند. حسین تشکر کرد و گفت: «اینجا پیش خونواده ام، راحتم.» هواپیما بلند شد، دقایقی بعد تیم امنیت پرواز آمدند و گفتند: «خلبان اصرار داره که شما برید جلو.» حســین چند دقیقه پیش خلبان رفت و خوش وبشــی کرد امّا نماند و برگشــت. حتّــی اگــر تنهــا هــم بــود، جلــو نمی رفت. برای این حجِ خانوادگی و زمان ســفر برنامه ریزی کرده بود و می گفت: «منتظر رسیدن ماه های رجب و شعبان بودم که بهترین اوقات برای حج عمره س. آرزو داشتم، سوم شعبان، تولد آقا امام حسین، همه باهم تو سفرِ حج باشیم که خداروشکر برآورده شد.» مدیــر کاروان، یــک پیرمــرد بــه اصطــلاح اهل کاروان «داش مشــتی تهرونی» بود که برای نظم دادن و انجام به موقع و صحیح اعمال حج، با هیچ کس تعارف نداشت و گاهی با تحکّم و حتی تشر با زائران حرف می زد. همۀ زائران سعی می کردند، خودشان را با جدول برنامه ریزی مدیر هماهنگ کنند الاّ یک پیرزن ایرانی الاصل مقیم آمریکا که با هفتاد ســال ســن، تک و تنها توی کاروان ما که بیشــتر جوانــان فــرز و چابــک بودند، بُرخورده بــود. مکث های طولانی او یک طرف، ظاهر و ســر و شــکل کاملاً متفاوت با موهای رنگ کرده و ناخون های لاک زده اش یــک طــرف. مدیــر را کلافــه کــرده بود. عــده ای از خانم ها هم به نگاه انکار به او می نگریســتند و به هم می گفتند: «مســجدالنبی خانمی با این سر و شکل و قیافه تا به حال به خودش ندیده.» زهــرا و ســارا خیلــی دوســتانه بــه ایــن خانــم احــکام حج را می گفتنــد.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت337
ا خانم گوشش بدهکار این حرف ها نبود. در طواف دور چهارم که شد، گفت: «بسه» و طواف را رها کرد. یکی دو نفر چُغلی پیرزن را به مدیر کردند، مدیر بالاخره از کــوره در رفــت و حرفــی را کــه نبایــد می گفــت، زد: «خانم مگه اومدی تفریح، خیال کردی اینجا لوس آنجلسه، برو اول یه فکری واسه ناخن هات کن.» حســین از این شــیوۀ تذکر و امر به معروف مدیر کاروان ناراحت شــد و چون جمعیت خانوادگی ما در کاروان زیاد بود، این پیرزن با ما همراه شــد. حســین همه را نگاه می داشت تا پیرزن برسد. پیرزن از حسن رفتار و حُسن خُلق حسین به حدی خوشش آمد و با جمع ما خودمانی شد که به حسین می گفت: «پسرم دستمو بگیر» حسین می خندید و به من می سپردش. وهــب و خانمــش و نــوه ام فاطمــه هــم بــا یک کاروان دیگر به ما ملحق شــدند خواهر کوچکم افســانه و شــوهرش هم در کاروان ما بودند. به نیابت از خواهر بزرگمــان ایــران، اعمــال عمــرۀ مفــرده را انجــام دادیم. همه جا با ما بود. درســت مثــل روزهــای کودکی مــان کــه شــب ها بــا آن دســت های مهربانش دســت من و افسانه را می گرفت، تا لبۀ پشت بام می برد. وقتی از نردبان چوبی بالا می رفتیم، هوامان را داشــت که نیفتیم. دراز می کشــیدیم. ســتاره ها را مال خود می کردیم. بادست ودل بازی ستارۀ دنباله دار را به من می داد و ستاره های روشن و درشت و براق را به افسانه و مثل مامان ها برای خودش چیزی نمی خواست. حالا روزهای آخر سفرحجمان بود بنا به درخواست ما، مدیر کاروان، مجلس دعایی برای شفای ایران برپا کرد. اول زیارت عاشورا خواندیم با التماس دست به دعا برداشــتیم حال و روزم به قدری برگشــت که احســاس کردم کنار ایران نشسته ام و صدای مرا می شنود. زیر لب خطاب به او نجوا کردم «ایران جان، می دونم که صدای منو می شنوی. خودت از خدا بخواه که شفا پیدا کنی یا خدا از تو راضی بشه. عذاب می کشم که چهار سال ساکن و صامت یه گوشه افتادی و داری مثل شــمع، بی صدا می ســوزی و آب می شــی. خواهر مظلومم یا شــفات رو از خدا بخواه یا بخواه که ازت راضی بشه.» هنــوز دعــا بــه «اَمَّــن یجیــب» خوانــدن نرســیده بود که تلفن امیــن زنگ خورد و رفت یک گوشه، نگاهش کردم. او هم نگاهی به من انداخت. به دلم برات شد که خبری در مورد ایران شنیده و دلم راست گفته بود. پرسیدم: «ایران؟!» گفت: «رفت.»
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
140-anam-ar-parhizgar.mp3
1.11M
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه 140
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
✨روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک می کنیم.
🌹به نیابت از #شهدا
#شهیدسیدمرتضیآوینی
⊰بسم الله الرحمن الرحیم ⊱
🌷| السلامعلیڪیارسولالله
🌷| السلامعلیڪیاامیـرالمؤمنین
🌷| السلامعلیڪیافاطمهالزهـرا
🌷| السلامعلیڪیاحسـنِبنعلے
🌷| السلامعلیڪیاحسـینِبنعلے
🌷| السلامعلیڪیاعلےبنالحسین
🌷| السلامعلیڪیامحمدبنعلے
🌷| السلامعلیڪیاجعـفربنمحمـد
🌷| السلامعلیڪیاموسےبنجعـفر
🌷| السلامعلیڪیاعلےبنموسیالرضاالمرتضے
🌷| السلامعلیڪیامحمدبنعلےِالجـواد
🌷| السلامعلیڪیاعلےبنمحمـدالهادی
🌷| السلامعلیڪیاحسنبنعلیِالعسـڪری
🌷| السلامعلیڪیابقیهالله،یاصـاحبالزمان
🌷| السلامعلیڪیازینبڪبری
🌷| السلامعلیڪیاابوالفضلالعبـاس
🌷| السلامعلیڪیافاطمهالمعصومه
♥️''السلامعلیڪمورحمهاللهِوبرڪاته''
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
📌دستان شیطان
🌱 شهید اسدالهی 🌱
شما مومنین دیگر فهمیده اید که چه قشری به اسلام خیانت کرده و می کنند
مسلمانان احمق و منافقان زيرك
به آنها فرصت ندهید توطئه کنند . دست شیطانی را از این مملکت اسلام قطع کنید تا خدایتان از شما راضی شود🕊🍃
📚 کتاب : ۳۶۵ روز با شهدا
@parastohae_ashegh313