eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
0466_260517222034.mp3
169.7K
#ادعیه_ماه_مبارک_رمضان 🌷دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار🌷 ╔═•♡🎶♡•════•♡🎵♡•═╗ @parastohae_ashegh313 ╚═•♡🎵♡•════•♡🎶♡•═╝
▫️ڪلاس درس شهدا در ماه رمضان🍃 ▫️رفاقت و دوستے🍃 برایے دوستانش احترام خاصے قائل بود. میگفت؛ ▫️ گرفتن دوست هنر نیست نگه‌داشتنش هنره! شهید 🍃 منبع: فرهنگنامه شهدای سمنان، جلد 1، ص 31 @parastohae_ashegh313
✨﷽✨ سیره_شهیـــــد حضرت آقا خطاب به پدر شهید فرمودند: 《افتخار کن که چنین پسری داری》 پسر من جنگاور بود، غواص بود، چترباز بود، دوره‌هایی که یک رنجر باید ببیند گذرانده بود، کلاه سبز بود، غریق نجات بود؛ اما قبل از همه اینها محسن یک بسیجی بود؛ یک نظامی خالص... از خیلی سال قبل‌تر مسئول حوزه بسیج بود، مسئول آموزش ناصحین بود، مسئول آموزش دانش آموزی پاکدشت بود و همیشه خودش را سرباز رهبر می‌دانست. راوی 👈 پدر شهید 🌷 @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌹دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان 🌷اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُراف
🌹کلاس درس شهدا در ماه رمضان 🍂 رفاقت و دوستی🍂 گفتم : چند تا دوست و رفیق داری؟ تو با هر فرقه ‌ای میگردی؟🙄 گفت : این طوری میتونم اونها رو جذب جبهه كنم💫 الان جبهه به اونها نیاز داره❄️ با همه رفیق میشد و خودش را به آنها نزدیك میكرد😉 بعد در مورد جبهه با آنها صحبت میكرد و آنها را تشویق به رفتن مینمود🌷 بچه‌ها هم كه جذب رفتار خوبش میشدند، مشتاقانه عازم جبهه‌ها میشدند🚶😊 🌻برگرفته از خاطرات خودنوشت شهید 📚فرهنگنامه شهدای سمنان ، جلد 1، ص 43 @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌹دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان 🌷اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُراف
🌹کلاس درس شهدا در ماه رمضان 🍂 رفاقت و دوستی🍂 چند جوان در مورد بعضی مسایل انقلاب و اسلام حرفهایی می زدند💫 مهدی خیلی تلاش می کرد که با اینها وارد مشاجره شویم اما احتمال داشت که درگیر شویم و او خیلی تلاش می کرد که با اینها یک طوری وارد صحبت شود🌻 تا اینکه یک شب در ایام ماه محرم از مسجد که برمی گشتیم و آن چند جوان سر کوچه ایستاده بودند و بعد از دیدن ما به ما چند حرف رکیک زدند🍂 و ایشان از فرصت استفاده کرد و با آنها وارد صحبت شد آن شب تا دیر وقت با آنها صحبت کرد 🍃تا اینکه آنها راضی شدند از آن زمان به بعد آن چند جوان با ما دوست شدند و همیشه به مسجد می رفتند و حتی یکی از آنها چند بار به جبهه اعزام شدند❄️ 📚اطلاعات دریافتی از كنگره سرداران و 32000 شهید استانهای خراسان @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌹دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان 🌷اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُراف
🌹کلاس درس شهدا در ماه رمضان 🍂 رفاقت و دوستی🍂 در «كربلای 5» مجروح شده بودم. مرا به بیمارستان كرج رساندند🏩 در همان روز مجروحیت من ، یكی از بهترین یاوران حاج یدالله-میررضی- هم به شهادت رسید😔 شهادت میررضی ، حاج یدالله را خیلی ناراحت كرده بود💫 رفاقت و صمیمیت میان آن دو ، چیزی نبود كه بشود آن را با جمله و حرف بیان كرد🤝 اصلا تمام دوستیها و رفاقتهای جبهه از نوع خاصی بود 🌾 یك هفته پس از شهادت میررضی ، هنوز در بیمارستان بودم كه ناگهان آمبولانسی ، آژیركشان، به بیمارستان نزدیك شد🚑 به ما خبر دادند كه آن آمبولانس ، حامل پیكر پاك شهید «یدالله كلهر» است😔 بالاخره آمبولانس ایستاد🚑 احساس خاصی داشتم ، تمام وجودم میسوخت🌿 یاور دیگری را از دست داده بودیم برادر و یاوری كه دیگر مثل او كمتر میتوانستیم بیابیم🌻 دیگر نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. شكستم ، خرد شدم و فرو ریختم: «خدایا، یدالله هم شهید شد!»❄️ 📚کتاب آشنا با موج ، ص54 @parastohae_ashegh313
🌺بسم‌ رب ‌الشهداءو الصدیقین🌺 زنده‌ نگه‌داشتن‌ یاد شهدا کمتر از شهادت ‌نیست... 📝هرشب ‌چند سطری از رفیق شهیدمان ❣شهیدحسین معزغلامی❣ 📚متن ها برگرفته از کتاب سروقمحانه زندگینامه شهید معزغلامی @parastohae_ashegh313
🥀🌱🥀🌱🥀🌱 🌺این قسمت بندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : کسی که به دیگری خدمت کند ، مثل کسی است که عمری خدا را بندگی کند . اگه می دید کسی تو راه مونده کمکش می کرد . خیلی براش مهم نبود که چطور آدمیه . یکی از دوستای حسین به من می گفت : که ما داخل ماشین حسین بودیم و دیدیم دو نفر جوان که چهره مذهبی هم نداشتند ، کنار ماشینشون ایستاده اند ، ماشینشون خراب شده بود . با اینکه ما در اتوبان بودیم ، حسین ایستاد و دنده عقب گرفت . گفتم حسین داری چیکار میکنی ؟ داری کجا میری ؟ گفت : بریم به اون دو نفر کمک کنیم ، ببینیم چی شده ؟ حسین از ماشین پیاده شد و پرسید چه مشکلی براتون پیش اومده ؟ گفتن : ماشینمون خراب شده و روشن نمیشه . حسین یه نگاهی به بنزین و برق ماشینشون انداخت و گفت ماشین بنزین نداره . بعد یکی از جوان ها رو سوار کرد و تا پمپ بنزین برد و براشون بنزین خرید و برگشت . بنزین رو تو باک ماشین ریخت بعد ماشین رو روشن کرد و تحویل داد . حسین خیلی از این جور کارها میکرد به روایت👈 پدر شهید @parastohae_ashegh313
👈 ۷۰۴تا📿 امام زمان عج دعاگوتون باشه ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🌷دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان 🌹اللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ، وَ اقْضِ لِي فِيهِ الْحَوَائِجَ وَ الْآمَالَ، يَا مَنْ لا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ وَ السُّؤَالِ، يَا عَالِماً بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ. 💫خدایا مرا در این ماه به سوی کارهای شایسته هدایت فرما، و حاجتها و آرزوهایم را برآور، ای آن که نیاز به روشنگری و پرسش ندارد، ای آگاه به آنچه در سینه جهانیان است، بر محمّد و خاندان پاکش درود فرست. @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان 🌹اللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ، وَ اقْضِ لِي فِ
🌷کلاس درس شهدا در ماه رمضان🌷 🎈نوجوانی شهدا و کار خیر🎈 پدرمان جوراب بافی داشت💫 چرخ جوراب بافیش یک قطعه داشت که زود خراب می شد و کار می خوابید💕 عباس قطعه را باز کرد و یکی از رویش ساخت🎈 مصطفی هم خوشش آمد و یکی ساخت👀 افتادن به تولید انبوه یک کارخانه کوچک درست کردند🙄 در دیگر به جای جوراب ، لوازم یدکی چرخ جوراب بافی می فروخت☺️ 📚یادگاران ، جلد یک ، کتاب شهید چمران ، ص 4 @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان 🌹اللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ، وَ اقْضِ لِي فِ
🌷کلاس درس شهدا در ماه رمضان🌷 🎈نوجوانی شهدا و کار خیر🎈 یک گوشه ی هنرستان کتاب خانه راه انداخته بود😁📚 کتاب خانه که نه ! یک جایی که بشود کتاب رود و بدل کرد ، بیش تر هم کتابهای انقلابی و مذهبی😉 بعد هم نماز جماعت راه انداخت ، گاهی هم بین نماز ها حرف می زد🗣😇 خبرش بعد مدتی به ساواک هم رسید😔 📚یادگاران ، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور ، ص 8 @parastohae_ashegh313
1_15181001.mp3
12.13M
🎧 شهیدمو دلم‌رو پر پر میکنم ✨فقط با یاد پسرم زندگیم و سر میکنم 😭😭😭 🎤 ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
💠 گریه‌های فرمانده... 📆 به مناسبت سالروز شهادت شهید بروجردی 🔸وقتی بنی‌صدر فرار کرد و رفت، قرار شد تغییراتی در سپاه انجام بشود. سیداحمدآقا از طرف #امام به من پیغام دادند که در شورای فرماندهی برادرهای سپاه فرمانده‌ای انتخاب و به ایشان معرفی کنند. 🔹من قبل از اینکه این موضوع را به شورای فرماندهی سپاه بگویم و روی آن در شورا بحث بشود، مرحوم #شهید_محمد_بروجردی را مناسب این سمت می‌دیدم. تلفنی تماس گرفتم و سربسته به او گفتم: «کار مهمی است. می‌توانی بیایی تهران؟» خندید و گفت: «موضوع فرماندهی سپاه است؟» گفتم: «از کجا می‌دانی؟» گفت: «اگر موضوع دیگری بود، به من زنگ نمی‌زدی.» گفتم: «بیا تهران.» گفت: «نمی‌آیم.» 🔸به سرعت خودم را به سنندج رساندم. حدود ده شب بروجردی را پیدا کردم. تا نزدیک ۲:۳۰ بامداد با او صحبت کردم، که اگر موافقت کند، حتما در شورا رأی می‌آورد؛ اما هرچه اصرار کردم، قبول نکرد. 🔹گفتم دو سه ساعتی بخوابم و بعد از نماز صبح به تهران برگردم. تازه خوابم برده بود که با صدای هق‌هق محمد بیدار شدم؛ ولی تظاهر به بیداری نکردم. شنیدم که می‌گفت: «خدایا! چگونه شکرت را بکنم، که دنیا را در دل من قرار ندادی؛ هرچند این پیشنهاد دنیا نبود.» نشستم و گفتم: «این خدمت است و دنیایی در کار نیست.» گفت: «حاج محسن! اینجا بیشتر می‌توانم خدمت کنم.» 📚خاطرات محسن رفیق‌دوست، انتشارات سوره مهر، ص ۳۳۱. ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
☘🌸☘ در بزمِ وصالش ... هـمہ ڪس طالبِ دیدار تا یار .. ڪہ را خواهــــد و ... میلش بہ ڪہ باشد... @parastohae_ashegh313
🌷دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان ❄️ اللّهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوِّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین 🔅خدایا مرا در این روز برای برکات سحرها بیدار و متنبه ساز و دلم را به روشنی انوار سحر منوّر گردان و تمام اعضاء را برای آثار و برکات این روز مسخر فرما به حق نور خود ای روشنی بخش دل های عارفان @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان ❄️ اللّهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوِّرْ فیهِ قلبی بِ
🌷کلاس درس شهدا در ماه رمضان🌷 🎈شهدا و عبادت سحری🎈 بچه ها را برای نماز صبح بلند می کرد😊 می خواند 📢 💫ای لاله ی خوابیده چو نرگس نگران خیز 💫از خواب گران خواب گران خواب گران خیز می گفت : اگه آیه ی آخر سوره کهف رو بخونین ، هر ساعتی که بخواین بیدار می شین 🎊 آمد بالای سرم ، گفت: مگه آیه رو نخوندی ؟🤔 گفتم : چرا ؟ 🙄 گفت: پس چرا دیر بلند شدی ؟😢 درست موقع اذان بود 😕 گفتم: نیت کرده بودم سر اذان بیدار بشم که شدم 😉 خندید 😊 گفت: مرد مؤمن ، این رو گفتم برای نماز شب بلند شین🌹 گفتم : حاجی ما خوابمون سنگینه😴 اگر بخواهیم برای نماز شب بلند بشیم، باید کل سوره ی کهف رو بخونیم ، نه آیه ی آخرش رو 😅😂 📚 یادگاران ، جلد 12 کتاب شهید بروجردی ، ص 48 @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان ❄️ اللّهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوِّرْ فیهِ قلبی بِ
🌷کلاس درس شهدا در ماه رمضان🌷 🎈شهدا و عبادت سحری🎈 شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت : می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب . بد زمستانی بو ، سرد بود. زود خوابیدم ،ساعت حدود دو بود ، در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم ، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم ، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح ، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده. 📚یادگاران ، جلد ده ، کتاب شهید زین الدین، ص 11 @parastohae_ashegh313
💢حاجى معتقد بود كه جنگ ما بر اساس اعتقاد بوده واگر بنا است بين آموزش نظامی و عقيدتى به يكى بيشتر ارزش بدهيم آن آموزش عقيدتى است . 💢 قبل از عمليات والفجر 4 ، وقتى لشكر در اردوگاه شهيد بروجردى بود به من میگفت : حاج آقا ، بچه‌ها را جمع كنيد و برايشان كلاس عقيدتى بگذاريد. 💢يكبار ديگر به من گفت : من در اين عمليات روى آموزش عقيدتى بيشتر از آموزش نظامى حساب میكنم . @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان ❄️ اللّهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوِّرْ فیهِ قلبی بِ
🌷کلاس درس شهدا در ماه رمضان🌷 🎈شهدا و عبادت سحری🎈 برادر ها بلند شید ؛ نماز شب. هوا سرد بود. کسی حال بلند شدن نداشت. پتو ها را کشیده بودند تا روی سرشان و خوابیده بودند. دست بردار نبود. هی داد می زد : بلند شید ؛ نماز شب . یکی سرش را از زیر پتو در آورد. همین طور که چشم هایش بسته بود گفت : از همین زیر پتو العفو . چند تا پتو دور خودش پیچید و رفت. زیر نور فانوس دعا می خواند ، نماز می خواند، گریه می کرد. 📚یادگاران ، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 45 @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان ❄️ اللّهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوِّرْ فیهِ قلبی بِ
🌷کلاس درس شهدا در ماه رمضان🌷 🎈شهدا و عبادت سحری🎈 تمام شب را توی راه بودیم. خسته و فرسوده رسیدیم. هوا سرد بود. دست بردار نبود. همین طور حرف می زد ؛ فردا چه کار کنید ، چه کارنکنید ، چند نفر بفرستید آن جا ، این جا چند تا توپ بکارید. این دسته برگردد عقب ، آن گروهان برود جلو. دقیق یادم نیست. یازده ـ دوازده شب بود که چرتمان گرفت. زیلوی گوشه ی سنگر را برداشتم و پهن کردم و دراز کشیدیم. چیزی نداشتیم رویمان بیندازیم . پشت به پشت هم دادیم و خوابیدیم ، که مثلا گرممان شود. دو ساعت که گذشت، بلند شد. با آب قمقمه اش وضو گرفت و ایستاد به نماز. حس نداشتم تکان بخورم ، چه رسد به بلند شدن و وضو گرفتن. فقط نگاهش می کردم. 📚یادگاران ، جلد 11 کتاب شهید صیاد ، ص 75 @parastohae_ashegh313
👈 ۱۴۴۰تا📿 امام زمان عج دعاگوتون باشه ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
karimi_ramezan_97_shab_19.mp3
10.39M
یه رعیت امشب اومده 📻 محمود کریمی #سحرانه #خلوت_دل #التماس_دعا ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان     اللهـمّ وفّرْ فـیــهِ حَظّی مــن بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیـلـی الــی خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنـی قَبــولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الی الحَقّ المُبین.   خدایا در این ماه بهره ام را از برکتهایش کامل گـردان و راهـم را به سـوی نیکی هایـش همـوار نمـا و از پـذیـرفتن خـوبی هایش محـرومم مساز ، ای هدایت کننده به سوی حق آشکار @parastohae_ashegh313