#سلام_بر_ابراهیــــم🕊
#پارت150
#ابـوجعفـــــر
حسين الله كرم، فرج الله مراديان
با تاريك شدن هوا و پس از خواندن نماز حركت كرديم. من و رضا گوديني به سمت جاده آسفالته و بقيه بچه ها به سمت جاده خاكي رفتند. در اطراف جاده پناه گرفتيم. وقتي جاده خلوت شــد به ســرعت روي جاده رفتيم. دو عدد مين ضد خودرو را در داخل چاله هاي موجود كار گذاشتيم. روي آن را با كمي خاك پوشانديم و سريع به سمت جاده خاكي حركت كرديم. از نقــل و انتقالات نيروهای دشــمن معلوم بود كــه عراقي ها هنوز بر روي بازي دراز درگير هســتند. .
.ـــــــــــ★★★ـــــــــ
بيشــتر نيروهــا و خودروهاي عراقي به آن ســمت مي رفتند. هنوز به جاده خاكي نرسيده بوديم كه صداي انفجار مهيبي از پشت سرمان شنيديم.
ناگهان هر دوي ما نشستيم و به سمت عقب برگشتيم! يك تانك عراقي روي مين رفته بود و در حال سوختن بود. بعد از لحظاتي گلوله هاي داخل تانك نيز يكي پس از ديگري منفجر شــد. .
تمام دشــت از ســوختن تانك روشن شــده بود. ترس و دلهره عجيبي در دل عراقي ها افتاده بود. به طوري كه اكثر نگهبان هاي عراقي بدون هدف شليك مي كردند. .
وقتي به ابراهيم و بچه ها رسيديم، آن ها هم كار خودشان را انجام داده بودند.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات 🦋
#شهید_گمنام_سلام🥀
#شهید_ابراهیم_هادی🕊
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313🥀