شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #ق
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔 کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت_هفدهم
همه چیز خیلی سریع جورشد، همراه آقامهدی وخواهرش رفتیم خرید.
یک حلقه نهصدتومانی من خریدم؛ یک انگشتر عقیق هم آقا مهدی .بعداز عقد رفتیم حرم حضرت معصومه( سلام الله علیها) بعدهم گلزارشهدا. آن روزها ، بهترین روزهای زندگی ام بود .
#قسمت_هیجدهم
رفتیم اهواز، تمام جهیزیه ای که داشتم ، پشت یک استیشن جا شد، فقط یک پتو بود، دوتا بشقاب ، دوتا قاشق ، یکی دوتا کاسه وچند تا وسیله دیگر، همان روزهای اول زندگی مان ، دور وبر خانه را برد نشانم داد.مرکز خرید ، فروشگاه لباس وهرجای دیگری که نیاز بودبلدباشم ، فهمیدم باید روی پای خودم بایستم.
✍🏻 نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت_هیجدهم
بچه ی تو داری بود.هیچ وقت سراز کارش درنیاوردیم. طی مدتی که در جبهه بود. دو بار مجروح شد. دفعه ی اولش را اصلاً ما متوجه نشدیم . بار دوم پایش مجروح شده بود. موقع نماز به خانه می آمد. بدون سر و صدا به اتاق می رفت و در را می بست. از پشت شیشه می دیدم که چطوری نماز می خواند؛ فهمیدم که پایش زخمی است.
✍🏻نویسنده کتاب #لیلاموسوی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها