خوشا آن روز را که سنگری بود
شبی ، میدان مینی ، معبری بود
خوشا آن روزهای آسمانی
که شوری بود ، سودا و سری بود
#شبتون_شهدایی
┄┅═✧❁♥️❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁♥️❁✧═┅┄
📚 #اطلاعات_جنگ
#تحولات_سیاسی_در_ایران_پس_از_شروع_جنگ
💬 مدتی پس از هجوم سراسری ارتش عراق، در چهارچوب استراتژی آزادسازی سرزمین های اشغال شده چهار عملیات گسترده طرح ریزی شد که در صورت موفقیت، نه تنها سرزمین های اشغالی، آزاد می شد و مرزهای بین المللی در «استان خوزستان» تأمین می گردید؛ بلکه دشمن تا حومه «بصره» تعقیب می شد؛ اما ابزار کافی برای اجرای این استراتژی در دست نبود و توان به کار گرفته شده، نیازهای عملیّاتی را کفایت نمی کرد.و به این ترتیب کار جنگ گره خورد و فرمانده کلّ قوا، یعنی ابوالحسن بنی صدر برای باز کردن این گره تدبیری نداشت و نیز از اندیشه نخبگانی که اوضاع جنگ را درک می کردند، یاری نمی خواست.وی پس از ناکامی نبردهای «پل نادری»، «نصر» و «توکل» پنج ماه فرصت بازنگری داشت؛ اما هیچ تدبیر و راهکار جدیدی ارائه نکرد؛ بلکه با روی آوردن به بحران های داخلی و نزدیک شدن به سازمان های مخالف نظام و رویارویی با اکثریّت مردم، از پشتوانه مردمی و ملّی نیز بی بهره شد و ضرورت عزل خود را قطعی کرد که در این هنگام امام خمینی (ره)، رهبری نظام در 1360/3/2 ه.ش. وی را از سمت فرمانده کلّ قوا برکنار کرد. پس از برکناری رئیس جمهور (بنی صدر) از مقام فرماندهی کلّ قوا، گروه های مخالف نظام که با وی هم پیمان شده بودند، موقعیت را برای تشدید بحران داخلی مناسب دیدند، بدان امید که رئیس جمهور همچنان از حمایت مردمی برخوردار است و از این موقعیت آنان نیز بهره خواهند برد.با اعلام طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس شورای اسلامی در 1360/3/26 ه.ش. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که از همان روزهای اول انقلاب اقدام به جمع آوری سلاح و تشکیل تیم های مخفی کرده بود، به حمایت از رئیس جمهور، یک راهپیمایی غیرقانونی خشونت بار به راه انداخت. برخلاف تصوّر، سازمان واکنش شدید مردم را نیز برانگیخت؛ بنابراین از روز بعد از این واقعه، سازمان که از قبل آماده ورود به فاز نظامی شده بود، رفتار تشکیلاتی خود را تغییر داد و به اقدامات نظامی و مخفیانه روی آورد؛ ترورها و بمب گذاری آغاز شد، بسیاری از مردم عادّی مورد سوء قصد مسلّحانه قرار گرفتند و نیز بسیاری از مسئولان کشوری از جمله 72 عضو برجسته نظام در انفجار هفتم تیرماه 1360 ه.ش. در مقرّ حزب جمهوری اسلامی، به شهادت رسیدند.سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که با تحوّل در فرماندهی عالی جنگ، میدان مانور پیدا کرده بود و می بایست در صحنه جنگ قابلیّت های خود را به نمایش می گذاشت، ناگزیر شد در گسترده ای بسیار بیشتر و با حسّاسیتی افزون تر از گذشته، برای برقراری امنیت در سطح کشور وارد عمل شود و به عنوان نیروی اصلی پاسدار انقلاب، در کنار نیروهای کمیته های انقلاب اسلامی و سایر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی از جمله اطلاعات نخست وزیری، به حفاظت از اماکن و شخصیت ها، شناسایی خانه های تیمی و انهدام تشکیلات منافقان و عناصر آن بپردازد. بنی صدر و رجوی که هریک با اتّکا به نیروهای یکدیگر، به هم نزدیک شده بودند، به «پاریس» گریختند و مرکزیت سیاسی محاربه با نظام را در خارج از کشور مستقر کردند؛ اما مرکزیّت نظامی سازمان که به رهبری موسی خیابانی در داخل کشور استقرار داشت، به دنبال انهدام پی در پی خانه های تیمی و تشکیلات سازمان، طیّ یک عملیات، سقوط کرد و با کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی (همسر رجوی)، فرماندهی و رهبری سازمان منافقین در داخل کشور فروپاشید و سازمان جایگاه خود را به عنوان یک مدعی داخلی به کلی از دست داد و به یک نیروی ایذایی تبدیل گردید.از سوی دیگر، در همین حال به رغم تشدید بحران داخلی که نتیجه آن، ناامنی در عقبه های استراتژیک جنگ می بود و شمار فراوانی از نیروهای سپاه و بسیج را معطوف خود می کرد، رهبری نظام بر اصلی نگه داشتن جنگ تأکید می کرد. امام خمینی (ره) با اولویّت بندی مصالح کشور، اولویّت شماره یک را به جنگ اختصاص داد.
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🇮🇷#شھـید_محسن_حاجی_حسنی🇮🇷 ✫⇠# قسمت 2⃣ 🌸 محسن قبل از اینکه به دنیا بیاید، داشت توی زندگی مادرش جوان
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت 3⃣
💖 ملیحه عروس تازه بود.
وقتی محمدمهدی می رفت سر ِکار تنهایی اش را با انجام کار های خانه از سر می گذراند.
خودش را مشغول می کرد تا برنامه مورد علاقه اش شروع شود.
⇜ قرائت جواد فروغی ...
پسر بچه خوش صدا و خوش سیمایی که آن روزها اسمش سر زبان ها افتاده بود.
زمان برنامه را از حفظ شده بود. رأس ساعت خودش را می رساند جلوی تلویزیون و می نشست.
مجری با جواد خوش و بش می کرد و بعد می خواست که قرائتش را شروع کند.
🌺 وقتی آیات خدا با صدای پُر و شش دانگ جواد طنین پیدا می کرد، دل آدم می لرزید.
ملیحه قرائت خوب را می شناخت. با تلاوت مادربزرگ، اوج و فرودهای بجا را شناخته بود.
از بچگی با خانواده و حالابا محمدمهدی در محافل قرآنی، رفت و آمد داشت.
🌼 جلو تلویزیون به صورت معصوم جواد ِکوچک خیره می ماند وتوی دلش با خدا گفت و گویی در می گرفت.
از خدا می خواست بچه هایی روزی اش کند که قرآن را به همین خوبی برای مردم بخوانند ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با ما همـــراه باشیـــد ...
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت 4⃣
💠 سال شصت و هفت بود.
جنگ داشت به روز های آخرش نزدیک می شد.
سرمای آن آبان را، تولد محسن 💕، برای ملیحه گرم کرد.
اسمش را گذاشت محسن.
چون دوست داشت محسن ِ فاطمه سلام الله علیها زنده می ماند.
🍁🍂 می خواست محسنش به خوبی محسنی که هیچ وقت به دنیا نیامد زندگی کند.
به همین خاطر بود که تمام ایام بارداری اش در هر مجلسی حاضر نمی شد و دست به هر لقمه ای نمی برد.
آن نُه ماه از قرآن کنده نشد.
🌷🌱 کار هر روزش خواندن زیارت عاشورا و امین الله بود. انگار منتظر بچه ای بود که قوت غالبش همین چیز ها باشد .
👶 محسن، سفید و قشنگ بود. ملیحه از خلق و خویَش متعجب بود. بهش می گفت: فرشته! 💞
آرام بود و بهانه نمی گرفت.
غذایش را با خوشحالی می خورد وخوب می خوابید و گریه نمی کرد.
انگار از همان وقت ها از خدای خودش حسابی راضی بود.
ملیحه نفهمید اصلا محسن چطور از آب و گل در آمد. بس که بی آزار بود این بچه . 🐝
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با ما همــراه باشیـــد ...
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
💠امام خمینی (ره) :
من دست یکایک شما #بسیجیان را میبوسم
و میدانم اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند
به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت .
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
•°|♥️🍃
چشمِ ستارگانِ فلڪ
از تو روشن است
رنگین ڪمان ، بہ شوق تو
خندید ای شهـید . . .
♡°|شبتون شهدایی|°♡
#شهـید_محمد_اژند
@parastohae_ashegh313
#شهید_در_روایات_و_آیات_قرآن
📚خداوند در قرآن می فرماید:
💫 وَ مَنْ یقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتَلْ أَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً
و هر کس که در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شده ، به زودی پادشاهی بزرگ شود تا اولیای دادرسی داشته باشد.💫
╭─┅─═☆❣ 🌼 ❣☆═─┅─╮
@parastohae_ashegh313
╰─┅─═☆❣ 🌼 ❣☆═─┅─╯
°•°•°💜بسم رب الشهدا و الصدیقین💜°•°•°
#کرامات_شهدا
سالي كه به مكه ي مكرمه مشرف شدم در كارواني كه قرار بود سرلشگر خلبان شهيد «عباس بابائي» نيز با آن اعزام شود ، ثبت نام نموده بودم.
در ساعت مقرر در مسجد الحسين (ع) تهران نو جمع شديم تا به سوي فرودگاه مهرآباد حركت كنيم.
شهيد بابائي تا پاي اتوبوس آمد و همسرش را بدرقه كرد و به او قول داد كه به آخرين پرواز مشرف شود.
آن مدت سپري شد ، تا وقتي كه حجاج آماده ي عزيمت به مني و عرفات مي شدند.
همسر شهيد بابائي با ايران تماس گرفت و علت نيامدن ايشان را جويا شد.
شهيد بابائي گفته بود : بودن من در جبهه ثوابش از حج بيشتر است.
همه مطمئن شديم كه ايشان به مكه مشرف نخواهد شد.
در عرفات وقتي روحاني كاروان "برادر رستگاري" مشغول خواندن دعاي حضرت سيدالشهدا (ع) در روز عرفه بود ، در حالي كه تمام حجاج گريه مي كردند ، من يك لحظه نگاهم به گوشه ي سمت راست چادر محل استقرارمان افتاد، شهيد بابائي را ديدم كه با لباس احرام مشغول گريه كردن مي باشد.
از خودم سؤال كردم ايشان كي تشريف آوردند
كي محرم شدند و خودشان را به مناسك رساندند؟
باز خيال كردم ممكن است اشتباه كرده باشم.
برگشتم تا يك نگاه ديگر ايشان را ببينم، ولي جايشان خالي بود.
اين موضوع را به هيچ كس نگفتم ، چون خيال مي كردم خطاي چشم بوده است.
مناسك در عرفات و مني تمام شد و به مكه ي مكرمه برگشتيم و از شهادت تيمسار #بابائي باخبر شديم .
#شهید_عباس_بابایی
─┅═ೋ❅💜❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅💜❅ೋ═┅─
•••♡🍁♡•••
گفتم: عباس ، چطوري ميتوانم دوريت را تحمـل كـنم؟
تـو چطـور ميتواني!؟
هنوز اشكهاي درشتش روي گونه هايش خودنمـايي مـيكـرد
کـه گفت : تو عشق دوم مني ، من مـيخواهمـت بعـد از خـدا.
نمـيخـواهم آنقدر بخواهمت كه برايم مثل بت شوي.
گفت : كسي كه عشق خدايي خودش را پيدا كرده باشد ، بايد از همة اينها دل بكند.
#عاشقانه_شهدا
#شهید_عباس_بابایی
@parastohae_ashegh313
#رمز_موفقیت
#شهید_سید_محمد_تقی_رضوی
#ساده_زیستی
قبل از عقد گفت ((تو زندگی باید صبور باشی٬زندگیت باید رو دوشت باشه٬
از این شهر به اون شهر . زندگی با یه جهادگر یعنی همین.جنگم نبود من یه جا بند نمی شدم .))
چیزی نگفتم.سر سفره((بله))را که گفتم سرش را بلند کرد و بهم خندید.
نیمه شعبان عروسی کردیم،ساده...
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#شهید_روز
خانه ی شهید، طبقه زیر همکف به 50 متر هم نمیرسد. ابتدا فکر میکردم همه این خانه ویلایی باید متعلق به شهید باشد، اما گویی تنها همین زیر زمین استیجاری برای او بوده است. واحدی کوچک که به محض ورود فکر میکنی وارد یک نمایشگاه دفاع مقدس شدهای! نمایشگاهی که روایتگر تصویری روزهای جنگ تحمیلی تا سالها خدمت، جهاد و مبارزه حاج عبدالرشید در مقاطع مختلف است. رزمندهای که پس از سالهای دفاع مقدس، به روایتگری کاروانهای راهیان نور میپرداخت و در جبهه فرهنگی نیز خدمت میکرد.
کنار همه این زیباییهای به نمایش در آمده در این خانه کوچک و ساده مینشینم و از همسر شهید میپرسم:«این خانه همه دارایی شهید عبدالرشید رشوند است؟»
می گوید: «بله، همه دارایی شهید این زیرزمین است و خانهای قراردادی که بعد از سالها خدمت با کلی قسط و بدهی برایمان مانده و سر جمع همه آنچه شهید از مال دنیا دارد با خانه و ماشین شاید به 60 میلیون هم نرسد.»
ذهنم ناگاه به طعنههایی میرود که در خصوص دریافت حقوقهای نجومی و پولهای کلان به خانواده شهدا زده میشود. همسر شهید ادامه میدهد: «از همان روز تشییع حرفهای نامربوطی به گوشم رسید. اینکه هنوز پیکر شهید تشییع نشده، 400میلیون تومان به حسابمان واریز شده و دیگر نانمان در روغن است. چه باید گفت آنها نمیدانند یا خودشان را به نادانی زدهاند. چگونه میشود غیرت دینی و سربازی ولایت حسین بن علی (ع) را با ثمن ناچیز دنیایی معامله کرد.»
منبع:
http://shohadaezeinabi.blog.ir
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#شهید_روز
گفتگوی اختصاصی نوید شاهد از کرج : شهید عبدالرشید رشوند در اول مهرماه سال 46 بدنیا آمد ،دوران کودکی رشید در روستای آوه از توابع الموت سپری شد ، پدرش در روستا دامداری میکرد و مادرش همانند تمام اهالی روستا خانه داری و در کارهای کشاورزی و دامداری به کمک پدر می شتافت.
بعدها جهت ادامه تحصیل به کرج نزد خواهرش آمد همزمان با رزمندگانی که جهت حفظ کیان کشورمان به جبهه می رفتند به جبهه اعزام شد و نه ماه در جبهه ها ماند در همین ایام بود که دو برادر بزرگترش به نام حاج داود رشوند و رحیم رشوند به افتخار جانبازی نایل آمدند، رشید در کمک به برادر بزرگتر خود که جانباز 70 درصد بود از هیچ کمکی دریغ نمیکرد و به همین جهت بعد از تشکیل خانواده و ازدواج در سن بیست سالگی ، ترجیح داد که در کنار خانواده برادرش در طبقه پایین منزل آنها سکنی گزیند.
به روایت همسرشهید
📚موضوع مرتبط:
#شهید_عبدالرشید_رشوند
#شهید_مدافع_حرم
#زندگی_نامه_۱
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#09_06
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#شهید_روز
غروب که از کار برمیگشتیم خسته بود یک ساعت استراحت می کرد و نماز می خوند بعد ساعت ۲۰ پا میشدیم غذا و وسیله ای بود جمع میکرد خانواده شهدا را شناسایی کرده بود آدرس ها شون رو در آورده بود و خانواده کسانی که پدرشان را از دست داده بودن بی سرپرست بودن می برد به آنها می داد و این بچه های شهدا رو نوازش
می کرد خیلی با ابو رشید انس گرفته بودن وقتی که تو راه برگشت به سمت مقر بودیم ابو رشید گریه میکرد آنجا فهمیدم که دیگر ابو رشید آسمانی هستش . یک خانواده جانباز قطع نخاع رفتیم که خدا بهشون تازه بچه داده بود و اوضاع خانواده خوب نبود چون پدر خانواده قطع نخاع بود ابو رشید قنداقه بچه را گرفت در گوش بچه اذان گفت و پنجاه لیر در قنداق بچه گذاشت گفت ما رسم داریم در ایران که یک هدیه بدهیم دادیم و برگشتیم و در راه برگشت ابو رشید آنقدر گریه کرد.
در این مدت که ابو رشید در منطقه بود مردم و اهالی آنجا به ابو رشید وابسته شده بودن. ابو رشید آدم خسته گی ناپذیری بود.
به قلم دوست شهید
منبع:
http://shohadaezeinabi.blog.ir
📚موضوع مرتبط:
#شهید_عبدالرشید_رشوند
#شهید_مدافع_حرم
#خاکریز_خاطرات
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#09_06
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#شهید_روز
رشید قبل از ازدواج، به عضویت سپاه در آمده بود و در رشته های مختلف غواصی ، چتر بازی، دریا نوردی دوره های تخصصی ویژه ای گذراند و همزمان تا مرحله کارشناسی ادامه تحصیل داد، ادامه خدمت در سپاه پاسداران باعث ارتقاء درجه ایشان تا سرهنگی گردید. ما هیچگونه اطلاعی از فعالیت ها و درجه او در سپاه نداشتیم و هر موقع از او سوال میکردیم که در سپاه چه کار میکنی میگفت: به کار نظافت جارو و تمیز کردن پادگان مشغول هستم.
منبع:
navideshahed.com
📚موضوع مرتبط:
#شهید_عبدالرشید_رشوند
#شهید_مدافع_حرم
#زندگی_نامه_۲
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#09_06
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
°•|♥️🍃
بگذارید بعد از مرگم بدانند که همانطور که اساتید بزرگمان می گفتند :
🍁 نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز صاحبم را، محبوبم را دیدار کردم
اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم
دیدار مجدد او نصیبم نگشت.
🍁بدانید که امام زمانمان حی و حاضر است
و او پشتیبان همه شیعیان می باشد
از یاد او غافل نگردید
#شهید_مصطفی_ابراهیمی_مجد
زندگی بــه ســبــڪ شــهدا
@parastohae_ashegh313
🍁•••🍁
جا نمیشود ....
این خنده ها
در قاب هیچ پنجره ای
#خنده_هایت
تمام دوربین ها
را عاشق کرده است
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
♡•|شبتون شهدایی|•♡
@parastohae_ashegh313
°•|♥️🍃
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
چه کسی می گوید
پشت این ثانیه ها تاریک است؟
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است...
🍁•|صبـحتون شهـدایـی|•🍁
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهید_کاوه1⃣
در همه لحظات با خداوند متعال راز و نیاز می کرد
انسان چون خداوند را در همه جا و همه لحظه حاضر ببیند در هیچ وقتی از یاد او غافل نمی شود
زیرا خداوند فرموده است : و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم.
" وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى "
سوره طه - ۱۲۴ .
بنابر این در تک تک لحظات زندگی خود ، خود را در محضر الهی می بیند ، فلذا در مقابل او سر تسلیم فرو می آورد و به شکرانه این حضور ، او را می ستاید .
علی ایمانی می گوید : سال ۶۳ در ارتفاعات "سیاه کوه " در بانه ، در اوج حملات دشمن و در حالتی که همه نمیدانستیم چکار کنیم ،
_ چون نیروهای ما زیر آتش کالیبرهای ریز و درشت دشمن بودند._
در حالت تفکر بود تا اذان ظهر ، وقت اذان راز و نیاز را بر همه چیز مقدم داشت و ایستاد به نماز ، ما هم از خدا خواسته پشت سرش ایستادیم و نماز را به امامتش خواندیم ، بعد از نماز تصمیمی گرفت که بعدا علّتش مشخص شد .
📚 حماسه کاوه ، صفحه ۱۶۶
╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗
@parastohae_ashegh313
╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف
#غیبت
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌟 تقوای ایشون برای حقیر درس های زیادی داشت به کرّات شاهد بودم با نهی از منکر خاص خودشون جلوی غیبت رو می گرفتند.
اگر صحبت از فرد غایبی می شد،اگر فرد غایب رو می شناختند،به نحوی سعی می کردند او را تبرئه کنند مثلا اگر بدی او گفته می شد حاج رضا می گفت:«نه،حالا اینطور ها هم نیست»...
اگر می دید بازهم جلسه به غیبت ادامه می دهد،بلند صلوات می فرستاد به طوری که همه ساکت شوند،
☑باز اگر ادامه می دادند ایشون صلوات می فرستاد انقدر صلوات می فرستاد تا گوینده خجالت می کشید و ادامه نمی داد نهی از منکر ایشون هم غیر مستقیم بود که کسی ناراحت نشود،هم موثر واقع می شد.
#شهید_حاج_رضا_فرزانه
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
#زیارت_عاشورا
#شهید_سید_احمد_پلارک
شهید پلارک از زبان مادرش:⚘
در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترک نشده بود.⚘
شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت...⚘
مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش چهار کار را هرگز ترک نکرد:⚘
1ـ نماز شب⚘
2ـ غسل روز جمعه⚘
3ـ زیارت عاشورای هر صبح⚘
4ـ ذکر 100 صلوات در هر روز و 100 بار لعن بنی امیه⚘
اشکهای شهید سید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت
آفریدگارش میکند.⚘
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت 4⃣ 💠 سال شصت و هفت بود. جنگ داشت به روز های آخ
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت5⃣
🐝 محسن، سه ساله بود.
صبحانه اش را که می خورد، می رفت اتاق بچه ها. مامان توی آشپزخانه مشغول بود که صدای ضبط بلند می شد.
📻 صدای شحات محمد انور بود.
باز محسن رفته بود سراغ ضبط برادر هایش. آنقدر با ضبط ور رفته بود که یاد گرفته بود چطور ازش استفاده کند.
یک روز که مامان سر زد به اتاق بچه ها، از دیدن دم و دستگاهی که محسن درست کرده بود خشکش زد.
❤️ محسن یک روسری دور سرش بسته بود و یکی را هم انداخته بود روی شانه اش و نشسته بود روی یک بالش.
یک آیه را که شحات می خواند، محسن ضبط را خاموش می کرد و با زبان بچگانه اش از شحات تقلید می کرد.
😅 وقتی چشمش به مامان افتاد خنده اش گرفت؛ انگار از قیافیه خودش!
گفت:
_ من می خوام شحات انور بشم!
ظهر که مامان کار های خانه را تمام می کرد، می دید که محسن هنوز مشغول شحات انور شدن است!
🎈 محسن بعد از ناهار استراحت می کرد و باز مشغول ضبط صوت می شد. اسباب بازی هایش خاک می خوردند.
زیاد نمی رفت سراغشان. آدم بزرگ بود از بچگی ..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با ما همــراه باشیـــد ...
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت6⃣
📖 📻 مصطفی قرآن را جلویش باز کرده بود.
ضبط روشن بود و او داشت همراه شحات انور قرائت می کرد. یکهو صدای شحات گم شد و صدای دیگری شروع شد.
صدای محسن بود! داشت از شحات تقلید می کرد.
😡 اخم های مصطفی رفت توی هم. کارد می زدی خونش در نمی آمد. توی سرش این فکر ها دور برداشت :
🔻این بچه نمی دونه این نوارها رو با هزار سفارش و دوندگی گیر میاریم؟ صدای خودش رو روی صدای شحات انور ضبط کرده که چی؟؟!...
همین چیز ها داشت توی دلش قُل می زد که کم کم اخم هایش باز شد .
تازه فهمید محسن عجب قرائتی کرده! بچه سه ساله همه قواعد تجوید و صوت و لحن را رعایت کرده بود! بی آنکه از کسی یاد گرفته باشد!
🌺 بعد که از محسن علت کارش را پرسید، فهمید او اصلا نمی دانسته دکمه را اشتباه زده و صدایش ضبط شده.
بد هم نشد.
سالها بعد که محمود شحات انور، پسر استاد شحات مهمان خانه شان شد با شنیدن این نوار، از استعداد عجیب محسن حیرت کرد.
اما آن وقت دیگر محسن نبود ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با ما همــراه باشیــد ..
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار ما #شب_جمعه حرم باشه...😭
#یا_ابا_عبدالله_الحسین💚
شب جمعست هوایـــت نکنم...
میمیـــــــرم
یادی ازتو و حضرت عبــ💚ـاس نکنم...
میمیـــــــرم
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
🌿🌿🌿
خدایا.....
تنهایمان مگذار..
که مبادا نگاهمان به نگاه بنده ای
از جنس خاک محتاج شود.....
@parastohae_ashegh313
سلام...
امروز سالگرد شهدای گمنام شهرمون بود یابهتربگم شهدای خوشنام شهرمون 😓که خیلی اولا غریب بودن توشهرمون اما اومدنشون شهرمون بوی خوش اونا معطرشد🌿مادرشهیدی که سالهای سال انتظار داشت یه تیکه استخوانی از پسرش پیدابشه براش وهنوز چشم انتظارهست 😔هر پنج شنبه میره سرمزارشون باهاشون درد ودل میکنه دل میزنه .بوی این شهدا بوی پسرش میاد براش 😔واشک تو چشمانش حلقه میزند .امروز سرمزارشون همه خواهراش و مادرشون اومدن دورهم جمع شدن براشون مراسم سالگرد گرفتن درتاریخ ۸/9/1395 که بدوند همیشه و همه جا اونا براشون زندن هستن نه شهید گمنام.اونا دوست دارند مثل مادرشون فاطمه زهرا گمنام باشند.اما امروزعصر بوی شهدا خیلی پیچ بود همه جا پارک انگار عطره دل انگیز ی بود که هرکسی روبه سوی خودش میکشید 🌹شهدای گمنام شب های جمعه میرند کربلا نایب زیارت همگی ماهستن تو حرم امام حسین 🥀
@parastohae_ashegh313
✅ ارسالی از خادم کانال