15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عطرنرگس کدوم جمعه
اقای خوبمان
کی می ایی
اللهم عجل لولیک الفرج
🎀 @RomaneMazhabi 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#سیاستهای_همسرداری
👨🏻آقای خونه!
آقــای خونه اگه بدونید؛
همکاری شمادرامورمنزل
وتوجه به کاهش خستگیهایِ همسرتون؛
چقدردرازدیادمحـ💕ـبت ودلبستگیِ
ایشون به شمامؤثره؛
هرگز رهاش نمیکنید!
💞💞💞💞💞💞
👩🔧خانم خونه👇
خانم ها رفتارهای زیر جاذبه شما را کم میکند.
👈🏻 نصیحت تکراری
👈🏻 تذکر مداوم
👈🏻 سرزنش
👈🏻 منت گذاشتن
👈🏻 مقایسه کردن
👈🏻 جرو بحث کردن
👈🏻 برچسب منفی زدن
👈🏻 نفوس بد زدن
#داستان_های_بحار_الانوار
#داستان_فوق_العاده_زیبا📚
#راز_ویرانی_مسجدی_در_یمن ❗️
قومی در ساحل عدن مسجدی بنا کردند، اما وقتی کار ساختن آن تمام شد، ناگهان مسجد فرو ریخت، آن قوم نزد خلیفه اول رفته و داستان خراب شدن مسجد را با او در میان گذاشتند.
خلیفه گفت: باید بنای #مسجد را محکم بسازید.
مجدداً مسجد را ساختند، ولی ویران شد، باز هم نزد خلیفه رفتند و جریان را به اطلاع رساندند، خلیفه نمیدانست چه باید بکند، مثل همیشه به حضرت علی متوسل شد و از او کمک خواست.
امام علی(ع) فرمود: طرف راست و چپ قبله را حفر نمایید، دو #قبر آشکار میشود که روی آن نوشته شده: «من رضوا هستم و خواهرم حیا که هر دو دختران تبّع پادشاه یمن هستیم، ما مردیم در حالی که به خداوند شرک نورزیدیم».
پس آنها را در آوردید، غسل و کفن کنید و بر آنها نماز بخوانید و بعد آنها را به خاک بسپارید، سپس مسجد را بنا کنید تا خراب نشود، آنان امر حضرت را اجرا کردند و پس از آن مسجد خراب نشد.
📓بحارالانوار،ج41، ص297، ح22
🎀 @RomaneMazhabi 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
May 11
💎جرعه ای از نهج البلاغه
🔹غفلت از خود
📜 امیرالمومنین علی(ع) فرمود: کسى که خود را محاسبه کرد سود برد، و هر که از خود بى خبر ماند زیان دید، و آن که ترسید ایمنى یافت، و هر که عبرت گرفت بینا شد، و هر که بینا شد فهمید، و هر که فهمید دانست.
حکمت 208
#کلام_امیر
🎀 @RomaneMazhabi 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✨خوش بـہ حـــالِ ڪسے ڪہ
در صَـحنـٺ
✨زیـــر بــاران اسـیــــر خــواهَــد شــد...♥
🎀 @RomaneMazhabi 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
مردان حقيقت
ڪہ بہ حق پيوستند
از #دام_تعلقات دنيارستنـد..
چشمے بہ تماشاے جهــــان بگشودند
ديدند،ڪہ ديدنے نـــدارد،بستـــند...
#شهید_سید_علیرضا_مصطفوی
#صبحتون_شهدایی 🌷
🎀 @RomaneMazhabi 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#پندانـــــــهـــ
⚠️ #تــلنگـــر
✍۸چیز ۸ چیز دیگر را می خورد
➊ غـیبت⇦ حسن عمل را
➋ تڪــبر⇦ عـلم را
➌ تــــوبه⇦ گـناه را
➍ عــــدل⇦ ظلم را
➎ غــــــم⇦ عـمر را
➏صــدقه⇦ بـــلا را
➐خـــشم⇦ عـقل را
➑نیـڪی⇦ بـدی را
🎀 @RomaneMazhabi 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سلام
وقتتون بخیر و عافییت وعاقبت بخیری
°❀°🌼°❀°🌼°❀°🌼°❀°
#داستان_واقعی
#عاشقانه_ای_برای_تو
💕 #عشق_علوی #حب_فاطمی 💕
در کانال ارسال میشود
°❀°🌼°❀°🌼°❀°🌼°❀°
#داستان_واقعی
#عاشقانه_ای_برای_تو
💕 #عشق_علوی #حب_فاطمی 💕
✨قسمت اول : با من ازدواج میکنید؟!✨
🌷توی دانشگاه مشهور بود به اینکه نه به دختری نگاه می کنه و نه اینکه، تا مجبور بشه با دختری حرف می زنه ... هر چند، گاهی حرف های دیگه ای هم پشت سرش می زدن ... .
🌸توی راهرو با دوست هام ایستاده بودیم و حرف می زدیم که اومد جلو و به اسم صدام کرد ... خانم همیلتون می تونم چند لحظه باهاتون صحبت کنم؟ ... .
🌷کنجکاو شدم ... پسری که با هیچ دختری حرف نمی زد با من چه کار داشت؟ ... دنبالش راه افتادم و رفتیم توی حیاط دانشگاه ... بعد از چند لحظه این پا و اون پا کردن و رنگ به رنگ شدن؛ گفت: می خواستم ازتون درخواست ازدواج کنم؟ ... .
💥چنان شوک بهم وارد شد که حتی نمی تونستم پلک بزنم ... ما تا قبل از این، یک بار با هم برخورد مستقیم نداشتیم ... حتی حرف نزده بودیم ... حالا یه باره پیشنهاد ازدواج ... ؟
☘پیشنهاد احمقانه ای بود ... اما به خاطر حفظ شخصیت و ظاهرم سعی کردم خودم رو کنترل کنم و محترمانه بهش جواب رد بدم ... .
🌷بادی به غبغب انداختم و گفتم: می دونم من زیباترین دختر دانشگاه هستم اما ... .
⚡️پرید وسط حرفم ... به خاطر این نیست ... .
🌻در حالی که دل دل می زد و نفسش از ته چاه در میومد ... دستی به پیشانی خیس از عرق و سرخ شده اش کشیده و ادامه داد:
🔹دانشگاه به شدت من رو تحت فشار گذاشته که یا باید یکی از موارد پیشنهادی شون رو قبول کنم یا اینجا رو ترک کنم ...
🌹برای همین تصمیم به ازدواج گرفتم ... شما بین تمام دخترهای دانشگاه رفتار و شخصیت متفاوتی دارید ... رفتار و نوع لباس پوشیدن تون هم ... .
☘همین طور صحبتش رو ادامه می داد و من مثل آتشفشان در حال فوران و آتش زیر خاکستر بودم ...
🍂تا اینکه این جمله رو گفت: طبیعتا در مدت ازدواج هم خرج شما با منه ... .
دیگه نتونستم طاقت بیارم و با تمام قدرت خوابوندم زیر گوشش ... .
ادامـــــه دارد.........
°❀°🌼°❀°🌼°❀°🌼°❀°
#قسمت_دوم: 👈تا لحظه مرگ
☘تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دختر دانشگاه که خیلی ها آرزو دارن فقط جواب سلام شون رو بدم؛ پیشنهاد میدی؟ ...
🌷من با پسرهایی که قدشون زیر 190 باشه و هیکل و تیپ و قیافه شون کمتر از تاپ ترین مدل های روز باشه اصلا حرف هم نمیزنم چه برسه ... .
💥از شدت عصبانیت نمی تونستم یه جا بایستم ... دو قدم می رفتم جلو، دو قدم برمی گشتم طرفش ... .
🌻اون وقت تو ... تو پسره سیاه لاغر مردنی که به زور به 185 میرسی ... اومدی به من پیشنهاد میدی؟ ... به من میگه خرجت رو میدم ... تو غلط می کنی ... فکر کردی کی هستی؟ ... مگه من گدام؟ ... یه نگاه به لباس های مارکدار من بنداز ... یه لنگ کفش من از کل هیکل تو بیشتر می ارزه ... .
🍁و در حالی که زیر لب غرغر می کردم و از عصبانیت سرخ شده بودم ازش دور شدم ... دوست هام دورم رو گرفتن و با هیجان ازم در مورد ماجرا می پرسیدن ... با عصبانیت و آب و تاب هر چه تمام تر داستان رو تعریف کردم ... .
🔸هنوز آروم نشده بودم که مندلی با حالت خاصی گفت: اوه فکر کردم چی شده؟ بیچاره چیز بدی نگفته. کاملا مودبانه ازت خواستگاری کرده و شرایطی هم که گذاشته عالی بوده ... تو به خاطر زیبایی و ثروتت زیادی مغروری ... .
🔹خدای من ... باورم نمی شد دوست چند ساله ام داشت این حرف ها رو می زد ... با عصبانیت کیفم رو برداشتم و گفتم: اگر اینقدر فوق العاده است خودت باهاش ازدواج کن ... بعد هم باهاش برو ایران، شتر سواری ... .
♣️اومدم برم که گفت: مطمئنی پشیمون نمیشی؟ ... .
♦️باورم نمی شد ... واقعا داشت به ازدواج با اون فکر می کرد ... داد زدم: تا لحظه مرگ ... و از اونجا زدم بیرون ... .
ادامــــه دارد......
📗نویسنده کتاب طاها ایمانی
•
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°
🎀 @RomaneMazhabi 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃