eitaa logo
پارچه سرای متری ونوس
13.6هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
9 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم فروش انواع پارچه های #متری 💥ارسال به سراسر کشور💥 برای سفارش به ایدی زیر پیام بدید👇👇 ثبت شفارس به ایدی زیر @sefaresh_venos ادمین تبادل ایدی زیر @Eroghaye رضایت مندی و کد پیگیری ارسالی ها👇 @rezayat_mushtari
مشاهده در ایتا
دانلود
پارچه سرای متری ونوس
💙🗯🗯💙🗯💙🗯🗯🗯 🗯🗯💙 🗯💙 💙 🗯داستان ارسالی از #زندگی یکی #اعضای کانال #داستان_و_پند 💙🗯با عنوان 👇 #تهمت_ن
💙🗯🗯💙🗯💙🗯🗯🗯 🗯🗯💙 🗯💙 💙 🗯داستان ارسالی از یکی کانال 💙🗯با عنوان 👇 🌺پدرم میگفت :از تو بعیده خودکشی هم جاش جهنمه هم ابروی ادم میره خلاصه رسیدیم خونه مادر برام جیگر گوسفند کباب کرد🍢 با مهربانی مرا به اتاقم فرستاد 🌺 وصداشونا با بابام شنیدم داشت حسابی بابامو سرزنشت میکرد ومیگف نباید باهام دعوا میکرده چون ممکنه دوباره اینکارو بکنم خلاصه بعد از چند روز دوباره روز از نو حرفها وازار واذیت برادرم🙎‍♂ علی شروع شد تا اینکه شنیدم مادر یک روز به بابام میگف اولین خواستگاری که بیاد جواب بله میدیم تا زینب از دست علی راحت شه 🌺بهتر از اینه که این همه اینجا اذیت شه یه هفته بعد یکی زنگ زد واجازه گرفت تا برای داداشش بیان خواستگاری مادرمم👩 از خدا خواسته سریع گف تشریف بیارین 🌺بدون اینکه با من مشورت کنن یا حرفی بزنن قرار خواستگاری وگذاشتن من فقط از حرفهاشون متوجه میشدم که امشب قراره بیان استرس داشتم اصلا دوس نداشتم ازدواج کنم 💍از یه طرفی سال سوم راهنمایی بودم تمرکز برای درس خوندن نداشتم تو کلاس همش حواسم پرت بود همش فکر این بودم الان برگردم خونه باز دعوا وکتک کاری...😞 خلاصه شب اومدن پسره👨‍💼 مرد خوش تیپی وظاهر خوبی داشت از نظر سنی من چهارده واون بیست ودو سال داشت واز نظر مالی هم پول دار بود قرار شد مادرم اینا فردا جواب بدن بدون اینکه نظر منو بپرسن😢 جواب بله رو دادن 🌺دامادمون اون موقع مسافرت بودوقتی شنید خیلی عصبانی اومد‍♂ خونه ما مستقیم اومد پیش من بهم گفت بله ی منو چند ساله به دوسش که پسر خوبیه داده، اگه با این ازدواج کنی دیگه هیچ وقت من خواهرمو نمیبینم ولی کی به حرف من گوش میداد 🌺 ادامه دارد... ⬅️ 📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و پند 💙 🗯💙 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸