eitaa logo
دفتر خاطرات پارسی بلاگ
12 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
1 فایل
سلامی به زیبایی اشک شبنم 🌴این کانال دفتر خاطرات بچه های (وبلاگ پارسی بلاگ)است که ذره ذره دلنوشته هاشون جمع می شه لطفا این کانال رو به دیگران معرفی کنید تا تو این کانال عضو بشند🌸 ☘با تشکر علیرضا عبدی tel:09379628815 #یک_فنجان_آرامش
مشاهده در ایتا
دانلود
۷۸۶ من سالـ ـهاست که نيستـ ـم! نيستم که بدانم تمام هستي شما را فَريـاد مي‌زند چه بيچـ ـاره من که خويش را  از اين همه حضـور دَريـغ کرده‌ام آقا جان.. 👈منبع پست در پارسی یار  
۷۸۶ نمـي دانم شــب ها من شاعــر مي شــوم و تــو را غــزل بــاران مي کنــم يا تــو بهانـــه مي شوي و من غزل غزل مي بـــارم 👈منبع پست در پارسی یار  
 هُوَ الصبور... من انتظار کشيدن را بلد نيستم اما اين را خوب مي‌دانم... وقتش که برسد تو خوداَت مي‌آيي، «نا گَـ ـهان»... در من شِـ ـعر مي‌شَوي... و از لَبـ ـهايم سَرازيـ ـر 👈منبع پست در پارسی یار  
بسم رب الشهدا و الصدیقین عجب محرمي شد امسال ... سلام عزيز پرپرم... سلام عزيز برادرم! بعد از دو سال و نيم چشم انتظاري براي مفقود الاثر خانطوماني شهرمون بلاخره ايام عيد غدير امسال معلوم الاثر شد و اول محرم رسيد. آخه خودشم سيد بود ديشب مصلي وداع بود.. غوغا بود..عاشورا شده بود انگار ..داغ جوون سخته. ما رسممونه براي عروسي ،مجمع(سيني)درست ميکنيم براي داماد ..ديشب براي سيد سجادمون کلي مجمع درست کرده بودن وسط مراسم آورده بودن ... 🌷زندگینامه و وصیت نامه شهید سید سجاد خلیلی 👈منبع پست در پارسی یار
۷۸۶ آزاده باش... قيمتي خواهي شد آنقدر قيمتي که خداوند خريدارت شود آن هم به بالاترين قيمت؛ يعني «ولايت» سلمانش را با «مِنّا اهلَ البِيت» خريد حُرَّش را با «حَلَّت بفِنائِک» و يقين بدان تو را با «انتظار» خواهد خريد و چه مقاميست اين انتظار! 👈منبع پست در پارسی یار
۷۸۶ وقتے منتظر کسے باشے و دير کند سر قرار  شروع ميکنے به راه رفتن و وجب کردن خيابان  تا بلکه انتظارت به سر بيايد.  اما خودمانيم  ما کدام خيابان را زير باران براے آمدنت قدم زده ايم ؟ اصلا نکند تو رسيده اي به قرار و ما بدقولے کرده ايم ؟ هرچه هست شما به بزرگوارے ات ببخش . 👈منبع پست در پارسی یار
۷۸۶   راض ِبابا «راضِ بابا» روايت شخصيت دختري نوجوان است. دختري که تمام تلاشش را به کار  مي‌بندد تا در زندگي اول باشد. در شانزدهمين بهار عمرش حادثهاي رخ ميدهد و  او را در رسيدن به خواستهاش کمک ميکند؛ انفجاري که در سال 1387 در حسينيه  سيدالشهداي شيراز رخ داده و نقطه اوج زندگي او را رقم مي‌زند 👈منبع پست در پارسی یار
+ به نام صاحب سلام عطر حضورت هنوز در کوچه هاي دلتنگي ام مانده است اولين حس خوب من : کجايي ک دلم برايت قند آب کند؟ دردي سينه ام را از دوريت سخت مي فشارد خال لبت عالمي را ديوانه مي کند! روزهاي باراني در درياي زلفانت غرق مي شوم و لب ساحل چشمانت به انتظار آمدنت مي نشينم اين روزها عشقم را ب نسيم دادم؛ تا هر کجا ک باشي دوست داشتنم را ب شما برساند. 👈منبع پست در پارسی یار
+ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ «وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ، إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا» «(اي پيامبر) حرف‌هاي بيجاي دشمنان غصه‌دارَت نکند؛ چون عزت و آبرو يکسره دست خداست.» سوره‌ي مبارکه‌ي يونس/آيه شصت و پنج 👈منبع پست در پارسی یار
«هوالمحبوب» دل تنگ!! مگر دل هم اندازه دارد که گاهي بزرگ و کوچک ميشود؟ اصلا واحد اندازه گيري دل چيست؟! به گمان من «توجه » واحد اوست.. دل ؛ دلش توجه مي خواهد.. دوست داشتن.‌. اگر به دل توجه کني بزرگ ميشود همچو دريا و اگر ناديده بگيري ميشود اندازه ي ُتُنگ..! و شايد از تنگ ماهي هم کوچکتر اينقدر کوچک که جان همه ي ماهي ها را ميگيرد و خودش زين غصه تاب بر نمياورد وبغض گلوگاه را چنگ مي زند .. راه تنفس را مي بندد و تلظي ميکند.. در حالي که چشمانمش به اندک قطره ي داخل تُنگ خيره مانده تا قطره جاني شود بر جانِ بي جانش . . . 👈منبع پست در پارسی یار
«هوالمحبوب» دفترم رو به پايان بود.. وقت نقدش شده بود.. تن واضطراب؛ عجين باهم.. باورش کمي سخت بود.. دل من نگفته ها؛ بسيار.. نگاهم به داور بود.. همه چيز واقعيت داشت.. ناگهان بلند شدم ازخواب.. زل زدم به دفتر خويش.. داور نوشته بود: فقط يه فرصت ديگر...!! 👈منبع پست در پارسی یار
ا❁﷽❁ا حاج احمد متوسليان هر بار که نگاهت ميکنم، خستگي جنگ را در چهره ات لمس ميکنم اما همان چشمان، نشاط بندگي ات را وصف ميکند. حاج احمد! براي پاي بستن به عهدم نشاط بندگي ات را خواهانم! نميدانم ذکر صلوات را براي سلامتي ات، و يا شادي روحت بر زبان بياورم؟! دلم قرص ميشود بل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يرزقونَ! در هر دو حالت، تو زنده اي! متن: من.تو.خدا طراح: سلمان فارسي 👈منبع پست در پارسی یار