پرتو اشراق
⚠️ عاقبت جسارت به سر مطهر حضرت #ابوالفضل_العباس (علیه السلام)
🔥عاقبت #حرمله_لعین
📚 سبط بن جوزی حنفی پیرامون ماجرای ورود سرها به كوفه چنین مینگارد:
🏇 قسم بن اصبغ می گوید : زمانی كه سرها [ی شهدای كربلا] را به كوفه آوردند، سواری دیدم كه بسیار زیبا بود و سر جوانی را كه همچون ماه شب چهارده زیبا بود، به گردن اسبش آویزان كرده بود، اسب می تاخت و زمانی كه قدم بر می داشت، سر به زمین میرسید، به آن سوار گفتم:
👤 این سر متعلق به كیست؟
👳🏾 گفت: عباس بن علی [علیهما السلام]
👤 گفتم تو كه هستی؟
👳🏾 گفت: حرملة بن كاهل اسدی.
🌴 چند روزی در كوفه ماندم...
👳🏾 ناگهان حرمله را دیدم كه صورتش از قیر سیاهتر شده بود!
👤به او گفتم: روزی كه سر را حمل میكردی در عرب زیباتر از تو نبود و آنچه من امروز می بینم، صورتی زشتتر و سیاهتر از تو در عرب نیست!
👳🏾 حرمله گریه كرد و گفت: به خدا قسم از آن روزی كه سر را حمل كردم تا به امروز شبی بر من نگذشته جز اینكه دو نفر [در خواب] میآیند و پاهای مرا میگیرند و به سمت آتشی میبرند كه زبانه میكشد و مرا در آن آتش می اندازند و من روی بر میگردانم و یاری میطلبم و این گونه شدهام كه می بینی.
👤 قسم بن اصبغ میگوید:
🔥 حرمله به بدترین حال به درك واصل شد.
📚 عاصمی مكی از مورخین تاریخ اسلام در کتاب سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج ٣، ص ۵۷۲
چنین نقل می كند:
▪«أن شخصا منهم علق فی لبب فرسه رأس العباس بن علی فرئی بعد أیام ووجهه أشد سوادا من القار»:
▪شخصی از یزیدیان سر [مبارك] [حضرت] عباس بن علی [علیهما السلام] به گردن اسبش آویزان كرده بود و بعد از ایامی صورتش سیاهتر از قیر شده بود.
📔 تذكرة الخواص صص ۲۸۱ - ۲۸۲ (سبط بن الجوزی الحنفی، یوسف بن قزغلی).
📚 نابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج ۳، ص ۴۳.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7