🌷 #داستان_یک_تفحص
📙 از #کتاب_شهید_گمنام
💚 #روز_مباهله
🗓 «روزهای آخر سال ٧٩ و سال امام علی (ع) بود.
⛏ در منطقه عملیاتی رمضان مشغول جستجو بودیم. اما مدتی بود که شهدا خود را نشان نمیدادند.
📖 صبح با بچهها مشغول خواندن زیارت عاشورا برای شهدا شدیم. به یاد امیرالمومنین (ع) و به یاد مدینه مشغول خواندن روضه شدم.
🚙 بعد از پایان روضه به سوی منطقه حرکت کردیم.
🗓 قبل از رفتن به تقویم و مناسبت آن روز نگاه کردم، روز مباهله بود. روز پنج تن آل عبا. روزی که حضرت علی (ع) انگشترش را به سائل داد.
👌خوشحال بودم. گفتم ما لشگر علی ابن ابی طالب (ع) هستیم. حتما امروز از دست آقا عیدی میگیریم.
🌷اولین شهیدی که پیدا شد نامش «عشق علی» بود.
🌷دومین شهید نام تمامی شهدای گروهان خودشان در جیبش بود. به همراه حرز امام جواد (ع) که بعد از هجده سال سالم سالم بود!
🌷 تا عصر چهار شهید پیدا شد.
⛏ بچهها می خواستند کار را جمع کنند. گفتم: ادامه دهید. حتما یک شهید دیگر پیدا میشود.
⌚قرار بود ساعت چهار برگردیم. پنج دقیقه قبل از برگشت شهید دیگری پیدا شد!!
⛏ تمام خاک را غربال کردیم. اما این شهید آخر گمنام بود. هرچه بچهها گشتند اثری از پلاک او نبود.
☝به رفقا گفتم: بیایید تا تاریک نشده برویم.
👥👤 بچهها با تعجب به من نگاه میکردند.
⁉ یکی گفت: خواب دیده بودی؟!
- گفتم: نه! امروز روز پنج تن بود. ما هم پنج شهید پیدا کردیم.
👌بعد ادامه دادم: هر چه بگردید از این شهید آخر نشانهای نخواهید یافت. چرا که امروز روز آل عبا است. و یکی از پنج تن هنوز هم گمنام است!»
🌷شادی روح شهدا صلوات:
🌹 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
#سـیـره_شـہـداء