🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🧹 در شهرداری بِنت مشغول به کار بودم که متوجه شدم میشود گروهی داوطلبانه برای دفاع از اسلام به سوریه میروند. از شهرداری استعفا داده و به عشق اسلام وارد دستههای رزمندگان شدم.
🚌 از بخش بِنت به فَنّوج و از آنجا به زاهدان رفتیم و پس از آن راهی سوریه شدیم. ابتدا به دمشق رفتیم و مزار بی بی زینب (سلام الله علیها) را زیارت کردیم. این زیارت قسمت هر کسی نمیشود. ما (اهل سنت) اولاد رسول الله (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان را دوست داریم. در راه اسلام جهاد کردیم و هدف دیگری نداشتیم.
🌹سلمان ۲۲ ساله بود. در بندرعباس و شیراز و شهرهای دیگر کارگری میکرد و کمک خرج خانواده بود.
✋🏻 به او گفتم: «تو بمان و کنار خانواده باش، من میروم»، اما سلمان میگفت:
☝️🏻«من جوانم و از تو زرنگتر هستم، تو بمان پیرمرد!»
🛫 قبول نکرد. میخواست او هم رزمنده اسلام باشد. بالاخره با هم رفتیم. ما یک نگاه مشترک به این حضور داشتیم: اگر در جنگ بر دشمن غلبه کنیم که پیروزیم و اگر شهید شویم باز هم پیروزیم.
👥👤 برخی گفتند داعشیها اهل سنتند و نباید با آنها جنگید...
🏴☠ اما آنها مسلمان نیستند. ما آنجا بودیم و دیدیم. مسلمان ماشه اسلحهاش را در دهان کودک شش ساله نمیچکاند!!
❓آنجا وطن سوریهاست اما چرا سر آنها در وطنشان بریده میشود؟ چرا فرزندان و ناموس سوریها آنجا به حراج گذاشته میشوند؟
🔥جبهه مقابل ما در سوریه هیچ مسلمانی نداشت. این را مطمئن هستم. ما تا پیروزی دست از جهاد نمیکشیم.
🎙راوی: پدر شهید
🌷 #شهید_مدافع_حرم_سلمان_برجسته
🕯 #سالروز_شهادت (۱۳۹۴/۰۹/۰۳)