eitaa logo
پروانه های وصال
6.1هزار دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
17.5هزار ویدیو
3.1هزار فایل
نکات تربیتی مطالب متنوع🍁 برگزیده سخنان بزرگان🍁 اخبار روز🍁 آشپزی🍁 رمان مذهبی ادمین @Yamahdiii14 شما بهترین هستید که بهترین را انتخاب کرده اید 🌸 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات بلامانع است😍 http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرِ یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟ یاران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حمایت قاطع مردم قم از صل علی محمد، یاور رهبر آمد امت ولایی فراموش نخواهد کرد که سردار رادان از صاحب منصبانی بود که غیرت انقلابی به خرج داد و خود را فدای منویات ولی امر کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ : مادرم اسمتو خوند تو گوشم با نوای: کربلایی حسین طاهری 💢 ست هوایت نکنم میمیرم یادی از صحن و سرایت نکنم میمیرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این عملیات ویژگی‌های منحصر به فرد داشت! ✅ نکات مهم شنیده نشده در رابطه با عملیات ! قسمت پنجم👆 🔰 برشی از سخنرانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برش زدن هندونه 🍉 برای عاشق های هندونه🍉 برای نزدیک شدن به فصل هندونه🍉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ چیپس ترد بدون روغن✅ حتما روی صفحه توری فر بذارید که از زیر هوای گرم بهش بخوره، که حسابی ترد بشه. دمای فر ۲۰۰ درجه به مدت ۱۰-۱۲ دقیقه بمونه آمادست. تایم ثابت، دما👇 ⭕️برای فر برقی دمای ۱۹۰ درجه ⭕️تستر دمای ۱۸۰ درجه ⭕️سولاردام و ماکروفر دما ۱۸۰ درجه ⭕️برای هواپز ایرفرایر، دما روی روی ۱۶۰‌ درجه بزارید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر موقع مهمون چای خور داشتی چایی دورنگ این مدلی براش درست کن ☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همبرگر خونگی دهه شصتی 🍔 مواد لازم: 💛سویا ۲۰۰ گرم 🧡آب جوش ۲ لیوان ❤️کره ۵۰ گرم 💜گوشت چرخ کرده ۳۰۰ گرم 💙پیاز متوسط ۱ عدد 💚نمک و فلفل و پاپریکا، پودر سیر،پودر پیاز و کمی آویشن
از کفاره های گناهان بزرگ رسیدن به داد مظلوم گرفتار و غم زدایی از فرد اندوهگین است مِن کفّاراتِ الذُّنوبِ العِظام إعانةُ المَلهُوفِ و التَّنفیسُ عَنِ المَکرُوب حکمت 24 نهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام نهج_البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاهزاده ای در خدمت چهل و یکم 🎬: وقت اذان صبح بود،فضه از اتاقش بیرون آمد تا برای نماز آماده شود ، دلش پیش حسین بود که تا ساعتی قبل بر بالینش حضور داشت و او در تب می سوخت. کاری از دستشان بر نمی آمد ، علی و فاطمه نذر کردند که حسین شفا پیدا کند و آنها سه روز روزه بگیرند. فضه هم در این نذر سهیم شد و او هم در دلش همین نذر را تکرار کرد، آخر حسین جان عالم است و جان فضه به جان این کودک زیبا بسته و وابسته است. فضه وضو گرفت و آرام تقه ای به درب زد ، علی علیه السلام به مسجد رفته بود و فاطمه سلام الله علیها با قامتی آسمانی در کنار بستر حسین به نماز ایستاده بود ، نماز شب ، نمازی که هیچگاه از این خانواده فوت نمی شد. فضه آرام لنگهٔ درب اتاق را باز کرد و بیصدا ، مانند نسیمی سبکبال خود را به داخل اتاق کشانید . نگاهی به حسین انداخت...به نظرش چهرهٔ این کودک آسمانی تغییر کرده بود ، به طرف طاقچه اتاق رفت و فانوس را برداشت تا در نور فانوس ،بهتر ببیند. کنار بستر حسین زانو زد ، رنگ رخسار حسین برگشته بود ، فضه به آرامی دستش را روی پیشانی او‌ گذاشت و چون دید بدن کودک سرد است ،لبخندی روی لبش نشست . آرام خم شد و بوسه ای از گونهٔ سفید او گرفت و زیر لب قربان صدقه اش می رفت . انگار حسین هم به فضه مهری در دل داشت. هنوز فضه سرش را بالا نگرفته بود که حسین پلک هایش را نیمه باز کرد و گفت :آ...آ...آب... فضه با هیجانی زیاد کوزه کنار بستر را برداشت و کمی آب در لیوان سفالین ریخت و همانطور که زیر لب می گفت : الهی فدای لب تشنه ات شوم ، الهی به قربان این صدای مظلومت شوم، الهی به قربان این چهره آسمانی ات شوم ، بفرما اینهم آب گوارا.. سپس یک دستش را به زیر سر حسین برد و همانطور که او را به آغوش می کشید ، جرعه جرعه آب به گلویش می ریخت. در این هنگام احساس کرد عطر بهشتی از پشت سرش بلند شده و فهمید که زهرا سلام الله علیها در کنارش است و با خودش بوی بهشت را آورده.... فضه همانطور که کل صورتش از شادی می خندید رو به بانوی خانه ، با صدایی لرزان گفت : ببینید...ببینید گل پسرم تبش قطع شده... حسینم شفا پیدا کرده.... ادامه دارد... 🖍به قلم : ط_حسینی 🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت چهل و دوم 🎬: و براستی حسین شفا پیدا کرده بود و حالا نوبت ادای نذر بود ، کل خانواده و حتی فضه هم در این نذر سهیم شدند .. سه روز روزه شکرانهٔ شفای حسین کوچک... اولین روزهٔ نذریشان داشت به افطار نزدیک می شد ، علی علیه السلام که ساعتی قبل از خانه بیرون رفته بود، با دستی پر به خانه برگشت . فضه دوان دوان خود را به مولایش رسانید و جوهایی را که او آورده بود در بغل گرفت و به طرف آسیاب دستی رفت تا مشغول آرد کردن شود. صدای آسیاب که بلند شد ، فاطمه سلام الله علیها نیز خود را به او رساند و فرمود : فضه جان ، شما جوها را آسیاب کن و من هم هیزم و تنور را آماده می کنم تا پس از آماده شدن خمیر قرصی نان برای افطار بپزیم. روز کم کم در پشت کوه های سر به فلک کشیده ، پنهان می شد که افطار این خانوادهٔ ملکوتی هم آماده شد. سهم هرکس مقداری نان جو برای افطار بود. سفره پهن شد و همه بر سر آن نشستند، هنوز هیچ‌کس دست به نان ها نزده بود که کسی درب خانه را زد. فضه خود را به درب رساند و آن را گشود و پشت درب فقیری را دید که گویی به بوی نان تازه به آنجا کشیده شده بود . تا فضه از زننده درب گفت ، فورا و بی تعلل هرچه در سفره بود را به آن فقیر دادند و فضه هم به تبعیت از بانویش و اهل خانه ، سهم افطارش را به آن فقیر بخشید. مرد تهی دست خوشحال از گرفتن نان‌تازه که عطر بهشت را می داد ، از درب خانه فاصله گرفت ، او نمی دانست که همین نان جو تمام خوارکی موجود در خانه بوده و اهل خانه هم از صبح روزه دار بودند و لب به آب و غذا نزده اند‌ آن شب ، ساکنان خانهٔ مولا علی روزه شان را با آب باز کردند و شکر خداوند نمودند. روز دیگر رسید و باز همه روزه دار بودند، از جوهای آرد شده ، سهمی را برای امروز گذاشته بودند .فاطمه سلام الله علیها با دستان مبارکش خمیر می نمود و فضه هم آتش تنور را به پا می کرد... باز هم روز به غروبش نزدیک می شد و در تقدیر این خانه نوشته شده بود تا واقعه ای دیگر رخ دهد...تا دوباره به بهانهٔ این واقعه...خداوند عشقش را به علی و اولاد او جار بزند و بازهم آیه های قران بود که با علی معنا می گرفت و علی بود که در آیه های قرآن نمایان می شد... ادامه دارد... 🖍 به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت چهل و سوم🎬: باز سفره ساده افطار را گستراندند و چند قرص نان جو برای افطار روی آن قرار گرفت. باز هم هنوز کسی دست به طرف نانها نبرده بود که درب خانه را زدند، گویا خداوند امتحانی دیگر برای این استادان دانشگاه هستی ، داشت.... فضه بی درنگ به سمت درب خانه رفت و این بار یتیمی درمانده ، که تقاضای غذایی داشت را پشت درب دید... حالا فضه هم می دانست که چه کند ، دوباره تمام افطار ساده این خانواده آسمانی به یتیمی گرسنه بخشیده شد و فضه هم نیز سهمش را بخشید ... یتیم که از بوی نان هایی که عطر بهشت را میداد و متبرک به دستان زهرا سلام الله علیها بود ، سرمست شده و شادمان به طرف خانه اش حرکت نمود. و باز هم افطار اهل خانهٔ علی ،جرعه ای آب شد... روز سوم روزه داری رسید ، آخرین سهم جویی که مولا علی علیه السلام تهیه کرده بود ،داشت نرم نرمک آرد می شد و آتش تنور به هوا میرفت و فضه همانطور که دلش همانند دل اهل خانه از شدت گرسنگی ضعف میرفت ، نگاهی به شعله های سوزان چوب های داخل تنور کرد و با خود گفت : یعنی امشب ما ،سهمی از این نان ها و رزقی از این افطار داریم؟! نماز را خواندند و نان های گرم که هنوز حرارت از آنها بلند میشد و بوی نان تازه مشام هر گرسنه ای را مینواخت ، روی سفره قرار گرفت. هنوز داغی نان به جان سفره ننشسته بود که باز درب خانه را زدند و همگان فهمیدند که دوباره افطارشان انفاق خواهد شد. فضه درب را گشود و این بار اسیری گرسنه که به بوی کرم اهل خانه به آنجا کشیده شده بود ، طلب نان کرد. فضه هنوز به درب اتاق نرسیده بود که بانوی خانه ، نان ها را در بغلش گذاشت و فرمود تا این افطار هم بار دیگر در راه خدا انفاق کنند . گویی از آسمان ندایی بلند بود که هان ای فرشتگان ، خوان رنگارنگ بهشتی را بگسترانید که امشب خانواده علی علیه السلام قرار است غذای بهشتی را متبرک کنند. سه شبانه روز ،چیزی جز جرعه ای آب به لب اهل خانه نرسید ، در شب سوم بود که پیامبر صلی الله علیه وآله به خانه علی علیه السلام وارد شد... فضه چون مجنونی که عشقش را دیده ، بوسه بر خاک قدم های پیامبر می زد و زهرا سلام الله علیها چون کبوتری پاک آغوشش را برای پدرش باز نمود و حسن و حسین کوچک ، سراز پا نشناخته از سر و کول پدر بزرگشان بالا می رفتند. پیامبر در حالیکه دو کودک زیبایش را روی دوش قرار داده بود و دست زهرایش را نیز در دست داشت ، همراه علی کنار سفره ای بهشتی نشستند. پیامبر نگاه مهربانش را به یکی یکی اهل خانه دوخت و فرمود : چه کرده اید ای مدارهای آرامش زمین ؟! دوباره عشق خدایتان فوران نموده و باز هم برایتان شعر سروده...آخر هر عاشقی در وصف معشوقش شاعر می شود...براستی که خداوند عاشق این خانواده است و این خانواده سرسپرده خدایشان... خدا آیه ای بر من نازل نموده در ستودن شما، بشنوید تا غزل های پروردگارتان را برایتان بخوانم :«آنان به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شر آن همهٔ اهل محشر را فرا گیرد، میترسند و برای دوستی خدا، فقیر و مسکین و اسیر را طعام می دهند ،(گویند) ما به خاطر خدا به شما غذا می دهیم و از شما هیچ پاداشی و حتی هیچ سپاسی نمی طلبیم، سوره انسان آیه ۹» وبراستی که فضه هم با عملی که از بانویش الهام گرفت و انجام داد ، خود را مشمول این شعر زیبای خداوند خلقت نمود... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿