eitaa logo
پروانه های وصال
8.1هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
22.8هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با آغاز سفرهای ، ۶ مرز مهران، شلمچه، چذابه، خسروی، تمرچین و باشماق از ۱۶ مردادماه پذیرای زائران اربعین می‌شوند که این گذرگاه‌ها در پنج استان آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، ایلام و خوزستان قرار دارند.
نشریه هیل تلویحا گفته و به دلیل پیش رو تمایلی به جنگ با ایران ندارن ...
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰مغازه دارم! مشتریم کشف کرده! چه کنم؟ علی زکریایی بیناشو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥پاسخ به شبهات خناسان پیرامون شهادت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صاحب عزاے ماتم کرب‌وبلا بيا تنها اميدخلق جهان يابن فاطمه بيش از هزارسال تو خون گريه ڪرده‌اے اے خـون جـگر ز قامـت زينـب بيـا بيـا اللهم عجل لوليک الفرج بحق سيدتنا الزينب علیها السلام اجرك_الله_يا_صاحب_الزمان
🏴 سه‌شنبه ۱۶ مرداد روز اول ماه صفر است 📝 گزارش استهلال ماه صفر الخیر ۱۴۴۶ ه‌.ق 🔎 بخوانید👇 khl.ink/f/57312
امارات و کشورهای عربی تلاش می‌کنند با ایران صحبت کنند تا موضع خود را تعدیل کند اما مقامات ایرانی مصمم به پاسخگویی هستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت هشتاد و هشتم: انگار لحظه ها به کندی می گذشت ، اما بالاخره گذشت و
زن، زندگی، آزادی قسمت هشتاد و نهم: با رفتن دکتر ، انگار تمام نیروی من هم رفت، روی تخت دراز کشیدم و ملحفه را تا روی سرم بالا کشیدم. زینب رفته بود دکتر را بدرقه کند. صدای قدم های زینب که دم به دم به من نزدیکتر میشد ،نشان از ورودش به اتاق داشت. زینب کنار تخت ایستاد و ملحفه را از روی سرم پایین کشید و گفت: مشکوک میزنی سحر؟! با بی حوصلگی اوفی کردم و گفتم: زینب جان ، حال ندارم،بزار بخوابم. زینب خنده ریزی کرد و گفت: تا الان که حالت خوب بود و برا آقای دکتر خوب شیرین زبونی می کردی، تازه همزبانش هم نبودی اما خوب حرف میزدی، الان چی شد که یکدفعه حال ندار شدی؟ روی تخت نیم خیز شدم و گفتم: راستی زینب این آقای دکتر کی هست؟ اسمش چی هست؟ از کجا با گروه شما آشنا شده؟ نکنه پلیس هست؟ بعدم قراره شب با کی بیاد پیش من؟! زینب خنده بلندی کرد و گفت: اوه اوه چقد سوال، یه نفسی تازه کن بعد بگو... مشتاقانه نگاهش می کردم تا جواب سوالاتم را بده.. زینب هم که انگار می دانست بی تاب شنیدن هستم، شیطنتش گل کرده بود چیزی نمی گفت. از جام بلند شدم و گفتم: اصلا حال من خوب، حالا بگو دیگه...بگو زینب بشکنی زد و گفت: خوب حالت خوب هست پس امشب با من میای جلسه چون قرار شد آخرین جلسه مان باشه.. اوفی کردم و گفتم: خودت که دیدی دکتر گفت... زینب نگاهی کرد و گفت: حالا میگیم مهمونش را زودتر بیاره، بعد اینکه اونا رفتن ما هم میریم جلسه خوبه؟! انگار چاره ای نداشتم، سرم را تکون دادم و گفتم باشه حالا بگو اسم این دکتر چی چی هست و کیه و.. زینب شال روی سرش را در آورد و خودش را روی تخت انداخت و دستهاش را دو طرفش باز کرد و همانطور که خیره به سقف بود آه کوتاهی کشید و گفت: من فقط میدونم اسمش محمد هست، بهش میگن دکتر محمد...بقیه اطلاعات هم بزار وقتی خودش اومد ازش بپرس... روی تخت نشستم دستهام را توی هم قفل کردم...نمی دونستم چرا اینقدر فکرم درگیر دکتر شده بود، باید کاری می کردم که این چندساعت هم زودتر بگذره و.. ادامه دارد 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿