فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧁🍫کاپکیک شکلاتی
بدون فر ، بدون قالب و بدون همزن برقی 🤌😍
.
آرد نول : هشت قغ
بکینگپودر : یک قچ
پودر کاکائو : دو قغ
روغن مایع : شش قغ
شیر : ده قغ
شکر : هشت قغ
تخم مرغ : دو عدد
وانیل : یک دوم قچ
.
.
#کیک #کاپ_کیک #بدون_فر #کیک_بدون_فر #کاپ_کیک_شکلاتی
☕️🍞🍳🍎
💢در زمان جدایی دو آلمان ، ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻣﺮﺯﯼ ﺭسید. ﺍﻭ ﺩﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺍشت. ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻣﺮﺯﯼ گمرک از او پرسید: ﺩﺭ ﮐﯿﺴﻪ ﻫﺎ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﺍﻭ گفت: ﺷﻦ!
ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ کرد ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﺳﯽ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ، متوجه شد ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺟﺰ ﺷﻦ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ در کیسهها نیست. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻋﺒﻮﺭ داد.
ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻠﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺨﺺ ﭘﯿﺪﺍ شد. دوباره در کیسههای همراه مرد چیزی جز شن نبود. ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ شد و مأمور به این نتیجه رسید که این مرد دیوانه است.
ﭘﺲ ﺍﺯ متحد شدن آلمان یک ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ دید ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝﭘﺮﺳﯽ، ﺑﻪ ﺍﻭ گفت : چرا در آن سالها کیسههای شن را با خودت از مرز رد میکردی؟
ﻣﺮﺩ گفت : من کیسههای شن را رد نمیکردم. من هر هفته یک دوچرخه نو را قاچاقی از مرز رد میکردم
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﻓﺮﻋﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﺍﺻﻠﯽ ﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ!
#حکایت
🌸🌸🌸
✍دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست. گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
💥از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
#حکایت
🌸🌸🌸
🔘 بیانیه حزبالله دربارهٔ حمله تروریستی رژیم به ضاحیه و شهادت فرمانده مجاهد بزرگ «حاج ابراهیم عقیل»:
▫️ رهبر عظیم الشأن جهادی، حاج ابراهیم عقیل(حاج عبدالقادر) امروز پس از عمری مجاهدت به برادران شهیدش پیوست. این مجاهد بزرگ در عمر پربرکت خود همواره در جهاد و فداکاری بود و باوجود خطرها و چالشها، دستاوردها و پیروزیهای ماندگاری همواره شایسته دریافت این جایگاه والای الهی بود.
▫️ بیت المقدس همیشه در دل، فکر و اندیشه او بود، به آرمان قدس شریف از اعماق وجود باور داشت و نماز خواندن در مسجد الأقصی بزرگترین آرزویش بود.
▫️ مایه افتخار است که امروز مقاومت اسلامی یکی از فرماندهان بزرگ خود را بهعنوان شهید #علی_طریق_القدس تقدیم میکند.
▫️ با روح پاک او عهد میبندیم که انشاءالله به اهداف، آرمانها و مسیر او که منتهی به پیروزی است وفادار بمانیم.
▫️ این مصیبت وارده را به محضر حضرت ولی عصر عجلاللهفرجه، حضرت آیتالله خامنهای، به همه مجاهدان و مبارزان مقاومت در همه عرصهها و به مؤمنین تبریک و تسلیت عرض میکنیم.
🏷 #حزب_الله #شهید_ابراهیم_عقیل
🔘 حزب الله لبنان سوابق مبارزاتی شهید ابراهیم عقیل را که در عملیات تروریستی رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان به شهادت رسید را منتشر کرد:
▫️ شهید بزرگ حاج ابراهیم محمد عقیل یکی از بنیانگذاران عمل اسلامی در بیروت بود.
▫️ او یکی از رهبران عملیاتهای قهرمانانه در جریان تهاجم نیروهای اشغالگر به بیروت در اوایل دهه ۱۹۸۰ بود و در اوایل دهه ۱۹۹۰ مسئولیت آموزش مرکزی حزب الله را برعهده گرفت و نقشی اساسی در توانمندیهای انسانی در تشکیلات مقاومت ایفا کرد.
▫️ فرمانده شهید ابراهیم عقیل ستون عملیاتی مقاومت اسلامی را پایه گذاری کرد و از سال ۲۰۰۸ سمت «دستیار دبیر کل در امور عملیات» را بر عهده داشت و به عضویت شورای جهاد منصوب شد.
▫️ وی همچنین از فرماندهان مقابله قهرمانانه با تجاوزات اسرائیل به لبنان در سال ۲۰۰۶ بود و بر تاسیس، توسعه و رهبری نیروی رضوان در مقاومت اسلامی تا زمان شهادت نظارت داشت. وی از زمان عملیات طوفان الاقصی رهبری عملیات نظامی نیروی رضوان در جبهه پشتیبانی را طراحی و نظارت کرد.
🏷 #حزب_الله #شهید_ابراهیم_عقیل
#علی_طریق_القدس
پروانه های وصال
#دست_تقدیر۲ #قسمت_چهل_یکم🎬: با ورود کیسان به جمع غم زده خانواده، انگار شور و شوقی پنهانی در گرفت و
#دست_تقدیر۲
#قسمت_چهل_دوم🎬:
کیسان خودش را به سمت پنجره مشرف به خیابان کشید و همانطور که وانمود می کرد ماشین های داخل خیابان را نگاه می کند گفت: ببین بیژن! من برات توضیح دادم که ...
یک عده آدم وحشی ریختن سرم، چون از لهجه ام فهمیدن من ایرانی نیستم، فکر می کردن پول و پله دارم، هر چی که داشتم و نداشتم را بردند، فقط همین پیرهن و شلوار تنم برام موند، من اصلا از ایرانی و ایرانی جماعت متنفرررم، می خوام از این جهنم دره هر چه زودتر برم، حالا تو هر چی دوست داری به سازمان بگو ولی اینم در نظر داشته باش اگر چیزی بگی که سازمان یک ذره به من مشکوک بشه، نان خودت هم آجر میشه و برا خودتم عواقب بدی داره خود دانی...
بیژن که انگار بحث های چند ساعته با کیسان فرسوده اش کرده بود و هم از شکی که به او داشت درش آورده بود گفت: گیرم من طوری این حادثه دزدی و غیبت چند روزه ات را لاپوشانی کردم، برای اون اطلاعات و نتایج آزمایش هایی که به گفته خودت روی لپ تاپ بوده و همه را از دست دادی چه جوابی بهشون بدم، اونا نتیجه از تو می خوان، می فهمی؟!
کیسان لبخندی زد و گفت: منو دست کم گرفتی انگار...
بهت که گفتم با یه نفر که دانشجوی پزشکی هست آشنا شدم، دل خوشی از ایران و این نظام و این مملکت نداره، له له می زنه برای اینکه به خارج از کشور بره، قولش دادم اگر کمکم کنه براش شرایط خروج از ایران را فراهم می کنم، کیسان به اینجای حرفش رسید صداش را پایین تر آورد و ادامه داد: اما برای خروج از ایران روی کمک تو و سازمان حساب کردم.
بیژن اخمهاش را توی هم کشید و گفت: اولا این آقای دانشجو چه ربطی به نتایج کار شما داره؟! ثانیا چرا بدون هماهنگی با من قول الکی میدی، میگن موشه تو سوراخ نمی رفت جارو هم به دمش می بست....اه...اه...
کیسان قیافه حق به جانبی به خود گرفت و گفت: طرف خییلی زبله، یه نیرو مثل این داشته باشین کلی براتون کار میکنه، حالا کار بدی کردم که نیروی به این فعالی را براتون جذب کردم؟! بعدم همون روز که این اتفاق برام افتاد باهاش تماس گرفتم که به مناطقی که من رفتم مراجعه کنه و نتایج تمام آزمایشات عمومی را که ثبت کردم برام جمع آوری کنه
و از طرفی نتایح آزمایشات خاصی که برای سازمان مهم هست را روی یه فلش ریختم و اون فلشه را دارم...
بیژن خنده بلندی کرد و از جا بلند شد و همانطور که به سمت کیسان می آمد و با دست روی شانه او زد گفت: خوب! پسر خووب از همون اول بگو که اطلاعات را روی فلش داری و خیال ما را راحت کن، واقعا نمی بینی چقدر جلز و ولز می کنم؟!
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼🍂
پروانه های وصال
#دست_تقدیر۲ #قسمت_چهل_دوم🎬: کیسان خودش را به سمت پنجره مشرف به خیابان کشید و همانطور که وانمود می
#دست_تقدیر۲
#قسمت_چهل_سوم🎬:
بیژن دست کیسان را گرفت و همانطور که به سمت مبل های کرم رنگ می کشاند گفت: حالا بیا دقیقا تعریف کن چی برات پیش اومده؟!
کیسان دست بیژن را به کناری زد و گفت: من با تو که هنوز به من مشکوکی هیچ حرفی ندارم، چندین بار برایت تعریف کردم، منظورت چیه دم به دقیقه ای از من می خواهی برایت یک واقعه تکراری را تعریف کنم؟!
و بعد سری به نشانه تاسف تکان داد و ادامه داد: هنوز یادم نرفته در چندین مرحله، چند نفر را فرستادی که مثلا من را تعقیب کنند و سراز روابط من در بیارن.
کیسان سرش را نزدیک سر بیژن آورد و کلمات را شمرده شمرده اما بلند تکرار کرد: ای آقای شکاک، این را توی مغزت فرو کن، اگر تو یه مدت هست با سازمان کار می کنی، من یک عمر توی خود اسرائیل زندگی کردم و درس خوندم و قد کشیدم، تو اصالتت ایرانی هست و من هیچ خط و ربطی به ایران ندارم. پس اگر خیانتکاری در بین باشه، اون خیانتکار تو می تونی باشی نه من!! و بعد به سمت در خروجی آپارتمان حرکت کرد و همانطور که وانمود می کرد می خواهد از آنجا بیرون برود گفت: من کاری با تو و سازمانت ندارم، با یه زنگ به داخل اسرائیل شرایط خروجم را از این کشور عقب مانده، فراهم می کنم و تو بمان و سازمانت...
بیژن که مشخص بود دستپاچه شده خودش را به کیسان رساند و گفت: حالا چرا تلخ شدی؟! ببین جایی که ما آموزش دیدیم لازمه اش شک کردن هست، الانم بعد از کلی تلاش، موساد یک عملیات را به عهده سازمان مجاهدین گذاشته، حالا ما تمام تلاشمان را می کنیم که سرفراز بیرون بیایم تا مأموریت های بیشتری به ما دهد و ما را مهره سوخته فرض نکند، من عذر می خواهم، بگذار با سازمان تماس بگیرم تا ببینم قدم بعدی...
در همین حین صدای گوشی بیژن بلند شد.
بیژن حرفش را نیمه کاره رها کرد و به سمت اوپن کوتاه آشپزخانه رفت و با دیدن شماره روی گوشی چشمانش از همیشه بازتر شد و تماس را وصل کرد و گفت: سلام آقا، امرتون...
صدای خشنی از پشت خط فریاد زد: همین الان خودت را به من برسان!
بیژن با تعجب گفت: اتفاقی افتاده؟!
صدا بلند تر از قبل در گوشی پیچید: گفتم خودت را به من برسان.
بیژن چشمی گفت و گوشی را قطع کرد و همانطور که به سمت تنها اتاق اپارتمان می رفت گفت: من یه توک پا میرم تا بیرون و زود برمی گردم، تو هم تا میام استراحت کن، خیالت راحت باشه دیگه بازپرسی در کار نیست و تمام تلاشم را می کنم که پایان مأموریتت را بگیرم..
بیژن با شتاب بیرون رفت و سر خیابان برای خودش تاکسی گرفت و نمی دانست که سوار ماشینی شده که راننده اش یک نیروی امنیتی هست.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
پروانه های وصال
#دست_تقدیر۲ #قسمت_چهل_سوم🎬: بیژن دست کیسان را گرفت و همانطور که به سمت مبل های کرم رنگ می کشاند گف
#دست_تقدیر۲
#قسمت_چهل_چهارم🎬:
بیژن به سمت پایین شهر حرکت کرد و بعد از یک ربع رانندگی وارد محله ای قدیمی شدند و جلوی در سبزرنگ بزرگی که انگار خانه باغ بود دستور توقف داد.
بیژن کرایه را حساب کرد و از ماشین پیاده شد و صبر کرد تا ماشین حرکت کرد و از او دور شد و بعد شماره کاووسی را لمس کرد و چند دقیقه بعد در باز شد.
بیژن همانطور که پشت سر مرد لاغر اندام جلویش می رفت، اطراف حیاط را که باغی با درختان مختلف را از نظر گذراند.
روبه رویش ساختمانی آجر سفالی بود که رنگ کدر سفالها نشان از قدمت خانه میداد.
بیژن وارد هال بزرگی که با سه قالی کرم رنگ فرش شده بود و دور تا دور هال با کاناپه های قهوه ای سوخته پوشیده شده بود، شد.
مرد لاغر اندام در هال را بست و خودش روی حیاط ماند، دقیقا مثل دفعه قبل که بیژن به انجا امده بود.
کاووسی روی مبل روبه روی در نشسته بود و بیژن همانطور که به سمتش می رفت سلام کرد و دستش را دراز کرد.
مرد با نخوتی در حرکاتش دست بیژن را لمس کرد و مبل کنارش را به او نشان داد تا بنشیند و به محض نشستن بیژن، خودش از جا بلند شد و دستانش را پشت سرش حلقه کرد و شروع به قدم زدن کرد و بیژن از هیبت این مرد که اینک به نظرش بلندتر و با شانه های پهن و گوشتی که کمی قوز هم داشت می آمد، کمی می ترسید، پس ترجیح داد چیزی نگوید.
کاووسی خود را به پنجره بزرگ هال که با پرده ای سفید رنگ پوشیده شده بود رفت و کمی پرده را کنار زد و همانطور که حیاط را از نظر می گذراند گفت: متاسفانه تیم اصلی ما لو رفته است و تعدادی از بچه ها دستگیر و تعدادی دیگر گم و گور شده اند و بعد همانطور که مشت گره کرده اش را روی پایش میزد زیر لب فحشی نثارشان کرد.
بیژن با شنیدن این حرف مانند فنر از جا پرید و گفت: از کجا معلوم این جا لو نرفته باشه؟! باید زودتر بریم...
کاووسی به عقب برگشت و گفت: اولا هیچکدام از افراد گروه ادرس اینجا را نداشتند، تنها کسی که آدرس دارد، شما هستید.
الانم هم برای احتیاط شما را اینجا خواندم تا بیایید و باهم با محموله ای که برایمان فوق مهم هست به آپارتمان شما برویم.
بیژن که آشکارا رنگش را باخته بود گفت: شا..شاید اینجا لو رفته باشد و بعدم آپارتمان من که تا الان سفید مانده هم لو بره...
کاووسی با خشم به طرف بیژن برگشت و گفت: من مطمئنم اینجا لو نرفته، اگر می خوام به اون لونه موش بیام فقط به دو دلیل هست، اول اینکه احتیاط کنم ، دوم اینکه ماموریت مهمی را که اسراییل بر عهده ام گذاشته با همفکری هم انجام بدیم.
بیژن نگاهی استفهام آمیز به کاووسی کرد و گفت: گفتم که اون دکتره تحقیقاتش را انجام داده و نتایج اختصاصی تحقیقات را داره و نتایج عمومی را هم قراره جوانکی که دکتره جذبش کرده و بهش اعتماد کرده طی امروز و فردا برامون بیاره...
کاووسی اوفی کرد و گفت: نه منظورم این نبود و صدایش را پایین تر آورد و ادامه داد: تعدادی کتاب خطی که از نظر قدمت تاریخی ارزشی بسیار دارند و از لحاظ علمی ارزشی مافوق تصور من و تو دارند را به دست آوردیم که باید به اسرائیل منتقل شود، اما از آنجایی که افراد ما لو رفتن و امکان اینکه من و تو و کل گروه هم شناسایی شده باشیم زیاده، پس باید این محموله را توسط افرادی ناشناس به آن طرف مرز بفرستیم و راهی اسرائیل کنیم.
چون وقت تنگ است نمی تونم منتظر کمک سازمان باشیم و باید خودمون فکری کنیم، حالا از تو می خوام چند نفر که ناشناس و البته مورد اطمینان...
بیژن که انگار چیزی ذهنش را قلقلک میداد جرات کرد و به میان حرف کاووسی دوید و گفت:...
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
پروانه های وصال
#نکات_تربیتی_خانواده 46 ✅ در مورد مطلب قبل باید عرض کنم که درسته که پدر و مادر در تربیت فرزند خیلی
#نکات_تربیتی_خانواده 47
"نگاه به خود"
✅ یکی از عوامل رسیدن به آرامش اینه که انسان مدام مشغول "اصلاح عیوب خودش" باشه.
💖✔️
🔶 آدم باید نگاهِ خودش رو تغییر بده تا بتونه آرامش بیشتری داشته باشه.
🌺 وجود مقدس امیرالمومنین علی (ع) فرمود:
یا ایها الناس طوبی لِمَن شَغَله عیْبه عن عیوبِ النّاس و بَکی علی خَطیئته.
🌷 ای مردم! سعادتمند کسی است که پرداختن به عیوب خودش
او را از پرداختن به عیوب مردم بازداشته است
و برای خطاهای خودش میگرید...
✅ حضرت چقدر زیبا و صریح میفرماید که انسان همیشه باید دنبال این باشه که عیوب خودش رو اصلاح کنه....😌💓
🚸شما خانم یا آقای بزرگوار! لطفا صبح تا شب دنبال عیوب همسرت نباش!😊
اگه خودتو اصلاح کنی بیشتر نتیجه میگیری....✔️
🌷
🩸 خون پاک شهدای مقاومت توسط رژیم منحوس صهیونیستی ریخته میشود ولی مسئولین و تصمیم گیران ما همچنان منتظر رسیدن زمان مناسب ماندهاند و اجرای دستور و تاکید رهبر معظم انقلاب برای «خوانخواهی شهید هنیه عزیز» را روی زمین گذاشتهاند؛
✊🏻 اما به زودی مردم انقلابی ما با #طوفان_مطالبهگری_خونخواهی ، این موقعیت را بوجود خواهند آورد ان شاء الله.
✅ زیرا که مقام معظم رهبری نفرمودند اراده مسئولان رده بالا سوخت واقعی موشک ها است بلکه فرمودند:
«فریاد انتقام ملت، سوخت حقیقی موشکهاست.»
🏷 #سوخت_حقیقی_موشکها
#خونخواهی_هنیه_عزیز
❇️ مسلمان شدن یهودی در نتیجه اخلاق نیکوی حضرت محمد (ص)
✅ امیر مؤمنان علی (ع) فرمود:
▫️ یک نفر یهودی چند دینار از پیامبر طلب داشت و آن را مطالبه کرد؛ پیامبر (ص) به او فرمود:
🔸 فعلا چیزی در نزد من نیست تا به تو بدهم.
▫️ یهودی گفت:
🔹 من از تو جدا نمیشوم تا طلب مرا بپردازی.
▫️ پیامبر (ص) فرمود:
🔸 در این صورت کنار تو میمانم.
▫️ پیامبر (ص) همانجا ماند تا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را در همانجا خواند. اصحاب رسول خدا (ص) به آن مرد یهودی تندی کردند و او را تهدید نمودند.
رسول خدا (ص) به اصحاب خود نگریست و فرمود:
🔸 چه کار میکنید؟
▫️ آنها عرض کردند:
🔹 آیا یک نفر یهودی تو را در اینجا حبس کند و ما چیزی نگوئیم؟!
▫️ پیامبر (ص) فرمود:
📜 لم یبعثنی ربّی عزّ و جلّ بان اظلم معاهدا و لا غیره.
📃 «پروردگار من مرا مبعوث نکرده که به کافری که در ذمّۀ اسلام است و به غیر او ظلم کنم».
☀️ هنگامی که روز روشن شد، یهودی به اسلام گرائید و گفت:
🔹 «گواهی میدهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، و گواهی میدهم که محمّد (ص) بنده و رسول خدا است و اموالم را در راه خدا دادم».
⬅️ سیرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله و مهربان جلد ۱، صفحه ۱۶۱
🏷 #حضرت_محمد_ص #اخلاق #الگوی_نیکو
❇️ گفتار جرير بن عبد اللّه درباره حسن خلق پيامبر (ص)
☑️ جرير بن عبد اللّه مىگويد:
▫️ از آن هنگامى كه قبول اسلام كردم، هيچگاه بين من و رسول خدا (ص) حجابى نبود (هر وقت خواستم به محضرش رسيدم)
و هر وقت او را ديدم، خنده بر لب داشت،
او با اصحاب خود مأنوس بود و با آنها مزاح مىكرد و گفتگو مىنمود،
و با كودكان آنها مهربانى مىكرد و آنها را در كنار خود مىنشانيد و به آغوش مىگرفت
و دعوت آزاد و برده و كنيز و فقير را مىپذيرفت،
و از بيماران در دورترين نقاط مدينه عيادت مىكرد،
و جنازهها را تشييع مىنمود،
و معذرت عذر خواهان را مىپذيرفت،
و در خوراك و پوشاك با بردگان و كنيزانش امتيازى نداشت،
هر حاجتمندى از غلام و كنيز و آزاد، نزد او مىآمد، در حالى كه حاجتش برآورده شده از نزد او برمىخاست،
او درشتخو و خشن نبود،
وقتى مىنشست تكيه نمىداد و از ديگران پيشى نمىگرفت،
و نگاه طولانى به چهرۀ كسى نمىكرد،
هديۀ ديگران را هر چند يك جرعه شير باشد مىپذيرفت،
و براى پروردگارش خشم مىكرد نه براى فرونشاندن خواستۀ نفس خود.
☑️ روايت شده:
▫️ هرگاه پيامبر (ص) سوار بر مركبى بود، اگر پيادهاى را در راه مىديد او را بر ترك خود سوار مىكرد، و اگر آن پياده، سوار نمىشد به او مىفرمود:
🔸 پيشاپيش من حركت كن، و مرا در محلى كه مىخواهى به آنجا بروى درياب.
⬅️ سیرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله و مهربان جلد ۱، صفحه ۱۶۳
🏷 #حضرت_محمد_ص #اخلاق #الگوی_نیکو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و مهمانان کنفرانس وحدت با رهبر معظم انقلاب🌷#میلاد_پیامبر_اکرم #هفته_وحدت #ولادت_پیامبر_اکرم مبارکباد 🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️رئیس جمهور : ما اگر با هم وحدت داشته و در مقابل دشمنان ید واحد شویم اجازه نمیدهیم بیگانگان هر کاری که دلشان خواست انجام دهند #پزشکیان #میلاد_پیامبر_اکرم #میلاد_امام_جعفر_صادق
🌠☫﷽☫🌠
♥️ پخش اینترنتی دیدار صبح امروز مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت با رهبر انقلاب
🔍از اینجا ببینید👇
💻 Farsi.khamenei.ir/live
🌷#میلاد_پیامبر_اکرم #هفته_وحدت #میلاد_امام_صادق مبارکباد 🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ تاکید رهبر انقلاب بر نقش خواص در شکلگیری امت اسلامی. ۱۴۰۳/۶/۳۱
🌷#میلاد_پیامبر_اکرم #هفته_وحدت #میلاد_امام_جعفر_صادق مبارکباد 🎊
🔴 انتقاد آیتالله نوری همدانی از انتصابات در دولت #پزشکیان
🔺مسئولیت دادن به کسی که علیه نظام فعالیت کرده عبور از اصول انقلاب اسلامی است. #نفاق_ملی #ربیع_الاول ۱۴۴۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سوتی جدید پرزیدنت 🥴
🛎 دوستان کلمه جدید یاد گرفتم
میتونیم بجای نیروهوایی بگیم هواداران 🤣🤣
#پزشکیان #هفته_وحدت #هفته_دفاع_مقدس
.
🔰آيت الله مجتهدی تهرانی ؛
🌸✨من علمای بسياری را درک كردم ،
و اگر بخواهم در يک كلام نصيحت تمام بزرگان را بگويم می گويم :
❗️اگر دنيا و آخرت می خواهيد ،
❗️ اگر رزق و روزی می خواهيد
❗️ و در يک كلام اگر همه چيز می خواهيد ،
👈✨نماز اول وقت بخوانيد
..