eitaa logo
پروانه های وصال
7.6هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
19.7هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤🍃 🌹 الهـــی به نام تو که بی نیازترین تنهایی... 🌹با تکیه بر لطف و مهربانی ات روزمان را آغاز می کنیم: 🌹 بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید لطف تو...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســــلام_صبح_زیباتون_بـخیر ❄️الهی نگاه پر مهر خدا همراه لحظه‌هاتون ❄️سلامتی و نیکبختی گوارای وجودتون ❄️بارش برکت و نعمت جاری در زندگیتون ❄️روزتـون در پناه الطا ف خدا
╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮ #حدیث_نور ✨امام علی علیه السلام فرمودند: از قسم خوردن بپرهيزيد، چرا كه كالا را تلف مى‏‌كند و بركت را از بين مى‏‌برد..✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز قشنگ ترین روز زندگی منه من به منبع لایتناهی کائنات متصلم و همواره بهترینها را از کائنات دریافت می کنم و بابت هماهنگی و شادی و آرامشم سپاسگزارم خداوندا سپاسگزارم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای سبز پوشِ ڪعبہ دل‌ها ظهورڪن ‌از شيب تندِ قلہ غيبٺ عبورڪن شايدگناہ خوب نديدن از آن ماسٺ فڪری برای روشنیِ چشم ڪورڪن سلام امام زمانم✋🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی مانند قطار شهربازی است پر از پستی و بلندی‌های فراوان اما اين تو هستی كه انتخاب میکنی: كه بترسی و با نگرانی فرياد بزنی، و يا اينكه بخندی و از آن لذت ببری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 : 💠 بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی‌اش کنی، می‌کنی. هر چه خم شود خالی‌تر می‌شود. اگر کاملاً رو به زمین گرفته شود سریع‌تر خالی می‌شود. 💠 دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از ، از غصه، از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران. 💠 می‌گوید: "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه‌ها، خم شو و به خاک بیفت." این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: "ما قطعاً می‌دانیم و اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند. سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن" 📖سوره حجر، آیه ۹۸ 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸امام سجاد علیه السلام: 🌻همانا نماز بنده پذیرفته نمی شود،مگر آنچه راکه باقلبش به نماز توجه کرد. ■وسائل الشیعه،ج 4،ص688
دنیا را همیشه از دریچه ای نو بنگر خوب بیاندیش روزت را بساز که خالق لحظات زیبای زندگی خودت هستی صبحتون عالی☀️ 💕💕💕
پنجشنبه است دلمان گرم به خاطره پدرهایی که نیستند مادرهایی که رفته اند ودوستانی که بارسفربستند باهدیه ای به زیبایی فاتحه وصلوات دلشان را شاد کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🌺🔹🌹 9 قلبم تالاپ تلوپ می کرد و نفسم بند آمده بود... _/\|/\❤️ 🌷 صمد که صدایم را شنیده بود، از وسطِ دریچه خم شد توی اتاق. صورتش را دیدم. با تعجب داشت نگاهم می کرد 💓 تصویرِ آن نگاه و آن چهره مهربان تپش قلبم را بیشتر کرد.... اشاره کردم به بقچه. خندید و با شادی بقچه را بالا کشید. 🎊🎉 دوستانِ صمد روی پشت بام دست می زدند و پا می کوبیدند. بعد هم پایین آمدند و رفتند توی آن یکی اتاق که مردها نشسته بودند. بعد از شام، خانواده ها درباره مراسمِ عقد و عروسی صحبت کردند.💍 🌺 فردای آن روز مادرِ صمد به خانه ما آمد و ما را برای ناهار دعوت کرد. مادرم مرا صدا کرد و گفت: «قدم جان! برو و به خواهرها و زن داداش هایت بگو فردا گَلین خانم همه شان را دعوت کرده.» 🔹چادرم را سرکردم و به طرفِ خانه خواهرم راه افتادم. سرِ کوچه "صمد" را دیدم. یک سبد روی دوشش بود. تا من را دید، انگار دنیا را به او داده باشند، خندید و ایستاد و سبد را زمین گذاشت و گفت: «سلام.» 😊✋ 💥 برای اولین بار جوابِ سلامش را دادم؛ اما انگار گناهِ بزرگی انجام داده بودم، تمامِ تنم می لرزید. مثل همیشه پا گذاشتم به فرار... 🔹 خواهرم توی حیاط بود. پیغام را به او دادم و گفتم: «به خواهرها و زن داداش ها هم بگو.» 🔶 بعد دو تا پا داشتم و دو تا هم قرض کردم و دویدم. می دانستم "صمد" الان توی کوچه ها دنبالم می گردد. می خواستم تا پیدایم نکرده، یک جوری گم و گور شوم. ❇️ بین راه دایی ام را دیدم. اشاره کردم نگه دارد. بنده خدا ایستاد و گفت: «چی شده قدم؟! چرا رنگت پریده؟!» گفتم: «چیزی نیست. عجله دارم، می خواهم بروم خانه.» دایی خم شد و درِ ماشین را باز کرد و گفت: «پس بیا برسانمت.» 🚗 از خدا خواسته ام شد و سوار شدم. از پیچِ کوچه که گذشتیم، از توی آینه بغل ماشین، "صمد" را دیدم که سرِ کوچه ایستاده و با تعجب به ما نگاه می کرد‼️ مهمان بازی های بین دو خانواده شروع شده بود. 🌟 چند ماه بعد، پدرم گوسفندی خرید. نذری داشت که می خواست ادا کند. مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرد. 🚎 صبحِ زود سوارِ مینی بوسی شدیم، که پدرم کرایه کرده بود، گوسفند را توی صندوق عقبِ مینی بوس گذاشتیم تا برویم امامزاده ای که کمی دورتر، بالای کوه بود. 🐑 ماشین به کُندی از سینه کشِ کوه بالا می رفت. راننده گفت: «ماشین نمی کِشد. بهتر است چند نفر پیاده شوند.» 🔷 من و خواهرها و زن برادر هایم پیاده شدیم. صمد هم پشت سرِ ما دوید. خیلی دوست داشت در این فرصت با من حرف بزند، امّا من یا جلو می افتادم و یا می رفتم وسطِ خواهرهایم می ایستادم و با زن برادرهایم صحبت می کردم. 🚫 آه از نهادِ صمد درآمده بود... بالاخره به امامزاده رسیدیم. گوسفند را قربانی کردند و چندنفری گوشتش را جدا و بین مردمی که آن حوالی بودند تقسیم کردند. قسمتی را هم برداشتند برای ناهار، و آبگوشتی بار گذاشتند.🍜 🌳 نزدیکِ امامزاده، باغِ کوچکی بود که وقف شده بود. چندنفری رفتیم توی باغ. با دیدن آلبالوهای قرمز روی درخت ها با خوشحالی گفتم: «آخ جون، آلبالو!» صمد رفت و مشغولِ چیدنِ آلبالو شد.🍒 🔸 چند بار صدایم کرد بروم کمکش؛ امّا هر بار خودم را سرگرمِ کاری کردم. خواهر و زن برادرم که این وضع را دیدند، رفتند به کمکش. 💝 صمد مقداری آلبالو چیده بود و داده بود به خواهرم و گفته بود: «این ها را بده به قدم. او که از من فرار می کند. این ها را برای او چیدم. خودش گفت خیلی آلبالو دوست دارد.» ⭕️ تا عصر یک بار هم خودم را نزدیکِ صمد آفتابی نکردم. 🔹 بعد از آن، صمد کمتر به مرخصی می آمد. مادرش می گفت: «مرخصی هایش تمام شده.» گاهی پنج شنبه و جمعه می آمد و سری هم به خانه ما می زد. 🎁 امّا برادرش، ستار، خیلی تندتند به سراغ ما می آمد. هر بار هم چیزی هدیه می آورد. یک بار یک جفت گوشواره طلا برایم آورد. خیلی قشنگ بود و بعدها معلوم شد پولِ زیادی بابتش داده. 💵 ⌚️یک بار هم یک ساعت مچی آورد. پدرم وقتی ساعت را دید، گفت: «دستش درد نکند. مواظبش باش. ساعتِ گران قیمتی است. اصلِ ژاپن است.» 🖋 ادامه دارد.... نویسنده؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ قسمت دوم 🔗🔗🔗🔗🔶🔗 برای آغاز برنامه ترک گناه لازمه که ۴ تا بحث بسیار ریشه ای و مهم رو با هم مرور کنیم. 🔵 توجه به این ۴ موضوع، میتونه کمک زیادی به "قدرت پیدا کردن در ترک گناه" بکنه. ۱ - اصلاح نگاه در "توجه به رنج" هست. 💠🔵🔰 ۲- نگاه به اتفاقات زندگی به عنوان "تمرینات و امتحانات الهی" ۳ - دقت مداوم و همیشگی در "مبارزه با هوای نفس" ۴ - اطاعت از دستور "برای عبد خداوند متعال شدن". ➖در ادامه مختصری از این ۴ موضوع رو تقدیم میکنیم. تا زمانی که نگاهمون به زندگی غلط باشه، ترک گناه، یه کار خیلی سخت خواهد بود. 🎴❌ و اینکه ترک گناه صرفا با توبه انجام نمیشه. 🔶 تا حالا قطعا بارها توبه کردیم اما بازم سراغ گناه رفتیم. علتش اینه که "برنامه ای برای زندگی بعد از گناه نداریم". ✔️👆⛔️ توبه کردی؟ دستت درد نکنه! اما حالا چه برنامه ای برای رشدت در نظر داری؟! 😒 هیچی؟! اونوقت میخوای هوای نفس و شیطان دست از سرت بردارن؟! نه عزیزم . این راهش نیست. 🔴 با اصلاح نگاهتون، دینداری رو برای خودتون فوق العاده شیرین کنید.. 🌱🔸🌿▫️🔹🌳 🙏باماهمراه باشید 💎لذتی عمیق و زندگی سرشار از نشاط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به کانال پروانه های وصال خوش آمدید🌸 بافروارد کردن مطالب مارا یاری کنید💪 http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5 @parvaanehaayevesaal💓
: ، ،، 🌷یاایهاالذین آمنوا اتقواالله وابتغوا الیه الوسیله وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون...۳۵مائده 💕💕💕
🔴 #رهبر_انقلاب: 💠 بعضی از زن‌ها تاب سختی‌های زندگی مردشان را نمی‌آورند. غرغر می‌کنند که این چه وضعی است و اینها. اما هستند #خانم‌هایی که نه تنها نق نمی‌زنند، بلکه حتی دلگرمی هم می‌دهند، به مرد می‌گویند ناراحت نباش، چیزی نیست. #صبر می‌کنیم، می‌گذرد. چنین زن‌هایی واقعاً قیمت دارند. 💠الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم #لطف کرده است. #عیال من چنین خانمی است. 💠وقتی در #زندان بودم، به دیدن من که می‌آمد، از اوضاع و احوال می‌پرسیدم، می‌گفت اصلاً و ابداً ناراحتی و #مشکلی ندارم، با اینکه ما بچه‌ی کوچک هم داشتیم. بعدها که من از #زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بی‌پول بوده، #سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذره‌اش هم در زندان به من منتقل نمی‌شد. 💠خدا می‌داند که بعضی از این #حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از انقلاب فهمیدم، یعنی همین‌طور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً #طاقت نمی‌آورم، می‌گفتم چطور اینها را آن موقع به من نمی‌گفتی. 💠 مرحوم مادرم به خانم من می‌گفت که تو چرا ساکتی، چیزی بگو، آه و ناله کن، چون تو همه‌اش احساس راحتی می‌کنی، او هم دلگرم می‌شود و به دنبال این کارها می‌رود! به هر حال، ایشان نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر می‌کنم. ۱۳۸۰/۱۲/۲۲ 📙 کتاب یاد و یادگار؛ روایت‌هایی از دیدارهای رهبر انقلاب با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره)؛ انتشارات انقلاب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا