┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اول کار است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
باب اسرار است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
نغمه جان است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨حضرت محمد صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمودند:
ظلم سه قسم است: ظلمى كه خدا نمى آمرزد، ظلمى كه مى آمرزد و ظلمى كه از آن نمى گذرد، اما ظلمى كه خدا نمى آمرزد شرك است. خداوند مى فرمايد: «حقا كه شرك ظلمى بزرگ است» و اما ظلمى كه خدا مى آمرزد، ظلم بندگان به خودشان ميان خود و پروردگارشان است اما ظلمى كه خدا از آن نمى گذرد ظلم بندگان به يكديگر است.✨
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
امام باقر (ع):
💚✨وقتی #مهدی (عج) وارد
کوفه میشود بر فراز منبر قرار
گرفته و سخن آغاز میکند
در آن زمان مردم از شوق دیدارش
آنچنان می گریند که از شدت گریه
نمی فهمند امام چه می گویند
💕💕💕
✍صبور باش
آنچه برایت پیش مےآید
و آنچه برایت رقم میخورد
به دست بزرگترین
نویسندهٔ عالم ثبت شده!
او ڪه بدون اذنش
حتی برگی از درخت نمی افتد
💕💕💕
#عید_الله_الاکبر
. .
از يك عالم سنّي در مورد امام علي(ع) سوال كردند:
"ما تقول في عليّ؟"
(در مورد علي چه ميگويي؟)
پاسخ بسيار لطيفي داد، گفت:
" چه بگويم درباره ي كسي كه دشمنانش از روي حسد و بغض و دوستانش به سبب ترس وتقيّه ازدشمنان ، فضائلش را كتمان كردند ، اما از بين اين دو كتمان آنقدر فضيلت خارج شده است كه مشرق و مغرب عالم را پر كرده است!"
الله اكبر از اين عظمت
۱۱ روز تا عید غدیر😍
مرد برنج فروشی بود که به درس های شیوانا بسیار علاقه داشت. اما به خاطر شغلی که داشت مجبور بود روزها در بازار مشغول کار باشد و شب ها نیز نزد خانواده برود. روزی این مرد نزد شیوانا آمد و به او گفت:"
در بازار کسی هست که بدخواه من است و اتفاقا مغازه اش درست مقابل مغازه من است. او عطاری داشت اما از روی کینه و دشمنی برنج هم کنار اجناسش می فروشد و دائم حرکات و سکنات من و شاگردان و وضع مغازه ام را زیر نظر دارد و اگر اشتباهی انجام دهیم بلافاصله آن را برای مشتریان خود نقل می کند. از سوی دیگر به خاطر نوع تفکرم اهل آزاردادن و مقابله مثل نیستم و دوست هم ندارم با چنین شخصی درگیر شوم. مرا راهنمایی کنید که چه کنم!؟"
شیوانا با لبخند گفت: اینکه آدم بدخواهی با این سماجت و جدیت داشته باشد ، آنقدرها هم بد نیست!! بدخواه تو حتی بیشتر از تو برای بررسی و ارزیابی و تحلیل تو و مغازه ات وقت گذاشته است و وقت می گذارد. تو وقتی در حال خودت هستی او در حال فکر کردن به توست و این یعنی تو هر لحظه می توانی از نتیجه تلاش های او به نفع خودت استفاده کنی.
من به جای تو بودم به طور پیوسته مشتریانی نزد عطارمی فرستادم و از او در مورد تو پرس و جو می کردم. او هم آخرین نتیجه ارزیابی خودش در مورد کم کاری شاگردان یا نواقص و معایب موجود در مغازه ات را برای آن مشتری نقل می کند و در نتیجه تو با کمترین هزینه از مشورت یک فرد دقیق و نکته سنج استفاده بهره مند می شوی! بگذار بدخواه تو فکر کند از تو به خاطر شرم و حیایی و احترام و حرمتی که داری و نمی توانی واکنش نشان دهی ، جلوتر است.
از بدخواهت کمک بگیر و نواقص ات را جبران کند. زمان که بگذرد تو به خاطر استفاده تمام وقت از یک مشاور شبانه روزی مجانی به منفعت می رسی و عطار سرانجام به خاطر مشورت شبانه روزی مجانی و بدون سود برای تو سربراه خواهد شد. نهایتا چون تو بی نقص می شوی، و از همه مهم تر واکنش ناشایست نشان نمی دهی، او نیز کمال و توفیق تو را تائید خواهد کرد و دست از بدخواهی برخواهد داشت.
از دشمنی ها نهایت بهره را ببریم...
#داستانک_ها
#بهمددالهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#درخانه_بمانیم
#من_ماسک_میزنم
💕💕💕
🌸🍃﷽🌸🍃
#پاے_כࢪس_قࢪان...
✍ به ممنوعه ها نزدیک نشید.
⚠️نزدیک شدن به ممنوعه های خدا = سقوط و تباهی
✅ قرآن میگه این سقوط، از وسوسه شروع میشه‼️
👈وسوسه
🕋 «فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ»
👈 انجام کارهاى ممنوع،
🕋 «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ»
👈و آنگاه سقوط و پرتگاه.
🕋 «بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»
✨✨✨
✔️ یک مراسم عروسی رو در نظر بگیرید.
⛔️ از اون #عروسی_هایی که خدا ورود به اون مراسم رو #ممنوع کرده.❌
🔸اولش وسوسه میشی که بری عروسی،🤔
🔸بعدش میری عروسی؛😇
👇👇👇
⛔️ موسیقی هست،
⛔️ رقص هست،
⛔️ مشروب هست،
⛔️ نگاه حرام هست.
و ......
🔚☝️شک نکن که با این وضع، سقوطت دیگه حتمیه.🤦♂😱
⛔️ چون به ورود ممنوع های خدا وارد شدی.⚠️
✅ قرآن میگه، آدم و حوا با انجام دادنِ #یک_کار_ممنوع، سقوط کردن و از بهشت اخراج شدند🤦♀🤦♂
🔔 پس حتما با وجود این همه ممنوعه تو یک مراسم، به پرتگاه شیطان میوفتی.
❌شک نکن❌
📚 آیه ۲۲ سوره اعراف
💕💕💕
🍂🍃🌼 داستان پنداموز
🕊مردے از میان جمع بلند شد و گفت: چہ ڪنیم ڪہ دعایمان مستجاب شود؟
🕊حضرت پاسخ داد: با زبانے دعا ڪنید ڪہ با آن گناہ نڪردہ باشید.
🕊مرد متعجب و ناراحت گفت: یا رسول اللہ (ص) همہ ما زبانے آلودہ بہ گناہ داریم!
🕊حضرت فرمودند: زبان تو براے تو گناہ ڪردہ است نہ براے برادر تو . پس زبان تو نسبت بہ برادرت بیگناہ است و زبان او نسبت بہ تو .
🕊 براے یڪدیگر دعا ڪنید تا مستجاب شود.
💕💕💕💕
🌷به نام خدا وباسلام 🌷
🌷برخوردعاقلانه وایمانی:
حضرت سلیمان ع وقتی بربلقیس پیروزشد،گفت:
🌷هذا من فضل ربی........40نمل
🌷این،ازلطف وفضل خداونداست
🌷برخوردغیرعاقلانه ومادی:
قارون که شعور وایمان نداشت،وقتی بش گفتن زکات مالت رابده، گفت:
انما اوتیته علی علم عندی.......۷۸ قصص
این ثروت راخودم به دست آوردم وزکاتش رانداد.
💕💕💕
-|هر وقت دیدے راه ندارے
چند دقیقہ پشت در بشین ..
خدا در رو باز مےکنــه .! 🍃||•
.
.
[حاجاسماعیلدولابـے
#من_ماسک_میزنم
💕💕💕
💕#یک_دقیقه_تفکر
گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم...
گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم...
گاهی خیلی چیزا رو داریم اما محو تماشای نداشتههامون میشیم...
گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم...
گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش میدیم...
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدیم...
و گاهی... گاهی... گاهی...
تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم بدونیم...
ساده ترین کار جهان این است که خودت باشی و دشوارترین کار جهان این است که کسی باشی که دیگران میخواهند
💕💕💕
خاصیتی_از_سوره_یس
🌸✨شخصی از بندگان خدا گرفتاری سختی داشت خدمت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فدا مشرف می شود ولی آن بزرگوار را نمی شناسد حضرت به او فرموده بودند :✨
💕سوره یس را بخوان چون به کلمه مبین که در شش مورد آمده رسیدی حاجت خود را نیت کن و پس از قرائت سوره نیز حاجت خود را درخواست کن تا خداوند دعای تو را مستجاب نماید 💕
🌸✨او گفت : چون در سوره یس نگاه کردم دیدم کلمه مبین در هفت مورد ذکر شده تعجب کردم اما با تامل دقت کردم فهمیدم در شش مورد بدون الف و لام است ( مبین ) و در یک مورد همراه با آن می باشد ( المبین ) سپس گفت سوره را همان طوری که حضرت فرموده بود خواندم و خداوند نیز دعایم را مستجاب کرد ...✨
💕💕💕
+
استادمونمیگفت🌱. . .
گاهی یک پیام به نامحرم ،یک صحبت با نامحرم بسیاری از لطف هارا از انسان می گیرد
لطف رسیدن به مراتب الهی!
لطف رسیدن به شهدا!
لطف رسیدن به مقامِ سربازیِ امام زمان‹عج›
فقط این را بدانیم شهدا هرگز اهلِ رابطه
با نامحرم نبودند...:))
#من_ماسک_میزنم
💕💕💕
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#حدیث_غدیر
✨امام صادق علیه السلام فرمودند:
به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعی« روز غدیر » را می شناختند ، فرشتگان روزى ده بار با آنان مصافحه می کردند و بخشش هاى خدا به کسی که آن روز را شناخته ، قابل شمارش نیست.✨
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
هدایت شده از پروانه های وصال
✔️ #برنامه_ترک_گناه
قسمت دوم
🔗🔗🔗🔗🔶🔗
برای آغاز برنامه ترک گناه
لازمه که ۴ تا بحث بسیار ریشه ای و مهم رو با هم مرور کنیم.
🔵 توجه به این ۴ موضوع، میتونه کمک زیادی به "قدرت پیدا کردن در ترک گناه" بکنه.
۱ - اصلاح نگاه در "توجه به رنج" هست.
💠🔵🔰
۲- نگاه به اتفاقات زندگی به عنوان "تمرینات و امتحانات الهی"
۳ - دقت مداوم و همیشگی در "مبارزه با هوای نفس"
۴ - اطاعت از دستور "برای عبد خداوند متعال شدن".
➖در ادامه مختصری از این ۴ موضوع رو تقدیم میکنیم.
تا زمانی که نگاهمون به زندگی غلط باشه، ترک گناه، یه کار خیلی سخت خواهد بود.
🎴❌
و اینکه ترک گناه صرفا با توبه انجام نمیشه.
🔶 تا حالا قطعا بارها توبه کردیم اما بازم سراغ گناه رفتیم.
علتش اینه که "برنامه ای برای زندگی بعد از گناه نداریم".
✔️👆⛔️
توبه کردی؟
دستت درد نکنه!
اما حالا چه برنامه ای برای رشدت در نظر داری؟!
😒
هیچی؟!
اونوقت میخوای هوای نفس و شیطان دست از سرت بردارن؟!
نه عزیزم . این راهش نیست.
🔴
با اصلاح نگاهتون، دینداری رو برای خودتون فوق العاده شیرین کنید..
🌱🔸🌿▫️🔹🌳
🙏باماهمراه باشید
💎لذتی عمیق و زندگی سرشار از نشاط
پروانه های وصال
❣ ❤️ #عاشقانه_مذهبی ❤️(قسمت 43 بخش سوم) خواستم لب باز ڪنم براے معذرت خواهے ڪہ پدر سهیلے گفت:جیر
❤️ #عاشقانه_مذهبی ❤️(قسمت 43 بخش چهارم)
آب دهنم رو قورت دادم و ادامہ دادم:اتفاقاتے افتادہ بود ڪہ هول شدم!
نمیدونستم آقاے سهیلے میخوان بیان خواستگارے....
مڪث ڪردم،سهیلے نشست روے مبل،لبخند ڪم رنگے روے لب هاش بود آروم ڪنار گوش پدرش چیزے زمزمہ ڪرد.
پدرش سریع گفت:عروس خانم نمیخواے چاے بیارے؟
نگاهے بہ جمع انداختم،خانوادہ ش هم مثل خودش متشخص بودن!
لبخند نشست روے لب هام:چشم!
وارد آشپزخونہ شدم و با احتیاط گل ها رو گذاشتم روے میز.
نگاهم رو دوختم بہ گل ها،دفعہ ے اول گل سفید حالا قرمز!
بہ سمت ڪترے و قورے رفتم،با وسواس مشغول چاے ریختن شدم.
چند دقیقہ بعد بہ رنگ چاے ها نگاہ ڪردم و با رضایت سینے رو برداشتم.
از آشپزخونہ خارج شدم،یڪ قدم بیشتر برنداشتہ بودم ڪہ صداے زنگ آیفون بلند شد.
با تعجب بہ سمت جمع رفتم،مادر و پدرم نگاهے بهم انداختن.
پدرم گفت:ڪیہ؟
مادرم شونہ ش رو بالا انداخت و گفت:نمیدونم!
با گفتن این حرف از روے مبل بلند شد و بہ سمت آیفون رفت.
پدرم سرش رو بہ سمت من برگردوند.
_بیا بابا جان!
با اجازہ ے پدرم،بہ سمت پدر سهیلے رفتم و سینے رو گرفتم جلوش،تشڪر ڪرد و فنجون چاے رو برداشت.
بہ سمت مادر سهیلے،جیران خانم رفتم،نگاهے بهم ڪرد و با لبخند گفت:خوبے خانم؟
خجول تشڪر ڪردم و رفتم سمت سهیلے!
دست هام مے لرزید،سرش پایین بود.
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے