هدایت شده از پروانه های وصال
🌹 @parvaanehaayevesaal💕
بنام حضرت دوست...
اطرافم پر دوست
دوستانم، گهري بي همتا
امروز و هر روز مهر خدا...
به درودی دل خود گرم کنيم.
و چه زيباست، کنار ياران،
خنده بر صبح زدن
زندگی را به صعود و به خوشی چسب زدن
تا که باشيد شما
زندگي بستر امنيت و اظهار خوشيست
پس کنارهم باشيد،
چون که يک دست ندارد آوا
سـلام
صبحتون بخير 🌻🌻🌻
صبحتون نيکو 🌸🌸🌸
صبحتون زيبـا🌹🌹🌹
صبحتون پرنشاط 🌸🌸
صبحتون پراميد 🌼🌼
صبحتون پر برکت 🌷🌷
صبحتون پر انرژی
روزگارتان با نشاط 🌺🌺
─┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═─┅─
هدایت شده از پروانه های وصال
◆✧ دعاے روز بیستوششم
مــ🌙ــاه مبـارڪ رمضان✧◆
✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
〖اَلّلهُمَّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْكوراً وَ ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وَ عَمَلی فیهِ مَقْبولاً وَ عَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین〗
✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨
【خدایا كوشش مرا در این ماه قدردانـى شده و گناهم را آمرزیده قرار بده و كردارم را مورد قبول و عیب مرا در آن پوشیده قرار بده، اى شنواترین شنوایان】
@parvaanehaauevesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
🌼🍃🌼🍃
آموزنده
❄️حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!
"دلی که ویران کردی، قصری بود که خود ساکن آن بودی"
راستی حالا که خود را بی خانه کردی،
با آوارگیت چه میکنی
لابد به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری..
🌼حرمتها_را_نشکنیم
@parvaanehaayevesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
🔰شرح دعای روز #بیستوششم
✍آیت اللہ مجتهدی تهرانی ره
⬅️ اَلّلهُمَّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْڪوراً
خدایا سعی و ڪوشش و تلاش ما در ماہ رمضان را بپذیر!
🌹واژہ «مشڪوراً» بہ معنای «تشڪرن ڪن» است و مقصود آن در این دعا «بپذیر» و «قبول ڪن» است.
💠 آدم زحمت میڪشد و روزہ میگیرد، گرسنہ و تشنہ میشود، اما غذا و آب نمیخورد و ڪم خوابی ماہ رمضان را تحمل میڪند و اگر خدا تلاشهای ما را قبول نڪند، ڪاری از ما ساختہ نیست.
اگر زحمتی و رنجی ڪشیدہ شود و حاصلی در پی نداشتہ باشد، اتفاق ناگواری افتادہ است.
⚫️ ما باید غصہ بخوریم ڪہ نڪند اعمال ما را آفت بزند. مثلاً یڪ غیبت میتواند تمام زحمات ما را هدر دهد.
اگر غیبت ڪنید ۴۰ روز اعمال خوب شما در نامہ اعمال شخص غیبت شوندہ نوشتہ میشود و اگر عمل خوبی نداشتہ باشید، گناهان آن شخص در نامہ اعمال شما نوشتہ میشود.
📜این روایت از معصوم علیه السلام در ڪتاب «غیبت» از آیت اللہ مجتهدی نوشتہ شدہ است.
🌿 باید بہ خودمان بپردازیم و ببینیم ڪہ خودمان چہ ڪار ڪردہ ایم؛
آیا ما هیچ عیبی نداریم؟
گل بیعیب خداست و ممڪن نیست ڪہ ما عیب نداشتہ باشیم.
در روایت آمدہ ڪہ «چہ میشود انسان را، یڪ خار ڪوچڪ را در چشم رفیقش میبیند
اما شاخہ ای ڪہ در چشم خودش رفتہ را نمیبیند.»
این روایت ڪنایہ از این است ڪہ انسان عیب های بزرگ خود را نمیبیند،
اما عیب ڪوچڪ مردم را میبیند.
🌸 این حدیث از معصوم علیه السلام است ڪہ خوش بہ حال ڪسی ڪہ عیب خودش را میبیند و بہ عیب ڪس دیگری ڪاری ندارد.
⬅️ و ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً و عَملی فیهِ مَقْبولاً
گناهان ما را بیامرزد و اعمالمان را قبول ڪن!
🍃 از خدا میخواهیم تا گناهانی ڪہ پیش از ماہ رمضان انجام دادہ ایم را ببخشد،
چون ماہ رمضان، فصل درآمد معنوی و ڪسب ثواب است، حتی خوابیدن و نفس ڪشیدن در این ماہ عبادت محسوب میشود.
☘ در ماہ رمضان این همہ درآمد وجود دارد و آیا امڪان ندارد با این همہ درآمد ڪسب شدہ، انسان جان خودش را از گرو در بیاورد؟
✨پیامبر اسلام در خطبہ شعبانیہ میفرماید: «پشتتان از گناہ سنگین شدہ و بہ گرو رفتہ است و در ماہ رمضان بدنتان را از گرو در بیاورید»
👌برخی هنگام نماز صبح نمیتوانند بہ خاطر سنگینی بلند شوند ڪہ از آثار گناہ است.
🍂 شخصی بہ امام حسن عسکری علیه السلام گفت ڪہ هر شب قصد میڪنم تا نماز شب بخوانم؛ اما نمیشود.
امام فرمود:
«گناہ تو را زنجیر ڪردہ است.»
دلیل اینڪہ ڪسی دلش میخواهد نماز شب بخواند اما نمیتواند، انجام گناہ است و با استغفار میتواند آن را رفع ڪند.
💎 شعری هست ڪہ میگوید:
«هر ڪہ سحر ندارد از خود خبر ندارد»
هر ڪسی ڪہ هنگام سحر خواب است، نمیداند ڪہ ڪیست و باید خود را پیدا ڪند.
❗️حدیث از معصوم علیه السلام است ڪہ میفرماید، عجب است ڪہ مردم بہ دنبال گمشدہ خود هستند اما بہ دنبال خود نمیگردند.
⚪️ وضو بگیرید و شب در تاریڪی صد بار از خودتان بپرسید ڪہ من ڪہ هستم؟
شاید خودتان را پیدا ڪنید.
اگر خودت را پیدا ڪردی هوس نماز شب پیدا میڪنی.
⬅️ وَ عَیبی فیهِ مَسْتوراً
خدایا ڪاری ڪن تا عیب من مستور باشد و ڪسی از عیبم مطلع نباشد!
🕊 خدا «ستارالعیوب» است و نگذاشتہ تا ڪسی از گناهان ما اطلاع پیدا ڪند.
♨️حدیث است اگر گناہ بو داشت دو نفر ڪنار هم نمینشستند.
اگر عیب آدم عیان میشد ڪسی جنازہ ڪسی را دفن نمیڪرد.
⬅️ یا أسْمَعِ السّامعین
ای خدایی ڪہ از همہ شنوندہ ها تو شنواتری!
🌺 خدا همہ چیز را میشنود. اگر یواش هم حرف بزنیم خدا باز هم میشنود.
🌻حضرت موسی علیه السلام بہ خدا گفت ڪہ خدایا، اگر نزدیڪی من یواش صحبت ڪنم و اگر دوری بلند صحبت ڪنم
خدا فرمود:
«من همنشین ڪسی هستم ڪہ یاد من باشد.» خدا شنواترین است پس میگوئیم،
ای خدایی ڪہ از همہ شنوایان شنواتری، این دعاها را دربارہ مامستجاب کن!
با دستهای خالی به دنیا آمده ایم
با دستهای خالی هم از دنیا خواهیم رفت
پس
نگران چیزهایی ڪه آرامش را از تو
مى گیرند نباش...
نگرانی , مشڪل فردای تو را از بین نخواهد برد
اما آرامشِ امروزت را قطعا از تو خواهد گرفت...
ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ..
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ , ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ..
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﺪا ....
💕❤️💕
گاهـے راحت تر آن است
با وجودِ اندوهـے که
در درونتان موج مـے زند
لبخند بزنیـد، تا اینکه بخواهیـد
به همه عالم علت غمگینی خود را توضیح دهید
💕💚💕
▪️جیب ما را نزن؛ ارزانی ارز پیشکش!
♦️اگر کسی به شما گفت "دلار به خاطر مذاکرات وین در حال ارزان شدن است"، به یادش بیاورید:
🔹مطابق تبلیغات و تصاویر جشن های برجامی، وانمود می شد قیمت دلار 3700 تومانی در حال سقوط است و به 1000 تومان، یا 500 تومان کاهش می یابد؛
♦️اما دلار در همین روند شرطی سازی اقتصاد کشور، تا 8 برابر گران شد و به 33 هزار تومان هم رسید.
🔹ارزش پول ملی، با همت درونزا و حمایت از رونق تولید ملی+ اهتمام به مهار و بی اثر کردن تحریم ها افزایش می یابد و فقط این گونه می توان قیمت ارز خارجی را واقعا کاهش داد.
♦️بی تردید، هر نسخه ای غیر از این، چشم بندی برای زدن جیب و برداشتن کلاه شماست. اگر دوباره، شعبده بازانی از این دست دیدید، بی معطلی به آنها بگویید شما جیب ما را نزنید، افزایش ارزش پول ملی پیشکش!
💬 محمد ایمانی
#دریـــــــا باش"
تا هرکس لایقت بود در تو آرام گیرد؛
وهرکس لایقت نبود در تو غرق شود..
#ﻣﻐــــــــﺮﻭﺭ باش
ﺍﮔﺮ کسی لایقت بود ﻏﺮﻭﺭت ﺭو ﻓﺮﺵ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺖ کن...
#ﺧﻮﺩﺧﻮﺍه باش
ﺍﮔﺮ کسی ﻻیقت بود ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎیش ﺩﺭ ﺗﻮﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ...
#ﭘﯿﭽﯿـــــــﺪﻩ باش
ﺍﮔﺮ کسی لایقت بود ﺑﺮﺍش ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﻤﻊ ﺳﺎﺩﻩ شو...
#ﻟﺠـــــــــﺒﺎﺯ باش
ﺍﮔﺮکسی ﻻﯾﻖ بود ﺁتیش بزن ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺳﺮ ﻟﺞ ﺩﺍﺭد...
#همه_اینها_باش
ﺍﮔﺮ کسی ﻻﯾﻖ تو باشد ﻫﻤونی میشی ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﺭو ﺩﺍﺭند...
💕💜💕
حتما بخونید خیلی قشنگه👌
"پاره آجر"
روزی "مردی ثروتمند" در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسر بچه "پاره آجری" به سمت او "پرتاب" کرد.
"پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد."
مرد پایش را روی "ترمز" گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش "صدمه" زیادی دیده است.
به طرف پسرک رفت تا او را به سختی
"تنبیه" کند.
پسرک "گریان،" با تلاش فراوان بالاخره توانست "توجه مرد" را به سمت پیاده رو، جایی که "برادر فلجش" از روی "صندلی چرخدار" به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت:
اینجا خیابان خلوتی است و "به ندرت" کسی از آن عبور می کند.
هر چه "منتظر ایستادم" و از "رانندگان کمک خواستم،" کسی توجه نکرد.
"برادر بزرگم" از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم.
برای اینکه شما را "متوقف" کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم!
مرد "متاثر شد" و به فکر فرو رفت...
برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد....
"در زندگی چنان با "سرعت" حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!"
* "خدا در "روح ما" زمزمه می کند و با "قلب ما" حرف می زند...
اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او "مجبور می شود" پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.*
💕💚💕
‼️افطار روزه بر اثر تشنگی و گرسنگی
🔷س 5427: اگر شخصی که در ماه رمضان روزهدار است، در یکی از روزها برای خوردن سحری بیدار نشود و لذا نتواند روزه را تا غروب ادامه دهد و در وسط روز حادثه ای برای او اتفاق بیفتد و روزه را افطار کند، آیا کفّاره بر او واجب است؟
✅ج: اگر روزه را تا حدی ادامه دهد که روزه بر اثر تشنگی و گرسنگی برای او حرجی شود و در نتیجه آن را افطار نماید، فقط قضا بر او واجب است و کفّاره ای ندارد.
📕منبع: leader.ir
☆∞🦋∞☆
#ڪلامشهید🌿
طورے تَلاش ڪنید ڪِه اگر روزے
امام زمان عجل الله فرمودند:
" یه سرباز متخصص میخام
بفرمایند ؛ فلانے بیاید "
سربازے ڪِه هیچ کارایـے
نداشته باشه بدردِ اقا نمیخوره..
برید آمادگےِجسمانےِ
خودتون رو ببرید بالا✅
#شهیدحسینمعزغلامے🌿
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕💙💕
☆∞🦋∞☆
امام رضا علیه السلام:🌿
شما را به ڪثرتـــــ در ذڪر خدا و #صلواتـــــ بر رسول خدا صلّے الله علیه وآله در شبـــــ و روز ماه رمضان ، تا جایے ڪه بتوانید، توصیه مے ڪنم.
📗 بحارالأنوار ج ۹۶ ص۳۸۰
💕💜💕
کلاغها خیلی دوست دارند عقابها را اذیت کنند. کلاغ با اینکه از عقاب کوچکتر است؛ اما چون چابکتر است، میتواند سریع بچرخد و مانور دهد.
گاهی اوقات هنگام پرواز،
بالای سرعقاب قرار میگیرد و به سمت آن شیرجه میرود، ولی عقاب میداند که میتواند اوج بگیرد...
عقاب به جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتر اوج میگیرد و سرانجام کلاغ عقب میافتد!
وقتی کسی از روی حسادت و غرضورزی اذیتتان میکند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها کنید...
💕💜💕
ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3 ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍی ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ، ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ.!!
ﻫﻨﻮﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ، درب خانه حضرت داوود را زدند، و ايشان اجازه ورود دادند، ده نفر از تجار وارد شدند و هر کدام کيسه صد ديناری را مقابل حضرت گذاشتند، و گفتند اينها را به مستحق بدهيد.!
حضرت پرسيد علت چيست؟
ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم و دکل کشتی آسیب ديد و خطر غرق شدن بسيار نزديک بود که در کمال تعجب پرنده ای طنابی بزرگ به طرف ما رها کرد و با آن قسمتهای آسيب ديده کشتی را بستيم و نذر کرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم...
حضرت داوود رو به آن زن کرد و فرمود: خداوند برای تو از دريا هديه ميفرستد و تو او را ظالم می نامی، اين هزار دينار بگير و معاش کن و بدان خداوند به حال تو بيش از ديگران آگاه هست.
💕💚💕
#دسر_گل_سرخ
🌟🌟🌟🌟🌟
شیر 1 پ
خامه 1 پ
آرد 1 ق س
شکر 1/2پ
گل سرخ 3 ق س
پودر ژلاتین 1 ق چ
طرز تهیه:
خامه را روی حرارت گرم کنید سپس شیر را افزوده و خوب ترکیب کنید تا یکدست شود سپس شکر و آرد را اضافه کرده و با مفتول دستی هم زنید تا گلوله گلوله نشود ودر نهایت پودر گل سرخ و پودر ژلاتین را اضافه کنید و از روی حرارت بردارید و داخل ظرف سرو ریخته و به مدت یک ساعت در یخچال قرار دهید و با خلال پسته و کنجد تزیین کنید.
🌹🌹🌹🍀🍀🍀🍀🌟🌟🌟
✨﷽✨
💠 تحقیر اسرائیل در مراسم روز قدس
✍حجتالاسلام والمسلمین قرائتی: شب نوزدهم یک دعایی دارد، میگوید: «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَهَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ» خدایا قاتلین حضرت علی را بکش. حضرت علی قاتلین نداشت، یک قاتل داشت، ابن ملجم، یکی کشت ولی نفرین که میکنیم میگوییم قاتلین، بابا قاتل یکی هست، چرا میگوییم قاتلین؟ میگوید یکی کشت، باقیها هم راضی بودند. چون آنهایی که راضی بودند گفت قاتلین. باید سعی کنیم نیت داشته باشیم.
▫️این روز قدسی که ما داریم از باب نیت است. میگویند آقا، اسرائیل که کار خودش را میکند، شما اینجا حالا پرچم اسرائیل را اینجا آتش بزنید نزنید، او آنجا کار خودش را میکند. میگوییم ما سه رقم عذاب داریم: عذاب ألیم، عذاب شدید، عذاب مهین. عذاب ألیم، عذاب دردناک، «ألیم» با الف، «ألم» یعنی درد، عذاب ألیم درد است، مثل سنجاق بکنند در بدن، سنجاق بکنند در بدن شما درد میآید، ولی سر و صدا ندارد. عذاب شدید مثل بمباران است، عذاب مهین مثل تف انداختن به صورت است. همین که پرچمش را آتش میزنیم، این عذاب مهین است، اهانت میشود، تحقیر میشود. ممکن است یک عذابی درد نداشته باشد، سر و صدا هم نداشته باشد اما طرف خوار بشود. این راهپیمایی ما، وقتی جمعیت هست، وقتی مانورها هست، خوار میشوند، خوار کردن دشمن خودش یک کاری هست. دستمان به آن نمیرسد با قلب، با عمل رضایت داشته باشیم. خب شرایط فرق میکند در مراسم روز قدس ولی ما نه روز قدس، باید همیشه نسبت به بدان برائت داشته باشیم. انسانی که نسبت به خوبها بیتفاوت باشد، نسبت به بدها هم بیتفاوت باشد این را حدیث داریم که «ذلک میّت» این مُرده است، منتها «بین الأحیاء» راه میرود، مُردهی، چون مرُدهها در قبرستان افقی اند، این عمودی است، یعنی غذا میخورد، هوا هم در ریهاش میرود ولی آدم بیخاصیت است: «فذلک میّت بین الأحیاء» (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۴۸۸) بی تفاوت نباشیم، بیتفاوت نباشیم، حساسیت داشته باشیم.
📚حجت الاسلام قرائتی برنامه درس هایی از قرآن رمضان ۱۴۰۰( پنجشنبه ۱۶ اردیبهشتماه)
💕❤️💕
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_هفتاد_و_پنج صبح روز بعد ساعت۷بیدارشدم و صبحونه درست کردم تا کارن ب
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هفتاد_و_شش
روزها پشت سر هم میگذشت و رفتار کارن و من هر روز سر سنگین تر میشد. قهر نبودم چون قهر تو اسلام کار پسندیده ای نبود. فقط ازش خیلی دلخور بودم.
با هم حرف میزدیم اما خیلی کم و سرد. وقتی میومد خونه بیشتر با محدثه بازی میکرد و منم تو آشپزخونه مشغول میشدم.
چند روزی بود که قلبم درد میکرد و آروم نمیشد. دردش یک جورایی امونم رو بریده بود و توان برام نذاشته بود.
جلوی کارن زیاد نشون نمیدادم درد دارم چون نمیخواستم بفهمه حتما چیز خاصی نبود. حتما بخاطر استرس و فشار و نگرانی بود.
یک روزی که کارن نبود واقعا جونم به لب رسید و رفتم دکتر اما قبلش محدثه رو گذاشتم پیش آتنا و گفتم یک ساعتی نگهش داره جایی کار دارم زود میام.
رفتم بیمارستان نزدیک خونه آتنا و دکتر برام یک آزمایش نوشت که سریع آزمایش رو دادم و منتظر جواب شدم.
وقتی فامیلمو صدا زدن رفتم جوابو گرفتم.
_میشه بگین نتیجه اش چیه؟
_با دکتر حرف بزنین بهتون میگن.
هدایتم کرد سمت اتاق دکتر و منم با بهت و ترس رفتم تو مطب دکتر.
برگه آزمایش رو گذاشتم رو میز دکتر و گفتم:آقای دکتر لطفا نتیجه رو زودتر بگین خیلی استرس دارم.
نگاهی به برگه انداخت و اخماش رفت تو هم. وای خدا داشتم سکته میکردم. خیلی حالم بد بود. قلبم شروع کرد به درد گرفتن.
_آقای دکتر؟
_متاسفانه شما مبتلا به حمله قلبی شدین. همه این دردهای قلبتون هم بخاطر استرسه و فشاره. اگر رعایت کنین حتما خوب میشه.
یک آن انگار وا رفتم و بدنم سست شد.
ناراحتی قلبی؟ من؟؟؟ چرا آخه؟نکنه بخاطر فشارای این روزاست؟
با تشکر ساده ای از مطب دکتر و بیمارستان بیرون اومدم و سمت خونه آتنا قدم برداشتم.
هرچی آتنا گفت بیا بالا گفتم کار دارم و باید برم.
محدثه رو گرفتم ازش و ازش خداحافظی کردم.
_ممنون که نگهش داشتی.
_خواهش میکنم دوست گلم. ما یک زهراجون که بیشتر نداریم.
لبخندی زدم و گونشو بوسیدم.
_سلام برسون عزیزم.خداحافظ.
تا خونه با تاکسی رفتم. به خونه هم که رسیدم محدثه رو خوابوندم و خودم نشستم رو صندلی جلو تراس و زل زدم به بیرون.
فکرم خیلی مشغول حرفای دکتر بود. قلبم آروم شده بود اما درد اصلی، روحمو خراش میداد.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_هفتاد_و_شش روزها پشت سر هم میگذشت و رفتار کارن و من هر روز سر سنگی
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هفتاد_و_هفت
شب شد و کارن اومد. بازم عادی رفتار کردم و دردم رو نشون ندارم. این ناراحتی قلبی هم درد دیگه ای شده بود که آزارم میداد.
شام، مرغ سوخاری درست کردم با سیب زمینی سرخ کرده که کارن خیلی دوست داشت.
میز شام رو که چیدم صداش زدم.
بچه به بغل اومد تو آشپزخونه.
_ممنون چرا زحمت کشیدی؟
دلم برای"به به عجب بویی راه انداختی خانم"ش تنگ شده بود.
_خواهش میکنم.
نشست پشت میز و محدثه رو داد به من بعدم شروع کرد به خوردن غذا.
اما من که میل آنچنانی نداشتم با غذا بازی بازی کردم تا غذای اونم تموم شد. محدثه همش بهانه میگرفت بردمش تو اتاق تا آرومش کنم.
صدای کارن، افکارمو پاره کرد.
_زهرا بچه خوابید بیا بیرون کارت دارم.
یا خدا دیگه چی میخواد بگه و بیشتر گند بزنه به رابطمون؟ خیلی ترس داشتم که با یک جمله دیگه چینی دلم بشکنه و غرورم جلوش خورد بشه.
محدثه که خوابید، کمی دستمو گذاشتم رو قلبم و تسکین همیشگیم رو تکرار کردم.
"الا بذکر الله تطمئن القلوب"
چند مرتبه خوندمش که حالم بهتر شد و تونستم نفس عمیق بکشم.
خدایا خودت به خیر بگذرون. به حال خراب دلم رحم کن.
رفتم بیرون. کارن رو کاناپه منتظرم نشسته بود.
_بشین.
نشستم روبروش و سرمو انداختم پایین. نه بخاطر شرمساری و خجالت بلکه به خاطر اینکه هنوز نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم.
_میدونم اذیتت کردم و ازم دلخوری. اما قهر نکردی و تو این مدت مثل یک خانوم باقی موندی.
نمیدونم چرا این شیطون درونم نمیزاره کسی از دستم در امان باشه.
خیلی سخته شبا تنها بخوابم در صورتی که کسی که دوسش دارم حالا همسرمه. خیلی سخته تو چشمام نگاه نکنی بخاطر اینکه منو نبخشیدی. خیلی سخته صبح و شب با فکر عذاب وجدان کار کنی و همسرت توخونه بچتو نگه داره.
من...من معذرت میخوام زهرا. میدونم اشتباه کردم ولی..ولی تو هم لجبازی کردی.
بزار کنار لجبازیتو. من از چادر و چاخچون خوشم نمیاد. درسته مسلمونی اما نباید خودتو از همه مخفی کنی و زیر اون چادر سیاهت قایم بشی.
باز داشت برمیگشت به حرفا و بحثای الکی و مسخره اش.
_بس کن کارن. من سرم بره چادرم نمیره.. این چادر یادگار مادرمه از سرمم نمیفته مگر اینکه مرده باشم. اونموقع هم کفن هست نمیزاره انداممو کسی ببینه.
_هه چرا چرت میگی زهرا آخه؟کی به تو که یک زن شوهر داری نگاه میکنه؟
بلند شدم و بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:ببین کارن اینجا مثل خارج نیست که چشم مردا پر از زنای خرابکار باشه و به ناموس مردم نگاه نکنن چون خودشون چند نفر بین دست و بالشون رد و بدل میشه. اینجا ایرانه و آزادی نداریم. یعنی دینمون آزادی حجاب نداده اما متاسفانه هر زن و دختر و حتی پیرزنی که از تو خیابون رد میشه حتی اگر یکم حجاب نداشته باشه، چشم مردای هوس باز رو دنبال خودشون میکشونه. پس یادت نره اینجا ایرانه نه خارج.
اونم بلند شد و گفت:رفتی دانشگاه این چرت وپرتا رو یادت دادن؟
_اینا حقیقت محضه که تونمیخوای قبولش کنی. چون بویی از غیرت نبردی. نمیدونی کرد ایرانی واقعی اگه سرش بره غیرتش نمیره. نگاه نکن این مردای بی بند و بار و بی غیرتی که تو خیابون زناشون رو هزار جور میگردونن و ککشون نمیگزه. اینا مرد نیستن.
مواظب باش انگ نامردی بهت نخوره.
یکدفعه گونه سمت راستم سوخت. از سیلی که کارن بهم زده بود اشک به چشمام هجوم آورد.
دیگه طاقت اینهمه تحقیر رو نداشتم. اما بازم چیزی نگفتم و فقط با نگاه تاسف باری رفتم تو اتاق محدثه و در رو بستم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
انسانهایی که زیبا فکر میکنند...
با دیگران با محبت رفتار می کنند...
شکرگزار هستند...
خودشان را دوست دارند...
به زندگی لبخند می زنند...
و بخشنده هستند...
انسانهایی که حتی در بدترین شرایط
و رویدادها، سعی میکنند جنبه مثبت
قضایا را پیدا کنند و ببینند...
انسانهایی که با جنس زندگی و عشق
هماهنگ هستند و همیشه، در هر مکانی
بذر امید و شادی می پاشند...
اینگونه افراد مغناطیس عشق هستند
و مغناطیس عشق، جاذبهای قوی دارد...
و هر چیز زیبایی را به سمت خودشان
جذب می کند.
💕💜💕