پروانه های وصال
❤️قسمت پنجاه و هشت❤️ . توی فامیل پیچیده بود که ربابه خانم و تیمور خان، دختر شوهر نداده اند، انگار خو
❤️قسمت شصت❤️
.
ایوب به همه محبت می کرد.
ولی گاهی فکر می کردم بین محبتی که به هدی می کند، با پسرها فرق دارد.
بس که قربان صدقه ی هدی می رفت.👩
هدی که می نشست روی پایش ایوب آنقدر میب وسیدش که کلافه می شد، بعدخودش را لوس می کرد و می پرسید:
-بابا ایوب، چند تا بچه داری؟
جوابش را خودش می دانست، دوست داشت از زبان ایوب بشنود:
_من یک بچه دارم و دو تا پسر.
هدی از مدرسه آمده بود.
سلام کرد و بی حوصله کیفش را انداخت روی زمین
ایوب دست هایش را از هم باز کرد:
"سلام #دختر بانمکم، بدو بیا یه بوس بده"
هدی سرش را انداخت بالا
"نه،دست و صورتم را بشویم ،بعد"
_نخیر، من این طوری دوست دارم، بدو بیا و هدی را گرفت توی بغلش
مقنعه را از سرش برداشت.
چند تار موی افتاد روی صورت هدی
ایوب روی موهای گیس شده اش دست کشید و مرتبشان کرد.
هدی لب هایش را غنچه کرد و سرش را فشرد به سینه ی ایوب "خانم معلممان باز هم گفت باید موهایم را کوتاه کنم."
موهای هدی تازه به کمرش رسیده بود.
ایوب خیلی دوستشان داشت، به سفارش او موهای هدی را میبافتم که اذیت نشوند.
با اخم گفت:
"من نمیگذارم، آخر موهای به این مرتبی چه فرقی با موهای کوتاه دارد؟ اصلا یک نامه می نویسم به مدرسه، می گویم چون موهای دخترم مرتب است، اجازه نمی دهم کوتاه کند.
فردایش هدی با یک دسته برگه آمد خانه
گفت: معلمش از دستخط ایوب خوشش آمده و خواسته که او اسم بچه های کلاس را برایش توی لیست بنویسد. .
❤️قسمت شصت و یک❤️
.
رسیدگی به درس بچه ها کار خودم بود.
ایوب زیاد توی خانه نبود. اگر هم بود خیلی سختگیری می کرد.
چند بار خواست به بچه ها #دیکته بگوید همین که اولین غلط املایشان را دید، کتاب را بست و رفت.
مدرسه ی بچه ها گاهی به مناسبت های مختلف از ایوب دعوت می کرد تا برایشان سخنرانی کند.
#روز_جانباز را قبول نمی کرد، می گفت:
"من که جانباز نیستم، این اسم را روی ما گذاشته اند، وگرنه جانباز #حضرت_عباس است که جانش را داد"
از طرف بنیاد، جانبازها را #حج می برند و هر کدامشان اجازه داشتند یک مرد همراهشان ببرند.
ایوب فوری اسم آقاجون را داد.
وقتی برگشت گفت: "باید بفرستمت بروی ببینی"
گفتم: "حالا نمیخواهم، دلم میخواهد وقتی من را میفرستی، برایم گاو بکشی،
بعد برایم مهمانی بگیری و سفره بندازی از کجاااا تا کجااا" 😊
#شهیدایوب_بلندی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#روز_جانباز و #روز_پاسدار رو
هم به اون آقایی تبریک میگم که
برای حفظ نظام، هم جانبازی کردن
و هم سالهاست که پاسداری میکنن!
آسیدعلی جان، روزت مبارک🤍 !.
#حضرت_آقا
@parvaanehaayevesaal
4.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ گوگولیتر از این داریم؟!
خوش به حال هلالی که منان دوستش داره!
#میلاد_حضرت_عباس
#ماه_شعبان
#روز_جانباز
@parvaanehaayevesaal
2.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ببینید| جانباز نابینا در دیدار #رهبرانقلاب:
🌷ما جانبازان نابینا، در زمان جنگ چشمانمان را لب مرزها گذاشتيم تا ديدهبان همیشه بیدار این کشور باشد تا احدی جرات نکند نگاهی به کشور بکند!#روز_جانباز #روز_پاسدار
@parvaanehaayevesaal
🌹هر گل خوشبو که گل یاس نیست
🌹هر چه تلالو کند الماس نیست
🌹ماه زیاد است و برادر بسی
🌹هیچ یکی حضرت عبـاس نیست
🌼#ماه_شعبان #میلاد_حضرت_عباس (علیه السلام) و #روز_جانباز به همه ارادتمندان خاندان اهل بیت علیهم السلام و جانبازان عزیز مبارک باد
@parvaanehaayevesaal
حضرت اقا: یک جمله به این برادر عزیزِ
جانبازمان که میگوید
«من مشروطىِ دانشگاه شهادتم»
عرض کنم:
به هیچوجه شما مشروطی نیستید.
شما جانبازان ذخیرههای باارزش دانشگاه
جهادید. جهاد لزوماً با شهادت همراه نیست؛
اما لزوماً با فوزِ به رتبهی مجاهدان و تقرّب به
پروردگار همراه است.
میدان جهاد هم همه جاست؛ هم در دفاع
نظامىِ از کشور، هم در دفاع سیاسی و
آبرویىِ از کشور و هم در تلاش برای پیشبرد
کشور و ملت، که امروز شما در این سنگر کار
میکنید. اینها همه مبارزه است و همه باید
مبارزه کنیم.
#روز_جانباز #میلاد_حضرت_عباس
@parvaanehaayevesaal
3.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 همیشه نزد برادر چنان ادب میکرد
چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر...
#میلاد_حضرت_عباس #روز_جانباز #ماه_شعبان
@parvaanehaayevesaal