🌸 سحر دوازدهم
دوازدهمین،بزم عاشقی مان رسید؛
دلبرم دوازده،عدد عاشقی من است.
من از چشمان دوازدهمین تجلی تو در زمین، روي ماهت را شناخته ام،و راه نور را یافته ام.
دلبر دردانه من؛
همه اعداد،در زمینِ تو،یک طرف ...
#منتظر_ترین عدد زمین و آسمانت،یک طرف
چه رازی در آن ریخته ای،
که هر بار به زبانم سرازیر میشود؛
غم همه عالم را به یکباره در جانم می ریزد!
دوازده سحر است،که آغوش گشوده ای به روی من،تا کمی درد تنهایی ام را التیام ببخشی.
اما اله بی همتای من؛
درد من،با یکی دو سحر،دوا نمی شود ...
من،گمشده ای دارم که آیینه تمام قد تو،
در زمین است.
من بدون او،
راه آغوش تو را هزار بار گم کرده ام.
چاره ای نمی کنی؟
یک اذنِ بيگاه تو،
تمام آوارگی هزار ساله او را،
و تمام درد غریبِ سینه مرا،
به یکباره درمان می کند.
دوازدهمین سحر ضیافتت،
پُر است از بوی نرگسین پیراهن یوسفم،
که سالهاست همه اهل زمین را،
به حیرت وا داشته است.
مـــرا،
به لمس نگاهش،
اجابت کن .....