⭕️اصلح، مقبول شده است
🔹چرخش خاکستریها به این سو
✍مهدی جمشیدی:
۱. پزشکیان نشان داد که برخلاف روحانی در سال ۹۲ و ۹۶، «کشش» و «ظرفیت» رأی بیش از این را ندارد و نمیتواند انتخابات را ببرد، بلکه اکنون و در آینده نیز در عرض بقیه قرار گرفته و همرتبهی آنها باید مبارزه کند. او در بهترین حالت، تنها میتواند به دور دوم برود، اما قدرت «یکهتازی» و «عبور چشمگیر از همه» را ندارد. «شرایط اجتماعی» نسبت به آن زمان، بسیار دگرگون شده و همین امر، کار را بر پزشکیان دشوار کرده است. جامعهی امروز، متأثر از «شهادت #رئیسی» است و نمیخواهد از او عبور کند، بلکه قصد دارد به گزینهای «همانند رئیسی» رأی بدهد، درحالیکه پزشکیان، هیچ نسبتی با منطق و الگوی عمل رئیسی ندارد. دلربایی رئیسی از مردم، امکان رأی «جهشی» و «هیجانی» را از اصلاحطلبان ربوده و آن را در باتلاق، اسیر کرده است. پزشکیان، امکان صعود چشمگیر را ندارد و در یک حد از پیشروی، محدود و متوقف مانده است.
۲. برخلاف تصور دیگران، #جلیلی به دلیل «عدالتخواهی» و «سادهزیستی»اش توانسته مانند احمدینژاد در سال ۸۴ و ۸۸، رأی بخشی از «خاکستریها» را نیز از آن خود سازد و از بدنهی حامیان ایدئولوژیکش فراتر برود. انتظار تحلیلگران این بود که جلیلی، تجربهی سال ۹۲ را تکرار کند و بیش از یک کنشگر درجهی دوم نباشد، اما وی با وجود سالها حاشیهنشینی و گمنامی، اکنون توانسته به کنشگر «اصلی» و «رأیساز» انتخابات تبدیل بشود. او میان «کار» و «عدالت»، جمع برقرار کرده و از این جهت است که دیگران را پشت سر گذاشته است. رأی او، فزونتر هم خواهد شد؛ چون او بیش از همه، همگون و همراستای با «اقتضاهای زمانهی پسارئیسی» است. منطق هویتی زمانه و میل سیاسی جامعه، او را میطلبد. جامعه در حالوهوای «دورهی پسارئیسی» است و در نسبت با آن، گزینهی مطلوب خود را تعریف میکند؛ گزینهای که بیشترین تطابق و شباهت با او را داشته باشد.
۳. برخی تصور کردند که «لایهی خاکستری جامعه»، همواره منطق ثابت دارد و ترجیحاتش، یکنواخت است، درحالیکه اینچنین نیست. خاکستریها در تجربهی انتخاباتی دهههای گذشته نشان دادند که بهشدت «موقعیتی» و «اقتضائی» رأی میدهند و اینگونه نیست که لیبرالیسم سیاسی و فرهنگی، آنها را برانگیزاند و آرمانگرایی برای آنها دافعه داشته باشد. تجربهی انتخاباتی احمدینژاد و رئیسی، نشان داد که آنها به این سو نیز چرخش دارند؛ کافیست گزینهی انقلابی بتواند تصویری از «عدالتخواهی» و «سادهزیستی» و «گرهگشایی»اش را در ذهن و دیدهی آنها ترسیم کند. اگر چنین شود، جریانهای تکنوکرات و لیبرال، بهآسانی به حاشیه خواهند رفت. امروز جلیلی در ساختن چنین روایت و تصویری از خود، تا حدود زیادی موفق بوده و گذر زمان نیز تا انتخابات، این امر را بسط خواهد داد. ذائقهی سیاسی خاکستریها، متأثر از شهادت رئیسی، همرنگ و همداستان با انقلابیهای رادیکال شده است و این فرصت اجتماعی، یک پنجرهی سیاسی و انتخاباتی را به روی آنها گشوده است. ازاینرو، باید بهجای هراسافکنی از احتمال رأیآوری گزینهی اصلاحات و مایلشدن به نگاه تقلیلگرایانهی برآمده از صالح مقبول، کوشید بر سبد رأی #اصلح_مقبول افزود. شرایط زمانه و اقتضای جامعه، چنین امکانی را برای ما فراهم کرده است.
#سعید_جلیلی
✍🏻#پزشکیان که احمدینژاد رو به خاطر عدم اجرای گشت ارشاد به مجلس کشاند.
حالا ادای روشنفکرا رو درمیاره
#فراموش_نکنیم #حجاب
🔴بخشنامه میر حسین موسوی پیرامون حجاب
❌انصافا طیف اصلاحات بسیار پر رو و استاد تحریف تاریخند
❌یعنی چی؟
❌یعنی اینکه خودشون یه مشکل رو به وجود میارن بعد سریعا میرن سمت مردم و ادای نماینده مردم رو درمیارن و مثلا جانب مردم رو میگیرند
❌اما بریم بررسی کنیم ببینیم درست میگن یا نه؟
🔴قضیه #حجاب در زمان میرحسین موسوی اجباری شد و حتی بخشنامه زدن که باید لباس آستین بلند و گشاد برای مردان و مانتوی بلند و مقنعه برای زنان باشه
❌اونوقت الان به #جلیلی تهمت میزنن که اگر بیاد گشت ارشاد راه میندازه
❌بریم ببینیم کی اولین بار گشت ارشاد رو راه انداخت ؟
❌طرح گشت ارشاد در دوران خاتمی و در خرداد ماه سال ۷۵ مصوب و توسط وزارت کشور ابلاغ و اجرا شد
❌حالا کیا دارن داد میزنن که جلیلی بیاد گشت ارشاد راه میندازه ؟
❌#پزشکیان و پورمحمدی و طیف اصلاحات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 توطئه توطئه 🚨
فکر نکنین داد و هوارهای ظریف بی دلیله.
احتمال توطئه حساب شده ای هست که سالها قبل هم سرمون اومده بوده.
سعیدیسم در این ویدئو از ابعاد پنهانش پرده برداشته.
ببینید و منتشر کنید تا دیر نشده ...
✅ با سعیدیسم #فراموش_نکنیم #نه_به_دولت_سوم_روحانی #پزشکیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠
🔻🔻🔻میخواستم رأی ندما! (انتشار واجب) 🔻🔻🔻
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که اگر یکی مثل شهید رئیسی نیاد من سه چهار تا قسط برای مسکن واریز کردم. زمینش رو تحویل دادن. سفت کاریش انجام شده. اگر وزیری بیاد که بگه من افتخار میکنم مسکن نمی سازم. اونوقت چند سال باید به آپارتمان نیمه کاره م نگاه کنم؟ چند سال دیگه می تونم برم زیر سقف خونه خودم؟
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که تازه ازدواج کردم به امید اینکه هفتصد میلوین تومن وام بگیرم. یکی از کاندیداهای اصلاحطلب گفت که علت تورم وام ازدواجه. ما نباید بانکها رو مکلف کنیم که وام ازدواج بدن. اگر کسی رئیس جمهور بشه که جلوی وام ازواج رو بگیره چی؟
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که توی این سه سال گذشته خیلی فشار اومد روی آقای رئیسی که بنزین و برق و گاز و آب و انرژی رو گرون کنه. اما شهید رئیسی جلوشون ایستاد. اگر اونایی که به شهید رئیسی فشار میاوردن که اینها رو گرون کنه بیان سر کار؟! اگر دوباره آبان 98 تکرار بشه! اگر دوباره صبح جمعه... صبح جمعه میرم به کسی رأی میدم که حسن روحانی تکرار نشه!
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که حالا که به برکت دولت شهید رئیسی رفتم سر کار، حالا که میتونم یه وامی بگیرم و قسطش رو بدم اگر یه رئیس جمهوری بیاد که ادامه راه شهید رئیسی نباشه و این وام ودیعه مسکن رو قطع کنه اونوقت من چطور میتونم یه خونه رهن کنم و عروسی بگیرم؟!
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که من کارگرم. فقط توی دولت شهید رئیسی بود که 57 درصد افزایش دستمزد داشتیم. اگر اونایی بیان سر کار که به شهید رئیسی میگفتن افزایش دستمزد کارگر کار اشتباهیه هر سال با تورم زندگیم سخت تر میشه...
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که چند وقت پیش که رفتم توی این مراکز فنی حرفه ای و شغلی یاد گرفتم و قراره یه وام خوداشتغالی بهم داده بشه اگر یکی بیاد که مثل رئیسی نباشه اونوقت کارگاه خیاطیم، گلخونه م، دامداریم، آرزوهام ... چی میشه؟
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که چقدر در به در دنبال مجوز میگشتیم اما الان سه روزه مجوز صادر میشه. اگه یه رئیس جمهوری بیاد که اعتقادی به تولید و خدمت به تولید کننده نداشته باشه و چوب لای چرخ ما بذاره و دوباره بخوریم زمین کی دوباره میتونیم بلند بشیم
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که امسال که میخواستم برم سر زمین گندمم خیالم راحت بود که دولت هم خرید تضمینی داره هم با قیمت خوبی از ما گندم رو میخره. دولتی که با 4/5 میلیون تن خرید تضمینی شروع کرد رسید به 10/5 میلیون تن و اگر با این مسیر پیش بریم هم به خودکفایی گندم میرسیم هم نون مردم گرون نمیشه
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که وقتی دولت رئیسی مجبور شد ارز ترجیحی نهاده های دامی رو حذف کنه چوب برداشتم و جوجه هایی که توی سالن مرغداریم بودن میکشتم و میخواستم کلا جمع کنم
اما شهید رئیسی نذاشت ما زمین بخوریم. طوری که الان از 90 میلیون قطعه جوجه ریزی در ماه رسیدیم به 120 میلیون و رکورد 160 میلیون رو هم میزنیم چون دولت به فکر تامین نهاده های دامی هست. اگر رئیس جمهوری بیاد که اعتقادی به حمایت از تولید نداشته باشه و بخورم زمین دیگه نمی تونم بلند شم
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که بچه دومم که به دنیا اومد توی بیمارستان 98 میلیون تومن هزینه بستریش شد ولی من فقط 400 هزار تومن دادم. اگر دولتی بیاد سر کار که مثل شهید رئیسی مساله بیمه و درمان و سلامتی براش مهم نباشه و مثل وزیر دولت قبل بگه خودت بمال، فقط باید دعا کنیم مریض نشیم
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که من یکی از اون هفت میلیون بیمه شده ای هستم که توی دولت شهید رئیسی خیالش راحته که اگر خدای نکرده براش مشکلی پیش بیاد بیمه است... من خیلی نگرانم که دولتی بیاد سر کار که دیگه نتونم بیمه م رو تمدید کنم...
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که خیلی بچه دوست دارم. اگر بخوام صاحب فرزند بشم خدا رو شکر الان یه وام قرض الحسنه بهم تعلق میگیره. اگر دولتی بیاد سر کار که مثل شهید رئیسی به مساله جمعیت و فرزندآوری اعتقادی نداشته باشه اونوقت خیلی سخت میشه... اما من بازم امیدم به خداست. بچه شیرینه. روزیشم خدا میرسونه!
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که توی دولت قبلی خودروسازی کلا تعطیل شده بود. توی دولت شهید رئیسی ثبت نام خودرو کردم. اگر کسی بیاد که تولید براش اهمیت نداشته باشه اونوقت این خودرویی که ثبت نام کردم کی میرسه دستم؟! اصلا میرسه؟! #انتخابات #شهید_جمهور #سید_شهیدان_خدمت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نجاح محمد علی، تحلیلگر سرشناس جهان عرب: مردم ایران شما مردمی قوی هستید؛ انتخابات ایران فوقالعاده مهم است؛ جهان نظارهگر این #انتخابات است.
#جلیلی یعنی #نه_به_دولت_سوم_روحانی
🔸هشت هزار خودروی توقیفی به مناسبت عید #غدیر، ترخیص میشوند
🔹بنابر اعلام مرکز اطلاع رسانی فراجا تخلف این خودروها کشف حجاب بوده است.
🔹طبق اعلام این مرکز، پیامک اطلاع رسانی برای مالکین خودروها ارسال شده و آنها میتوانند برای ترخیص و تحویل خودروی خود به دفاتر پلیس ۱۰+ درسراسر کشور مراجعه کنند.
#عید_غدیر تبریک #امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پزشکیان اومد دو کلام حرف بزنه چند تا تپق زد و آیه هم اشتباه خوند
🔹فقط اونجاش که میخواست بگه خواهران گفت خرا
قضاوت با شما، آیا این مدل افراد میتونن رئیس جمهوری باشن که راه شهید رئیسی را ادامه دهند؟
نظرسنجی جدید :
با توجه به برگزاری سه دوره مناظره بین کاندیداهای ریاست جمهوری ، به کدام گزینه رای خواهید داد؟
https://EitaaBot.ir/poll/5lyzpj
https://EitaaBot.ir/poll/5lyzpj
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت چهل و سوم: مدتها بود که نظم زمان و مکان از دست ژینوس در رفته بود و نمی دانست در کد
#راز_پیراهن
قسمت چهل و چهارم:
روز موعود فرا رسید ،ژینوس مانند روحی سرگردان ، آرایش خود را تکمیل کرد ، آخرین خط مشکی را از زیر چشم تا امتداد موهای سیاه و بهم چسپانش کشید .
حالا با سفیدیی که زیر چشمانش تا بالای گونه نقش بسته بود و دندان های نیش بلند و دهانی که مملو از خون بود ، چهره ای بسیار ترسناک پیدا کرده بود.
در همین حین ژینوس وارد اتاق شد ،پیراهن قرمز رنگی که به نظر آشنا می آمد روی دست داشت و آن را به طرف ژینوس داد وگفت : این پیراهن برای تو و مخصوص این جشن دوخته شده ، ژینوس خیره به پیراهن شد.
پیراهنی با دو بندهٔ نازک و پارچه ای حریر که پشت پیراهن و قسمت نشیمنگاه آن دو لایه میشد اما کل پیراهن عریانی خاصی داشت که جلب توجه همگان را می کرد.
این همان پیراهنی بود که آنروز در راه آمدن به این خانهٔ ارواح ،زری با آن ، جان ژینوس را نجات داد...
سرخی پیراهن ،برای ژینوس چیز خاصی بود ، انگار او را به خود می خواند ، رازی در این پیراهن نهفته بود که بالاخره دیر یا زود آشکار میشد.
ژینوس پیراهن را گرفت و بر تن عریان خود پوشید ، بلندی آن تا بالای زانوی ژینوس بود و دامنش گشاد بود ،به طوریکه با هر تکان ژینوس انگار دامن لباس بر تن او می رقصید.
ژینوس پیراهن را پوشید و سپس کلاهی قرمز که بیشتر شبیه شبکلاه بود و مانند کله قند از پشت سرش آویزان بود،روی موهایش گذاشت و بند آن را زیر چانه اش محکم کرد.
سپس جلوی آینه قدی که انتهای اتاق بود ایستاد ، چند دور ، دور خود زد و نگاهی به صورتش کرد، براستی که هرکس ، حتی مادر ژینوس او را در این حال میدید ، محال بود دخترش را بشناسد، ژینوس چهره ای شیطانی پیدا کرده بود که هر بیننده خیال می کرد او بچه شیطانی ست که پای به دنیای آدمیان نهاده است.
ژینوس آخرین نگاه را به خود کرد، زری هم که آرایشش دست کمی از ژینوس نداشت جلو آمد و گفت : از نظر من عالی شده ای ، زود باش بریم سوار ماشین بشیم ، استادبزرگ زودتر رفته و ما باید به موقع برسیم...
ژینوس دستی به موهای بلندش کشید و گفت : مراسم جشن کجاست؟
زری نیشخندی زد و گفت: حالا چکار داری؟ بالاخره یه جا هست...یه جای خوب و زیبا...پر از درخت و تاریکی...که تو باید بدرخشی....میفهمی بدرخشی؟!
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت چهل و چهارم: روز موعود فرا رسید ،ژینوس مانند روحی سرگردان ، آرایش خود را تکمیل کرد
#راز_پیراهن
#قسمت چهل و پنجم:
زری و ژینوس سوار بر ماشینی سیاهرنگ ، رو به مقصدی نامعلوم شدند...البته برای ژینوس نامعلوم بود.
راننده ماشین هم مردی بود با هیکلی زمخت و نخراشیده ، چشمانی ریز و سیاه و لباسی سرتاپا مشکی...
ژینوس که بعد از ماه ها حصر در آن خانهٔ ارواح اولین بار بود پای از آنجا بیرون میگذاشت ، از پشت شیشه ، اطراف را زیر نظر داشت ، او اصلا به یاد نمی آورد که این جاده پیچدر پیچو خاکی را کی و چگونه طی کرده ، همه چیز برایش نا آشنا بود.
ژینوس در فکرش خود را داخل جشنی تصور می کرد که قرار بود هنرنمایی کند ، او واقعا نمی دانست قرار است چه کند اما زری به او اطمینان داده بود که خودشان کارها را درست می کنند
و ژینوس ساده و خوش خیال نمی دانست قرار است چه بشود و او را به کجا بکشانند.
یک ساعتی از حرکت می گذشت که به روستایی خوش آب و هوا که پر از تپه بود و تپه هایش مملو از درختان سر به فلک کشیده بودند.
تک و توک خانه هایی به چشم می خورد ، ماشین آنها از خانه ها گذشت و به جاده ای باریک که در دو طرفش درختانی ردیف وجود داشت ، پیش رفتند و پیش رفتند ، کاملا مشخص بود که مقصد آنان ، عمق جنگل پیش روست.
بالاخره بعد از طی مسافتی به جایی رسیدند که فضای وسیع و دایره واری در وسط بود که دور تا دورش درختان جنگلی بود و کمی آنطرف تر هم خانه ای بزرگ که با چوب ساخته شده بود به چشم میخورد.
چند نفر در حال چیدن میز و صندلی در این دایره بودند و یک طرف هم سکویی گذاشته شده بود که با فرشی قرمز پوشیده شده بود که مشخص بود جایگاهی ست برای کسانی که می خواهند هنرنمایی کنند.
زری و ژینوس از ماشین پیاده شدند.
زری به خانه چوبی اشاره کرد وگفت : ما باید اول بریم اونجا، استادبزرگ و چند نفر از دوستانش منتظر ما هستند، باید یک سری امور را یادت بدیم که توی این جشن بدرررررخشی.....
ژینوس سری تکان داد و پشت سر زری حرکت کرد.
📝به قلم ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿