💕 روز مباهله💕
🌹مباهله،
روز اثبات نبوت
پیامبر گرامی اسلام است.
مباهله، روز عزت اسلام است.
🌹محمد بود و حسین
در آغوشش می خندید ...
برق چشمان حسین از همان دور،
در دل مسیحیان اثر کرد
«حسینُ مِنّی و انا من حسین!»
🌹فاطمه، علی، حسن و حسین؛
چهار غیور آسمانی.
«خدایا! اینها اهل بیت من هستند!»
🌹مباهله، مهر تأییدی است
بر ولایت علی(ع).
مباهله، برافرازنده پرچم ولایت
علی(ع) بر مدار هستی است.
🌹مباهله، نمایشگر جایگاه
والای اهل بیت(ع) است.
اگر محمد(ص) دعا می کرد،
اگر اهل بیتش آمین می گفتند ...
🌹روز مباهله، روز عزت و افتخار
شیعه مبارک باد!
روز مباهله، روز جهانی اهل بیت مبارک!
💐التماس دعای فرج💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میان این همه
سنگ دنیا ...
آنکه گوهر می شود
دو خصلت دارد
اول آنکه شفاف است
کینه نمی گیـرد
دوم آنکه
تراشه ی زندگی راتاب می آورد..
🔵 روز مباهله و معنای مباهله چیست؟
✳️ مسيحيان نجران، پس از گفتوگوی بسيار پيامبر با ايشان گفته بودند: «گفتو گوهای شما ما را قانع نمیكند. راه اين است كه در وقت معينی با يكديگر مباهله نمائيم و بر دروغگو نفرين بفرستيم، و از خدا بخواهيم دروغگو را هلاك و نابود كند.»
♦️در اين هنگام بود كه حضرت جبرئیل نازل گرديد، آيه مباهله را آورد و پيامبر را مأمور كرد تا با كسانی كه با او مجادله میكنند و حق را نمیپذيرند به مباهله برخيزد:
✨«پس هركه بعد از رسيدن به علم با تو محاجه كرد…
پس بگو بياييد فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا خوانيم، آنگاه مباهله كنيم و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهيم.»
🌿چنين بود كه دو طرف مذاكرهكننده رضايت دادند كه بحث و گفتوگو را پايان دهند و قرار بر اين شد كه فردای آن روز برای اثبات حقانيت خود با يكديگر مباهله نمايند و از خداوند بخواهد كه دروغگويان را عذابی🔥 نازل كند و به كيفر برساند.
🔆 اكنون بيست و چهارم ذی الحجه است و روز مباهله فرا رسيده است. پيامبر اسلام فاطمه، علی، حسن و حسين (علیهم السلام) را فراخوانده و آنان را در زير عبای خويش گردآورده،
💥در همين لحظه فرشته وحی آيه تطهير را بر او نازل میكند كه:
✨«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» «خداوند اراده كرد كه پليدی را از شما خاندان دور بدارد و شما را بسيار پاك بدارد.»
✳️ و چنين بود كه وقت مباهله فرا رسيد. قبلاً پيامبر و هيئت نمایندگی «نجران»، توافق كرده بودند كه مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدينه، در دامنه صحرا انجام بگيرد.
🌸 پيامبر از ميان مسلمانان و بستگان خود، فقط همین چهار نفر را برگزيده است كه در اين حادثه تاريخی شركت نمايند.
🌺 زيرا در ميان تمام مسلمانان، نفوسی پاك تر، و ايمانی استوارتر از ايمان اين چهار تن، وجود ندارد.
🌷پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پيش از ورود به ميدان «مباهله»، به همراهان خود گفت: من هر وقت كه دعا كردم، شما دعای مرا با گفتن آمين بدرقه كنيد.
🔴 سران هيئت نمایندگی نجران گمان میكردند كه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با افسران و سربازان خود به ميدان مباهله بیاید،
🔶 وقتی صحنه آمدن بی پيرايه پيامبر به صحنه مباهله را ديدند، همگی با بهت و حيرت به چهره يكديگر نگاه كردند و انگشت تعجب به دندان گرفتند.
💠 آنان دريافتند كه پيامبر، به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد و الّا يك فرد مردد، عزيزان وجگرگوشه های خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمیدهد.
🔰اسقف نجران گفت: من چهرههایی را میبينم كه هر گاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهی بخواهند كه بزرگترين كوهها را از جای بكند، فوراً كنده میشود.
🔴 بنابراين، هرگز صحيح نيست ما با اين افراد بافضيلت، مباهله نمائيم.
🔴 و چنين بود كه هيئت نصرانيان نجران درخواست مباهله را پس گرفتند و از پيامبر خواستند تا تحت حاكميت حكومت اسلام درآيند.
🌺 از اين روی روز بيست و چهارم ذی الحجه، در تقويم دينی اسلام، روزی با اهميت شد و مهر تأييدی ديگر بر حقانيت خاندان پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسلام راستين گرديد.
📘منابع:
۱. جعفر سبحانی، فروغ ابديت.
۲. شيخ عباس قمی، مفاتيح الجنان.
۳. علامه طباطبایی، تفسير الميزان.
🌸🌿🌸🌿🕊🌿🌸🌿🌸
پروانه های وصال
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲) #قسمت_دوم ◾️عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۳)
#قسمت_سوم
✅صدای ملک الموت را شنیدم که میگفت: این جماعت را چه شده؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است. 💠اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا میگرفتید. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم.نوبت به شما هم می رسد... ♨️جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو میکردم ای کاش در دنیا یکبار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود.
اما ...افسوس و صد افسوس!
◼️پارچهای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم. 🔷در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو میچرخاند.
به خاطر علاقهای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد میزدم: آهستهتر! مدارا کن!
اما او بدون کوچکترین توجهی به درخواستهای مکرر من، به کار خویش مشغول بود. 🔵آن روزها فکر میکردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است.
✨با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة...الصلوة...نوعی آرامش به من دست داد.. 🍀چون نماز تمام شد،جنازهام را روی دستهایشان بلند کردند و ترنم روح نواز شهادتین، بار دیگر دلم را آرام کرد. من نیز بالای جنازهام قرار گرفتم و به واسطه علاقهام به جسد، همراه او حرکت کردم. 💥تشییع کنندگان را میشناختم. باطن بسیاری از آنها برایم آشکار شده بود .
چند تن از آنها را به صورت میمون میدیدم در حالیکه قبلاً فکر میکردم آدمهای خوبی هستند. 🌼 از سوی دیگر، یکی از آشنایان را دیدم که عطر دل انگیز و روح نوازش، شامهام را نوازش میداد. این در حالی بود که من او را به واسطه ظاهر سادهاش محترم نمیشمردم، شاید هم غیبت دیگران، او را از چشمم انداخته بود و یا .... 💠تابوت بر روی شانه دوستان و آشنایان در حرکت بود و من همچنان، با نگرانی از آینده، آنهارا همراهی میکردم.
در حالیکه بسیاری از تشییع کنندگان، زبانشان به ترنم عاشقانه لااله الاالله و ... مشغول بود. ❌ دو نفر از دوستانم آهسته به گفتگو مشغول بودند. به کنارشان آمدم و به حرفهایشان گوش سپردم. عجبا! سخن از معامله و چک و سود کلان و..میکنید؟ چقدر خوب بود در این لحظات اندکی به فکر آخرت خویش میبودید، به آن روزی که دستتان از زمین و آسمان کوتاه خواهد شد و پرونده اعمالتان بسته و هرچقدر مانند من مهلت بطلبید، اجازه برگشت نخواهید داشت.
ادامه دارد...