eitaa logo
پروین جاویدنیا
147 دنبال‌کننده
22 عکس
0 ویدیو
0 فایل
پروین جاویدنیا ✍️ شاعر و طنزپرداز @Parvin_javidnia لینک کانال خبرنامه شاعران در ایتا https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
مشاهده در ایتا
دانلود
بوسیدمش ولی فقط از دورهای دور می خواهمش شکسته و پَربسته و صبور دیوانه‌ام برای دو چشمی که ساحر است سرگشته‌ام برای همان قله‌ی غرور چون ماهی‌ام که در تب و تابم به دور از آب در ساحلش غریبم و افتاده‌ام به تور چون ماه کاملی که جنونم به دست اوست با هر طلوع می‌بَردم تا به جشن نور لبخند او دلیل و بهانه‌ست تا که باز راهی شوم به خاطر او تا به شعر و شور... پاییز باشکوه و قشنگِ پُر از غم است وقتی که از بهارِ دلم می‌کند عبور پروین جاویدنیا @parvin_javidnia1359
گزارش تصویری از محفل طنز فارس «بی‌شوخی» سه‌شنبه ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۳ @parvin_javidnia1359
4_5933692607291986363.mp3
10.89M
با من بخوان 🎼 علیرضا قربانی @parvin_javidnia1359
طعم تازهٔ تین📚 مجموعه اشعار برگزیده همایش بین‌المللی مطالعات قرآنی و سیره نبوی از منظر اروپاییان با ۳۷ شعر منتخب به کوشش: بهجت فروغی مقدم نشر: انتشارات خانه حکمت و یک شعر از من سپاس خداوند را✨ @parvin_javidnia1359
«قنوت عشق» هر لحظه با تو می‌شود این دل دچارتر تقویم‌های فصل به فصلم بهارتر خورشید روی توست که در آسمان عشق هر روز می‌شود غزلی ریشه‌دارتر در جزر و مدّ ساحل عشقی چُنین بزرگ از من نخواه تا نشوم بی‌قرارتر در هر قنوت شعله ورم می‌رسد ز راه قد قامتی که هر قدمش با وقارتر باران معجزه‌ست که در هر عبور تو باریده است بر دل من بی‌شمارتر در پاکی نگاه تو گم می‌شود زنی دلداده‌ام چه چیز از این خوشگوارتر؟ @parvin_javidnia1359
چنین گفت رستم به فرزند خویش به بالابلند و به دلبند خویش دلیری نه امروز جنگیدن است نیاز وطن امر زاییدن است! برو زن بگیر و نگو چیست زن اگر که شعار تو باشد وطن نترس از تورم، نترس از دلار نشان ده کمی مردی و اقتدار چنین شد که سهراب با یک نظر به حجله روان شد به دست پدر دل رستم از کار خود شاد بود دگر فکرش از غصه آزاد بود به سهراب جانش شبی پند داد به آوردنِ بچه سوگند داد دو سالی گذشت و نیامد خبر پریشان شد از انتظارش پدر شبی باز جویا شد این خواسته که این انتظار عمر من کاسته چو سهراب پند پدر را شنید به چشمانش از غصه اشکی دوید که بابا نداری خبر از دلم بیا تا بگویم من از مشکلم که زن‌ها نه زنهای دیروزی‌اند حسابی خفن گشته و موذی‌اند! بگوید که دارد از این اجتناب که بچه بگیرد از او خورد و خواب ندارد دگر وقت این کارها نکرده اثر در دلش زارها! بگوید که این هیکل خوش تراش به حرف تو باشم شود آش و لاش! رود کوه و بعدش رود باشگاه دهد زهر چشمم فقط با نگاه بگیرد هی از بچه‌ات امتحان دهد درس یوگا و فن بیان ندارد نظر چون به حال وخیم شب و روز دارد برایم رژیم! خوراکم شده پاستا و سالاد از آن قورمه سبزی تو یاد باد! کند امر بر شستن ظرف‌ها به هنگام جارو بگیرم عزا! اگر پهلوانم به پیش پدر شدم موش بابا نداری خبر! کشیده به این هیکلم سمبه‌ها که کشته دم حجله او گربه را! پروین جاویدنیا @parvin_javidnia1359
محفل شعر اردیبهشت ۲۷ خرداد ماه ۱۴۰۳ @parvin_javidnia1359
وقتی لوح تقدیر جشنواره ملی داستانک کودک فلسطینی استان لرستان الان به دستم می رسه😊 مقام اول اولین دوره جشنواره ملی داستانک کودک فلسطینی اسفندماه ۱۴۰۲ @parvin_javidnia1359
«خودکار آبی» خودکار آبی پوستش را قلقلک می‌داد . علی سرش داد زد و گفت: _اینقدر تکان نخور بچه. _نمیشه، قلقلکم میده. و دستش را کمی عقب برد. علی که حالا عصبانی شده بود دستش را به طرف خودش کشاند و گفت: _این تنها کمکی هست که به نیروهای امداد فردا می‌تونیم بکنیم می‌فهمی؟ و نام محمد را بر روی دستش پررنگ کرد. پ.ن. یکی از چهار داستانکی که برای جشنوارهٔ ملی «کودک فلسطینی» لرستان ارسال کردم. @parvin_javidnia1359
جشن ادبی غدیرانه در کتابخانه عمومی رئیسی اردکانی شیراز به همراه رونمایی از لوگوی محفل طنز «بی‌شوخی» ۴ تیرماه ۱۴۰۳ @parvin_javidnia1359
وقتی گل پسر کوچیکه اولین بار مجردی می‌ره شمال و از استوری پسرعمه اش این عکسشو میبینم😘 سمت چپ قدبلند مامان حسام من❤️😄 ماشاءالله لاحول و لا قوه الا بالله @parvin_javidnia1359
یک مرد بی‌ریا پدرام اکبری از دیگران سوا پدرام اکبری شوخ است و مهربان، شیرین و خوش زبان دور از ادا مدا پدرام اکبری گاهی اگرچه هست یک دنده و لجوج! اما چه با صفا پدرام اکبری با رادیو رفیق، با شاعران شفیق با «TV» آشنا پدرام اکبری هرجا که کرده است با زیرکی نفوذ! چون معدن طلا پدرام اکبری! در طنزِ لحظه‌ای واجب به صد هزار_ تشویق و مرحبا پدرام اکبری در جمع و انجمن، هنگامه‌ی سخن مانند کیمیا پدرام اکبری گاهی چه ساده و یک رنگ و بچه طور گاهی چه ناقلا پدرام اکبری! با قد فلفلی، چون توپ قلقلی مارموزک و بلا پدرام اکبری! یارب نگیرش از بی‌شوخیانِ شوخ مستوجب دعا پدرام اکبری پ.ن. رونمایی از کتاب «واژه‌های متبسم» اثر برادر خوبم آقای پدرام اکبری سیزدهم تیرماه ۱۴۰۳ @parvin_javidnia1359
امروز حافظیه انجمن شعر بهارنارنج به مدیریت جناب خوشبخت @parvin_javidnia1359
«خواستگار» یک شب برایم آمد یک خواستگار جنگی! بی اطلاع قبلی، با ابتکار جنگی! بابا که بود پایش پیژامه‌ای پلنگی تا دید خیلِ مهمان، شد مثل مار جنگی! در رفت چست و چابک تا در بیاورد زود شلوار عهد بوقش این یادگار جنگی! دامادِ با نزاکت چسباند پا و آنگاه قبل از نشستنش داد دو تا شعار جنگی! مانند شهربانو رفتم سراغ چایی شاید ببینم از نو این شهریار جنگی! پرسید مادرم از شغلِ شریف داماد پاسخ شنید: دارد، صد افتخار جنگی! بابا که آمد از راه بی هیچ پیشگفتار پرسید دارد آیا داماد کار جنگی؟! یکباره جمع حاضر با شور و با حرارت گفتند هست ایشان یک استوار جنگی! بابای او کماکان کابوس حزب بعث است بیرون کشید از ایشان از بس دمار جنگی! کرده اسیر با عشق در جنگ هشت ساله غیر از دویست سرباز، شش تیمسار جنگی! در پاوه و مریوان، در موصل و شلمچه تقدیرنامه دارند با اعتبار جنگی! هنگام چای بردن لرزید دست و قلبم با یک نگاه دل را دادم به یار جنگی! برداشت چای را از سینی و کرد از من یک عالمه تشکر با اقتدار جنگی! پاسخ چه بود؟ بله. خیر است و خوش شگون است وصلت به قول بی‌بی با یار غار جنگی! بعله! اگر نگویم ترسم که آتش افکن او را ز من بقاپد یک نابکار جنگی! حالا فضای خانه مانند پادگان است آرامشی مداوم با ساز و کار جنگی! یک مدتی به یخچال تک میزنم شبانه فرمود مادرش که دارم ویار جنگی!! پروین جاویدنیا ✨شعر طنزی که در بیست و پنجمین کنگره ملی شعر دفاع مقدس، مقام برتر طنز کشوری را بدست آورد. @parvin_javidnia1359
Ehsan Yasin - Az Sar Gozasht (128).mp3
2.6M
از سر گذشت تیتراژ پایانی برنامه "از سر گذشت" با صدای احسان یاسین شاعر: محمدحسین ملکیان @faraz_malekian
پسینی دلگشا با حافظ سلسله نشست های حافظ خوانی با حضور استاد دکتر رضا رستمی و جمعی از حافظ پژوهان و حافظ دوستان بوتیک هتل راد چهارشنبه ۱۴۰۳٫۰۴٫۲۰ @parvin_javidnia1359
«یا ابوالفضل » رود می‌خواند برایت جایِ مادر، رود رود آن طرف‌تر ناله می‌آید ز خواهر، رود رود تو علمداری و دستت دستگیرِ دست‌هاست می‌کند اینجا مسلمان یا که کافر رود رود می‌نویسد با دلی پر خون قلم از کربلا می‌کند در گوش من هر خطِ دفتر رود رود چون زمین خوردی ندیدی که علی(ع) قلبش شکست؟ گفته حتماً آن زمان زهرای اطهر، رود رود لای لایی می‌رسد از سمتِ خیمه، وای من خوانده بی‌شک مادری با طفلِ پرپر، رود رود مَشک می‌افتد زمین و می‌کند یک آسمان در میان «یاابوالفضلِ» برادر رود رود @parvin_javidnia1359
نمی دانم چرا حال و هوای این روزها مرا به چهارده، پانزده سالگی‌ام‌ برده وقتی که دنیا برایم آغوش گشوده بود تا بزرگ شوم تا جهانِ کودکی‌ام به بزرگترها گره بخورد و من بی‌خبر از همه جا به استقبالش آمده بودم... این روزها زبان شعرم قفل شده... این روزها مرتب تصویر برادر مرحومم جلو چشمم است که در صف اول هیات، زنجیر زنی می‌کرد و من در میان زنان چه مشتاقانه به او و همسر آینده ام زل می‌زدم... این روزها... و من این حال و هوایم را می شناسم زمان بر است... اما مثل همیشه عبور خواهم کرد. سرگردانی همیشه برایم درس داشته و من هر بار یک قدم بزرگ شده‌ام و از دنیای کودکی و خیالی ام فاصله گرفته ام... اول مردادماه ۱۴۰۳ @parvin_javidnia1359
یک عصر دلپذیر و شاد در کنار دوستان محفل طنز «بی‌شوخی» باغ خانوادگی زرگری شیراز راستی که دوست خوب، نعمته... حال و هوام کامل عوض شد😊 تا باد چنین بادا ✨ اول مردادماه ۱۴۰۳ @parvin_javidnia1359
AUD-20240709-WA0012.mp3
6.19M
غوغای ستارگان 🎼 محمد اصفهانی @parvin_javidnia1359
«طلوع عشق» دانه بودم مرا کشاندی تا جرأت نو شدن، گیاه شدن رو به آفتاب سر برآوردن، قد کشیدن که دلبخواه شدن گفتی از این جهان بیگانه، قصه‌هایی شبیه افسانه دور کردی مرا صبورانه از هدر رفتن و تباه شدن یاد دادی به ما الفبا را، خوب پرسیدن و تماشا را ما مسافر برای فرداها، تو پر از اشتیاق راه شدن درس دادی به ما درخشش را، راه و رسم قشنگ تابش را در شب خسته‌ی سراپا تار در کنارت همیشه ماه شدن کوره‌راهی مقابل ما بود، موج بود و جنون دریا بود تا رسیدن به قله‌ها بودی یک سر انگیزه‌ی سپاه شدن درس‌هایت چقدر زیبا بود، در طلوعی که رنگ فردا بود روزها حرف تو فقط این بود شب شکن بودن و پگاه شدن @parvin_javidnia1359