کلید نجات در این است که بدانی گم شدهای و آنگاه همه چیز به طرز معجزه آوری قابل فهم خواهد بود
•|غمگینترین جای مجسمه لبخندی است که با چاقو تراشیدهاند. مانند به دروغ شاد بودن؛ به دروغ خندیدن و لبخند زدن، زمانی که از درون پر از سیاهی و تلخی هستیم.`
شاید عاشق شده است و به قصد فرار از این دیار پا به دنیای دیگری گذاشته است.
شاید گلبرگهای قرمز رازقی را نوازش میکند یا آرام آرام آنها را پر پر کرده و بر روی زمین میریزد و با هر بار ریختن آنها بخشی از وجودش محو میشود.
شاید میخندد و شاید گریه میکند.
یعنی حالش خوب است یا در دریای خیال و وهم غرق شده است و ماسکی دروغین به چهره دارد؟
شاید مرده است یا توهم مرگ زده است.
شاید زنده است اما زندگی نمیکند.
شاید زنده است و زندگی میکند.
شاید به دور حیاط میچرخد و دامن آبی رنگ بلندش را در دست گرفته و همانند جارویی، خاک بر هوا کرده و فریادی از سر شوق سر میدهد .
یا شاید دامنش دیگر آبی نیست؛ دیگر رنگی ندارد، جهانش را سیاهی در بر گرفته است.
نمیدانم...
نگرانش هستم.
شما آن را ندیدهاید؟!
هدایت شده از اتاقكِزیرشیروونی
هدایت شده از اتاقكِزیرشیروونی
— یه چلنج کوچیک 🪐 𓂃
— این پست و این پیام رو فور کنید تا پست مورد علاقهـم رو از چنلتون فور کنم . ៸ لینک چنلتون .