eitaa logo
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
2.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
601 ویدیو
11 فایل
"پاسخگویان" کانالی مرجع و تقریبا جامع جهت جستجوی مطالب روشنگری و پاسخ سایتها و کانالها به شبهات، شایعات و سوالات می باشد، لذا جهت خسته نشدن از زیادی مطالب آن، فقط از قسمت جستجو(سرچ)، برای دسترسی به مطلب مورد علاقه یا نیازتان استفاده نمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
♦️ حمید رسایی خطاب به دولت: تمام هم و غم دولت نگه داشتن یک نفر در جایگاه غیرقانونی شده است/ چرا آقای ظریف مکرر می‌خواهد به اروپا سفر کند؟ نماینده مردم تهران در صحن علنی مجلس شورای اسلامی: 🔹دستور جلسه مجلس باید تعیین تکلیف برای قوانین معتبر باشد. 🔹صحبت‌های سخنگوی دولت نشان میدهد قانون تازه تصویب شده مجلس کشک است! 🔹این اقدامات یعنی ملاک حال و هوای رئیس جمهور است و اگر با قوانین شما حال کرد اجرا می‌شود! 🔹مشکل کشور بی اهمیتی و بی توجهی به قانون است. 🔹مسئله، مسئله ظریف نیست و مسئله این است که بار کشور زمین گذاشته شده است تا دوباره دست کشور در دست آمریکا گذاشته شود. 🔹تشریفات ریاست جمهوری به وزارت خارجه نامه زده است که ظریف میخواهد سفرهای مکرر به اروپا کند و برای ایشان و خانواده‌اش روادید 6 ماه تا یکسال بگیرید. 📤پاسخگویان: https://eitaa.com/pasokhgooyan/5151
💠 خاطره نادرزمانی/ تظاهرات و شکستن شیشه بانک/ گرفتن حق‌السکوت! 🔹برای شروع تظاهرات، بچه ها "الله اکبر" می‌گفتند و صدای آنها باعث می‌شد همه از خانه بیرون بیایند و شعار بدهند. بعد به خیابانهای دیگر کوی طالقانی رفته و سر هر خیابان، پاها یمان را محکم به زمین می‌کوبیدیم و پشت سر هم فریاد می‌زدیم: "یا مرگ! یا خمینی!" وقتی تعداد مان زیاد می‌شد، بلند فریاد می‌زدیم: "بگو مرگ بر شاه!" "بگو مرگ بر شاه!". این سه شعار اصلی، رمز شروع تظاهرات بود!. همه محله ها و بازارهای خرمشهر، تجمعات و شعارهای قشنگ به زبان فارسی و عربی، و خاص خود شان را داشتند اما این سه شعار بین همه، مشترک بود. انگار شعار "یا مرگ! یا خمینی!"، همان "سلم لمن سالمکم"، و شعار "مرگ بر شاه!"، همین "حرب لمن حاربکم" زیارت عاشورا بود. 🔹یکشب که تقریبا جمعیت ما بد نبود و حدودا ۵٠ نفری شده بودیم و در بلوار خلیج فارس تظاهرات و شعار می‌دادیم، یهو دیدیم یک جمعیت تقریبا ٣٠ یا ۴٠ نفره ای که همه تازه‌جوان و چوب و چماق دست شان بود، از سمت جاده کمربندی و پادگان دژ ارتش به سمت بلوار خلیج فارس آمدند! اول تصور کردیم آنها چماقداران و شاه‌دوستان هستند و آمده اند که ما را متفرق کنند!، ولی کاری با ما نداشتند و وقتی به جمع ما آمدند خیال کردیم آنها هم یکی از گروه‌های تظاهرات محله ای هستند که آمده اند به ما ملحق شوند که جمعیت شان زیاد شود. اما بعدا دیدیم آنها مسیر راهپیمایی ما را به سمت مغازه و خودرو مردم و بانک بردند و با چوب و چماق به شیشه بانک و ماشین‌های پارک شده و مغازه مردم حمله کردند! یکی دو سه نفر از تازه‌جوانان و بزرگترهای ما فریاد زدند اینها با ما نیستند و همراه شان نروید! ما ایستادیم، اما آنها مشغول شکستن شیشه های بانک شدند! درست یادم نیست که سردار شهید علی شوشتری، یا برادرش محمد شوشتری، یا علی مزرعه، یا شاید هم هادی تجبی بود که دستور حمله داد و همزمان خودش فورا به سمت آنها دوید و با فریاد بسیار بلندی گفت: "بگیرید شان!!!". آنها هم تا دیدند ما و صاحبان ماشینها و کسانی که از صدای شکستن شیشه ها از منازل شان بیرون آمده اند و به سمت آنها می‌دوند، پا به فرار گذاشتند و هر کدام به سمت کوچه و خیابانی در رفتند! خبر این قضیه در خیابان ما پیچید و به گوش خانواده ها یمان رسید و مادرم از این موضوع خیلی عصبانی شده بود و من و برادرم غلامعلی را تهدید به منع خروج از منزل کرد!. او اینقدر نگران شد که حتی از پدرم خواست او هم شبها از خانه بیرون نرود! فرداشب، بچه ها گفتند امشب بصورت تجمع و گروهی بیرون نمی‌رویم زیرا ممکن است بعضی ها فکر کنند ما هم می‌خواهیم شیشه‌ها را بشکنیم و بهمان حمله کنند! گفتند امشب بصورت انفرادی و سه نفره به طرف خیابان نقدی و مسجد بوشهری ها برویم و آنجا هم تظاهرات دارند و با آنها باشیم. من به هر بهانه ای که بود آن شب از خانه بیرون آمدم و با دو نفر از دوستان به سمت چهارراه نقدی رفتیم. هوا ابری و تاریک و نم نم باران شروع شده بود. وقتی به نزدیکی خیابان نقدی رسیدیم دیدیم جمعیت خیلی خوبی از مردم خرمشهر در آن هوای بارانی و با چتر به تظاهرات آمده اند. در حین راهپیمایی، چشمم به آن سمت تجمع افتاد و دیدم پدرم چتر بدست و بارانی پوشیده، مشغول شعار دادن است!. فورا خودم را پشت سر مردم مخفی کردم که او من را نبیند و دعوایم نکند! همینطور که شعار می‌دادیم و پدرم را زیر نظر گرفته بودم، متوجه شدم که انگار او من را دیده اما چترش را طوری می‌گیرد که من او را نبینم! خلاصه وقتی تظاهرات تمام شد و با لباس تر به خانه برگشتم، دیدم پدرم زودتر از من به خانه رسیده و لباس راحتی پوشیده و پیش مادرم خیلی عادی رفتار می‌کند و انگار تظاهرات نرفته!😅 مادرم تا من را با لباس خیس دید به پدرم گفت: "بفرما! انگار اصلا دیشب بهش نگفتیم بیرون نرو!". منم گفتم: "ننه، جای دوری نبودم!" پدرم با تحریک ننه‌ام با اخم به من گفت: "این وقت شب کجا بودی که اینقدر خیس شدی؟!!". بهش گفتم: "همان خیابانی که تو بودی و چتر روی سرت گرفته بودی"😉 تا این حرف را زدم، پدرم با چشم غره بهم فهماند باید پیش مادرم چیزی در مورد تظاهرات نگویم و خفه بشوم!😅 تا دیدم الان بهترین فرصت است که می‌توانم از پدرم حق‌السکوت بگیرم، فورا بهش گفتم: "آقا، پنج‌زار(۵ ریال) بهم می‌دهی صبح برم بامیه بخرم؟". بابا هم که دید انگار معامله بدی نیست، سراغ جیب شلوارش رفت و یک سکه ١٠قرانی(١٠ریالی) آورد و گفت: "باقیش هم برای فراد شبت"😜 فهمیدم آقام فردا شب هم می‌خواهد به تظاهرات برود و پیشاپیش حق‌السکوت مرا پرداخت کرد😅 شب بعد، در تظاهرات خیابان چهل‌متری، پدرم را دیدم و دیگر نه من از ترس او مخفی می‌شدم، و نه او از ترس با خبر شدن مادرم! زیرا ۵ریال حق‌السکوت آن شب من را پرداخت کرده بود😁 راوی:نادرزمانی١۴٠٣/١١/١۵ 🔹 همه خاطرات نادر و دوستان:👇 https://pasokhgooyan.blogfa.com/category/6
🔴شبهه: اشعار مولوی: گفت من با دین ندارم هیچ کار پیش من دین ها ندارند اعتبار چون که آوردی هر دین جدید اختلاف بیشتر آمد پدید کینه ها ودشمنی بسیار شد جنگهای مذهبی تکرار شد خون مردم ریخت بر روی زمین بارها و بارها با نام دین من به این علت ندارم دین وکیش تانریزم خون همنوعان خویش (خلاصه شده) 🔵پاسخ: 1️⃣ چنین شعر سخیفی در اشعار مولوی وجود ندارد، و تنها ملحدین برای رسیدن به اهداف پلید خود، این دروغ ها را به فرد دین داری مثل مولوی نسبت می دهند. 2️⃣ دین برنامه زندگی از سوی خداوند برای انسانهاست، او خالق و بنابراین مالک و اختیار دار انسان است و تنها او حق قانون گذاری برای ما را دارد. عقل انسان هم چون تمام مفاسد و مصالح دنیوی و اخروی را نمی تواند تشخیص بدهد نمی تواند برنامه کاملی به انسان ارائه دهد. 3️⃣ ادیان آسمانی مثل یهودیت، مسیحیت و اسلام، در واقع یک دین بیشتر نیستند و آن اسلام و تسلیم در مقابل خداوند است، هر چند یهودیت و مسیحیت دین کاملی نیستند و دچار تحریف هم شده اند. 4️⃣ دین اسلام دعوت به صلح و محبت بین انسانها می نماید، جهاد هم برای مواقع ضرورت واجب شده است، مثلا برای دفاع از جان و مال و ناموس مسلمین، یا برای مبارزه با حکومتهای طاغوتی ظالم. 5️⃣ حکم اسلام هم مطابق حکم عقل قطعی است، دین امری فطری و عقلانی است، عقل به دور از هوا و هوس حکم به پیروی از دین می کند. 6️⃣ اگر عقل می گوید زندگی نیک در همزیستی با دیگران است، دین هم همین را می گوید. دین تنها کشتن کفار معاند و مغرض و کفاری که با مسلمانان می جنگند و به مردم ضعیف ظلم می کنند را جایز می داند، نه تمام کفاری که از روی جهالت اسلام را قبول نکرده اند. 7️⃣ دین خون تمام کفار را هدر نمی داند، بلکه دین برای هدایت همه مردم، از جمله کفار ضعیفی آمده است که در دست حکومتهای فاسد اسیرند، دین دشمن حکومتهای طاغوتی است که مانع رسیدن حق به مردمند. 8️⃣ صلح و مدارا با همنوعان دستور دین است، اما ما از دوستی با کفار و تکیه به آنان و وابستگی به آنها منع شده ایم.      🖋پاسخ به شایعات و شبهات مجازی 📤پاسخگویان: https://eitaa.com/pasokhgooyan/5153
🔺تحریف و تقطیع صحبت‌های لاریجانی در مصاحبه اخیر توسط رسانه‌های کثیف!! 🔸چیزی که واقعا لاریجانی گفته: بالاخره یک روز باید به FATF بپیوندیم، اما آنروز احتمالا بعد از لغو تحریم‌ها خواهد بود چون پیوستن به FATF در شرایط تحریمی خیلی نمی‌تواند موثر باشد! 🔺حالا مقایسه کنید با تیتری که رسانه‌ی کثیف و شارلاتان "انتخاب" زده. 🖋کیهان 📤پاسخگویان: https://eitaa.com/pasokhgooyan/5154
پاسخگویان(کانال مرجع و جامع)
♦️‍ تروریسم و FATF: سخن نادرست سخنگوی دولت 🔹سخنگوی دولت درباره FATF گفته است: "نیاز است که ثابت کنیم که با گروه‌های تروریستی در جهان مراوده نداریم". 🔻این سخن، چقدر غیر کارشناسی است و نشان می دهد که برخی مدیران ارشد دولت اصلا توجیه نیستند. 🔹اولا FATF اصلا با بانیان و حامیان اصلی تروریسم یعنی آمریکا و انگلیس و اسرائیل و برخی دولت های اروپایی، کاری ندارد، ولو مرتکب کشتار بیش از ۵۰ هزار نفر و بی خانمانی و آوارگی دو میلیون نفر در غزه شده باشند. 🔻ثانیا، حاکمان نااهل FATF (مدعیان مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم)، به موازات تامین گروه های تروریستی، دفاع ملت ها از موجودیت خود در فلسطین و لبنان و عراق و یمن در برابر اشغالگران را به عنوان "تروریسم" تعریف کرده اند. 🔹تعریف تروریسم و مصداق یابی آن در FATF بر عهده همان موسسان و تامین کنندگان گروه های تروریستی است که سازمان منافقین، کومله و پژاک، الاحوازیه، تندر، جند الشیطان، داعش و احرار الشام را فربه کرده و به جان ملت های منطقه انداختد. 🔻گویا سخنگوی دولت، اصلا در جریان ابعاد موضوع نیست، وگرنه هیچ دلیلی ندارد که کشور قربانی تروریسم و فرمانده مبارزه با تروریسم داعش در منطقه، بیگناهی(!) خود را برای موسسان و حامیان گروه های تروریستی اثبات کند، بلکه طلبکار ماجراست. 🔹طرف قربانی، هزینه داده و سربلند در مبارزه با تروریسم، نباید وارد بازی متهمان وقیح ماجرا شود. FATF، محکمه ای ساختگی است که مجرمان سابقه دار، برای فرار به جلو، و مجازات دوبل قربانیان ترور یا مقاومت کنندگان در برابر آن به راه انداخته اند. 🔻نکته پایانی اینکه جنایتکاران حاکم بر FATF به هیچ وجه، استقلال رای و شرط گذاری درباره مصداق تروریسم را نمی پذیرند. 🖋 محمد ایمانی 📤پاسخگویان: https://eitaa.com/pasokhgooyan/5156
💠 خاطره نادرزمانی/ حکومت نظامی و کتک خوردن مرد ٣٠ ساله! تقریبا همه محله‌ها و بازارهای خرمشهر هرشب تظاهرات داشتند و مردم و مخصوصا جوانان با شور بیشتری شرکت می‌کردند. انگار رژیم ستمشاهی چاره‌ای جز اعلام حکومت نظامی، و ممنوعیت تجمع بیش از ٣ نفر، و منع تردد در ساعات تعیین شده، نداشت و روز به روز بر جمعیت تظاهرکنندگان افزوده می‌شد. ارتشی‌ها پیش از ساعت اعلام حکومت نظامی، در خیابانها با فاصله‌های چند متری کنار هم صف می‌کشیدند و مستقر می‌شدند. هر سه چهار سرباز با هم مراقب چند خانه بودند که وقتی زمان شروع ممنوعیت تردد فرا می‌رسد، نگذارند کسی از منزلش خارج شود! پدرم در راهرو و از لای درب منزل، خیابان و ارتشی‌ها را دید میزد و اوضاع را مراقبت می‌کرد و تا سر و صدایی بلند می‌شد و می‌دید سربازها به کسی گیر داده‌اند، او درب را باز می‌کرد و به دروغ به آنها می‌گفت: "این آقا منزل شان خیابان بعدی و نزدیک است و تا بخواهد حکومت نظامی شروع شود به خانه‌‌اش رسیده". سربازها هم که نمی‌توانستند همه مردم را بازداشت کنند، مجبور می‌شدند طرف را رها کنند که هرچه زودتر و قبل از موعد به منزلش برسد. یکشب که تقریبا نیم ساعتی از شروع ممنوعیت تردد گذشته بود، سر و صدای آخ و ناله و کتک خوردن یک نفر در خیابان مان بلند شد و تا پدرم درب منزل را باز کرد سرباز پشت درب دستگیره را محکم کشید و در را بست و با فریاد گفت: "بیرون نیاااا!!!" لحظه‌ای بعد کسی را محکم به درب خانه مان کوبیدند و تا لنگه‌ی در باز شد او را به داخل خانه ما پرت کردند و درب را هم محکم بستند! او یک جوان تقریبا ٣٠ساله ای بود که از ظاهر و صحبت کردنش مشخص می‌شد کمی ساده‌ است. بیچاره را حسابی کتک زده بودند!. پدرم بهش گفت: "منزلت دوره است یا نزدیک؟". گفت: "خانه ما اینجا نیست، از هرطرف می‌رفتم ارتشی ها بودند و خواستم از بلوار خلیج فارس بروم به سمت کمربندی اما به خیابان شما هلم دادند!". پدرم بهش گفت: "من باها شون صحبت می‌کنم که اجازه بدهند بروی، ولی خیابان بعدی باز هم می‌گیرند و کتکت می‌زنند!". او گفت: "اشکال نداره و باید حتما به خانه بروم، خانمم باردار است و اگر دیر بشود می‌ترسد!". پدرم بهش گفت: "ممکن است بازداشت و تفتیشت کنند، چیزی که با خودت نداری!؟". در حینی که داشت زیپ کابشنش را باز می‌کرد و چیزی از زیر پیراهنش در می‌آورد با ترس گفت: "فقط این کاغذها را یک نفر در راه به من داد و گفت اینها را جایی بریز و مراقب باش ارتشی‌ها نبینند!". پدرم تا کاغذها را دید با عصبانیت بهش گفت: "مرد احمق!! با اینها آمدی وسط سربازها؟!!". پدرم فوری کاغذها را ازش گرفت و به من داد و گفت: "پشت‌بام‌ ببر و در تنور قایم کن!". ما یک درام(بشکه) فلزی ٢٠٠ لیتری را نصف کرده و پشت‌بام گذاشته بودیم و بعنوان تنور برای کباب کردن ماهی ازش استفاده می‌کردیم. خلاصه تا پدرم درب حیاط را باز کرد، یکی از سربازان اسلحه ژ٣ را به سمت پدرم گرفت و یکی دیگر سعی کرد پدرم را به داخل هل بدهد و درب را ببندد! اما پدرم مقاومت کرد و خودش را به عصبانیت زد و همینطور که کابشن آن جوان کتک‌خورده را گرفته بود و از خانه به بیرون می‌کشید گفت: "این مردک دیوانه چیه که شما به منزل ما هل داده‌اید؟!! شما از قیافه اش نمی‌بینید او دیوانه و عقب‌افتاده است؟!! اگر بلایی سر ما آورد چی؟!!" ارتشیه یک نگاهی به پدرم و یک نگاهی به آن جوان بیچاره انداخت و یک سیلی محکمی بهش زد و گفت:"پدر سوخته!! چرا دروغ گفتی که اینجا خانه ماست؟!!!". دو سه سرباز که همراه ارتشیه بودند تا دیدند فرمانده‌ شان سیلی زد، آنها هم با مشت و لگد به جان آن بیچاره افتادند و حسابی کتکش زدند!!. پدرم به شان گفت :"نزنیدش، بیچاره دیوانه است و منزل شان در جاده کمربندی است!". ارتشیه پشت یقه او را گرفت و رو به سمت جاده کمربندی کشاند و هلش داد و یک لگد محکمی هم به پشتش کوبید و گفت: "کره خر!! گمشو برو خونه تون!!" ارتشیه من و پدرم را به داخل خانه هل داد و درب منزل را هم محکم بهم کوبید! وقتی داخل راهرو آمدیم با لبخند به پدرم گفتم: "آقا، خوب از دست اینها نجاتش دادیا"😝. آقام خندید و گفت: "چه نجاتی؟!! بدبخت این همه کتک خورد! اینها خود شان خسته شدند و رهاش کردند وگرنه اگر حال داشتند تا صبح می‌زدنش!!"😅 راوی: نادرزمانی١۴٠٣/١١/١۶ 🔹 همه خاطرات نادر و دوستان:👇 https://pasokhgooyan.blogfa.com/category/6
♦️ به مناسبت اظهارات تأمل‌برانگیز سخنگوی دولت!! خانم مهاجرانی! منظورتان این است به آمریکا و اسرائیل ثابت کنیم حامی تروریسم نیستیم؟! 🔸سخنگوی دولت گفت: تصویب نشدن لوایح پالرمو و CFT بانک‌های ما را زمینگیر کرده است لازم است که ثابت کنیم پولشویی نمی‌کنیم، همکاری سازمان‌یافته با تروریسم نداریم. 🔻وی در اظهاراتی تعجب‌برانگیز اظهار داشت: برای اینکه در این فرآیند گیر نکنیم و مبادلات بانکی ما با کشورهای دوستی که با آنها کار می‌کنیم از جمله کشورهای حوزه اوراسیا و بریکس برقرار شود، لازم است که ثابت کنیم پولشویی نمی‌کنیم، همکاری سازمان‌یافته با تروریسم نداریم و به گروه‌های مانند بوکوحرام و غیره به هیچ عنوان کمکی نمی‌کنیم اتفاقاً با اقدامات ضد بشری آنها کاملاً مخالف هستیم. 🔸این اظهارات عجیب در حالی از زبان سخنگوی دولت بیان شده است که تسلط و نقش غرب در طراحی سازوکار FATF و حضور اسرائیل در این سازمان، تعریف و تفسیر تروریسم از نگاه این سازمان را بیش از گروهک‌های تروریستی همچون بوکوحرام به سمت گروه‌های مقاومت همچون حزب‌الله، انصارالله، حماس و... اطلاق می‌کند. 🖋کیهان 📤پاسخگویان: https://eitaa.com/pasokhgooyan/5158
♦️ زبان آمریکا در دهان مدعیان اصلاحات!! «تندروها» اسم رمز حمله به نیروهای انقلاب!! 🔸مدعیان اصلاحات با برچسب‌زنی و اطلاق وا‌ژه‌هایی چون «افراطی»، «تندرو» و «رادیکال»، طرح آمریکا مبنی بر تخریب و تخفیف نیروهای انقلابی در ایران را عملیاتی می‌کنند. طرحی که ذیل اسم‌رمز «تندروها» در رسانه‌ها و جراید زنجیره‌ای در جریان است. 🔸در همین شرایط، روزنامه «ایران» با تیتر «مهار تندروها، دستور کار جناح‌ها»، روزنامه «هم‌میهن» با تیترهای «خط‌دهی تندروها برای کشیدن پای کشور به جنگ» و «تندروها علیه سران قوا»، روزنامه «اعتماد» با تیتر «فشار تندروها» و روزنامه «شرق» با تیترهای «قرعه تندروها برای کابینه» و «تندروها و سد ظریف» ادعای پیش‌گفته را اثبات می‌کنند. 🔸شایان ذکر است، حملات مدعیان اصلاحات به جبهه انقلاب بدون مبنا، پوچ و فاقد استدلال است که در حوزه علم روانشناسی ذیل عملیات روانی دسته‌بندی می‌شود و با نیت تمرکززدایی صورت گرفته است، بدین شرح که توان جبهه انقلاب در پاسخ به استحقار و استخفاف دشمن محصور و کانالیزه شود. 📤پاسخگویان: https://eitaa.com/pasokhgooyan/5159
♦️ مرور تجربه پیشرفت چین مایه شرمندگی بیشتر غربگرایان 🔻"مرگ بر آمریکا، به زبان چینی می‌تواند الگویی برای سیاستگذاران ایران هم باشد". 🔹تحلیل فوق را روزنامه غربگرای هم‌میهن نوشته و آورده است: 🔻«هفته گذشته، اپلیکیشن چینی هوش مصنوعی موسوم به دیپ‌سیک با 5میلیون دلار هزینه توانست شرکت‌های نرم‌افزاری هوش مصنوعی آمریکا را به چالش بکشد و معادل هزار میلیارد دلار به بورس وال‌استریت ضربه بزند. 🔻حدود دو هفته قبل از آنکه دیپ‌سیک رونمایی شود، ترامپ از خطر اقتصاد چینی سخن گفت. پیش از او، جو بایدن از این خطر سخن گفته بود. 🔻نکته‌ای که می‌خواهم بیان کنیم، کارکرد شعارهاست. چه تفاوتی میان شعار «مرگ بر آمریکا»ی ایران است؟ در اصل بهتر است بپرسیم چین «برای مبارزه با آمریکا» چه کرده است؟ طبق ایدئولوژی مارکسیستی‌، آمریکا نه‌فقط سرمایه‌دار اعظم، بلکه امپریالیست است. 🔻چین در 40سال گذشته ، دومین اقتصاد جهان شده؛ از لحاظ قدرت نظامی جزو سه قدرت اول جهان است؛ و از لحاظ درهم‌تنیدگی در اقتصاد کشورها به‌اندازه‌ای رسیده که حتی آمریکا نمی‌تواند بدون تعامل با چین، چرخ اقتصادش را بگرداند. 🔻چین رفتار اقتصادی و سیاسی را به‌گونه‌ای رقم زد که اگر در دوره‌ای ادعای مبارزه با آمریکا را داشت، اکنون این آمریکاست که مدعی مبارزه اقتصادی و حتی فرهنگی با چین شده؛ زیرا دارد زیرپای آمریکا را خالی می‌کند.» 🔹 درباره یادداشت روزنامه هم‌میهن باید به غربگرایان یادآور شد: ۱) چین برخلاف شماها هرگز به آمریکا اعتماد نکرد و نپذیرفت مثل توانمندی‌های خود را نقداً واگذار کند و وعده نسیه بخرد و به مردم خود بفروشد! اما شما این خبط یا خیانت را مرتکب شدید و حتی دنبال تکرار واگذاری منابع رشد و پیشرفت و قدرت کشور در قالب برجام 2 و 3 بودید. آیا چینی‌ها مثل شما پذیرفتند 95درصد برنامه هسته‌ای خود را تعطیل یا واگذار کنند؟ آیا به بهانه توافق آب و هوایی پاریس پذیرفتند توسعه نیروگاه‌ها با سوخت فسیلی را متوقف کنند و مردم و صنایع خود را از انرژی برق محروم سازند؟! ۲) چینی‌ها به اعتراف شما، آمریکا را امپریالیست می‌شناسند و قائل به گفت مرگ بر آمریکا در مقام عمل هستند. اما شما نه در مقام عمل و نه در مقام حرف، به این شعار برخاسته از فطرت ملت ایران- که اکنون جهانی شده،- نه‌تنها باور ندارید بلکه خلاف آن هم عمل می‌کنید و هر دولتی را که در کاخ‌سفید سر کار می‌آید (از اوباما تا بایدن و ترامپ)، بزک و تحسین هم می‌کنید و تنها حرفی که بلدید، توافق در سایه تهدید و فشار و به هر قیمت است! با این رویکرد اگر شماها در چین بودید و جرئت می‌کردید وقیحانه سنگ آمریکا را به سینه می‌زنید، تا به حال چندبار محکوم به اعدام و تحمل مجازات‌های سخت شده بودید. ۳) خسارت تحریم‌های خصمانه آمریکا و غرب، آن‌قدر زیاد نیست که خسارت تحلیل‌های تحریف‌آمیز و فلج‌کننده. این، نه سوغات تحریم‌ها، بلکه سوغات مرعوبیت یا شیدایی و نفوذ‌زدگی است. با همین فهم غلط بود که دولت روحانی رو به قبله شد و ادعا کرد نه نفت می‌توان فروخت و نه واکسن می‌شود وارد کرد و حال آن که با کنار رفتن آن دولت، همین اتفاقات ناممکن، ممکن شد. ۴) در حالی که غربگرایان، آمریکا و غرب را می‌پرستند و تنها الگوی توسعه اقتصادی می‌شمارند، هم میهن با فهم خود اذعان می‌کند که چین در بسیاری از پیشرفت‌های اقتصادی و صنعتی از آمریکا و اروپا جلو زده است. این هم بطلان دیگری است بر گزاره «انحصار پیشرفت غرب و الزام تبعیت از آن» است. البته منطق جمهوری اسلامی ایران، نرفتن زیر بار شرق و غرب و الگوی پیشرفت مستقلی است که با وجود تحریم‌های چهل‌ساله و مصیبت غرب‌زدگی، توانسته به پیشرفت‌های بزرگ در حوزه‌های گوناگون دست یابد و در برخی حوزه‌ها مانند هسته ای و نانو و پیشرفت‌های پزشکی و مهندسی و... جزو ده- پانزده کشور اول جهان باشد. ۵) نهایتاً این که باید به غربگرایان باید گفت: شما هم مرگ بر آمریکا را که شعار رایج جهانی شده، بگویید، با هر زبان و بیانی که دوست دارید بگویید. 🖋محمد ایمانی 📤پاسخگویان: https://eitaa.com/pasokhgooyan/5160
💠 خاطره نادرزمانی از شهید هادی عبداللهی در ایام انقلاب خیابان همیشه‌بهار خرمشهر، اولین خیابان ٢٠متری کوی طالقانی از سمت بازار روز بود. سراهی آبان، در وسط خیابان ما، و باعث تقسیم جغرافیایی محله مان شده بود. نیمی از منازل این خیابان به سمت مسجد امام علی علیه السلام که انتهای خیابان بود، و نیمی دیگر به سمت بلوار خلیج فارس و مدرسه سالور که ابتدای آن بود. این تقسیم، هرچند تاثیری در روابط و دوستی بچه ها و همسایگان نداشت و همه با هم دوست بودیم و همدیگر را می‌شناختیم و رابطه خوبی هم داشتیم اما ناخواسته و خودبخود ما بچه ها را به دو گروه تقسیم کرده بود که اعضای هرگروه دوستی و رابطه بیشتری با همگروهی خود نسبت به اعضای گروه دیگر داشتند. حتی در بازی و فوتبال مان هم به "بچه‌های سمت مسجد" و "بچه‌های سمت مدرسه" تقسیم می‌شدیم و با هم بازی و مسابقه می‌دادیم. در تظاهرات انقلاب ١٣۵٧، جنگ ١٣۵٨خلق عرب، و شروع جنگ تحمیلی ١٣۵٩ هم این تقسیم بندی احساس می‌شد و هرگروه برای خودش یک برنامه خاص و مکان خاصی داشت. منزل ما چه از سمت مسجد، و چه از سمت مدرسه، نهمین خانه بود. من بیشتر با بچه‌های سمت مدرسه رفیق بودم، و برادرم غلامعلی که یکسال از من بزرگتر بود بیشتر با بچه های سمت مسجد دوست بود. البته هر دو نفر مان با کل بچه‌های محله هم رفاقت داشتیم. منزل شهید هادی عبداللهی نبش سراهی آبان قرار داشت. او با برادر من بیشتر از همه‌ی ما دوست بود و رابطه داشت. هادی پسری بسیار آرام، ساکت و کم‌حرف، و بی‌اذیت و آزاری بود و کاری به هیچکس نداشت و سرش توی لاک خودش، و به درس خواندن مشغول بود. من شهید عبداللهی را نه در تظاهرات بچه های سمت خودمان، و نه در برنامه های بچه های سمت مسجد، نمی‌دیدم و تصور می‌کردم او علاقه‌ و کاری به این مسائل ندارد. او هرشب تنها از منزل بیرون میامد و از کنار ما رد می‌شد و جز سلام علیک مختصر هیچی نمی‌گفت و می‌رفت. یکشب که دم درب منزل مان منتظر بچه ها بودم، آقا هادی به طرفم آمد و سراغ برادرم را گرفت. بهش گفتم نمی‌دانم با بچه های مسجد کجا رفتند. هادی گفت تو چرا با آنها نرفتی؟!. گفتم منتظرم بچه های خود مان بیایند. گفت میای با هم برویم؟ گفتم کجا؟ گفت تو حالا بیا!. با شهید عبداللهی از خیابان امیرکبیر در تاریکی کوچه و پس‌کوچه‌ها، از خیابان اردیبهشت سر درآوردیم و به سمت خیابان چهل‌متری رفتیم و کمی آن طرف‌تر یک جمعیتی را دیدم که داشتند برای تظاهرات آماده می‌شدند. آقا هادی با چند نفر از آن بچه ها سلام علیک کرد و بعدش هم رفت به سمت یک آقایی و با او هم سلام و دست داد و آن آقا هم یک مقوای سفید که روی آن نوشته بود: "درود بر خمینی/ مرگ بر شاه" به دست هادی داد. من که خیلی تعجب کرده بودم، از آقا هادی پرسیدم آن آقا کیست؟! گفت معلم ما است و با همکلاس ها به تظاهرات میایم. خیلی دوست داشتم آن تراکت را من در دست بگیرم اما خجالت می‌کشیدم به آقا هادی بگویم. شهید هادی عبداللهی در دفاع مقدس به فیض درجه رفیع شهادت نائل آمد. روح امام خمینی و همه شهدا شاد و راهشان پر رهرو باد. راوی: نادرزمانی١۴٠٣/١١/١٧ 🔹همه خاطرات نادر و دوستان:👇 https://pasokhgooyan.blogfa.com/category/6