توےِ اولـــــین شب جمعہ ماھِ مبارڪــ توےِ دلـــــِ شب.... سحـــــرِ جمعه.... 🕊حرف دلمون اینه ڪـــــہ.. "خَـــــرابم....💧 دعایم ‌کن آقاےِ مَـــــن.... 🤲 همین./ #مناجات‌شب‌جمعه #شب‌نشینی‌های_من‌و‌خدا ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran

میگما: اگہ هنوز نرفتی توبه کنی پیشش از دستت میره هاااا √••

بگو خدا منوببخش

بگو ... بگو... و باز بگو...

جواب خدا، اما دیدنیہ نہ شنیدنے

اینکہ بیداری جواب خداست :)

دیدی تو بغلشے؟ #التماس‌دعاےفرج #شب‌نشینی‌های_من‌و‌خدا

💟یہ جملہ رو قاب ڪنیم و بزنیم گوشه ۍ ذهنمون، ڪہ هر وقت خواستیم عملۍ انجام بدیم یہ نگاهۍ بہ این تابلو بندازیم: .......دونہ........ ..........دونہ.......... ..............گناهِ .......... ................."مـن".......... ...................لحظہ.......... ⏳......................لحظہ............ ...................ظہور.............. .....مهدۍ فاطمہ............ .روعقب.................... میندازه................ ✍ امــــــــــا با حذف یہ گناه... راحت میتونم به ظهور.... ڪـــــــــــمـــــــــــڪ ڪنمـ... ♨️منو این همه خوشبختی محاله...؟! نَـــــــــــــــــــــــــه ممڪنــــــــــہ؛ مهمـ اینه بخوامـ #تلنگر‌ْقاب ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

برنامه ی افطار تا سحر💧 😂 #شادکنک 🤣🎈 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran

می دونیـــــد ماڪت چیـــــــــــه؟🤔 حـاج آقا خـانی برامون توضیح میدن؛ و البتــــــــــه..... مثل همیشـــــه جذاب 👌😍 #ماکت_نباشیم ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran

🌻سلامـ 🌻ســــــــــلامــ بہ همراهانِ همیشہ همراهِ "کانالــــــــــِ پــــ❤️ــــــاتوق دخترانـــــ" ❤️🧡💛💜💚 از اونجا ڪــــــــــــــــــــہ... ڪانال، ڪــــــــــــــــــــانالِ خودتونہ😍 منتظر 💟نظرات 💟پیشنهادات یا 💟انتقاداداتتون اونم از نوع بیتعارفــــــــــ😇 هستیمـ؛ بہ ویژه درباره ماه رمضان در ڪانال😉 لطفـــــاً از طریق لینک زیر⏬ با ما مرتبط بشیـــــن⏸ https://harfeto.timefriend.net/16184434847687 ❇️چشمـ بہ نظراتتونیمـ😅🤩 پ.ن: چون نظرات بشکل ناشناس ثبت میشہ... پس رآحتــــــ باشین😊 #چالش ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran

آیا میدانید⁉️ نان سنگگ رو از عمد شبیه موشک🚀 می پزند که روی مذاکرات وین تاثیر بگذارند. منم نمی دونستم😊 اینکه مذاکرات نتیجه نمیده اصلا ربطی به بدعهدی آمریکا🇺🇸 و کشورهای اروپایی نداره تا اکتشاف بعدی خدا نگه دار😁✋ #عینک_دودی🕶 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran ‌‌

لـــ⏳ــــحظات‌دلــ💖ــدادگی #اذان_ظهر_به_وقت_اصفهان

#گوشِ_جان🎧 شد یه شب تو خلوت و تنهایی خودت قرآن منو باز کنی بگی خدایا بیا چند کلمه با من حرف بزن ؟!💔 #قرار_دل 🌱 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran ‌‌

🕊 لحظه‌های ناب هم‌صحبتی با خدآ 🕊 💠 تحدیر (تندخوانی) 💠 جزء سوم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱زمان : فقط 34 دقیقه😉 #جزء_سه #مهمانے‌خدا✨ ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran ‌‌

3⃣👇👇👇👇👇👇 یه روز فاطمه زنگ زد به من گفت که بیا بریم بیرون گفتم باش اگه مامانم اجازه داد میام... من هرجوری شد مامانمو راضی کردم😍 ورفتیم قرار ما این بود که کنار ایستگاه🚌 همو ببینیم چون خونه من تا اونا یکم دور بود اون روز رفتم همو دیدیم روبوسی 😘 کردیم و گفت بیا بریم پاساژ میخوام لباس بگیرم. 👗👚👖 حقیقتش وقتی فاطمه رو دیدم با اون قیافه خیلی تعجب😳 کردم،،، بابا این کجا من کجا؟ فاطمه یه 🧥 تنگ ،بایه شال 🧣که نصف بیشتر موهاش پیدا بود با یه ساپورت، عینک 🕶 دودی هم زده بود، یه جورایی از این دختر .......شده بود اون روزم بعد از کلی خرید🛍 و گشتن🛒 به پایان رسید، البته یکم هوا تاریک شده بود مامانم یکم باهام بحث کرد😡 که چرا دیر اومدی؟ منم معذرت خواهی کردم و گفتم فاطمه می خواست لباس بگیره یکم دیر شد 😊 وقتی اومدم خونه زود لباس عوض کردم وشام خوردم و باز 📱 رو برداشتم... کل زندگیم شده بود 📱... طوری که وقتی که مهمونم برامون میومد من گوشیم دستم بود ، مامانم و دوستام میگفتن نازنین خیلی عوض شدی😏 معلومه داری چیکار میکنی؟؟؟؟ 🤔 من از همه لحاظ عوض شده بودم طوری که چادر پوشیدنم جوری شد که، هر وقت دوس داشتم سرم میکردم 😒 قرآن خوندنو کامل گذاشتم کنار، نمازم گاهی وقتا میخوندم اونم از ترس پدرو مادرم😰 چون سادات بودیم بابام تآکیدش رو نماز خیلی زیاد بود، منم بیشتر وقتا بهونه میاوردم یا همش منت میزاشتم اونم واسه نمازی که همیشه اخروقت خونده میشد تازه بیشتر وقتاهم کلا فراموش میشد... 😔🔴😔🔴😔🔴😔🔴😔🔴😔🔴😔 واقعا نازنینی که اون موقع بودم دیگه نبودم، کلا عوض شده بودم از همه لحاظ مسجد و بسیج رو کلا کنار گذاشته بودم فقط ❌📱❌ خوانوادم تا چند هفته گوشیمو ازم گرفتن ولی اینقد شلوغ میکردم و جنگ و دعوا تو خونه راه مینداختم که... 😭😡😠😱🤬😫😩👾 بابام تعجب میکرد میگفت این چش شده؟؟؟؟ 😳😳😳😳 هر جور شد گوشیمو گرفتم ازش 😏😏 یه سالی از دوستی منو فاطمه میگذشت که به یکی از خاستگارا جواب دادم... ادامه دارد... #داستان_دنباله_دار_٢ #من_و_رفیق_مجازی #قسمت_سوم ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran