صحبتــــ از گرماے هوا بود ڪه به ماه🌜 ࢪرمــــضاݧ ࢪرسیــــد …
🗣امساݪ ࢪروزه مے گیـــری❓
💫گفتم اگـــه خدا بخـــواهد …
🗣من هم مے گیـــرم، ولــے ڪدام پزشڪ این همه سختے ࢪرا بـــرای بدݧ ما تاییـــد مے ڪند❓
💫گفتم هماݧ طبیبی ڪه وقتے همه پزشڪاݧ جوابتــــ ڪـــردند ، برایتــــ معجزه مے ڪند ...
#کافه_عسل ☕
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran
شرط میبندم همین سوسک اگه صورتی بود
دخترا میگرفتن لای دفتر خشک میکردن😷😷
روزی پنج دفعه بوسش میکردن میگفتن عجیجم😂
درسته؟؟
#شادکنک🤣🎈
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran
تا خُدا بنـــــدھ نواز اسـت•••
بہ خَلْقَــش چھ نیآز•••
هرگاه عیبی در من دیدی به خودم خبر بده، نه دیگری...
چون تغییر آن دست من است، نه دیگری!💯
14.mp3
3.84M
🕊 لحظههای ناب همصحبتی با خدآ 🕊
💠 تحدیر (تندخوانی)
💠 جزء چهاردهم قرآن کریم
🎙با صوت استاد معتز آقایی
⏱زمان : فقط 31 دقیقه😉
#جزء_چهارده
#مهمانےخدا✨
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran
4️⃣👇👇👇👇👇👇
یه سالی از دوستی منو فاطمه میگذشت و منم یواش یواش شدم مثل اون.
😔😔😔😔
اولین برخوردی که با فاطمه داشتم توی خونه اشون بود که خب با اینکه زیاد باهاش نبودم و از لحاظ لباس هم تقریبا کمی راحت تر از من بود،
👈اما،،،
دختر خوبی به نظر میرسید و با وجود فاصله سنی که با هم داشتیم اما کم کم خیلی صمیمی شدیم اولش فکر میکردم فقط تفاوتمون توی ظاهرمونه
✅ البتهههه،،،،
منم خوب تیپ میزدماااا
🧕🕶👛👟👚👖
😎 لباس های خوب و پوشیده با یه چادر روش...
و فاطمه همونطور که گفتم تیپ میزد اما حجاب براش مهم نبود،،،
❌⚠️⛔️⚠️
موهاش همه راحت از شال کوچیکش بیرون بود، مانتوی تنگ و ساپورت و آرایش، که همیشه هم طبق مد پیش میرفت. 😎😎😎
همیشه هم با من خوش اخلاق بود(البته فکر میکنم چون تونسته بود یه شریک جرم برای کاراش پیدا کنه، ) و این اخلاق باعث وابستگی رفاقتی بین من و اون شد....
این وابستگی باعث شد که مَن دیگه مَن نباشم...( دوستان مبحث مَنِ مَنِ استاد خانی رو که یادتونه؟)
✅ هرکسی باید بگرده و برای خودش اعتقادات منطقی رو پیدا کنه و مهمتر از همه اینکه اگه اعتقاداتش منطقی و حق بود،،،
💪محکم پای اعتقاداتش بمونه... ✅
که من متاسفانه دچار لغزش شدم چون خودمو هنوز محکم نکرده بودم...
❌ 💪 ❌
از فاطمه ناراحتم که منو توی این مسیر انداخت👈 اما وقتی فکر میکنم میبینم اونم کم کم پیش رفت و منو اینطوری کرد اماااااا
بازم اگه من محکم پای اعتقاداتم میموندم💪
کارم به اینجا که نمیکشید هیچی😏😏، تازه چه بسا که من فاطمه رو مثل خودم میکردم😇😍😇
⏪ خلاصه که یک سال گذشت و منم بزرگتر شدم و دیگه کم کم سروکله خاستگارا داشت پیدا میشد...
به یکی از خاستگارام جواب ➕ دادم.
البته بابام جواب داد اونم به این دلیل که به قول خودش وقتی اینطور تغییر پیدا کرده بودم میترسیدن از اینم که هستم بدتر بشم،،،
من جوابم منفی بود،
اما اونا هم تا حدودا یک سال میومدن و میرفتن تا بالاخره جواب مثبت دادم
👏👏👏👏👏
👈 اما دلیل اینکه جواب منفی میدادم این بودکه با یه پسر تو مجازی اشنا شده بودم 😱
به قول خودم عاشق❤️ش بودم...
شاید الان بگم چیزی جز #هوس و #وسوسه های شیطون نبوده،،،
ولی اون موقع فقط اونو میدیدم😍
تمام هوش و حواسم پیش اون بود😍
خیلی بهش وابسته شده بودم طوری که اگه یه ساعت 🕒 دیر میکرد،
همش اعصابم خورد بود و بیشتر وقتا گریه😭 میکردم😔
خلاصه جوری شده بود که بدونه اون و گوشی نمی تونستم زندگی کنم ،😒
بعداز چند هفته اومدن و خاستگاری رسمی قرار شد که عقد کنیم،،،
هر چند ته دلم راضی نبودم😒
ولی هر جوری بود قبول کردم من اون موقع 17سالم شده بود😒
یعنی 17سالگی عقد کردم از نظر خودم خیلی اشتباه کردم که عقد کردم .😔
😱رابطه منو امیر (همون رفیق مجازی) زیاد شده بود طوری که چند بار باهم رفتیم بیرون،،،
❌ولی الان دیگه جریان فرق میکرد من دیگه متاهل💍 شده بودم... ⛔️
😔 اوایل احساس میکردم دارم بهش خیانت میکنم😱
⛔️و این احساس نبود بلکه واقعا خیانت بود در حق همسرم😔😔😔
البته شیطون برای اینجای کار هم فکراشو کرده بود و من بعد از هر مرتبه که با امیر ارتباط میگرفتم و احساس خیانت و بدی داشتم،،،
😈اما در عوض شیطون بعدش یه جورایی یه چیزاایییی به ذهنم می انداخت که با اون ذهنیات خودمو قانع میکردم 😏
که مثلا اشکالی نداره... 😕
⚠️♦️دقیقا تمام بدبختیای من از جایی شروع شده بود که بافاطمه آشنا شدم،
و منو به اون گروه دعوت داد♦️⚠️
یه روزجلو تلویزیون دراز کشیده بودم، داشتم کانال عوض میکردم که دیدم،،،
یه برنامه هست از 💅 جیغ تا خدا من خیلی به داستان علاقه داشتم❤️
🙄 اولش کانالو عوض کردم
چندتا کانال عوض کردم، دیدم چیز خاصی نداره😕😕😕
برگشتم عقب،
گفتم بزار ببینم این دوتا خانوم چی دارن میگن 🤔🤔🤔
ادامه دارد...
#داستان_دنباله_دار_2
#من_و_رفیق_مجازی
#قسمت_چهارم
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran
اسیرشدهبود⛓
مأمور عراقی پرسید:اسمتچیه؟!😡
- عباس😊
اهلڪجایے⁉️
- بندرعباس😁
اسم پدرتچیه👀
- بهشمیگنحاجعباس🌱
ڪجااسیرشدے؟!
- دشتعباس!🦋
افسرعراقےڪهڪمڪمفهمیدهبودطرف
دستشانداختهونمےخواهد
حرفبزندمحڪمبهساقپاےاوزدوگفت:
دروغمےگویے!😡
اوڪهخودرابهمظلومیتزدهبودگفت:🥺
- نهبهحضرتعباس(؏) !!😂
#شادکنک 🤣🎈
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran
♡♡♡
آب و آییـنه بیارید حســــــــــن ؏لیهالسـلامـ مے آید°•°•
پســـــر ارشد مولآ بہ جہان مےآید°•°•
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran
پاٺـــ♡ــــۅق دخٺڔآنــــــــــــ:)🇵🇸
#نکات_دیبی :
" + اون مدیرے خُبِس !
ڪه،
پشٺ یـه میزِ بـزرگ بیشینِد... 👨🏻💻❗️
- آ،
نَہ اون ڪِسی ڪه میتونِد
به گوشیــِ🤳کوچیکش
مسلط باشِد"
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran
پاٺـــ♡ــــۅق دخٺڔآنــــــــــــ:)🇵🇸
#نکات_دیبی : " + اون مدیرے خُبِس ! ڪه، پشٺ یـه میزِ بـزرگ بیشینِد... 👨🏻💻❗️ - آ، نَہ اون ڪِسی ڪه
دیبیہ دیگه؛
حواستون که ھست!!!
همہ چیزُ برعکس میگھ😉
♻️♻️♻️♻️♻️
خب بریم که داشته باشیم تحلیل این نکته دیبے خانُ ☺️
👇🏽👇🏽👇🏽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا قدرت حافظه ام ضعیف شده⁉️
نکنه آلزایمر بگیرم😱
نزدیک بین نشم!؟ 😢
نکنہ داغـــــون شمــ؟! 🤯
نمیـــــرمــ🤭
#سلامت_مجازی
#توهم_دانایی
#امنیت_روانی
#مدیرخودتباش
#دیبیخان 🙃
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran
پاٺـــ♡ــــۅق دخٺڔآنــــــــــــ:)🇵🇸
#اطلاعیه 🛑🛑توجه توجه🛑🛑 ❗❗ظرفیت پذیرش در حال تکمیل هست ❗❗ ⚫⚪توجه داشته باشید، تنها در صورتی
پاتوقیهای گل توجه کنید👇👇👇
ثبت نام طرح شبهای قدر تمام شدھ...❌❌❌
لطفا تماس نگیرید...❌❌❌
#ظرفیت_تکمیل