⭕️#سه_دقیقه_در_قیامت⭕️
قسمت یازدهم:
آزار مؤمن
در دوران جواني در پايگاه بسيج شهرستان فعاليت داشتم. روزها و شبها با دوستانمان با هم بوديم. شبهاي جمعه همگي در پايگاه بسيج دور هم جمع بوديم و بعد از جلسه قرآن، فعاليت نظامي و گشت و بازرسي و... داشتيم.
در پشت محل پايگاه بسيج، قبرستان شهر ما قرار داشت. ما هم بعضي وقتها، دوستان خودمان را اذيت ميكرديم! البته
تاوان تمام اين اذيتها را در آنجا دادم.
برخي شبهاي جمعه تا صبح در پايگاه حضور داشتيم. يك شب زمستاني ، برف سنگيني آمده بود. يكي از رفقا گفت: كسي جرئت
داره الان تا انتهاي قبرستان برود؟!
گفتم: اينكه كار مهمي نيست. من الان ميروم. او هم به من گفت: بايد يك لباس سفيد بپوشي!
من سرتا پا سفيد پوش شدم و حركت كردم. خسخس صداي پاي من بر روي برف، از دور هم شنيده ميشد. من به سمت انتهاي قبرستان رفتم! اواخر قبرستان كه رسيدم، صوت قرآن شخصي را از دور شنيدم! يك پيرمرد روحاني كه از سادات بود، شبهاي جمعه تا سحر، در انتهاي قبرستان و در داخل يك قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن ميشد. فهميدم كه رفقا ميخواستند با اين كار، با سيد شوخي كنند. ميخواستم برگردم اما باخودم گفتم: اگر الان برگردم، رفقاي
من فکر ميکنند ترسيده ام. براي همين تا انتهاي قبرستان رفتم.
هرچه صداي پاي من نزديكتر ميشد، صداي قرائت قرآن سيد هم بلندتر ميشد! از لحن او فهميدم كه ترسيده ولي به مسير ادامه دادم.
تا اينكه به بالاي قبري رسيدم كه او در داخل آن مشغول عبادت بود.
يكباره تا مرا ديد فريادي زد و حسابي ترسيد. من هم كه ترسيده بودم
پا به فرار گذاشتم.
پيرمرد سيد، رد پاي مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد.
وقتي وارد پايگاه شد، حسابي عصباني بود.
ابتدا كتمان كردم ، اما بعد، از او معذرتخواهي كردم. او با ناراحتي
بيرون رفت. حالا چندين سال بعد از اين ماجرا، در نامه عملم حكايت آن شب را ديدم.
نميدانيد چه حالي بود ، وقتي گناه يا اشتباهي را در نامه عملم ميديدم، خصوصاً وقتي كسي را اذيت كرده بودم، از درون عذاب ميكشيدم. گويي خودم به جاي آ نطرف اذيت ميشدم.
از طرفي در اين مواقع، باد سوزان از سمت چپ وزيدن ميگرفت، طوري كه نيمي از بدنم از حرارت آن داغ میشد!
وقتي چنين اعمالي را مشاهده ميكردم، به گونهاي آتش را در نزديكي خودم ميديدم كه چشمانم ديگر تحمل نداشت.
همان موقع ديدم كه آن پيرمرد سيد، كه چند سال قبل مرحوم شده بود، از راه آمد و كنار جوان پشت ميز قرار گرفت.
سيد به آن جوان گفت: من از اين مرد نميگذرم. او مرا اذيت كرد.
او مرا ترساند.
من هم گفتم: به خدا من نميدانستم كه سيد داخل قبر عبادت ميكند.
جوان رو به من گفت: اما وقتي نزديك شدي فهميدي كه مشغول قرآن خواندن است. چرا همان موقع برنگشتي؟
ديگه حرفي براي گفتن نداشتم. خلاصه پس از التماسهاي من، ثواب دو سال
عبادتهاي مرا برداشتند و در نامه عمل او قرار دادند تا راضي شود، دو سال نمازي كه بيشتر به جماعت بود. دو سال عبادت را دادم به خاطر اذيت و آزار يك مؤمن!
٭٭٭
در لابهلاي صفحات اعمال خودم به يك ماجراي ديگر از آزار مؤمنين برخوردم. شخصي از دوستانم بود كه خيلي با هم شوخي ميكرديم و همديگر را سركار ميگذاشتيم. يكبار در يك جمع رسمي با او شوخي كردم و خيلي بد او را ضايع كردم.
خودم هم فهميدم كار بدي كردم، براي همين سريع از او معذرتخواهي كردم. او هم چيزي نگفت. گذشت تا روز آخر كه میخواستم براي عمل جراحي به بيمارستان بروم.
دوباره به همان دوست دوران جواني زنگ زدم و گفتم: فلاني، من خيلي به تو بد كردم. يكبار جلوي جمع، تو را ضايع كردم. خواهش میكنم مرا حلال كن. من شايد از اين بيمارستان برنگردم.
بعد در مورد عمل جراحي گفتم و دوباره به او التماس كردم تا اينكه گفت: حلال كردم، انشاءالله كه سالم و خوب برگردي.
آن روز در نامه عملم، همان ماجرا را ديدم.
جوان پشت ميز گفت: اين دوست شما همين ديشب از شما راضي شد. اگر رضايت او را نميگرفتي بايد تمام اعمال خوب خودت را میدادي تا رضايتش را كسب كني، مگر شوخي است، آبروي يك انسان مؤمن را بردي.
🎲 ادامه دارد
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
♦️ امیرالمؤمنین عـلـے عليهالسلام
إنْ كُنْتُم تُحِبّونَ اللّهَ فأخْرِجوا مِن قُلوبِكُم حُبَّ الدُّنيا.
اگر خدا را دوست داريد
پس محبّت دنيا را از دلهايتان بيرون كنيد.
❣️
📚 غرر الحكم، حدیث ۳۷۴۷
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه آیت الله ناصری
نماز بخونید بعد افطار کنید☕️
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تلاوت سوره کوثر توسط رهبر معظم انقلاب😍
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
کامنت جالب مخاطب برنامه #زندگی_پس_از_زندگی
پ.ن: آدمای زیادی دارن با این برنامه متحول میشن. شاید دهها نفر اگر برای این شخص سخنرانی میکردن، همچین تاثیری نمیذاشتن. جامعه ما نیاز داره این برنامه در طول سال پخش بشه.
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
⭕️#سه_دقیقه_در_قیامت⭕️
قسمت دوازدم:
حسینیه
ميخواستم بنشينم و همانجا زار زار گريه كنم. براي يك شوخي بیمورد دو سال عبادتهايم را دادم.
براي يك غيبت بيمورد، بهترين اعمال من محو میشد.
چقدر حساب خدا دقيق است.
چقدر كارهاي ناشايست را به حساب شوخي انجام داديم و حالا بايد افسوس بخوريم.
در اين زمان، جوان پشت ميز گفت: شخصي اينجاست كه چهار ساله منتظر شماست!
اين شخص اعمال خوبي داشته و بايد به بهشت برزخي برود، اما معطل شماست.
با تعجب گفتم: از چه كسي حرف ميزنيد؟
يكي از پيرمردهاي اُمناي مسجدمان را ديدم كه در مقابلم و در كنار همان جوان ايستاده. خيلي ابراز ارادت كرد و گفت: كجايي؟
چند ساله منتظرت هستم. بعد از كمي صحبت، اين پيرمرد ادامه داد:
زماني كه شما در مسجد و بسيج، مشغول فعاليت فرهنگي بوديد، تهمتي را در جمع به شما زدم. براي همين آمدهام كه حلالم كنيد.
آن صحنه برايم يادآوري شد. من مشغول فعاليت در مسجد بودم
كارهاي فرهنگي بسيج و...
اين پيرمرد و چند نفر ديگر در گوشه اي نشسته بود. بعد پشت سر من حرفي زد كه واقعيت نداشت.
او به من تهمت بدي زد. او نيت ما را زير سؤال برد. عجيبتر اينكه، زماني اين تهمت را به من زد كه من ابتداي حضورم در بسيج بود و نوجوان بودم!!
آدم خوبي بود. اما من نامه اعمالم خيلي خالي شده بود. به جوان پشت ميز گفتم: درسته ايشان آدم خوبي است، اما من همينطوري نميگذرم.
دست من خالي است. هر چه ميتواني از او بگير.
جوان هم رو به من كرد و گفت: اين بنده خدا يك وقف انجام داده كه خيلي با بركت بوده و ثواب زيادي برايش ميآيد.
او يك حسينيه را در شهرستان شما، خالصانه براي رضاي خدا ساخته كه مردم از آنجا استفاده میكنند. اگر بخواهي ثواب كل حسينيهاش را از او ميگيرم و در نامه عمل شما ميگذارم تا او را ببخشي.
با خودم گفتم: «ثواب ساخت يك حسينيه به خاطر يك تهمت؟! خيلي خوبه. »
بنده خدا اين پيرمرد، خيلي ناراحت و افسرده شد، اما چارهاي نداشت. ثواب يك وقف بزرگ را به خاطر يك تهمت داد
و رفت به سمت بهشت برزخي. براي تهمت به يك نوجوان، يك حسينيه را كه بااخلاص وقف كرده بود، داد و رفت!
اما تمام حواس من در آن لحظه به اين بود كه وقتي كسي به خاطر تهمت به يك نوجوان، يك چنين خيراتي را از دست میدهد، پس ما كه هر روز و هرشب پشت سر ديگران مشغول قضاوت كردن و حرف زدن هستيم چه عاقبتي خواهيم داشت؟! ما كه به راحتي پشت سر
مسئولين و دوستان و آشنايان خودمان هرچه میخواهيم میگوييم...
باز جوان پشت ميز به عظمت آبروي مؤمن اشاره كرد.
🎲 ادامه دارد
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
🌷 امام صادق (علیه السلام) :
✍️ روزه دار دو شادى دارد :
1️⃣ يك شادى هنگام گشودن روزه اش.
2️⃣ شادى ديگر هنگام ديدار با پروردگارش.
📚 ميزان الحكمه ، ج6 ، ص394
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
هر چه که بنویسم، حق مطلب را ادا نمیکند.
🔻ایشون یکی از خادمان افتخاری حرم امیرالمومنین علیهالسلام هستند...
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻گفتم شاید دلتون بخواد صدای شهید
بهشتی رو بشنوید
من که همیشه از شنیدن این صدا و لحن متین و الهی لذت میبرم.
#رمضان
#روزهداری
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻پارسال ماه مبارک رمضان کسانی بودند که الان نیستند...
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️صف های طولانی نماز در نیویورک در ماه مبارک رمضان‼️
نفوذ اسلام در قلب اروپا👌👌
#واقعیت_غرب
#تبیین_سایبری
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰آیا کسی هست که در ماه رمضان بخشیده نشه؟!
🔸خدا همه رو درماه رمضان میبخشه الا یک نفر یا یک دسته از آدمها رو
🎙حجت الاسلام حسینی
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اندازه شرارههای خورشیدی نسبت به اندازه زمین
سبحان الله و الحمدلله
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
اینکه هنوز هم سین های هفت سین را قبل از تحویل سال با عشق کنار هم در سفره می چینیم؛
هنوز هم آخر سال ها نگران دل های اطرافیانمانیم که مبادا غبار غم گرفته باشد،
بدو بدو هایمان برای اینکه همه چیز بوی بهار و پاکی بدهد؛
این ها نشانه های خوبی ست...
یعنی هنوز هم زنده ایم، هنوز امید در دلمان جریان دارد، هر چند اندک
یعنی هنوز هم دوست داریم و می توانیم دوست داشته شویم،
یعنی هنوز که هنوزه قدرت عشق قلبمان بیشتر از قدرت بدی های زمانه ست....
عید برهمه شما عزیزان تبریک و تهنیت🌹
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
⭕️#سه_دقیقه_در_قیامت⭕️
قسمت سیزدهم:
اعجاز اشک
ايستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه ميکردم.
انگار هيچ ارادهاي از خودم نداشتم. هيچ کار و عملم قابل دفاع نبود.
فقط نگاه ميکردم.
يکي آمد و دو سال نمازهاي من را برد! ديگري آمد و قسمتي از کارهاي خير مرا برداشت. بعدي...
بلاتشبيه شبيه يک گوسفند که هيچ ارادهاي ندارد و فقط نگاه ميکند، من هم فقط نگاه ميکردم.
چون هيچگونه دفاعي در مقابل ديگران نميشد کرد.
در دنيا، انسان هرچند مقصر باشد، اما در دادگاه از خود دفاع میکند و با گرفتن وکيل و... خود را تا حدودي از اتهامات تبرئه ميکند؛
اما اينجا... مگر ميشود چيزي گفت؟!
فقط نگاه ميکردم.
حتي آنچه در فکر انسان بوده براي همه نمايان است، چه رسد به اعمال انسان.
براي همين هيچکس نميتواند بيدليل از خود دفاع کند.
د رکتاب اعمال خودم چقدر گناهاني را ديدم که مصداق اين ضرب المثل بود: «آش نخورده و دهن سوخته».
شخصي در مقابل من غيبت کرده يا تهمت زده و من هم در گناه او شريک شده بودم.
چقدر گناهاني را ديدم که هيچ لذتي برايم نداشت و فقط سرافکندگي برايم ايجاد کرد
خيلي سخت بود. خيلي...
حساب و کتاب خدا به دقت ادامه داشت.
اما زماني که بررسي اعمال من انجام ميشد و نقايص کارهايم را ميديدم، گرماي شديدي از سمت چپ به سوي من میآمد! حرارتي که نزديک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما...
اين حرارت تمام بدنم را ميسوزاند، طوري که قابل تحمل نبود.
همه جاي بدنم ميسوخت، بجز صورت و سينه و کف دستهايم!
براي من جاي تعجب بود. چرا اين سه قسمت بدنم نميسوزد؟!
لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهميدم.
من از نوجواني در هيئت و جلسات فرهنگي مسجد محل حضور داشتم. پدرم به من توصيه ميکرد که وقتي براي آقا امام حسين (ع) و يا حضرت زهرا (س) و اهل بيت (ع) اشک ميريزي، قدر اين اشک را بدان.
اشک بر اين بزرگان، قيمتي است و ارزش آن را در قيامت ميفهميم.
پدرم از بزرگان و اهل منبر شنيده بود که اين اشک را به سينه و صورت خود بکشيد و اين کار را ميکرد. من نيز وقتي
در مجالس اهلبيت (ع) گريه ميکردم.
اشک خود را به صورت و سينهام ميکشيدم. حالا فهميدم که چرا اين سه عضو بدنم نميسوزد!
نکته ديگري که در آن وادي شاهد بودم بحث اشک و توبه بر درگاه الهي بود.
من دقت کردم که برخي گناهاني که مرتکب شده بودم در کتاب اعمالم نيست!
بعد از اينکه انسان از گناهي توبه ميکند و ديگر سمتش نمیرود، گناهاني که قبلاً مرتکب شده کاملاً از اعمالش حذف ميشود.
آنجا رحمت خدا را به خوبي حس کردم.
حتي اگر کسي حق الناس بدهکار است اما از طلبکار خود بیاطلاع است، با دادن ردّ مظالم برطرف ميشود. اما حق الناسي که صاحبش را بشناسد بايد در دنيا برگرداند.
حتي اگر يک بچه از ما طلبکار باشد و در دنيا حلال نکرده باشد، بايد در آن وادي صبر کنيم تا بيايد و حلال کند..
🎲 ادامه دارد
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکرشو بکن عباس موزون چندین سال با برترین پروفسورها و متخصصین مغز در جهان دیدار و گفتوگو داشته!
واسه تحقیق به کشورهای مختلف سفر کرده تا تجربه های افراد تجربهگر رو با شواهد علمی و پزشکی بررسی کنه
+ بعد اینجا طرف دانشجو ترم یک فوریت های پزشکیه میگه اساساً روح وجود نداره
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپهای سال تحویل با رنگ و بوی کربلا...❤️
به ما بپیوندید👇
🌱⃟🌸๛
@patogh_mazhabia
======🍃🌺🍃======