eitaa logo
دنیای رمان🇮🇷🌴
7.5هزار دنبال‌کننده
83 عکس
87 ویدیو
1 فایل
💥💓بسم الله الرحمن الرحیم💓💥 خود را ارزان نفروشیم درفروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند قیمت = خدا ارتباط با ادمین👇 @maryameman
مشاهده در ایتا
دانلود
هنگام افطار دِلال کنید‼️ دِلال چیست؟ در اول میخوانیم: «مدلاً علیک» “دِلال يعنى ناز کردن” هنگام افطار برای خدا ناز کنید‼️ چون براش روزه ‌گرفتید وحضرتش خوان کرم گسترده؛ لقمه ى اول را نزدیک دهان ببرید، اما نخورید‼️ دعا کنید؛ یعنی به خدا عرض کنید: “اگر حاجتم را بدهی، افطار می کنم!” به این حالت می گويند دِلال؛ معجزه می كند.🍃🤍 التماس دعا🌱 به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
⭕️⭕️ قسمت هشتم: نيّت «و کتاب اعمال آنان در آنجا گذارده مي شود. پس گنهکاران را مي بيني در حالي که از آنچه در آن است ترسان و هراسان هستند و می گويند: واي بر ما، اين چه کتاب است که هيچ عمل کوچک و بزرگ را کنار نگذاشته، مگر اينکه ثبت کرده است. اعمال خود را حاضر م ميبينند و پروردگارت به هيچ کس ستم نمي کند» صفحات را كه ورق مي زدم، وقتي عملي بسيار ارزشمند بود، آن عمل، درشت تر از بقيه در بالاي صفحه نوشته شده بود. در يكي از صفحات، به صورت بسيار بزرگ نوشته شده بود: كمك به يك خانواده فقير شرح جزئيات و فيلم آن موجود بود، ولي راستش را بخواهيد من هرچه فكر كردم به ياد نياوردم كه به آن خانواده كمك كرده باشم! يعني دوست داشتم، اما توان مالي نداشتم كه به آنها كمك كنم. آن خانواده را می شناختم. آ نها در همسايگي ما بودند و اوضاع مالي خوبي نداشتند. خيلي دلم مي خواست به آ نها كمك كنم، براي همين يك روز از خانه خارج شدم و به بازار رفتم. به دو نفر از اعضاي فاميل كه وضع مالي خوبي داشتند مراجعه كردم. من شرح حال آن خانواده را گفتم و اينكه چقدر در مشكلات هستند، اما آ نها اعتنايي نكردند حتي يكي از آ نها به من گفت: بچه، اين كارا به تو نيومده. اين كار بزر گترهاست. آن زمان من 15 سال بيشتر نداشتم، وقتي اين برخورد را با من داشتند، من هم ديگر پيگيري نكردم. اما عجيب بود كه در نامه عمل من، كمك به آن خانواده فقير ثبت شده بود! به جوان پشت ميز گفتم: من كاري براي آ نها نكردم!؟ او گفت: تو نيت اين كار را داشتي و در اين راه تلاش كردي، اما به نتيجه نرسيدي. براي همين، نيت و حركتي كه كردي، در نامه عملت ثبت شده. البته فكر و نيت كار خوب، در بيشتر صفحات ثبت شده بود. هرجايي كه دوست داشتم كار خوبي انجام دهم ولي امكانش را نداشتم، اما براي اجراي آن قدم برداشته بودم، در نامه عمل من ثبت شده بود. ولي خدا را شكر كه نيت هاي گناه و نادرست ثبت نمي شد. در صفحات بعد و جاي جاي اين كتاب مشاهده مي كردم كه چنين اتفاقي افتاده. يعني نيت هاي خوب من ثبت شده بود. البته باز هم مشاهده كردم كه اعمال خوبم با اشتباهات و گناهاني که هيچ منفعتي برايم نداشت از بين رفته! به قول معروف: آش نخورده و دهان سوخته. هرچه جلو مي رفتم، نامه عملم بيشتر خالي مي شد! خيلي از اين بابت ناراحت بودم. از طرفي نمي دانستم چه كنم. اي كاش كسي بود كه مي توانستم گناهانم را به گردن او بيندازم و اعمال خوبش را بگيرم! اما هرچه مي گذشت بدتر مي شد. جوان پشت ميز ادامه داد: وقتي اعمال شما بوي ريا بدهد پيش خدا ارزشي ندارد. كاري كه غير خدا در آن شريك باشد به درد همان شريك مي خورد. اعمال خالصت را نشان بده تا كار شما سريع حل شود. مگر نشنيد هاي: «اَلاَعمالُ بِالنيات. یقینا اعمال به نيت ها بستگي دارد. » 🎲 ادامه دارد به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبد گنهکارت دلش بی قراره بنده‌ت به غیر از تو کسی رو نداره 🍃اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج‌🍃 به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکم ضرر داشتن روزه برای انسان ‌ به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
🌹 آیت الله بهجت (ره) نگاه کردن به قرآن، معادل نگاه کردن به امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) است. 🔹 در ماه رمضان هر روز مقداری از قرآن مجید را به نیت رسیدن فرج حضرت مهدی(عج) تلاوت کنید به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
⭕️⭕️ قسمت نهم: نجات يك انسان همين طور كه با ناراحتي، كتاب اعمالم را ورق ميزدم و با اعمال نابود شده مواجه مي شدم، يكباره ديدم بالاي صفحه با خط درشت نوشته شده: «نجات يك انسان » خوب به ياد داشتم كه ماجرا چيست. اين كار خالصانه براي خدا بود. به خودم افتخار كردم و گفتم: خدا را شكر. اين كار را واقعاً خالصانه براي خدا انجام دادم. ماجرا از اين قرار بود كه يك روز در دوران جواني با دوستانم براي تفريح و شنا كردن، به اطراف سد زاينده رود رفتيم. رودخانه در آن دوران پر از آب بود و ما هم مشغول تفريح. يكباره صداي جيغ يك زن و فريادهاي يك مرد همه را ميخكوب كرد! يك پسر بچه داخل آب افتاده بود و دست و پا مي زد، هيچكس هم جرئت نمي كرد داخل آب بپرد و بچه را نجات دهد. من شنا و غريق نجات بلد بودم. آماده شدم كه به داخل آب بروم اما رفقايم مانع شدند! آ نها می گفتند: اينجا نزديك سد است و ممكن است آب تو را به زير بكشد و با خودش ببرد. خطرناك است و... اما يك لحظه با خودم گفتم: فقط براي خدا و پريدم داخل آب. خدا را شكر كه توانستم اين بچه را نجات بدهم. هر طور بود او را به ساحل آوردم و با كمك رفقا بيرون آمديم. پدر و مادرش حسابي از من تشكر كردند. خودم را خشك كردم و لباسم را عوض کردم آماده رفتن شديم. خانواده اين بچه شماره آدرس مرا گرفتند. اين عمل خالصانه خيلي خوب در پيشگاه خدا ثبت شده بود. من هم خوشحال بودم. لااقل يك كار خوب با نيت الهي پيدا كردم. مي دانستم كه گاهي وقت ها ، يك عمل خوب با نيت خالص، يك انسان را در آن اوضاع نجات مي دهد. از اينكه اين عمل، خيلي بزرگ در نامه عملم نوشته شده بود فهميدم كار مهمي كرده ام. اما يكباره مشاهده كردم كه اين عمل خالصانه هم در حال پاك شدن است! با ناراحتي گفتم: مگر نگفتيد فقط كارهايي كه خالصانه براي خدا باشد حفظ مي شود، خُب من اين كار را فقط براي خدا انجام دادم. پس چرا پاك شد؟! جوان پشت ميز لبخندي زد و گفت: درست است، اما شما در مسير برگشت به خانه با خودت چه گفتي؟ يكباره فيلم آن لحظات را ديدم. انگار نيت دروني من مشغول صحبت بود. من با خودم گفتم: خيلي كار مهمي كردم. اگر جاي پدر مادر اين بچه بودم، به همه خبر مي دادم كه يك جوان به خاطر فرزند ما خودش را به خطر انداخت. اگه من جاي مسئولين استان بودم، يك هديه حسابي و مراسم ويژه می گرفتم. اصلاً بايد روزنامه ها و خبرگزاری ها با من مصاحبه كنند. من خيلي كار مهمي كردم. فرداي آن روز تمام اين اتفاقات افتاد. خبرگزاری ها و روزنامه ها با من مصاحبه كردند. استاندار همراه با خانواده آن بچه به ديدنم آمد و يك هديه حسابي براي من آوردند و... جوان پشت ميز گفت: تو ابتدا براي رضاي خدا اين كار را كردي، اما بعد، خرابش كردي... آرزوي اجر دنيايي كردي و مزدت را هم گرفتي. درسته؟ گفتم: همه اين ها درسته. بعد باحسرت گفتم: چه كنم؟! دستم خالي است؟ جوان پشت ميز گفت: خيلی ها كارهايشان را براي خدا انجام می دهند، اما بايد تلاش كنند تا آخر اين اخلاص را حفظ كنند. بعضي ها كارهاي خالصانه را در دنيا نابود مي كنند! 🎲 ادامه دارد به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدما مثل کتاب هستن !! 📚 این کلیپ شاید خیالتون رو نسبت به قضاوت های مردم راحت کنه!! . به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
مردی يک ساندويچ برای دو تا پسر كوچيكش گرفت و روی میز گذاشت؛ به اولی گفت: "تو نصف كن!" و به دومی گفت: "و تو انتخاب كن!" مات و مبهوت نحوه تربيت و عدالت اين مرد شدم! يعنی اگه اولى يه وقت عمدا نامساوى نصف كنه، دومى حق داشته باشه كه اول انتخاب كنه! اینجوری عدالت رو یاد بچه هامون بدیم، به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمود اگر دعایش مستجاب شود شهید خواهد شد... زرنگ باشید توی دعا کردن 🙏 به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️⭕️ قسمت دهم: سفر كربلا حسابي به مشكل خورده بودم. اعمال خوبم به خاطر شوخي هاي بيش از حد و صحبت هاي پشت سر مردم و غيبتها و... نابود ميشد و اعمال زشت من باقي مي‌ماند. البته وقتي يك كار خالصانه انجام داده بودم، همان عمل باعث پاك شدن كارهاي زشت ميشد. چرا كه در قرآن آمده بود: «اِنَ الحَسنات يُذهِبنَ السَيئات .» زيارت‌هاي اهل بيت (ع) : بسيار در نامه اعمال من تأثير مثبت داشت. البته زيارت‌هاي با معرفتي که با گناه آلوده نشده بود. اما خيلي سخت بود. هر روز ما، دقيق بررسي و حسابرسي می شد. كوچكترين اعمال مورد بررسي قرار مي گرفت. همينطور كه اعمال روزان هام بررسي م يشد، به يكي از روزهاي دوران جواني رسيديم. اواسط دهه هشتاد. يكباره جوان پشت ميز گفت: به دستور آقا اباعبدالله (ع) پنج سال از اعمال شما را بخشيديم. اين پنج سال بدون حساب طي ميشود. با تعجب گفتم: يعني چي!؟ گفت: يعني پنج سال گناهان شما بخشيده شده و اعمال خوبتان باقي ميماند. نميدانيد چقدر خوشحال شدم. اگر در آن شرايط بوديد، لذتي كه من از شنيدن اين خبر پيدا كردم را حس مي كرديد. پنج سال بدون حساب و كتاب؟! 🎲 ادامه دارد به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراف همراه با عصبانیت نوری‌زاده از قدرت گرفتن ایران: آمریکای ابرقدرت در مقابل جمهوری اسلامی خُرد شده است! به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻لاتی که حافظ قرآن شد😁 🔸تیپ عجیب حافظ کل قرآن در برنامه محفل به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
⭕️⭕️ قسمت یازدهم: آزار مؤمن در دوران جواني در پايگاه بسيج شهرستان فعاليت داشتم. روزها و شبها با دوستانمان با هم بوديم. شبهاي جمعه همگي در پايگاه بسيج دور هم جمع بوديم و بعد از جلسه قرآن، فعاليت نظامي و گشت و بازرسي و... داشتيم. در پشت محل پايگاه بسيج، قبرستان شهر ما قرار داشت. ما هم بعضي وقتها، دوستان خودمان را اذيت ميكرديم! البته تاوان تمام اين اذيتها را در آنجا دادم. برخي شبهاي جمعه تا صبح در پايگاه حضور داشتيم. يك شب زمستاني ، برف سنگيني آمده بود. يكي از رفقا گفت: كسي جرئت داره الان تا انتهاي قبرستان برود؟! گفتم: اينكه كار مهمي نيست. من الان ميروم. او هم به من گفت: بايد يك لباس سفيد بپوشي! من سرتا پا سفيد پوش شدم و حركت كردم. خسخس صداي پاي من بر روي برف، از دور هم شنيده مي‌شد. من به سمت انتهاي قبرستان رفتم! اواخر قبرستان كه رسيدم، صوت قرآن شخصي را از دور شنيدم! يك پيرمرد روحاني كه از سادات بود، شبهاي جمعه تا سحر، در انتهاي قبرستان و در داخل يك قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن ميشد. فهميدم كه رفقا مي‌خواستند با اين كار، با سيد شوخي كنند. مي‌خواستم برگردم اما باخودم گفتم: اگر الان برگردم، رفقاي من فکر مي‌کنند ترسيده ام. براي همين تا انتهاي قبرستان رفتم. هرچه صداي پاي من نزديكتر مي‌شد، صداي قرائت قرآن سيد هم بلندتر ميشد! از لحن او فهميدم كه ترسيده ولي به مسير ادامه دادم. تا اينكه به بالاي قبري رسيدم كه او در داخل آن مشغول عبادت بود. يكباره تا مرا ديد فريادي زد و حسابي ترسيد. من هم كه ترسيده بودم پا به فرار گذاشتم. پيرمرد سيد، رد پاي مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. وقتي وارد پايگاه شد، حسابي عصباني بود. ابتدا كتمان كردم ، اما بعد، از او معذرت‌خواهي كردم. او با ناراحتي بيرون رفت. حالا چندين سال بعد از اين ماجرا، در نامه عملم حكايت آن شب را ديدم. نمي‌دانيد چه حالي بود ، وقتي گناه يا اشتباهي را در نامه عملم مي‌ديدم، خصوصاً وقتي كسي را اذيت كرده بودم، از درون عذاب مي‌كشيدم. گويي خودم به جاي آ نطرف اذيت مي‌شدم. از طرفي در اين مواقع، باد سوزان از سمت چپ وزيدن ميگرفت، طوري كه نيمي از بدنم از حرارت آن داغ می‌شد! وقتي چنين اعمالي را مشاهده ميكردم، به گونه‌اي آتش را در نزديكي خودم ميديدم كه چشمانم ديگر تحمل نداشت. همان موقع ديدم كه آن پيرمرد سيد، كه چند سال قبل مرحوم شده بود، از راه آمد و كنار جوان پشت ميز قرار گرفت. سيد به آن جوان گفت: من از اين مرد نميگذرم. او مرا اذيت كرد. او مرا ترساند. من هم گفتم: به خدا من نميدانستم كه سيد داخل قبر عبادت ميكند. جوان رو به من گفت: اما وقتي نزديك شدي فهميدي كه مشغول قرآن خواندن است. چرا همان موقع برنگشتي؟ ديگه حرفي براي گفتن نداشتم. خلاصه پس از التماسهاي من، ثواب دو سال عبادتهاي مرا برداشتند و در نامه عمل او قرار دادند تا راضي شود، دو سال نمازي كه بيشتر به جماعت بود. دو سال عبادت را دادم به خاطر اذيت و آزار يك مؤمن! ٭٭٭ در لابه‌لاي صفحات اعمال خودم به يك ماجراي ديگر از آزار مؤمنين برخوردم. شخصي از دوستانم بود كه خيلي با هم شوخي مي‌كرديم و همديگر را سركار مي‌گذاشتيم. يكبار در يك جمع رسمي با او شوخي كردم و خيلي بد او را ضايع كردم. خودم هم فهميدم كار بدي كردم، براي همين سريع از او معذرت‌خواهي كردم. او هم چيزي نگفت. گذشت تا روز آخر كه می‌خواستم براي عمل جراحي به بيمارستان بروم. دوباره به همان دوست دوران جواني زنگ زدم و گفتم: فلاني، من خيلي به تو بد كردم. يكبار جلوي جمع، تو را ضايع كردم. خواهش می‌كنم مرا حلال كن. من شايد از اين بيمارستان برنگردم. بعد در مورد عمل جراحي گفتم و دوباره به او التماس كردم تا اينكه گفت: حلال كردم، ان‌شاءالله كه سالم و خوب برگردي. آن روز در نامه عملم، همان ماجرا را ديدم. جوان پشت ميز گفت: اين دوست شما همين ديشب از شما راضي شد. اگر رضايت او را نمي‌گرفتي بايد تمام اعمال خوب خودت را می‌دادي تا رضايتش را كسب كني، مگر شوخي است، آبروي يك انسان مؤمن را بردي. 🎲 ادامه دارد به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
♦️ امیرالمؤمنین عـلـے عليه‌السلام إنْ كُنْتُم تُحِبّونَ اللّهَ فأخْرِجوا مِن قُلوبِكُم حُبَّ الدُّنيا. اگر خدا را دوست داريد پس محبّت دنيا را از دل‌هايتان بيرون كنيد. ❣️ 📚 غرر الحكم، حدیث ۳۷۴۷ به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه آیت الله ناصری نماز بخونید بعد افطار کنید☕️ به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تلاوت سوره کوثر توسط رهبر معظم انقلاب😍 به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
کامنت جالب مخاطب برنامه پ.ن: آدمای زیادی دارن با این برنامه متحول میشن. شاید ده‌ها نفر اگر برای این شخص سخنرانی میکردن، همچین تاثیری نمی‌ذاشتن. جامعه ما نیاز داره این برنامه در طول سال پخش بشه. به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
⭕️⭕️ قسمت دوازدم: حسینیه مي‌خواستم بنشينم و همانجا زار زار گريه كنم. براي يك شوخي بی‌مورد دو سال عبادتهايم را دادم. براي يك غيبت بي‌مورد، بهترين اعمال من محو می‌شد. چقدر حساب خدا دقيق است. چقدر كارهاي ناشايست را به حساب شوخي انجام داديم و حالا بايد افسوس بخوريم. در اين زمان، جوان پشت ميز گفت: شخصي اينجاست كه چهار ساله منتظر شماست! اين شخص اعمال خوبي داشته و بايد به بهشت برزخي برود، اما معطل شماست. با تعجب گفتم: از چه كسي حرف ميزنيد؟ يكي از پيرمردهاي اُمناي مسجدمان را ديدم كه در مقابلم و در كنار همان جوان ايستاده. خيلي ابراز ارادت كرد و گفت: كجايي؟ چند ساله منتظرت هستم. بعد از كمي صحبت، اين پيرمرد ادامه داد: زماني كه شما در مسجد و بسيج، مشغول فعاليت فرهنگي بوديد، تهمتي را در جمع به شما زدم. براي همين آمده‌ام كه حلالم كنيد. آن صحنه برايم يادآوري شد. من مشغول فعاليت در مسجد بودم كارهاي فرهنگي بسيج و... اين پيرمرد و چند نفر ديگر در گوشه اي نشسته بود. بعد پشت سر من حرفي زد كه واقعيت نداشت. او به من تهمت بدي زد. او نيت ما را زير سؤال برد. عجيب‌تر اينكه، زماني اين تهمت را به من زد كه من ابتداي حضورم در بسيج بود و نوجوان بودم!! آدم خوبي بود. اما من نامه اعمالم خيلي خالي شده بود. به جوان پشت ميز گفتم: درسته ايشان آدم خوبي است، اما من همينطوري نميگذرم. دست من خالي است. هر چه ميتواني از او بگير. جوان هم رو به من كرد و گفت: اين بنده خدا يك وقف انجام داده كه خيلي با بركت بوده و ثواب زيادي برايش مي‌آيد. او يك حسينيه را در شهرستان شما، خالصانه براي رضاي خدا ساخته كه مردم از آنجا استفاده می‌كنند. اگر بخواهي ثواب كل حسينيه‌اش را از او ميگيرم و در نامه عمل شما مي‌گذارم تا او را ببخشي. با خودم گفتم: «ثواب ساخت يك حسينيه به خاطر يك تهمت؟! خيلي خوبه. » بنده خدا اين پيرمرد، خيلي ناراحت و افسرده شد، اما چاره‌اي نداشت. ثواب يك وقف بزرگ را به خاطر يك تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخي. براي تهمت به يك نوجوان، يك حسينيه را كه بااخلاص وقف كرده بود، داد و رفت! اما تمام حواس من در آن لحظه به اين بود كه وقتي كسي به خاطر تهمت به يك نوجوان، يك چنين خيراتي را از دست می‌دهد، پس ما كه هر روز و هرشب پشت سر ديگران مشغول قضاوت كردن و حرف زدن هستيم چه عاقبتي خواهيم داشت؟! ما كه به راحتي پشت سر مسئولين و دوستان و آشنايان خودمان هرچه می‌خواهيم می‌گوييم... باز جوان پشت ميز به عظمت آبروي مؤمن اشاره كرد. 🎲 ادامه دارد به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
🌷 امام صادق (علیه السلام) : ✍️ روزه دار دو شادى دارد : 1️⃣ يك شادى هنگام گشودن روزه اش. 2️⃣ شادى ديگر هنگام ديدار با پروردگارش. 📚 ميزان الحكمه ، ج6 ، ص394 به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. هر چه که بنویسم، حق مطلب را ادا نمی‌کند. 🔻ایشون یکی از خادمان افتخاری حرم امیرالمومنین علیه‌السلام هستند... به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻گفتم شاید دلتون بخواد صدای شهید بهشتی رو بشنوید من که همیشه از شنیدن این صدا و لحن متین و الهی لذت میبرم. به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻پارسال ماه مبارک رمضان کسانی بودند که الان نیستند... به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️صف های طولانی نماز در نیویورک در ماه مبارک رمضان‼️ نفوذ اسلام در قلب اروپا👌👌 به ما بپیوندید👇 🌱‌⃟🌸๛ @patogh_mazhabia ======🍃🌺🍃======