جوانی موبایلش را که کنار قران گذاشته بود ... یادش رفت با خودش ببره و رفت بیرون از منزل. قرآن سوالی ازموبایل میکنه !
چرا اینجا انداختنت؟
📱موبایل: این اولین بار است که منو فراموش میکنه!
📖قرآن: ولی من که همیشه فراموش میکنه
📱موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم، اونم با من!
📖قرآن: منم همیشه بااون حرف میزنم ولی اون نه گوش میده ونه بامن حرف میزنه
📱موبایل: آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم...
📖قرآن: من هم پیام و بشارتهای دارم و وعده های زیبا دادم ولی فراموشم میکنند!
📱موبایل: از من امواج و مطالب زیادی خارج میشه که ممکنه به عقل انسان ضرر بزنه ولی با این همه ضرر باز هم منو ترک نمیکنه!
📖قرآن: ولی من طبیب روحها و نفسها و جسم "ها هستم با این همه درمان، از من دوری میکنه!
📱موبایل: از کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه!
📖قرآن: من بزرگترین مصدر کیفیت هستم ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه...
دراین بین صدای پا ی جوان امد که " موبایلم یادم رفته "
📱موبایل: با اجازه شما، اومد منو ببره،من که گفتم بدون من نمیتونه زندگی کنه....
📖 "" من هم قیامت به خدایم شکایت میکنم وعرضه میدارم "یارب ان قومی اتخذو هذا القران مهجورا " ای مسلمانان والله قرآن محجور مانده...
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیمروی ابری❤️🍳
#آشپزی
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_چهارم
یک نگاه به این چهار پنج نفری که مثلاً انقلابی بودند، انداختم. انگار پای جوخه اعدام منتظر دستور شلیک بودند همه منتظرند بدانند ادامهی این ماجرای هیجانی و اکشن چیست برای چندمین بار از کوپن صدای بلندم استفاده کردم
- هیچ کس جیکّش در نیاید من حالا حالاها با این دوستانتان کار دارم. بعد رو کردم به نفر اوّل و گفتم خب شما که عینک داری اسمت چیست؟
کمی این پا و اون پا کرد و گفت: احسان
- خب، آقا احسان شما و دوستانت طرفدار انقلاب هستید. درست است؟ یک مقدار گلویش را صاف کرد و گفت بله حاج آقا. دوستانش نیز
همزمان با جواب مثبت احسان سرشان را به علامت تأیید تکان دادند. - جناب آقا احسان گُل شما به عنوان نمایندهی این جمع انقلابی، با دقت گوش کن چند سؤال کلیدی و اساسی از تو دارم که با شور و مشورت رفقای خودت میتوانی پاسخ بدهی شما که دم از انقلاب و نظام میزنید و سنگ این رژیم آخوندی را به سینه میکوبید بگو ببینم این چه آشی است که انقلاب شما برای مردم درست کرده؟ چرا این قدر گرانی است؟ چرا قیمتها روز به روز تصاعدی و آسانسوری بالا میرود؟ مردم از کجا بیاورند ۶۰۰ هزار تومان پول یک کیلو گوشت بدهند؟ ما انقلاب کردیم که مردم توی فلاکت بیفتند؟ این چه نظامی است که نمیتواند به زندگیها سروسامان بدهد؟ این چه مملکتی است که هر روز باید مردهایی که یک لقمه نان سر سفرهی زن و بچه ببرند چون شغل درست و درمانی ندارند، عرق شرم روی پیشانیشان بنشیند؟ چرا چشم و گوش خود را به روی این واقعیتها بستهاید و متعصبانه از این انقلاب دفاع میکنید؟ آیا شما این همه فشاری که به مردم میآید را نمیبینید؟
سکوت کردم و نگاهی به جناح چپ و راست کلاس انداختم. کسی
لام تاکام حرف نمیزد به پرسشهای مسلسل وار خود ادامه دادم.
آقا احسان! خیلی از مردم در این شرایط اقتصادی آشفته و زوار دررفته پوستشان دارد قلفتی کنده میشود دخل خیلیها آمده. چرا این همه جوان بیکار داریم؟ چرا این همه معتاد دارد در کوچه و خیابان، وول میخورد؟ آیا زشت نیست هر موقع تلویزیون را روشن میکنیم خبر اختلاس میشنویم؟ هر دم از این باغ بری میرسد.
چه فرقی کرد با زمان پهلوی؟ جالب این است که دست میکنند توی جیب مردم مثل آب خوردن دزدی میکنند و بعد از مدتی، فلنگ را میبندند و متواری میشوند و به ریش ما میخندند.
با شما هستم آقا احسان! آیا این برای مملکت اسلامی افت ندارد؟ آیا برای انقلابی که از آن پشتیبانی میکنید ننگ و عار نیست که در اداره و سازمانش این همه رشوه و پارتی بازی و رفیق بازی رایج باشد؟ چرا باید به جای ضابطه رابطه بازی در کار باشد؟ مگر مسئولین ما نباید اسلامی باشند؟ پس چرا خانههای مجلل سر به فلک کشیدهی آنچنانی و ماشینهای شیک و مدل بالای میلیاردی دارند؟ سالی چندبار هم که کفش و کلاه میکنند و با خانوادهی محترم تشریف میبرند کانادا برای دَدَر دودور، ولی ما بدبخت بیچارهها باید هشتمان گروی نُهمان باشد به نظرتان آیا جانبداری از چنین نظامی که هوای مردمش را ندارد عاقلانه است؟
این از اوضاع درب و داغون و آشفتهی داخلی. از آن طرف، در سیاست خارجی هم تا آمریکا و کشورهای اروپایی میخواهند با ما یک خُرده گرم بگیرند و روابطمان حسنه شود و اوضاع اقتصادیمان ذرهای جمع و جور شود و رونق بگیرد، یک مشت آدم تندرو و افراطی که فکر میکنند قیم این مردم هستند، ساز مخالف میزنند و مانع میشوند تا با دنیا تعامل داشته باشیم.
همین طور که توی کلاس آرام قدم میزدم آمدم کنار آن چهار-پنج
نفر روی سکوی جلوی تخته ایستادم ...
# کتاب
#دکل
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh
💓 سلام عزیزانم صبحتون پرازموفقیت
🌺اسفند ماه رسید و
💓بهمن ماه هرچه
🌺خوب یا بد تموم شد
💓الهي ماه اسفند براتون
🌺برکت ، سلامتی ، آرامش
💓خوشبختي ، موفقیت
🌺و نگاه خدا رو به همراه داشته باشه
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh