یکی از جالبترین سیستم های سنتی کشاورزی دنیا روش الغوط در وادی سوف کشور الجزایر است. این منطقه در جنوب الجزایر و نزدیک صحرای بزرگ آفریقا قرار دارد و پوشیده از تپه های شنی می باشد اما این اقلیم مانع از کشاورزی نشده است.
الغوط یعنی هرم وارونه است. مردم این منطقه به تجربه دریافته اند که زیر تپه های عظیم رملی لایه هایی از آب زیر زمینی وجود دارد به همین دلیل در دل صحرا و با دست و کمک چهارپایان چاله هایی به عمق ۲۰ تا متر و طول ۶۰ تا ۲۰۰ متر حفر کرده و درونشان نخل کاشته اند.
به این ترتیب در دل صحرا واحه هایی آباد شکل گرفته است. نخل ها در کف این گودال ها کاشته می شوند و از لایه ی سطحی آب زیر زمینی بهره می برند و نیازی به آبیاری ندارند. در کنار نخل درختان دیگری مانند انگور هم کاشته اند اما محصول خرمای این واحه ها شهرت جهانی دارند.
وادی سوف با وجود اینکه یک منطقه ی خشک و صحرایی است تبدیل به بهشت الجزائر شده است و الان نه تنها بیشتر نیاز محصولات غذایی مناطق شمالی تر الجزائر(که آب و خاک مناسب تری دارند) را تامین می کند بلکه صادرات خوبی هم به خارج خصوصا اروپا دارد
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دسر_موزی 😋😍
دو عدد موز
۱۸۰ گرم بیسکویت (یا به مقدار لازم )
۱۰۰ گرم شکر (تقریبا نصف لیوان)
۱۰ گرم وانیل شکری (یه ق چ خ )
۷۰ گرم پودینگ ( تقریبا نصف لیوان )
ا لیتر شیر (تقریبا ۴ لیوان )
اول قالب مورد نظر تون رو خوب چرب کنید و موز رو حلقه کنید بچینید توش و بیسکویت ها رو بچینید رو موزها بعد شکر و وانیل و پودینگ و شیر رو بریزید تو قابلمه و بگذارید رو گاز مرتب هم بزنید تا قوام بیاد بعد بریزید رو بیسکویت ها و روش سلفون بکشید و بگذارید یخچال تا دو ساعت بمونه بعد برگردونید تو ظرف سرو و روش رو با عسل یا کارامل یا هر چیزی که دوست دارین تزیین کنید و نوش جان کنید خیلی راحت و خوشمزه 💜
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایران_قوی
#انتخابات۱۴۰۲
#پیش_به_سوی_قله
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_سوم
برگشتم سمت پردهی ویدئوپروژکتور سمت راست یک قسمت از تختهی کلاس پیدا بود ماژیک را برداشتم و با حوصله و سر صبر نوشتم «بسم الله الرحمن الرحیم از اوّلِ «بای» بسم الله طبق روال همیشگی، در دلم به امام عصر متوسل شدم و از حضرت خواستم آنچه را رضایت دارد بر زبانم جاری کند و بهترین دعاهای خود را شامل حال این بچهها نماید به «میم» رحیم که رسیدم، به ذهنم جرقهای زد برگشتم سمت بچهها و بادی به گلو انداختم و با صدای بلند و شمرده شمرده گفتم: «بسم الله الرحمن الرحيم صوت بلندم نگاهها را متوجه من کرد. سکوت غیر قابل پیش بینیای بر کلاس حاکم شد بهترین موقع برای استفادهی حداکثری از این فضای زودگذر بود سه سوته با همان صدای رسا و محکم و با گره به ابروها گفتم: آقای عزیز ببین چه میگویم آنهایی که مثل من به انقلاب آخوندها انتقاد دارند خیلی سریع از جایشان بلند شوند! بچهها که انتظار شنیدن چنین حرفی را از من نداشتند، گوششان را تیز کردند. میشد از چشمان بهت زدهشان فهمید که هنوز پیام به مغزشان نرسیده یا اگر رسیده چنان محکم اصابت کرده که به سیستم مغزیشان ضربهی ناجوری زده تصمیم گرفتم یک بار دیگر آن پیام را مخابره کنم؛ این سری برای این که بعضیها از خواب بیدار شوند، دستهایم را محکم به هم کوبیدم نمیدانستم اینقدر صدا میدهد طفلکی بچههای ردیف اول از صدای دستانم جا خوردند .گفتم آقا مگر نشنیدی؟ عرض کردم آنهایی که مثل من مانند من و شبیه من منتقد انقلاب آخوندها هستند، قیام کنند. نکند جا زدید؟ نه گونی در کار است و نه آمار دادن مرد باشید و بلند شوید، بایستید!
گویا این حرف آخری من رگ غیرتشان را نشانه گرفت.
از سی نفر بیست و پنج نفرشان آرام آرام سر پا ایستادند صدای پچ پچ به گوش میرسید. مشخص بود ایستادهها بدجور در برزخ هستند. نمیدانستند الان چه اتفاقی قرار است بیفتد دو سه نفر از انتهای کلاس با زیرکی نشستند. صدایم را بردم بالا و گفتم آنهایی که نشستند، بلند شوند. چرا دو دره میکنی؟ یک مرد نباید سست عنصر باشد.
سریع مثل فنر دوباره خبردار ایستادند پیدا بود دل بعضیشان دارد مثل سیر و سرکه میجوشد چند نفرشان واضح بود برای اینکه حق رفاقت را ادا کنند به خاطر دوستانشان ایستاده بودند نفسها در سینه حبس شده بود. هر زمزمهای که گهگداری از گوشه و کنار کلاس به گوش میرسید، با نگاه زیرچشمی من در دم خفه میشد شاید فکر میکردند میخواهم زهر چشم بگیرم یکیشان که قیافهاش در مایههای آرنولد فشرده و کمی سینهاش جلو بود ذرهای جرأت به خودش داد و برای اینکه بگوید لوتی را نباخته گفت: حاج آقا چه کار میخواهید بکنید؟ چشم غرهای رفتم. انگشتم را گذاشتم روی بینی؛ آرام و کشدار گفتم:
هیس!
میدانستم اگر یک نفرشان سکوت را میشکست، بقیه هم مثل بازی دومینو، دست خودشان نبود و مجبور بودند لب بجنبانند. لذا بی درنگ با صدای قوی گفتم خب حالا گوش کن آنهایی که نشستهاند، به سرعت بیرون بیایند و روبه روی تخته بایستند!
چهار پنج نفر بیشتر نبودند. آن بیچارهها هم جاخوردند. باز تکرار کردم با شما بزرگواران هستم سریع تشریف بیاورید بیرون و اینجا بایستید! بالاخره آمدند و کنار هم صف کشیدند. گفتم بقیه سر جایشان بنشینند، من هم بلافاصله رفتم آخر کلاس.
کسی برنگردد همه روبهرو را نگاه کنید! پچ پچ هم ممنوع
#کتاب
#دکل
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh
چقدر وجود انسان های صبور در زندگی با ارزشه
چهره اونها سرشار از آرامشه
میدونن چه موقع لازمه حرف بزنند، چه موقع عمل کنند، و چه موقع سکوت کنند.
روز تون بخیر وشادی
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلفشاننفتلیجه #گلستان
📍اینجا ایران _گلفشان نفتلیجه
دریاچه صورتی ایران در استان گلستان،شهر گمیشان قرار داره،که یجور گلفشانه، و در بعضی از ماههای سال به رنگ صورتیه
༊࿐𖡹❤️𖡹࿐༊
❤️پاتـــــوقِعـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ
@patogheasheghaneh