🌺داستان ازدواج نرجس خاتون مادر امام زمان (عج)
🟢 قسمت ششم:
دومین رویا و مسلمان شدن ملیکا
در شبی از شبها ملیکا دوباره خوابی شیرین میبیند. این بار صدها فرشته در کاخ بودند؛ گویی قرار بود مهمانان ویژهای به قصر بیایند. ناگهان درب باز میشود و مریم مقدس به همراه بانویی دیگر وارد میشوند. او مریم مقدس را میشناسد اما دیگری را نه. حضرت مریم رو به ملیکا میکند و میگوید: که این بانوی بزرگواری که همراه من است مادر همان شخصی است که به عقدش در آمدی. او فاطمه بانوی دو عالم، دختر محمد (ص) است. ملیکا تا این سخن را شنید، خوشحال شد. او در دلش گفت که شکایت پسر را به مادر ببرد شاید که گره ندیدن یار در رویا باز شود. پس بعد از عرض ادب گفت: چرا حسن بن علی به دیدار من نمیآید؟ آیا من را تنها گذاشته است؟ درد هحران سخت است. حضرت فاطمه (س) به ملیکا با مهربانی پاسخ میدهد: این هجران دلیلی دارد و آن مسلمان نبودن توست. پیش از هر چیزی لازم است مسلمان شوی چرا که مسیحیت دچار تحریف شده است و به سبب همین تحریف است که تو خدا را پدر عیسی مسیح میپنداری در حالی که چنین نیست؛ خدا آفریدگار و پروردگار تمامی عالم هستی از جمله عیسی علیه السلام است. او یگانهای است که مانند ندارد، او فرزندی ندارد و فرزند کسی نیست. با مسلمان شدن تو مسیح نیز از تو راضی میشود؛ آیا مسلمان میشوی؟ ملیکا موافقت کرد. پس حضرت فاطمه (س) از او خواست تا شهادتین را پشت سر او تکرار کند، ملیکا شهادتین را گفت و مسلمان شد.
ملیکا از خواب بیدار شد؛ آرامشی بر قلب او سرازیر شده بود؛ او متعجب و شگفت زده از این امر بود که به چه دلیل خدا او را انتخاب کرده است، پس به سجده افتاد و خدا را سپاس گفت.
از آن شب به بعد هر شب در رویا حسن به علی را میدید. او متوجه شد همسرش امام اوست. او فهمید که امام برگزیده خدا و وصی او در عصری است که پیامبر نیست و با مقام و جایگاه او آشنا شد.
#امام_زمان
#داستان_نرجس_خاتون
#قسمت_ششم
ᘜ⋆⃟݊🥀•✿❅⊰━━━•─
@patoghedokhtarane