eitaa logo
پالونیا
140 دنبال‌کننده
279 عکس
38 ویدیو
6 فایل
پالونیا جایی ست که من در آن بلندبلند فکر می‌کنم اگر کاری حرفی سخنی @mariara
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام منتظر یه خبرم میشه برام دعا کنید زودتر اتفاق بیفته؟ 🙏
دعای کمیل دکتر علی فانی https://www.aparat.com/v/n355cfi به یاد تمام رفتگان، علی الخصوص دوست عزیزمان، خانم میثاق رحمانی
بسم الله الرحمن الرحیم اسمش را گذاشتیم «عباس»، «عباس جوان». آدم‌ها به امید زنده‌اند، امید ما هم این شد که زیر سایه «عباس کربلا» نفس بکشد، زندگی کند و عاقبت به خیر بشود، ان‌شاءالله. شما هم از خدا برایش بخواهید: «همتش بدرقه راه کن ای طائر قدس / که دراز است ره مقصد او نو سفر است». . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
چه مبارک خبری ست 🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉
هدایت شده از حرفیخته
سال‌هاست گاراژ خانه را پر کرده از روغن و رب و برنج. می‌رود نفس به نفس ضعفا می‌نشیند و وقتی از نان خشک سفره‌شان برایمان می‌گوید، تا یقه لباسش از اشک تر می‌شود و تب می‌کند. از کل محل و فامیل صدقه جمع می‌کند (با اجازه از مرجع) و نان خودش را هم می‌گذارد توی سفره فقرا. حالا او که خودش مرجع و پناه ماست، به منِ ناتوان رو انداخته که: "توروخدا تو این همه آدم می‌شناسی، تو گروه دوستا و همکارات، اعلام کن. امسال این بنده‌خداها مثل هر سال چشمشون به یه فال گوشتیه که عید قربون بیان ببرن؛ ولی پول قربونی نداریم. ببینم می‌تونی یه پولی جمع کنی شرمنده‌شون نشم." حالا من بی‌آبرو واسطه‌ام تا خیر و برکت از شما بگیرم و بدهم دست او تا یک فال گوشتش کند و وقتی زنگ خانه‌اش را زدند، با شوق در را به رویشان باز کند. - رفقا ببینیم می‌تونیم یه پولی جمع کنیم شرمنده‌شون نشیم! حتما هر کدوممون شده ۵۰ تومن، حتی ۱۰ تومن می‌تونیم شریک شیم. خیر ببینید. هزاران برابر خدا براتون جبران کنه.
6037991493446565
روی شماره بزنید کپی می‌شه. بانک ملی/ آزاده رباط‌جزی
غبارقلبم را با دستان پرمهرتان گرفتید. ممنونم که دعوتم کردید، ممنونم که نخواستید شب عیدی تنها بمانم. استخوانم سبک شد. 😊 @paulowni
آن‌کس که راهپوی حریم کریم شد ازجان غلام حضرت عبدالعظیم شد دارای حرمت است به چشم جهانیان آنکس که زائر حرم این کریم شد 🥀🥀🥀 @paulowni
هدایت شده از حرفیخته
این آخرین پیام امروز بانک ملی است. راستش فکرش را هم نمی‌کردم هر دقیقه صدای دینگ‌دینگ پیامک بیاید و این رقم درشت جمع شود. واریزی از ۱۰ هزار تومان تا ۱/۵ میلیون تومان بود. دست تک‌تکتان را می‌بوسم. با هر پیامک واریز، اشک در چشمم جمع می‌شد و برای عاقبت‌به‌خیری و خوشبختی دنیا و آخرت تک‌تکتان صلوات می‌فرستادم. خیر دنیا و آخرت نصیبتان. به همت شما، دو گوسفند قربانی و بین خانواده‌های بسیار نیازمند توزیع خواهد شد ان‌شاءالله.
انتخابات عموجانمان هشتادو سه ساله است. اما نه از آن هشتادو سه ساله ها که در ذهنتان است. هشتادوسه ساله ای که معلم بوده. علاوه بر فارسی به دوزبان مسلط است و زبان بعدی راهم در حال یادگیری ست. در فرنگ درس خوانده و دوردنیا را با خودرو سفرکرده.تاریخ را موبه مو حفظ است و انقدر معلومات عمومی دارد که بیسوادی کمترین حسی‌ست که در کنارش تجربه می‌کنم. پریشب در جایی باهم قرار دیدار گذاشتیم و به قول خودش این وقت را غنیمت دانستیم. یکساعت مانده به شروع مناظرات لیستش را از جیبش درآورد و گفت عموجان تمام مناظره ها را یاداشت کرده‌ام و باید به قرار برسم. با تعجب به لیستش نگاه کردم. انقدر ریزبه مناظرات و افراد توجه کرده بود که ازخودم به خاطر ناآگاهی نسبت به مسائل مهم کشورو ندانستن تاریخ عمیقمان شرمنده شدم. برای رفع حس خجالتم، امشب ساعت گذاشتم تا مناظره را ببینم. راستش همین حالا هم از حرف زدنشان کلافه شده ام اما گریزی نیست. جان کلام اینکه میخواهم اینبار به عموجان اقتدا کنم و به هرفردی که بگوید رای بدهم. @paulowni
هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست عنایت فرمایید برای عزیز درگذشته ی ما فاتحه ای قرائت فرمایید. 🙏🏻 @paulowni
هدایت شده از گاه گدار
کلاس‌های ترم بهارم امروز و این‌جا تمام شد. من توی ماشین بودن را دوست دارم. گاهی وقت‌ها از خانه یا دفتر کارم می‌زنم بیرون و کلاسم را توی ماشین برگزار می‌کنم. هر بار می‌روم یک گوشه از شهر. این بار آمدم توی یکی از خیابان‌های زیبای قم که سبز و آرام و پر سایه است. کلاسم با بچه‌های دوره حرفه‌ای نویسندگی بود و باید دو داستان از تمرین‌هایشان را نقد می‌کردم. من بعد از کلاس خودم را مهمان کردم به دوری در شهر زدن و یک بستنی در عصر داغ آخر بهار قم خوردن. سال‌هاست بخشی از کارم همین است، معلم هستم و نوشتن را به آدم‌ها یاد می‌دهم. چیزی تقریبا نزدیک به ۱۷ سال است که مشغول این کارم. حالا که این دوره تمام شده، یکی دو هفته فرصت دارم، قد راست کنم، به ذهنم استراحت بدهم، دنبال ایده‌های کوچک اما تازه بگردم و بعد دوباره خودم را غرق کنم در کلاس‌های بعدی. ترم تابستان همین بغل است، خیلی زود وقت سلام کردن به دوستان جدید و قدیم در دوره تابستانی می‌رسد. بچه‌های دوره حرفه‌ای که امروز کلاس‌شان تمام شد، توی تابستان راهی باشگاه نویسندگی مدرسه مبنا می‌شوند. جایی در کنار انبوهی از آدم‌های به درد بخور و خوش قلم و با انگیزه که قرار است با هم خون ادبیات متعهد را توی رگ‌های این کشور تازه کنند. من معلم بودن را دوست دارم، معلم آدم‌های خوب بودن را بیشتر دوست دارم. شاید راز ماندگاری من در همه این سال‌ها سر کلاس‌های نویسندگی همین باشد، خدا آدم‌های خوبی را سر راهم قرار داده. . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
چه خوب که معلم شدید چه خوب که معلم ما شدید 🌱🥰
سوگی برای بهنام پریشب دستم را که روی شانه اش گذاشتم و تسلیت گفتم.شانه‌هایش جمع شده بود.تمام صورتش اشک بود. مرگ به موازات زندگیست و ساده ایم اگر فکر کنیم سراغ ما نخواهد آمد و ساده تر اینکه، باخودمان بگوییم: من جوانم و خب بیماری هم ندارم و هزارعامل دیگر که فکر کنیم شاید مرگ دیرتر به سراغمان خواهد آمد. اما دریغ. بهنام برایم خدایگان خنده و شوخیست. طوری که وقتی از تمام دنیا دلم میگیرد زنگ میزنم تا باهم حرف بزنیم و حالم تغییر کند. اما حالا هیچ کاری هیچ کاری نتوانستم برایش انجام دهم. وقتی حرف میزد و مدام صورتش را پاک می‌کرد وقتی روی مبل مچاله شده بود و هق میزد. وقتی میگفت من پسرش بودم نه خواهرزاده اش.وقتی خوبیهای خاله‌اش را هزارباره برایم به صف کرد. وقتی گفت رفتم و توی سردخانه دیدمش و نفسهایش بریده بریده می‌شد. دلم میخواست خدا نیرویی میداد تا خاله‌اش را که به اندازه‌ی دنیا دوستش دارد، برایش برگردانم تا دوباره حرف بزند و بخندد. غمی غبارگونه گوشه‌ی قلبم ازدیروز لانه کرده و هزارباردست بر پشت دستم زده ام که ای به چه مینازی وقتی حتی نمیتوانی برای اینکه رفیقت دوباره بخندد کاری کنی. بهنام عزیزم، دایی خوش اخلاق محیا، غمت غم ماست، روحش قرین آرامش و راهش پرنور @paulowni
خدایا امروز آخرین روز دوره بود. این ذره خدمت‌ها رو به لطف بی‌نهایتت از ما قبول کن. سایه استاد و استادیارهای عزیز رو بر سر ما مستدام بدار. بهترین و رزق و برکتت را نصیبشان کن. خیرشان را مدام و رضوان و مهربانیت را بر سرشان مستدام کن. به حق این پنج تن نورانی سلامتی و عافیت به همه ما به خصوص خانم آرایش و خانم جوان‌بخت عنایت فرما. آنی و کمتر از آنی ما را از اهل بیت علیهم السلام دور نکن. راه و مشکلات مسیر ما را به حق حضرت سیدالشهدا علیه السلام سهل و آسان گردان. موفقیت و به قله رسیدن را روزی همه مبنایی‌ها قرار بده. و در آخر در رفتار و نیت و گفتارمان اخلاص را بیش از پیش کن و عاقبت همه ما را ختم به خیر کن. آمین رب العالمین
اصلا دعا کردن خودش هنر است. خدایا امروزآخرین روز دوره بود، به کرمت ازما قبول کن و کم مارا به کرم مرتضی علی ببخش 🥺
سمت چپ تصویر عکس مارا ببینید 😅😂 خیلی دوستش دارم خیلی @paulowni
بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سرآید... - حافظ | @paulowni
Mohammad-Reza Shajarian - Harime Khalwat 128.mp3
995.3K
✨ به حريم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانيم… @paulowni
مادرم قسم راستش به جدم امام حسن است. بله ما مفتخریم به فرزند سادات بودن. میتراسادات مادر من است عید غدیر برهمگی مبارک 🌺 @paulowni
گلی تو به کی رای میدی؟ _فرمانده، فرمانده چرا اونوقت؟ _استادم گفته بدون تجربه زیسته چیزی رو کاغذ نیارید😉
دورهمی و رونمایی مجلهٔ مدام مدام یک: کتاب با حضور به صرف داستان موسیقی یک‌شنبه دهم تیرماه شهرکتاب مرکزی ساعت ۵ تا ۷ عصر مشتاق دیدار همهٔ شما هستیم و دیدهٔ ما، میزبان قدم‌های شماست. منتظرتان هستیم ❤️✌️ مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine
طبیعیه هر خبری از مدام میاد قلبم تند میزنه؟ از سه روز پیش پشت سرهم میرم شهر کتاب سر میزنم. نکنه جا کم بیاد؟ آخه ما بیشماریم. خلاصه تا یکشنبه از ذوق نمیرم خوبه🥺
چندیست از تو غافلم ای زندگی ببخش! چنگی به دل نمیزنی این روزها تو هم. - فاضل نظری @paulowni