این روزها زیاد بغض میکنم
از هر حال خوبی
از هرکار خوبی
از هر پیام خوبی
از هر آدم متعهدی
این روزها آخرین قطره های اشک را جمع میکنم.
برای حرفه ایهای پنجم
#دبیرانه
#سربستهومرموز
#گروهچهارنهگروهسوم
#🥺
@paulowni
#دبیرانه
#مریمنوشت
#تشکرنامه
تصمیمم را گرفته بودم. دیگرپای ماندنم سست بود. درروزهای سردرگمی و چه کنم، با مبنا آشنا شدم. آمدم نوشتن را یادبگیرم تابروم سراغ کاری که دوست داشتم.
چه آمدنی و چه مبارک سحری
راستش حتی دقیق نمیدانم کی آمدم.شاید حس مشترک تمام مبناییها.
مبنا مارا از خود میکند یا شاید ما خودمان را در مبنا بهتر میبینیم که حیران این دیدن میشویم و یادمان میرود.
تمام روزهای بودنم یک طرف و دورهی حرفهای طرف دیگر.
چقدر معرفی خلاقانه ایدهی بکریست.حالا که روی مبل نشستهام و اطرافم پراز بادکنک برای آماده سازی تولد دخترم است، خودم را مرور میکنم.
آدمی باید هرسال خودش را خلاقانه معرفی کند تا بداند کجا بوده و چه شده.
همان زمان که برگه به دست از پلهها بالا وپایین میرفتم.جرقههای مختلف در ذهنم خاموش و روشن میشد. کوهی پراز مواد مذاب بودم و خالی کردنش حتی خودم را میسوزاند.
روزی که میرفتم آخرین مُهر را برگزارشم بزنند. فکری به ذهنم رسید و صدایی برای برادرم فرستادم.
روزهای بعد آن ساعتها تلفنی به مشورت گذشت. تمام ایدههامان شد هم نویس.
چقدر نق زدیم تا ایدهها چکش کاری و پخته شد. خدا میداند که استادو استادیارها چقدر صبوری کردند تا هم نویسمان حرفهای شد.
شدیم پنج تن.
هرکدام فکرهایمان را گذاشتیم وسط. تا امروز که دوره شکل درستی پیدا کرده.
حالا همان چهارتن، پارهی تنم شدهاند.
من روزهای پرکار و پرفشار روانی زیاد داشتهام.در مدرسه مبنا هم روزهای پرکار داشته ام اما اینجا حکایت چایگرم است زمانی که در دل سرما ایستادهای.
خیلی کلیداسراریست اگر بگویم برای اتفاقات خوب دوره و حال شما و خودمان حدیث کسا میخواندیم و با توسل یک به یک گره ها را باز میکردیم.
رزق برای من معانی مختلفی دارد. مهمترینش بودن در مکان و میان آدمهای بخشنده است. خداوند گاهی دایرهای دورمان میکشد تا ازما حفاظت کند.
بودن در مبنا رزق سیوشش سالگیم بود که به امید خدا تا دههها ادامه پیدا کند.
مسیرم را که چک میکنم. هرجایی بودم چه داوطلبانه چه از سر خدمتی که بابتش حقوق گرفته ام رزقِ روزهایم بوده.
دوست دارم رزق همگی شما بشود تا لذتش کامتان را شیرین کند.
من به خدایی که قطعا مسیر بعدی را به خوبی برایم آماده کرده ایمان دارم.
رزق کلمهی سادهای نیست و فقط خدا میداند که چه عواملی در طبیعت دست به دست هم میدهند تا رزق به ما برسد.
این آخرین ترمیست که در حرفهای هستم و شما آخرین هنرجوهایی که من را به عنوان دبیر دارید.
استدعا دارم ابتدا حلالم کنید و بدانید هرکاری انجام شده قطعا به خاطر استقلال و درجهی یک بودن شما در میان نویسندگان کشور است.
و بعد التماس دعا برای فردی که طوری به دعا معتقد است که اگر روزی کسی دعایش نکند قطعا بدترین روز عمرش است.
و بعدتر مراقب خودتان و مبنا باشید.
رزقتان افزون
پ ن:از استاد جوان بزرگوار بخاطر پدربودنش برای ما
ازخانم زهرا عطارزاده بهخاطر مهربانی بیدریغش در حق من و ما، نظم و حمایتش
از خانم آزاده رباط جزی بخاطر دل نازکش، نظمش، جدیتش
از مارال جوانبخت به خاطر مادربودنش،شیرازی بودنش،رفیق بودنش،منطقی بودنش
و از حسام محمودی بخاطر لطفش، لطفش و لطفش و لطفش تا بی نهایت و دعاهایش در حق من
بسیار بسیار ممنونم. نمیدانم کجا کاری کردم که لایق این مهر شده ام اما خدا برایم سنگ تمام گذاشته
و اول و آخر سپاسگزار لطف او و رفیق روزهایم امام رئوف هستم.
@paulowni