eitaa logo
پاورقی
474 دنبال‌کننده
231 عکس
54 ویدیو
31 فایل
پاورقی حاوی یادداشت‌‌ها و نکات مهم آموزشی و پژوهشی در عرصه‌ی سیاستگذاری پژوهشی، مهارت‌های پژوهشی، مباحث اخلاقی فرهنگی و اجتماعی، اولویت‌های پژوهشی، معرفی کتب فاخر دینی، فلسفی و اخلاقی ▫️برای ارتباط با مدیر به شناسه زیر مراجعه کنید: ✅ @sadramah
مشاهده در ایتا
دانلود
📝محمد صدرا مازنی 💠احساس انسانی و ادراک زیبایی(۱) 🔻۱. از دسته‌بندی یونگی انسان در تیپ‌های مختلف شخصیتی که از دو منش اساسی درونگرا و برونگرا منشعب می‌شود که بگذریم، می‌توان گونه‌بندی‌های دیگری از انسان را پیشنهاد داد. من نه از دریچه نگاه یک روانشناس که از نظر یک انسان معمولی که مطالعات روانشناسی تخصصی ندارد؛ دوجنس از نوع انسانی را می‌شناسم که برای مخاطب دور نیست؛ یکی در دسته‌ی آدم‌های سطحی و دیگری در زمره‌ی انسان‌های عمیق و فکور جای می‌گیرند. به طور کلی ابزار معرفتی هردو دسته یکسان است. هر دو دسته از حیث فیزیولوژیکی دارای چشم و گوش و عقل و سایر ابزار معرفتی هستند. با این همه کنش‌های درونی و بیرونی هردو گروه از سطح و عمق یکسانی برخوردار نیست. آدم‌های فکور و عمیق چیزهایی را می‌بینند که انسان‌های سطحی به آن توجه نمی‌کنند؛ نه اینکه در میدان دید آنها قرار نداشته باشد. بلکه چشم می‌بیند؛ اما ذهن آن را به بوته تحلیل و دقت فلسفی نمی‌برد. به تعبیری دیگر مشاهده می شود اما مکاشفه نه! بعضی از کارها هم اساساً در معرض نگاه آنها نیست. نمی توان رسالتی را به آنها واگزار کرد. یا پستهای مدیریتی را؛ کار را نفله می کنند. نگرش روبنایی، ظاهری و کار سطحی همراه با نتایج کم‌اهمیت و بی‌محتوا شاخصه‌ی این افراد است. من آنها را به بی‌تعهدی متهم نمی‌کنم. جنس‌شان اینگونه است و البته قابل اصلاح. دسته‌ی دیگر اما انسان‌هایی عمیق و دقیق‌اند که همه چیز را لطیف و ظریف می‌بینند. عمیق تحلیل می‌کنند و نتایج بررسی آنها مطمئن است. همه‌ی کارهای این افراد نیز لزوماً بی‌نقص نیست. بلکه با منظومه‌‌ی فکری هدفمند و تحلیل روشمند ضریب خطای‌شان را کم می‌کنند. آن‌ها یادگرفتند که انرژی‌ خویش را در مسیر معینی متمرکز کنند از این‌رو نتایج فوق‌العاده‌ای نیز می‌گیرند.‌ 🔻دنیا به آدم‌های عمیق و دقیق نیازمند است. آدم‌های سطحی به زمین خسارت زدند. هرجا هم که انسانهای عمیق خطا کردند، آنجا به رنگ آدمهای سطحی درآمدند. فریب شلختگی موسمی فرایند استدلالشان را خوردند. یعنی در لحظه سطحی نگر شدند و تصمیم ناشیانه گرفتند! 🔻معاشرت با انسانهای عمیق، جنس زندگی را بامعناتر می‌کند. به تدریج نگرشتان به محیط اطراف دقیق تر می شود و نُرم لذت زندگی بالاتر می رود. اگر تحول و اصلاح امور برای شما مهم باشد، از مسیر کمک به اندیشه‌ورزی این دسته عملی می‌شود. 🔻۲. در اندیشه بودم که آیا می‌توان از آدم‌های سطحی نیر درسی آموخت؟ چیزی دستگیرم نشد! ابتدا گفتم آدمهای سطحی نگر بدیها را زود فراموش می کنند. از مقابل همه چیز به سادگی می گذرند و زندگی را سخت نمی گیرند؛ اما دیدم اینها نمی‌تواند مشخصه‌ی یک نگرش سطحی‌ به زندگی باشد. اتفاقاً این مؤلفه‌ها برخاسته از روح بلند است. هرگاه روح اوج بگیرد، اهمیت ظواهر زندگی کم می‌شود. نیز گفتم انسانهای عمیق گاهی به وسواس کشیده می‌شوند و این نقطه‌ی ضعف آنها است. باز برخودم لرزیدم که این اتهام گزافی است. اگر عمیق باشیم به تله‌ی وسواس نخواهیم افتاد و اگر وسواس‌گونه عمل کنیم عمیق نیستیم. هرگاه به وسواس کشیده شدیم از زندگی اصیل دور ماندیم. ادامه دارد. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠احساس انسانی و ادراک زیبایی(۲) 🔻ایراد عمده سطحی‌نگرها لذت نبردن از زیبایی‌های زندگی و یا پایین بودن کیفیت لذت آنها است! محدوده‌ی شگفتی‌هایشان کم است و در انبوه زیبایی، آنها را نمی‌بینند. مانند آن کسی که در وسط جنگل به درختها چشم دوخته بود و به مطایبه گفت: ازدحام درختان مرا از درک حضور جنگل محروم کرده است. عجبا من در میان درختانم؛ اما جنگل را گم کرده‌ام! آنها در انبوهی از زیبایی‌های زندگی چیزی برای لذت نمی‌یابند. در میان درختان به جستجوی جنگل نشسته‌اند! 🔻مشخصه‌ این دسته عادت کردن به همه چیز است. عادت کردن و بی تفاوت شدن. بی‌تفاوتی زیبایی‌های زندگی‌ را نیز محدود می‌کند. روزمره گی ویژگی آنها است. همه چیز خیلی زود خسته کننده و کسل کننده می‌شود. 🔻برای انسان سطحی دیدن منظره‌ای زیبا، درختی با شاخه‌هایی که از لابلای آن تلاء لوء نور خورشید سوسو می‌زند؛ یا شکوفه‌ای به انتظار شکفتن است و پروانه‌ای ظرافت بالهایش را به رخ می کشد، بی معنا است. 🔻اما اگر عمیق باشی با نگاه به تنه‌ درختی، یا نگریستن به رنگ تیره‌ی بنایی کهن، یا شنیدن توصیفی درباره ی کاروان سرایی متروکه در جاده ای قدیمی که اینک آغل گوسفندان چوپان ده شده است، به تاریخی دوردست پرتاب می‌شوی. با مردمانش زندگی می‌کنی؛ افکار آنها را تداعی می‌کنی، خویش را در میان آنها می‌بینی و برای امروزت توشه بر می‌داری. 🔻عجایب هفتگانه اگر هفتادگانه و هفتصدگانه شود برای آدمهای سطحی فرقی ندارد. یک بار دیدن کافی است. کل اهرام سه گانه را با یک ساعت گشت و گذار به اتمام می رسانند. به جای تفکر در تاریخش در پیِ دکه‌ی تنقلات می‌گردند. و نگاهی به تیغ آفتاب که وقت ناهار است! به زیارت کعبه می روند؛ سر از بازارهای مکه و مدینه در می آورند. 🔻اما انسان عمیق با دیدن اهرام سه گانه‌ی مصر، دیوار چین و عجایب دیگر ردی از ستم را به ما نشان می‌دهد؛ فرعون را و بردگانی که زیر بار استثمار فرعونیان جان باختند، تا چنین بناهایی ساخته شود. در لابلای سنگهای سخت اهرام سه گانه و میان دیوار چین خویشاوندان روح خویش را جستجو می‌کند و عظمت نوع انسان و رنج بشر را در ساخت بناهای اینچنین به ما یادآور می‌شود. 🔻به مناسبتی سخنرانی مرحوم علی شریعتی را خواندم. او از تجربه‌اش در سفر به دنیا می‌گوید و از مسافرتی که به دیار فراعنه داشت. در این سخنرانی که سال‌های زیادی از زمان انتشار آن می‌گذرد، در ضمن نامه‌ای نمادین به برده‌ای که ۵هزار سال قبل در زیر تخته‌سنگهای متروکِ اطرافِ اهرام سه گانه آرمیده است؛ تاریخ را مرور و به او گزارش می‌کند. او از رنج‌ها و ستمهایی که در این پنج هزار سال بر انسان رفت می‌گوید. و در پایان شب نامیدی، ناگهان پیامبر رحمت و امام عدالت را می بیند. 🔻اگر عمق اندیشه‌ورزی و هوش شریعتی و اشراف او به تاریخ و تمدن و جامعه شناسی نباشد، چگونه می‌توانیم عظمت این بنا را از دریچه بزرگی کار و هنر بردگان و نه فرعونیان احساس کنیم و چگونه می‌توانیم تاریخی را با نگرشی دردمندانه و همراه با مسئولیت اجتماعی مرور کنیم و آن را از کاغذ نوشته‌ی شریعتی بر لوح دلمان بنویسیم و آنگاه به آینده منتقل کنیم؟ هنر امثال شریعتی و پیش از او و بیش از او هنر امام خمینی این است که ما را از بی‌تفاوتی که به منزله بی مسئولیتی است نجات می بخشند تا با بی‌مسئولیتی ما برای ذراندوزی سرمایه‌داری و زورمداری قدرت‌‌ها حیاط خلوت شکل نگیرد. 🔻انسان‌های عمیق گاهی به چیزهایی نگاه می‌کنند که متروک اند. دیده نمی‌شوند. پیش پا افتاده ‌اند و کمتر مطرح‌اند. شریعتی به تجربه آموخته است که همه جا_در کتاب‌ها، آدمها و مانند اینها_ به دنبال «گمشده‌ها» باشد؛ چه، بیشتر ارزش‌ها را در چیزهایی یافته‌ است که کمتر مطرح است، زیرا ارزش‌ها را یا «کتمان» می‌کند و یا اگر نتوانستند، «بدنام»! ادامه دارد. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠احساس انسانی و ادراک زیبایی(۳) 🔻اگر تاکنون با فیلسوفی معاشرت نداشته اید، پیشنهاد می کنم به آن فکر کنید. تصمیم بگیرید برای مدتی با آنها زندگی کنید. لازم نیست با یکی از آنها هم خانه شوید. یا به گردش بروید. کافی است از دریچه ی مطالعه ی آثار و افکارشان با سبک زندگی آنها آشنا شوید. احتمالا نگرش شما به زندگی دستخوش تغییر می شود. کار فیلسوف همین است که زندگی را از یک نواختی خارج کند. فلسفه اگر نتواند زندگی معمولی ما را دیگرگون کند و به آن معنا بخشد، فلسفه نیست. بدل است. 🔻فلسفه ی اصیل هنر است و هنرمند فیلسوف. هرگاه یک تابلوی نقاشی نتوانست بیننده ای را به فکر فرو برد، آتش بر نهادش زند و احساسش را بر انگیزاند، یک جای کار عیب دارد. یا بیننده سطحی نگر است و بی تفاوت و یا نقاش هنرمند نیست. هنر آن است که پیام داشته باشد و پیام خوب آن است که با هنرمندی و بلاغت به مخاطب منتقل شود. با تصادف و پاشیدن رنگ بر بوم اتفاقی نمی افتد؛ هنر محصول اتفاق نیست. پدیده ای منظم است که از اندیشه و احساس انسانی تراویده است. حتی اگر آن تابلو با بالاترین قیمت به فروش برسد. اگر بیننده پول اضافه برای خرید نداشته باشد، احتمالا فریفته ی فیلسوف نمایی بیچاره تر از خود شده است. اما یک تابلوی نقاشی زیبا، از هنرمندی اصیل و صاحب فکر می تواند اندیشمندان بسیاری را در قرن‌های متمادی به خویش بخواند. 🔻اگر فکر خلاق نباشد، صفحاتی (هرچند کوتاه) ولی به غایت عمیق شکل نمی گیرد. برخی از دانشمندان بزرگ، خویش را وامدار کوتاه نوشتی از دانشمندی دیگر می دانند. داوینچی با مونالیزا پیامی به تاریخ منتقل می کند. و نقاشان بعد از او تاثیر می پذیرند. خواجه نصیر با تجرید الاعتقادات علامه حلی بزرگ را بر می نگیزاند تا بر آن شرح بنویسد. مساله گتیه در مقوله‌ی شناخت و معرفت، فیلسوفان بعدی را متواضعانه به جستجوی تحلیلش می نشاند. حاشیه و تعلیقه در سابقه ی حوزه های علمیه نتیجه ی عظمت یک اثر بزرگ فقهی و فلسفی در سنت پژوهشی علمای سلف می شود. این موارد و مانند آنها تولید اندیشه‌ورزی و عمق‌اندیشی دانشمندانی دقیق و هنرمندانی ظریف است، نه نتیجه ی سطحی نگری، بیهودگی و احیانا ابتذال و لودگی. 🔻اگر ذوق هنری داشته باشیم انتخاب هایمان برای سرگرمی نیز با تفکر آمیخته است. مراجعه به کتاب فروشی و کتابخانه های شهرمان را بر پرسه زدن در اغذیه فروشی ها ترجیح می دهیم. آدرس اماکن فرهنگی شهرمان را بلدیم. من گاهی به نگارستان اشراق می‌روم. در شهر مقدس قم. واقع در خیابان صفائیه. به تدبیر عزیزانمان در دفتر تبلیغات اسلامی راه اندازی شده است. آنجا می توان برای خویش ضیافتی دست و پا کرد. هنرِ دست نقاشان را روی بوم نقاشی و کرشمه‌ی نستعلیق خوشنویسان را که من بسیار دوستش می‌دارم، می‌توان دید. از تصویربرداری زیبای عکاسان هنرمند لذت برد و با نوشتن بر دفتر یادبود اندکی از ادای دین خویش را به هنرمند ادا کرد و احساس خویش را به صفحات کاغد سپرد. 🔻اما چرا هزینه می‌کنیم و به تماشای تابلوی نقاشی می‌نشینیم و یا برای دیدن تجربه‌های عکاسی یک عکاس هنرمند به نمایشگاه می رویم؟ یا وقت می گذاریم برای دیدن یک فیلم سینمایی یا تماشای یک سریال تلویزیونی خوب؟ من روح پاک هنر و میل به فلسفه و ظرافت دقیق شدن را در این کار می بینم. اگر این احساس انسانی در ما نباشد، هنر دوست نمی شویم. زیبا پسندی ما نتیجه میل انسانی ما است و میل انسانی ما ذات فلسفی دارد. 🔻به صورت تصادفی به تجربه های یک عکاس برخورد کردم. نمی شناسمش. از عکاسی هم چیزی نمی دانم. نامش در سایت اینترنتی مارک هیرش ثبت شده بود. او در سال2012 در یک سانحه رانندگی دچار آسیب‌های جدی شد. وضعیت جسمی‌اش او را به خانه نشینی و استراحت به مدت سه ماه وادار کرد. با حداقل تحرک. 🔻او از این واقعه به تجربه احساسی‌ و فیزیکی بسیار بد یاد می کند. دوستی به او پیشنهاد کرد تلاش کند با دوربین گوشی اش عکس‌های حرفه‌ای بگیرد. روبروی پنجره خانه اش درختی چشم نواز دیده می شد. دو عکس از آن در فیسبوک گذاشت. دوستش دوباره به سراغش آمد، به او پیشنهاد کرد تا هر روزه به مدت یک سال عکسی از آن درخت بگیرد. هیرش از توانایی های تکنیکی و خلاقانه اش استفاده کرد و عکس های زیادی از زاویه های متفاوت در شرایط مختلف از درخت گرفت. نتیجه نهایی تلاش او «آن درخت» نام گذاری شده که به صورت کتاب و تقویم به انتشار رسید. هیرش از این هوش مشورت پذیری برخوردار بود. آن را جدی گرفت. دقت نظر رفیق شفیق او را به یک هنرمند قابل تحسین ارتقا داد. اما نمونه ای دیگر سراغ دارم که عضوی از بدنش آسیب دید؛ خود را باخت. زندگی را بر خود و خانواده حرام کرد. هرگز مشورت نپذیرفت. او اینک حال و روز خوبی ندارد. ادامه دارد. @masaelepazuheshi