eitaa logo
پاورقی
466 دنبال‌کننده
256 عکس
62 ویدیو
36 فایل
پاورقی حاوی یادداشت‌‌ها و نکات مهم آموزشی و پژوهشی در عرصه‌ی سیاستگذاری پژوهشی، مهارت‌های پژوهشی، مباحث اخلاقی فرهنگی و اجتماعی، اولویت‌های پژوهشی، معرفی کتب فاخر دینی، فلسفی و اخلاقی ▫️برای ارتباط با مدیر به شناسه زیر مراجعه کنید: ✅ @sadramah
مشاهده در ایتا
دانلود
📝محمد صدرا مازنی 💠استعدادهای حقیر 🔹️سامرست موآم به رمان لبه تیغ معروف است. چندسال قبل خواندمش؛ اما چندان آن را متفاوت ندیدم. در چنین مواقعی که برداشتم با ارزیابی صاحب نظران متفاوت است، توپ در زمین خودم می ماند و خواندن دوباره اش را برای فهم بیشتر به انتظار می نشینم. کتاب دیگری دارد که به شهرت لبه تیغ نیست، اما به گفته اهل ادب کتاب خوب و خواندنی است. من فعلا نمی توانم درباره اش نظر دهم. در صفحات نخستین این کتاب می نویسد: 《برای حکومت کردن بر یک ملت، هوش و درایت فراوانی لازم نیست.》 بعد ادامه می دهد: 《از آن زمان [که با بعضی از سیاستمداران انگلیسی معاشرت داشتم] به بعد من در کشورهای مختلف به سیاستمداران بسیار برخورده ام که دارای مقامات عالی بوده اند و من همواره از عادی بودن مغز آنان دچار شگفتی شده ام. به چشم من اینان در زمینه ی امور جاری زندگی، اشخاص آگاهی نیستند و هیچ گونه ظرافت ادراک و قوه تخیلی ندارند. زمانی میل داشتم تصور کنم که اینان موقعیت برجسته شان را مدیون قدرت نطق و بیان خود هستند چه در یک جامعه دموکراتیک رسیدن به حکومت ممکن نیست مگر آنکه شخص بتواند شنوندگانی برای خود پیدا کند، و همچنان که می دانید قدرت بیان همیشه هم با قدرت تفکر همراه نیست.》 به گمانم قدرت بیان گاهی با قدرت تفکر همراه است؛ اما همیشه با کارآمدی توام نیست. فراوان می شناسم اشخاصی که خوب حرف می زنند؛ اما عملکرد قابل دفاعی ندارند؛ به عمل کار بر آید به سخن دانی نیست. و گاهی اشخاصی را به تجربه دیده ام که اگرچه هنرخاصی در کارکردشان نیست؛ اما مهارت زیادی در توهین به کارمند یا کارگر پایین دستی دارند و یا آنها را در میان جمع تحقیر می کنند. این دسته افراد استاد تمام تملق و چاپلوسی اند. همین نیز آنان را حفظ می کند. برخی از آنها چنان زیرک اند که سالها باید بگذرد تا ماهیتشان برملا شود؛ اگرچه کم نیستند کسانی که این نقاب تزویر را با خود به گور می برند و تا پایان عمر همچنان در میان ساده دلان بی خبر از باغ محبوبند. همین دانشمند با طنزی تلخ درباره استعداد برخی از اینها در سوءاستفاده از اموال عمومی می گوید: 《گویا به خطا رفته است؛ زیرا ظاهرا برای حکومت کردن بر یک ملت، استعداد خاصی می خواهد و این استعداد ممکن است بدون قابلیت عمومی، در شخص وجود داشته باشد و من کسانی را می شناسم که بر همین پایه ثروت کلان گردآورده و کارهای بزرگی را به سرانجامی نیکو رسانده اند و حال آن که در هر امر دیگری که به حرفه آنها بستگی نداشته است، از عقل سلیم بی بهره بوده اند.》 نمونه این افراد را در سوء استفاده های کلان و میلیاردی از بیت المال می بینیم. هر از گاهی خبری منتشر می شود و پرده از یک فساد بزرگ برداشته می شود. اگر مهارت نداشتند، چگونه سالها در رده های بالای حکومتی حضور داشته اند؟ آقای خاوری و طبری و مانند آنها استعداد خاصی (و البته حقیر و پست) هم در  اختلاس و هم قال گذاشتن و فرار کردن داشتند. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠اضطراب موقعیت 🔹️هفتم آذرماه سال جاری پرویز پور حسینی یکی از هنرمندان پیش کسوت کشورمان به دلیل ابتلا به ویروس کرونا درگذشت. خبر تلویزیون هنگام اطلاع رسانی روی یکی از نقشهایش توقف کرده بود. میثم تمار در سریال مختارنامه. مرحوم پور حسینی هنرمندانه تصویر میثم را بر ذهن ما نشاند. فوت این هنرمند برای هنرمندان و مردم هنردوست ضایعه ی غم انگیز بود. دیدن کمتر از یک دقیقه از صلابت میثم در دستگاه ابن زیاد ذهنم را مشغول کرد. میثم به خرما فروشی معروف بود. در خیابانها و کوچه های کوفه. این یعنی از تبار علی(ع) و از جنس مردم کوچه و بازار بود. مانند آنها کار می کرد ، می خورد و به مسجد می رفت و مانند آنها زندگی می کرد. در زمان میثم تمار فراوان بودند مردمی که با او معاشرت داشتند. و ای بسا بعضی از آنها حب اهل بیت(ع) را مدعی بودند؛ اما چرا میثم جاودانه شد؟ چرا از دیگر مردم کوچه و بازار کوفه در زمان او نامی برده نمی شود؟ آنچه او را ممتاز می کند سیره ی علوی اش بود. مرام و منطقش از او تاریخ ساخت. میثم《آزاداندیش》بود. او از بیان فکر خویش مرعوب قدرت نشد. در مقابل رعب و وحشت و قدرت ابن زیاد از  مرام خویش دفاع کرد و در این راه با دشوارترین شیوه به شهادت رسید. پیش از او اباذر نیز در همین راه به ربذه تبعید شد و پس از او شرح این ماجرا ادامه یافت. نکته اینجا است که ما تا چه حد آماده ی هزینه دادن به خاطر مرام خویش هستیم؟ اگر ما در شرایط میثم و ابوذر بودیم چه می کردیم؟ اصلا لازم نیست در موقعیت او باشیم. در همین موقعیتی که قرار داریم، آیا با رفتار حذفی چه واکنشی نشان می دهیم؟ چه میزان حریت و عزت نفس خویش را فدای منافع شخصی می کنیم؟ به عبارتی دیگر همه ی ما  اضطراب موقعیت و منزلت اجتماعی را تجربه کرده ایم. در میهمانی های خانوادگی، مسجد، محل کار. و دیگر نهادهای اجتماعی. کنش ها و واکنش های ما در اغلب موارد تابعی از  منافع ما است. اگر منفعت ما تهدید نشود، احتمالا راحت تریم. اما در وضعیت خطر خود را سانسور می کنیم. معمولا حرف زدن هزینه دارد و هزینه دادن عرف رایج جامعه ی بیمار است. فراوان اند اشخاصی که به خاطر حرّیت خویش هزینه دادند. زندگی در جامعه ی بیمار با مردمی وارونه بین، که ذهنشان همه چیز را سر و ته می بیند، یا میل دارد وارونه ببیند، کار دشواری است. یا باید در مقابلشان بایستی و یا همرنگ جماعت شوی. از هزینه های جامعه ی اینچنینی نهادینه شدن نوعی نفاق است. نفاق همگانی. در ظاهر همه چیز گل و بلبل است؛ اما در باطن ابتذال فکری موج می زند. از منطق اهل بیت(ع) درس بگیریم و به سوی جامعه ی مهدی پسند حرکت کنیم. محبین اهل بیت سزاوارتر از دیگران در عمل به سیره آنها هستند. سعه ی صدر خویش را بالا ببریم، هزینه های حریت در جامعه کم می شود. کرسی های آزاد اندیشی که حضرت آقا بر آن اصرار دارند گام مبارکی است. از اهل علم و صاحب نظران شروع شود. با آزاداندیشی تحمل اصحاب دانش در برابر فکر رقیب بیشتر می شود.. نقطه ی عزیمت آزاداندیشی خواص نهادینه شدن گفتگو بین عموم مردم است. برای اینکه همگان تاب و تحمل خود را در مواجهه با شنیدن سخن مقابل بالا ببرند. از حرف زدن و متفاوت شنیدن نهراسند و یکدیگر را متهم نکنند. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠قانون شکنی نرم(۱) 🔹️دوازدهم آذرماه روز تصویب قانون اساسی است. قانون اساسی منشور نظم اجتماعی و شهروندی ما به شمار می رود و رعایت قانون نیز برای زندگی و آرامش بیشتر ما توصیه می شود. با این حال گاهی از قانون می گریزیم و اگر دستمان برسد آن را دور می‌زنیم. قانون گریز و گاهی قانون ستیز می شویم. عجیب این است که همه انتظار داریم قوانین و مقررات از جانب دیگران رعایت شود و البته اگر عدم رعایت قانون به ضرر ما تمام شود ناخرسند می شویم. 🔹️کارشناسان می گویند: دو نوع قانون شکنی داریم؛ یکی از آنها «قانون‌شکنی سخت» نام گرفته است. نظیر: سرقت، ضرب و شتم، رعب و وحشت در جامعه، آدم ربایی و ترور. این نوع قانون شکنی اغلب قابل تحمل نیست. مردم خواهان مجازات دزدان و سارقان اند. این افراد جامعه را ناامن می کنند. اساسا بین ناامنی و قانون شکنی سخت نسبت معکوس حاکم است، هرچه قانون شکنی سخت بیشتر باشد، جامعه ناامن تر است. 🔹️نوع دیگری از قانون شکنی اصطلاحا «قانون‌شکنی نرم» نام دارد. تخلف از قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی، پرداخت نکردن مالیات و رشوه از این نوع شمرده می شود. اغلب ما نسبت به فرار مالیاتی و رشوه حساسیم؛ اما کمابیش به خاطر رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی و به دلیل شکسته شدن قبح قانون شکنی نرم جریمه شدیم. 🔹️ دلایل فراوانی برای عادی شدن برخی از تخلفات وجود دارد، یکی از آنها را می توان با جنبه ی اخلاقی پررنگ ترش، تغییر عنوان عمل قانون شکنانه به شمار آورد. مثلا رشوه در عرف قانون شکنان به شیرینی تغییر نام می دهد. مردم حاضر نیستند رشوه بدهند یا بگیرند؛ اما با شیرینی به سادگی کنار می آیند. تکرار این وضع تبدیل به رویه می شود. شاید یکی از دلایل عادی جلوه داده شدن قانون شکنی بین مردم و شکسته شدن قبح برخی از آنها عدم اطلاع از ماهیت یکسانشان حتی در صورت تغییر اسم است. یعنی گاهی نمی دانیم که مشکل رشوه با تعییر اسم به شیرینی حل نمی شود. ادامه دارد. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠قانون شکنی نرم(۲) 🔹️به نظر می رسد مهمترین عامل قانون شکنی از سوی عامه مردم، خود حکومت ها و دولت ها هستند؛ هرچه دولتها در رعایت قانون و مقرراتی که خویش وضع کرده اند، پای بند تر باشند، مردم نیز نسبت به آن پای بند تر خواهند بود. و البته یکی از دلایل قانون شکنی توسط دولت‌ها تفسیر سلیقه ای از قوانین مبهم است. در چنین شرایطی شهروندان نیز برای پیش برد کار خویش راه میانبر قانون شکنی را انتخاب می کنند. @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی 💠پژوهش هزینه نیست، سرمایه است! 🔹️تبلیغات هزینه نیست، سرمایه است! بنگاهها و کانونهای تبلیغاتی از این عبارت فراوان استفاده می کنند. ما نیز مکرر آن را از رسانه ها شنیده و یا بر بیلبوردهای تبلیغاتی دیده ایم و اهمیتش را نیز به نوعی شخصا تجربه کرده ایم. 🔹️همۀ ما تجربۀ رفتن به فروشگاه‌ها‌ را داریم. حداقل ماهی یک بار و بلکه بیشتر به فروشگاه‌های بزرگ می‌رویم. قفسه‌ها را می‌بینیم و کالای مورد نظرمان را جستجو می کنیم؛ اقلام متنوع از برندهای مختلف که گاه انتخاب را با مشکل مواجه می‌کند.«آزادی انتخاب از میان گزینه‌های بیش از حد نوعی استبداد -گزینه‌های بیش از حد- است.» با این‌حال چشمهای شما روی کالایی توقف می‌کند که پیشتر در تبلیغات تلویزیونی دیده‌اید. حداقل میل دارید یک بار هم که شده، تجربه‌اش کنید. این یعنی در ذهن شما کالای مرغوب یعنی کالایی که بیشتر دیده شده باشد و کالایی که بیشتر قفسه‌ها را پرکند یعنی مرغوب‌تر است. حال اهمیت عبارت«تبلیغات هزینه نیست، سرمایه است!» را بیشتر احساس می‌کنید. این شعارگونه در دنیای تبلیغات از مرز کلیشه به یک واقعیت انکارناپذیر بلکه به یک ضرورت و اجبار بدل شده است. 🔹️از این عبارت عاریه می‌گیرم برای پژوهش و می‌گویم: «ترویج گفتمان پژوهش هزینه نیست، سرمایه است!» توسعه و پیشرفت فرزند پژوهش است. «آموزش بدون پژوهش دلالی است». قدرت در سایه‌ی پژوهش شکل می‌گیرد. اگر می‌خواهیم قوی بشویم، یاد بگیریم نرخ مطالعه و تحقیق و پژوهش را بالا ببریم. برایش هزینه کنیم. شهر و محل زندگی خویش را پر کنیم از تبلیغاتی درباره‌ی اهمیت پژوهش. دائماً در گوش مردم از پژوهش و ضرورتش بگوییم و چشمهایشان را از اهمیتش در زندگی پر کنیم. کودکان و جوانان را با مطالعه آشنا کنیم. برای آنها از لذات پژوهش بگوییم؛ به آنها اندیشه‌ورزی را آموزش دهیم و از آنها بخواهیم برای دستیابی به حقیقت و راستی و دوری از کژی و ناراستی تحقیق و پژوهش را تجربه کنند. از اینکه فرزندان‌مان فلسفیدن را بیاموزند هراسان نشویم. بزرگترها را نیز با پژوهش آشنا کنیم. برای ایران بهتر باید هزینه کنیم. تمدن سازی نوین اسلامی بدون توجه به امر پژوهش خوش خیالی است‌. بدانیم هزینه‌های مالی امروز درآمدها و سرمایه‌های فراوان آینده خواهد بود. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠پژوهش نوآورانه 🔹️یکی از شاخص های پژوهش استاندارد وجه نوآورانه آن به شمار می رود؛ اما این شاخصه برای برخی از نو آموزان چندان روشن نبوده و نیاز به توضیح دارد. به نظر می‌رسد نکات ذیل برخی از ابعاد وجه نوآوری تحقیق را ناظر به موضوع تحقیق روشن نماید. ۱) اولین وجه نوآورانه موضوع تحقیق اصطلاحا تکراری نبودن است.(البته نگارنده درباره پژوهش تکراری به طور مفصل نوشته و در همین کانال نیز درج شده است). منظور از تکراری نبودن یعنی موضوعی که تاکنون روی آن کار علمی نشده است. گاهی گفته می‌شود پایان نامه‌های کارشناسی ارشد و سطح سه حوزه نیازی به نو آوری ندارد؛ اما به نظرم این درست نیست. اگر چه جنبه ی تعلیمی پایان نامه ها پر رنگ تر است؛ اما ارتباطی با مقوله نوآوری در تحقیق ندارد. زیرا دانشجو یا طلبه می‌تواند با کمک اساتید و صاحب نظران موضوع نوینی را برای پایان نامه خویش انتخاب نماید. در حالی که میزان توفیق او در پژوهش مرتبط با فرایند تحقیق و در حقیقت مقوله ای دیگر است؛ از این رو اگر کسی یک موضوع یا ایده جدیدی را صید نماید، می‌توان گفت تحقیق او دارای وجه نوآورانه است. البته محقق باید این بُعد را در پایان نامه یا تحقیقش منعکس کند.. ۲) یکی دیگر از وجوه نوآوری موضوع تحقیق، بررسی مسأله در یک بستر مکانی و یا زمانی خاص است. به این معنی که ممکن است موضوع تحقیق در یک منطقه ی جغرافیایی یا کشور کار شده باشد؛ اما همان موضوع در کشوری دیگر انجام نشده باشد. از این رو محقق می تواند مدعی شود وجه نوآوری موضوع تحقیق انجام آن برای اولین بار در کشور می باشد. همچنین اگر تحقیق در یک منطقه یا استان و شهر انجام شود. و نیز چنانکه تحقیق در زمان دیگری انجام شود. ۳) گاهی درباره موضوعی پژوهش هایی از نوع مطالعات کتابخانه ای انجام شده و هیچ مطالعه ی میدانی درباره ی آن موضوع انجام نشده است‌. یا اینکه کار میدانی شده؛ اما در تحقیق جدید از روشی نوین استفاده می شود که در پژوهشهای پیشین سابقه نداشته است. مثلا محقق از روش گراندد تئوری یا روش دیکوم استفاده می کند. می توان ادعا کرد این تحقیق نیز جزو تحقیقهای نو محسوب می شود؛ البته نو از حیث استفاده از روش جدید. نکته ی قابل توجه اثبات وجه نوآوری است. یعنی محقق می باید وجه نوآورانه ی تحقیق خویش را به اثبات برساند. نکته آخر اینکه چنانکه از نکات پیش گفته پیداست، جنبه نوآوری تحقیق با پیشینه تحقیق پیوند دارد، از این رو نوآوری پژوهش می‌بایست با توجه به بررسی پیشینه تحقیق نوشته شود. 🔹️ علاوه بر وجوه نوآورنه در موضوع تحقیق انتظار می رود محتوای تحقیق نیز با نوآوری همراه باشد. به این معنی که ممکن است موضوع تحقیق نو باشد؛ اما هیچ اتفاق بدیعی در محتوای تحقیق مشاهده نشود. این تحقیق توی ذوق خواننده می زند‌. زیرا محتوای علمی نوآورانه به مثابه ی این است که در یک تحقیق ارائه ای روشمند از یک نظریه، دیدگاه، رویکرد و بحث علمی جدید در ساحات و سطوح مختلف ارائه شده باشد. با این همه بین پژوهش نوآورانه و نظریه پردازی نباید خلط شود؛ زیرا بین این دو اشتراکات و تمایزاتی حاکم است. نوآورانه بودن هردو، مبتنی بودن هردو بر ادله، نتیجه داشتن و روشمندی هردو از اشتراکات و کم دامنه بودن تحقیق نوآورانه و پردامنه بودن نظریه از امتیازات آنها به شمار می رود. در تشریح نسبت این دو گفته شد: بین نوآوری و نظریه پردازی عام وخاص است: نوآوری عام و نظریه پردازی خاص است. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠عاشقانه یک طلبه 🔹️۱. همه‌ی ما نامه‌ی سرشار از عشق و احساس امام خمینی(ره) را به همسرش خوانده‌ایم. به عاشقانه‌ترین نامه‌ یک عالم دینی مشهور است؛ «قربانت شوم»، «تصدقت شوم»، «صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است.» از این بهتر نمی شود. زیباترین واژه های تغزل را به همسرش تقدیم می‌کند. 🔹️۲. چند روز قبل با اتفاقی غیرمنتظره مواجه شدم. رفیقی نازنین دارم. از مدرسان جوان حوزه است. از اون جنس آدمهایی که معاشرت با آنها را دوست می دارم. پیامی از ایشان در چند گروه مشترکمان در پیام رسان ایتا منتشر شد. «بسم الله الرحمن الرحیم، برای همسرم دعا بفرمایید. امروز دوبار تشنج کردند و الان بیمارستان هستیم. فعلا بیهوششون کردند و قراره برن icu.ان شاءالله با دعای خیر شما این یادگار شهید و همه مریض‌ها زودتر شفا پیدا کنند.» نگران شدم. با ایشان تماس گرفتم. در کلامش اضطراب دیدم. برای عافیت و سلامتی همسرش دعا خواندم و قران تلاوت کردم. تا اینجا چندان غیرمنتظره نبود. همسرش بیمار بود و از دوستان طلب دعا برای شفا کرده بود. پس اینکه کسی برای عزیزش طلب دعا کند، معمول است. سیل دعا و صلوات از نفس‌های پاک معجزه می‌کند. به یاد مومنی افتادم؛ به دلیل شرایط کاری بسیاری از مردم از والدین و اقوام دورند. کیلومترها با زادگاهشان فاصله دارند. ما نیز. گاهی بچه ها بیمار می شدند، از والدین و اقوام نزدیک پنهان می‌کردیم. می گفتیم نگران نشوند. آن مومن اما این رویه را توصیه نمی‌کرد. می گفت بگذار نگران بشوند. قلبشان متوجه فرزند بیمار شما بشود، شاید در پیشگاه الهی مقرب‌تر باشند و به برکت دعایشان خدا فرزندتان را شفا دهد. نگاهش جور دیگر بود! 🔹️۳. برای همسرش همه دست به دعا شدیم. یکی از اعضای گروه نوشته بود: اللهم صل علی محمد و آل محمد ، یا من اسمه دواء و ذکره شفا اشف کل مریض بحق محمد و آله الطاهرین، رب صل علی محمد و آل محمد. و آن دیگری: اللَّهُمَّ اشْفِها بِشِفَائِکَ وَ دَاوِها بِدَوَائِکَ وَ عَافِها مِنْ بَلَائِکَ وَ تَسْأَلُها بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ. و فاضلی دیگر نوشت: در روایات فرموده اند که اگر قرار بر تاثیر باشد، پنج چیز بسیار موثر است: صلوات کثیر، صلاة جعفر، قربانی و اطعام، تلاوت قرآن، دعای چهل مومن» و بعد نوشت: «بنده صلاة جعفر را میخوانم و دعا و تلاوت قران را به نیت شفای ایشان انجام میدهم.» و من با خواندن این عبارات اشک می‌ریختم. 🔹️۴. روز دیگر با او تماس گرفتم. در صدایش عشق و امید دیدم. آن را به صفحه گروه نیز منعکس کرده بود: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله حال همسرم بهتر است. از دیروز تا امروز تشنج نداشتند. امشب بعداز نماز به هوش آوردنشون و الآن حالشون بهتره... ان‌شاءالله تا فردا اگر مشکلی نباشه کاملا به هوش میارنشون. دکترشون فرمودند مرحله خطرناک عبور کرده... 🔹️۵. روزی دیگر اتفاقی دیگر افتاد. عجیب بود! عجیب در دنیای خشک و بی روح و بی عاطفه‌‌ای که من نمی‌شناسمش؛ اما از تلقی برخی از عوام از دین برداشت می‌شود. او گروهی در فضای مجازی راه‌اندازی کرده بود. لینکش را هم در اختیار گذاشته بود. نام گروه این بود: «یادگار شهید قربانی نژاد.» همه کسانی که به این عزیز علاقه‌مند بودند، را می‌شد دید. شما را نمی‌دانم؛ اما این کار برای من تازه و غیر منتظره بود و البته زیبا! 🔹️۶. اینک چند روز از آن اتفاق گذشته است. لحظه‌های رفع بیماری را در اخبارش می‌بینم و ریتم خوش آهنگ شکفتن لبخند در سیمای نورانی دوست خوبم. آخرین نوشته اش تا الان این است: بسم الله الرحمن الرحیم یا شافی،...عوارض بیهوشی عمیق چند روزه وجود دارد. ان شاء الله اگر تا فردا تشنج نداشته باشند فردا برای نوار مغز و MRI و ... اعزام می‌شوند برای تشخیص قطعی و نهایی. همچنان دعای خیر بزرگواران بزرگترین کمک به ایشان است. و امروز: الحمدلله حالشون رو به بهبودی است. شاید چندروز آینده هم به بخش منتقل شوند. MRI و MRV هم ظاهراً مشکلی را نشان نمی داده..... به امید سلامتی و عافیت کامل. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠چرا باید فلسفه خواند؟ 🔹️اگر از یک فیلسوف بپرسید چرا باید فلسفه خواند، دست کم دو دلیل ساده را بیان می کند. نخست این که برای فهم معنای زندگی فلسفه بهترین آموزش زندگی است؛ حتی بهتر از تاریخ و علوم انسانی. چرایش هم به نقش فلسفه در ارزشهای تاریخی و علوم انسانی و سایر دانش ها بر می گردد. به این معنی که همه ی وقایع تاریخی و نیز اندیشه ها و باورها ریشه در فکر فیلسوفان و الگوهای فلسفی دارد. از این رو خواندن فلسفه به پشت پرده ی یک رویداد تاریخی کمک می کند. به ما می فهماند که چرا هیتلر دنیا را به هم زد، میلیونها نفر را به کشتن داد و دلیل تنفرش از یهودیان چه بود؛ و چرا داعش به وجود آمد و پشت پرده ی اندیشه های فلسفی_سیاسی به وجودآورندگانش چه بود و چه نسبتی با لیبرال دموکراسی دارد، سَلفی های قرون وسطایی القاعده و داعش با جنایات بی مانندشان چگونه با ژست حقوق بشری لیبرالهای دوران مدرنیته سازگاری دارد. فلسفه خواندن می آموزد که حتی در پس زمینه ی شیوه ی زندگی مردم کوچه و بازار نیز الگوهای فلسفی وجود دارد. بسیاری از آنها را نیز می توان در یونان و ایران باستان جستجو کرد. مرد ژولیده ی تارک دنیا که به کنج عزلت پناه می برد، شاید اطلاع چندانی از وجود اشخاصی در یونان باستان که به همین شیوه زندگی می کرده اند، نداشته باشد. یا انسان لذت جویی که برایش کیف کردن و دم غنیمت شمردن مهم باشد، احتمالا نداند این نوع نگرش چندان هم بی فلسفه نیست.  همچنین سایر مدلهای زندگی؛ از شیوه ی یک جنتلمن با عطر و ادکلن شیرین و گرم زمستانی تا مدل یک رمانتیسیزم قرن نوزده میلادی که در ساحل دریای تاسمانی نشسته و به افق خیره شده. شیوه ی زندگی موسولینی هم نوعی فلسفی زیستن است. چنانکه یک لیبرال و با پارسای مذهبی فلسفه دارد. دانستن فلسفه و خواندن انواع سبکهای زندگی و نقدهایی که برآن وارد شده، به همه مردم کوچه و بازار بصیرت لازم را برای انتخاب متفکرانه می دهد. اشکال نکنید که چگونه فلسفه برای همه ی مردم کره زمین حرف دارد. کهن الگوهای یونگی پاسخ را ساده کرده. یونگ و دیگر همکارانش شیوه رفتاری همه ی میلیاردها انسان روی زمین را در چند شیوه مرجع خلاصه می کنند. پس فلسفه نیازی به فربگی به عدد میلیاردی ندارد. چون همگان در نوع زندگی تنها از چند نمون الگو پیروی می کنند. دلیل دوم یک فیلسوف برای تشویق شما به فلسفه خواندن این است که کمکتان می کند تا بهتر و آزادانه تر زندگی کنید. فیلسوفان می گویند:《فلسفه سرگرمی نیست و هدفش حتی صرفا درک بهتر دنیا و جایگاه ما در آن نیز نیست، بلکه گاهی فقط جان به در بردن است.》به کتاب فروشی ها مراجعه کنید و عناوین کتابهای فلسفی را بخوانید. فلسفه ی تنهایی، راه رهایی، رنج و التیام، چگونه از رنج خویش بکاهیم و... فلسفه تاب و توان مواجهه با دردها و رنجهای زندگی را بیشتر می کند. ما را در برابر رنجهایی که ممکن است به فلج کردنمان بیانجامد، کمک می کند. در برابر آدمهایی که خُلق ما را کج می کنند و روح ما را به ابتذال می کشانند، تحمل و مدارا می آموزد. اگر به اندیشه های فلسفی تاریخ بنگرید از فراسوی قرنها همچنان با طراوت با ما سخن می گویند. با مطالعه ی فلسفه و دلیل سبکهای زندگی، همراه با اندکی تفکر انتقادی راهمان را بهتر می یابیم. پ.ن: فلسفه را با آگاهی دینی بخوانیم. ریشه ها اگر مستحکم باشد، زیبایی های فلسفه دقیق تر کشف می شوند. طوفانهای یمین و یسار تنها بوته های سست را واژگون می کنند. @masaeleaklaqi
💠سفیر مهربانی 🔹️سلام. آخوندی هستم، می تونم کمکتان کنم. سلام خانم آخوندی، مکوندی هستم. خوب هستید؟ مرسی آقای مکوندی. در خدمتتون هستم، بفرمایید. خانم آخوندی؛ میگم، میشه این مبلغ کرایه ای که الان مسافر پرداخت را بهش برگردانید؟ به مقصد بیمارستان ابوذر؟ آره، آره، آره. به چه علت آقای مکوندی!؟ ایشون پرستار بخش کروناست. من از پرستارهایی که تو بخش کرونا کار می کنن کرایه نمی گیرم. ایشون آنلاین پرداخت کردند. می خواستم برش گردونم! 🔹️این همه ی مکالمه ی تلفنی آقای مکوندی راننده یکی از شرکت‌های ارائه دهنده خدمات تاکسی اینترنتی است. شهروندی که با رانندگی امرار معاش می کند. از صدایش بر می آید که میانسال است. نوعی خستگی را در صدا می توان احساس کرد. قلب مهربانش اما سرشار از نشاط بود و طراوت و امید. او می توانست بی خیال شود. از کنار این ماجرا رد شود. خود را قانع کند و بگوید: اولا پرداخت که نقدی نبوده که من برش گردانم. شماره ی حسابش را هم که ندارم. به علاوه اینکه مبلغش هم چندان معتنابه نبوده. من هم نیتم خیر بوده. انماالاعمال بالنیات. ثواب نیتم هم که به من رسید. چه ضرورتی دارد زنگ بزنم و بخواهم پولش را برگردانند. 🔹️اما نَقل کسی که با خدا معامله دارد حساب و کتاب یک قِران و دوزار نیست. مگر نداشتیم از همین جنس راننده هایی که طلا و جواهر جا مانده مسافران را به صاحبش بر می گرداند. آنها برای خویش تعهدی اخلاقی تعریف کرده اند و در این راه کم و زیاد نمی شناسد. عمل به وظیفه در ذات خویش نیک و پسندیده است. در مقابل اما مدعیانی را می شناسیم که در مقابل جاه و مقام و اندکی پول سست شدند. این دسته تنها یک تعهد برای خویش تعریف کرده اند؛ بی تعهدی در مقابل منافع جمعی برای تامین منافع شخصی. اینان برای دستیابی به این هدف دست به هرکاری می زنند. در فلسفه ی زندگی این دسته همه چیز برای منافع شخصی توجیه پذیر می شود! اما زمین به لطف اخلاق و مسئولیت امثال آقای مکوندی امیدبخش می شود. شرکت ارائه دهنده ی خدمات تاکسی اینترنتی به درستی او را سفیر مهربانی نامید. برازنده ترین نام. سفیر مهربانی را یاری کنیم. به هم ترحم کنیم. زمین با وجود امثال آقای مکوندی امن تر خواهد بود. @masaelepazuheshi
بسم الله الرحمن الرحیم 💠پیشنهاد عنوان پژوهشی: بررسی میزان تأثیر نهادهای راهبری پژوهش در موفقیت پژوهشگران حوزوی ۱. نهادهای مدیریتی و راهبری امر پژوهش از گذشته تا اکنون با نشیب و فرازها و تحولاتی همراه بوده است. از زمان تأسیس حوزه‌ی علمیه توسط شیخ طوسی تا اکنون بیش از هزار سال می‌گذرد؛ در این سالیان نقش علما و اندیشمندان علوم دینی در تربیت طلاب پژوهشگر غیرقابل انکار بوده است. با این حال مشهور است که نهادهای برنامه‌ریز حوزه نقش چندانی در توفیق علمی و پژوهشی متفکران نداشته‌اند. این گفته اگرچه محققانه نیست؛ اما باتوجه به شهرتش در میان اهل علم، مهم بوده و نیاز به اثبات دارد. ۲. فرضیه تحقیق: به‌رغم تأثیر نهادهای مدیریتی امر پژوهش در موفقیت پژوهشگران؛ برنامه‌ریزی‌ها و کوشش‌های علمی انفرادی اشخاص تأثیر بیشتری در میزان موفقیت علمی آنها داشته است. ۳. نوع مطالعه میدانی و اسنادی است. توضیح: یکی از کاستی‌های پژوهش‌های حوزوی فقدان پژوهش‌های میدانی است. چیزی که می‌تواند دستمایه‌ی برنامه‌ریزی‌های آتی نیز قرار گیرد. در عین حال در این تحقیق از مطالعات اسنادی نیز استفاده می شود، چه اینکه پژوهش‌های انجام شده ی مرتبط می‌تواند کمک قابل توجهی به توفیق پژوهش نماید. ۴. جامعه‌ی هدف این تحقیق در دو دسته‌ی: الف) پژوهشگران صاحب‌نام؛ ب) نخبگان و استعدادهای برتر جوان؛ و ج) نگرش‌ها و تجربیات مدیران پژوهشی و دستاوردهای نهادهای حوزوی نیز استفاده می‌شود. ۵. متغیرهایی نظیر آموزش مهارت‌های پژوهشی، پژوهش‌ درسی یا تحقیق کلاسی، جشنواره علامه حلی، جشنواره هنرهای آسمانی، سخنرانی‌ها و گفتگوهای اساتید، کانون‌های علمی مورد بحث قرار گیرد. ۶. حجم نمونه بخش «الف» از میان صاحب‌نظران، مؤلفان، پژوهشگران صاحب‌نام انتخاب می‌شود.(مبتنی بر معیارهایی نظیر آیین‌نامه رتبه‌بندی پژوهشگران)؛ ۷. حجم نمونه‌ی بخش «ب» از بین برگزیدگان ادوار جشنواره علامه حلی و برگزیدگان جوان همایش کتاب سال و سایر همایش‌های معتبر پژوهشی کشوری نظیر جشنواره فارابی انتخاب می‌شود.(مبتنی بر معیار)؛ ۸. حجم نمونه بخش«ج» اسناد و دستاوردهای نهادهای راهبرانه امر پژوهش نظیر معاونت پژوهش حوزه های علمیه، مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران، جامعه المصطفی العالمیه و... ۹. نکته: با توجه به جوان بودن نهاد معاونت پژوهش حوزه، دامنه تحقیق می‌تواند محدود و در بازه زمانی معینی تعریف شود. مثلاً ده سال اخیر. @masaelepazuheshi
بسم الله الرحمن الرحیم سال گذشته آمار پژوهشگران حوزوی سه هزار نفر اعلام شده بود. از قرار اطلاع حدود ۳۰ هزار پژوهشگر در کشور داریم. 🔹️حال چند سوال: به نظر شما: ۱. سرانه پژوهشگران به ازای هر ایرانی چند نفر باید باشد؟ ۲. سرانه پژوهشگران علوم اسلامی به ازای هر ایرانی چه تعداد باید باشد.(به ازای هر چند نفر ایرانی به یک پژوهشگر علوم اسلامی نیاز داریم)؟ ۳. سرانه ی بودجه و اعتبار پژوهشی به ازای هر نفر ایرانی چه مبلغی مناسب است؟ ۴. سرانه بودجه پژوهشی به ازای هر طلبه چه مبلغی باید باشد؟ 📝لطفا نظر بدهید. پ.ن: در بعضی از کشورهای پیشرفته به ازای هر ۱۰۰۰ نفر یک نفر پژوهشگر است. @masaelepazuheshi
بسم الله الرحمن الرحیم 💠 حجره نشینی و تجربه ی گعده با چند دانشجو 🔹️بیست و هفتم آذر به مناسبت شهادت مرحوم شهید مفتح روز وحدت حوزه و دانشگاه نام‌گذاری شد. روزی که از سال‌های نخست طلبگی برایم آشنا بود. در هفته ی پژوهش قرار داشت؛ اما بیشتر از هفته پژوهش می‌شناختمش. عمدتاً برنامه‌های این روز آیینی بود و بیشتر درباره‌ی ضرورت وحدت این دو قشر می‌شنیدیم. خاطره‌ی همایش‌های این روز را به یاد دارم. برایم روز متفاوتی بود؛ از روزمرگی خارج می‌شدیم؛ مراسمی در نمازخانه‌ی مدرسه و گاه در تالار دانشگاه‌ برگزار می‌شد. یادم می‌آید یکی از سال‌ها برنامه‌ای در تالار دانشگاه منابع طبیعی گرگان برگزار شده بود؛ مرحوم علامه‌ محمد تقی جعفری به عنوان سخنران ویژه مراسم دعوت بود. دیدنش برایم غیرمنتظره و هیجان‌‌انگیز بود. او را قبل از دوران درس و بحث طلبگی می‌شناختم؛ برادر شهیدم علی اکبر که به مباحث فلسفی علاقه‌مند بود، از او برایم می‌گفت. آثار تألیفی‌اش در دسترس بود؛ از ترجمه و تفسیر نهج البلاغه تا تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی معنوی؛ از کتاب وجدان تا بررسی و نقد برگزیده افکار راسل. یکی دو تا از آن کتاب‌هایش را هنوز در کتابخانه‌ی شخصی‌ام به یادگار دارم. از این‌رو حضورش برایم خاطرات شهیدمان را نیز تداعی می‌کرد. خلاصه اینکه دیدن سبک سخن گفتنش با لهجه‌ی شیرین آذری برایم لذت بخش بود. به گمانم در همان نشست بود که مرحوم آیت الله میبدی با کمی تأخیر وارد تالار شد. روحانی خوش‌نام و دانشمندی که گویا با علامه سابقه رفاقت داشت. به احترام ایشان سخنش را قطع کرد و این شعر را همراه با خنده‌های ملیحش بر زبان آورد: «ما و مجنون همسفر بودیم اندر راه عشق» راستش از بحث‌های آن روزش همین یک مصرع شعر که با مضمون حسرت سروده شد، را به یاد دارم! البته مصرع دوم شعر را نگفته بود که: «او به صحرا رفت و ما، در کوچه‌ها رسوا شدیم»! امکان گعده های علمی بعدی ما با دانشجویان از تراوشات روز وحدت حوزه و دانشگاه بود. یکی از این‌ گعده ها برای من به یک همکاری علمی-فرهنگی تبدیل شده بود. چند نفر دانشجوی با نشاط و مؤمن به همراه تعدادی از دوستان خوب و اهل مطالعه‌ام در حوزه‌، درباره مسائل روز گفتگو می‌کردیم. فضای حوزه و حجره و خوابگاه دانشجویی برای هردو صنف متنوع بود. سادگی و بی شیله پیله بودن ویژگی هردو گروه بود. چای، یگانه وسیله‌ی پذیرایی بود. لیوان و فنجانی برایش نداشتیم! ظروف شیشه‌ای مربا جای فنجان‌های گران قیمت را به خوبی پُر می‌کرد. به ذهنمان هم خطور نمی‌کرد کمی هم تشریفات بدک نباشد! بیش از آنکه به لیوان و فنجان پز بدهیم با چایش کیف می‌کردیم! رفاقتمان با بچه های دانشجو چند سالی ادامه داشت. آن عزیزان فارغ التحصیل شدند و ما هم به قم هجرت کردیم. تولید یک ویژه نامه‌‌ی علمی فرهنگی مناسبتی یکی از دستاوردهای گعده با بَر و بچه های دانشجو بود. @masaelepazuheshi