eitaa logo
پاورقی
490 دنبال‌کننده
228 عکس
49 ویدیو
31 فایل
پاورقی حاوی یادداشت‌‌ها و نکات مهم آموزشی و پژوهشی در عرصه‌ی سیاستگذاری پژوهشی، مهارت‌های پژوهشی، مباحث اخلاقی فرهنگی و اجتماعی، اولویت‌های پژوهشی، معرفی کتب فاخر دینی، فلسفی و اخلاقی ▫️برای ارتباط با مدیر به شناسه زیر مراجعه کنید: ✅ @sadramah
مشاهده در ایتا
دانلود
آبشار امام زاده اسماعیل فیروزکوه @pavaragi
درباره سعدی امروز با شعری از سعدی مواجه شدم که انگیزه نوشتن این یادداشتم شد. من همواره سعدی را می‌پسندیدم. زمانی را به‌یاد دارم که گلستانش را به چاپ رسانده بودم. در قطع پالتویی. روزی روزگاری جزو ناشرین بودم. صاحب امتیاز و مدیر مسئول انتشارات عصر رسانه‌. آن زمان گلستان سعدی کتاب بالینی‌ام شده بود. شعری که امروز از سعدی دیدم، ایمانم را به مقام ادبی او محکم‌ترکرد. می‌دانیم که برای اغلب مردم حافظ با غزلیات افسونگرش شهرت بیشتری نسبت به سایر شاعران دارد. سعدی نیز مورد پسند مردم است، هردو شیرازی و بارگاه هردو در شیراز است. اما نزد خواص سعدی در صنعت شعر و ادب با اختلاف نسبت به دیگر شاعران مقام اول را دارد. میان شاعران و نویسندگان نام‌آور ایران، تنها كسی است كه در نظم و نثر، هماورد می‌طلبد. شعرِ او به شیوایی نثر و نثرِ او به زیبایی نظم در بالاترین جایگاه ادبی قرار گرفته است. حافظ اگر در غزل سرآمد شعر فارسی است. سعدی در همه انواع شعری بهترین است. به قول امام(ره) شاعر اگر سعدی شیرازی است بافته‌های من و تو بازی است. جالب است که عموم مردم با مفاهیم ساده و عامه پسند بیشتر ارتباط برقرار می‌کنند. حافظ دشوارگو است. شعرش بلندی نظر و رفعت علم می‌طلبد و گفتارش نیاز به تأمل جدی دارد. بااین حال همگان برای حافظ احترام قائلند و مقیدند نسخه‌ای از غزلیات او را نگهداری کنند. این احترام شاید به دلیل مذهبی بودن ایرانیان از یک طرف و مؤانست دائمی حافظ با قرآن که او را ملقب به «لسان‌الغیب» کرده است باشد و این انس حافظ با قران از معما است که ذائقۀ جماعت ایرانی درباره حافظ میلی دیگرگونه یافته و عادت بشری را در «عامه‌پسندی» به چالش کشیده است! با این همه در نظم سعدی کلمات ساده و روانی دیده می‌شود‌. او فیلسوف اخلاق است و اخلاق را به نحو حکیمانه بازگو می‌کند. در نوشته‌هایش قاعده و قوانین نظم شعری به تمام و کمال حاکم است، اما چنان ساده و صمیمی می‌سراید که گویی با نثری آهنگین طرف هستید. نمی‌دانم چه کسی لقب استاد سخن را به او داده است. برازنده جایگاه ادبی او است. اما چند بیت از شعری که امروز دیدم: دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت نه چمن شکوفه‌ای رست چو روی دلستانت نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت گرت آرزوی آنست که خون خلق ریزی چه کند که شیر گردن ننهد چو گوسفندت تو امیر ملک حسنی به حقیقت ای دریغا اگر التفات بودی به فقیر مستمندت نه تو را بگفتم ای دل که سر وفا ندارد به طمع ز دست رفتی و به پای درفکندت تو نه مرد عشق بودی خود از این حساب سعدی که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
بررسی‌ها نشان میدهند که امکان دارد طی ۱۳ سال آینده ۸۰۰ میلیون شغل توسط ربات‌ها از انسان‌ها دزدیده شود و آن‌ها جای انسان‌ها مشغول کار شوند! 🧠دنیای عجایب🤯👇 https://eitaa.com/joinchat/1900020050C555de72c35 @pavaragi
دو پروانۀ مادر امروز یک‌شنبه[۱۲شهریورماه] است. بعد از سه روز حضورم در نوکنده با سبدی به باغ می‌روم. خانه مادر در مجاورت باغ قرار دارد. اما درگیری‌های بیمارستان و اشتغالات دیگر نگذاشت گشت‌وگذاری در این باغ زیبا داشته باشم. در دو سوی باغ درخت انار با میوه‌های درشت‌ش به استقبالم می‌آیند. پا روی علف‌ها می‌گذارم. شبنم صبحگاهی روی آن نشسته. پایم خیس می‌شود. اولین درخت‌های پرتقال میوه‌های‌شان را نمایش می‌دهند. از این خودنمایی لذت می‌برند! من دستی به روی یکی از آن پرتقال‌ها که سنگینی‌اش شاخه‌ها را به کف زمین چسبانده است، می‌کشم‌‌. فصل برداشتش نرسیده، رغبتی به چیدن آن ندارم. به راهم ادامه می‌دهم. شاخه‌های درخت انجیر چون چتری بر زمین سایه افکنده‌اند. چند انجیر رسیده روی یکی از شاخه‌ها را می‌بینم. یکی را انتخاب می‌کنم و همانجا بر تنه درخت تکیه می‌دهم و می‌خورم. به فاصله سه چهار متری درخت انجیر، درخت زردآلویی که خودم کاشته بودم را می‌بینم که دیگر خشکیده است. گویی در میان انبوه درختان مرکبات غریبانه جان داده باشد! آن‌طرف‌تر روی سنگی که زیر درخت گلابی در سایه قرار گرفته بود، می‌نشینم. دستم را به سمت میوه‌های گلابی بلند می‌کنم. سبد را پر می‌کنم از گلابی‌های آبدار و شیرین. سبد را همانجا زیر درخت گلابی می‌گذارم و به قسمت انتهایی باغ می‌روم. درخت کوچک فندق که فصل بار و برش نیست را می‌بینم. از همانجا درخت تاغ با شاخه‌هایی رو به آسمان که گویی درحال نیایش است دیده می‌شود. برق خوشه‌های انگور سیاه بر تاک‌هایی که به تاغ سپرده شد، چشمم را نوازش می‌دهد. بی‌اختیار ذهنم درگیر روزگار کودکی و نوجوانی‌ام می‌شود. اغلب سال‌ها پس از تعطیلات مدرسه، پدر برایم یکی دو بره می‌خرید. بره‌ها را برای چرا به اینجا می‌آوردم. بره‌ها این پایین مشغول چرا و من آن بالا روی درخت درحال خوردن انگور بودم! فصل میوۀ تاغ هم میوه‌های ریز سیاه‌رنگش_که قد دانه تسبیح است_، را می‌خوردم. ذهنم درگیر خاطرات پدر می‌شود. می‌گفت: در برهه‌ای از دوران جوانی‌اش با همین میوه‌ها شکمشان را سیر می‌کردند. سفره‌ها خالی از نان بود. گرسنگی جان می‌گرفت، بهداشتی نبود و تنها شهرهای بزرگ بیمارستان و پزشک داشتند. برای درمان به داروهای گیاهی بسنده می‌شد. گاهی هم سراغ افرادی می‌رفتند که برایشان کتاب باز کند. با این امید که اثر زخم چشم و طلسم این و آن را باطل کنند. هاجر و زهرا و علی‌اکبر و محمدتقی چهار فرزند خانواده در سنی که کودک شیرین زبان می‌شود، به‌خاطر فقدان پزشک و اماکن درمانی روی در نقاب خاک کشیدند. همان‌زمان جشن‌های دوهزار و پانصد ساله برگذار می‌شد و بریز و بپاش‌های کذایی براه بود! صدای پرنده‌ای را می‌شنوم که روی شاخه توت، از شاخه‌ای به شاخه دیگر می‌پرد. سینه‌هایش سرخ‌فام است. با این نوع پرنده در کودکی‌ام خاطره‌ها دارم. من با وسیله دستی شکاری که خودم ساخته بودم به شکار پرنده‌های بی‌نوا می‌رفتم. گنجشک‌ها و همین پرنده‌های سینه‌سرخ اغلب در تیر رس من قرار داشتند. کودکی‌ من و چند تن از هم‌سن‌ و سالانم که باهم به شکار می‌رفتیم، اگر برای چند سال دیگر متوقف می‌شد، نسلی برای این‌گونه پرنده نمانده بود! چشمم به ساختمان مدرسه‌ای می‌افتد که بخشی از زمینش را مادر هدیه داده بود. سرو ها و صنوبرهای پهن برگ را می‌بینم داروکی سبز رنگ روی تنه یکی از آنها نشسته. در باور مردم شمال صدایش پیغام باران است‌. به یاد شعر نیما می‌افتم: «قاصد روزان ابری، داروک! کی می‌رسد باران؟» به ته دره‌مانندی که زمانی برای خودش رودخانه‌ای بود و به‌گفته مادر مسیل، بچه لاک‌پشتی را می‌بینم که به بالا خیره شده است. پیرمرد همسایه‌ در آن‌ سوی باغ با داسی مشغول جدا کردن علف‌های هرز از زراعتش هست. علف‌های هرز را برای خوراک چارپایش کنار می‌گذارد. متوجه حضور من نیست. سلام می‌کنم. با دیدن من دست از کار می‌کشد. با او مشغول گفت‌وگو می‌شوم. در راه‌ بازگشت به سراغ سبدی که زیر درخت گلابی گذاشته بودم، می‌روم. روی سبد دو پروانه نشسته است. با شنیدن صدای پای من پرواز می‌کنند. به یاد حرف مادر می افتم وقتی دو پروانه را باهم می‌بیند یاد دو فرزند شهیدش می‌افتد. انگار دو پروانۀ مادر بودند! ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
به سال جدید تحصیلی نزدیک می‌شویم. برخی از دانشگاه‌ها مشغول گزینش دانشجو هستند. در حال مطالعه کتاب نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد نوشتۀ «هری لوئیس» بودم. با این عبارت مواجه شدم: «هدف بزرگ فرایند گزینش یافتن افرادی با بهترین نمرات دبیرستان نیست، بلکه یافتن افرادی است که تغییری در آینده جهان ایجاد کنند.» @pavaragi
امیدوارم فتوشاپ باشه! ‏ساعت یک و هفتاد دقیقه به وقت ‎سایپا با سایپا جلوتر از زمان حرکت کنید😂 @pavaragi
این چهار کودک عراقی را می‌بینید! در راه خدمت به زائران ایرانی دچار حادثه‌ی برق گرفتگی شدند و به شهادت رسیدند. پدرشان گفته است: ما نه تنها مال، بلکه جانمان را هم برای زائر امام حسین فدا می‌کنیم. می‌بینید خلوص را؟! می‌بینید عشق را؟! حالا عده‌ای هم عملکرد بعثی‌ها را پای مردم عراق می‌نویسند و اینگونه تفرقه ایجاد می‌کنند؛ غافل از اینکه میان مردم ما و مردم عراق وجه‌اشتراکی به نام "حسین" وجود دارد. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
✍️کره جنوبی از چت‌بات هوش مصنوعی CLOVA X در رقابت با ChatGPT رونمایی کرد .🪩 🗣شرکت کره‌ای Naver علاوه بر این چت‌بات که CLOVA X نام دارد، یک سرویس جستجوی هوش مصنوعی به نام CUE نیز معرفی کرده است.شرکت کره‌ای ناور کورپوریشن (Naver Corp) از چت‌بات هوش مصنوعی CLOVA X رونمایی کرد که رقیب ChatGPT محسوب می‌شود و می‌تواند به سؤالات کاربران کره‌ای زبان پاسخ دهد. 🟣طبق گزارش خبرگزاری مستقر در کره جنوبی Yonhap، ناور مدل هوش مصنو‌عی پیشرفته HyperCLOVA X خود را راه‌اندازی کرده است. هوش مصنوعی پرچمدار این شرکت با استفاده از ابررایانه‌ها و قابلیت‌های تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها ساخته شده است و سرویس‌های مختلف آن از جمله چت‌بات جدید CLOVA X را فعال نگه می‌دارد. این چت‌بات اساساً شبیه به ChatGPT است اما از تخصص ناور در زبان و فرهنگ کره‌ای بهره می‌برد. 💥درست مانند رقبای انگلیسی زبان خود که توسط شرکت‌هایی مانند گوگل، مایکروسافت و OpenAI ساخته شده‌اند، CLOVA X می‌تواند با کاربران مکالمه داشته باشد و کارهایی مانند خلاصه‌سازی متن را انجام دهد. ————————— 💠 @The_Age_of_Intelligent @pavaragi
📝 چگونه هوش مصنوعی می‌تواند زبان حیوانات را تفسیر و رمزگشایی کند؟ قلمرو شگفت‌انگیز هوش مصنوعی (AI) به‌طور مداوم افق‌های خود را گسترش می‌دهد و جنبه‌های مختلف زندگی ما را متحول می‌کند. در حالی که هوش مصنوعی پیشرفت‌های چشمگیری در درک و پردازش زبان‌های انسانی داشته است، اکنون برای رمزگشایی و پر کردن شکاف ارتباطی بین انسان و حیوانات نیز استفاده می‌شود. این پیشرفت چشمگیر این پتانسیل را دارد که اسرار زبان حیوانات را بگشاید و ارتباط دو طرفه با گونه‌های دیگر را امکان‌پذیر کند. هوش مصنوعی با توانایی پردازش حجم وسیعی از داده‌ها و تشخیص الگوها، به‌عنوان ابزاری قدرتمند در رمزگشایی زبان حیوانات ظاهر شده است و اکنون محققان از تکنیک‌های هوش مصنوعی مانند یادگیری ماشینی و یادگیری عمیق برای تجزیه و تحلیل و تفسیر صداها و رفتارهای گونه‌های مختلف جانوری استفاده می‌کنند. ————————— 💠 @The_Age_of_Intelligent @pavaragi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤"شاملو" داستان حماقت و بیسوادی سلبریتی ها قدمت طولانی داره،یه نمونه اش جناب شاملو که دیگه شاخ سلبریتی ها و روشنفکران معاصر بوده و از باسوادترین های اونا به حساب میاد و چند زبان زنده دنیا رو میدونسته و خارج رفته بوده! شاملو داخل فیلمی که بالا گذاشتم در یک سخنرانی با لحنی بی ادبانه میگه: عاشورا دروغه و اونو شیخ عباس قمی از شاهنامه جعل کرده! حالا داخل اون جمعیت مثلا فرهیخته یه نفر نبوده بلند بشه بگه آخه مرد ناحسابی! شیخ عباس قمی همین ۸۰ سال پیش از دنیا رفته!چجوری تونسته عاشورا رو جعل کنه!؟همین محتشم کاشانی که ۶۰۰ سال پیش زندگی میکرده شعر معروف «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» رو در مورد عاشورا گفته! مولوی نزدیک به ۹۰۰ سال پیش شعر « کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی»رو سروده! دیگه هزاران هزار حدیث و روایت ۱۵۰۰ ساله در مورد عاشورا بماند،اگه یه کم با این جماعت خود شاخ پندار بحث کنی بعید نیست بگن شیخ عباس قمی با ماشین زمان سفر کرده و باعث جعل عاشورا شده. این شاملوشون بوده که سواد تاریخیش در حد کلاس سوم دبستان هست دیگه علی کریمی ‌و یراحی و کتایون ریاحی و فرخ نژاد و... جوکی بیش نیستن. [ مَحـــــرَمانہ  ]🔻 https://eitaa.com/joinchat/3721527618Cf7a1ebd464 @pavaragi
رساله اربعین آیت الله فاضل استرآبادی.pdf
2.98M
رساله اربعین تالیف آیت الله فاضل استرآبادی که عالمانه از اربعین اول دفاع نموده است به مناسبت اربعین حسینی توسط انتشارات دارالولایه امیرالمومنین علیه السلام منتشر می شود. @pavaragi
نثار جان برای آگاهی سحرگاه امروز مشغول قرائت زیارت اربعین بودم که این فراز زیارت توجهم را به خود جلب کرد: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله» یعنی امام حسین جانش را در راه خدا بذل کرد، تا بندگانش را از جهالت و گمراهی برهاند. نکته مورد توجه این فراز زیارت کار بزرگ امام حسین( ع) یعنی نثار جان برای آگاهی مردم در برابر جهل است. منتها دو نوع جهل در واقعۀ عاشورا و پس از آن دیده می‌شود. ۱) مردمی که به جنگ امام آمده بودند، عمدتا کوفی بوده و مردم کوفه نیز امام را بر حق می‌دانستند. یعنی به حقانیت امام علم داشتند، اما در عین حال باطل را برگزیدند. از این رو در کربلا نقطه مقابل جهل، «عقل« قرار دارد. یعنی امام(ع) برای اینکه مردم دنیازدۀ بیچاره سرعقل بیایند، از نثار خون دریغ نکرد. ۲) نوع دیگر؛ جهل در برابر علم است. علم و آگاهی حقیقی در مقابل دروغ‌های رسانه‌ای دستگاه بنی‌امیه. اگرچه از شگرد دروغ رسانه‌ای در کوفه نیز استفاده شد و به‌خاطر انتشار خبر دروغ «آمدن سپاهی از شام»، یاران۴ هزار نفری هانی نتوانستند ۵۰ نفری که در دارالاماره ابن زیاد حضور داشتند را شکست بدهند‌. اما اغلب کوفیان بر حقانیت امام واقف بودند و دنیازدگی آنها موجب شد تا به سپاه عمرسعد ملحق شوند. ولی در شام قصه فرق می‌کرد. عموم مردم دین خویش را از رسانۀ تحت سلطۀ معاویه گرفته بودند. مردم با یزید بودند، چون تصور می‌کردند یزید بر حق است. آنها علم نداشتند و جاهل بودند و جهل‌شان از نوع جهل مرکب بود. این نوع جهل در مقابل «علم» است نه در مقابل عقل. چون برخی از آنها وقتی در برابر استدلال امام سجاد(ع) قرار گرفتند و علم حقیقی بر آنها آشکار شد، به راه حق برگشتند. امام حسین(ع) برای همین مردم کوفه حاضر است تا پای جان مبارزه کند. او دربارۀ کسانی‏‌ این فداکاری را انجام می‌دهد که به تعبیر زیارت اربعین «دنیا مغرورشان کرد، و بهره واقعی خود را [از آخرت] به [دنیای] پست‌‏ فروختند و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند، تکبّر کردند و خود را در دامن هوای نفس انداختند.» انقلاب حسینی انقلاب آگاهی و شهادت او برای رفع جهالت بود‌ و اربعین یادآور نقش حضرت زینب( س) و امام سجاد(ع) در روشنگری و جهل‌زدایی از مردم شام است. محمد صدرا مازنی @pavaragi
🔔 خاطراتی از اخلاقیّات عجیب کسبهٔ نجف ✍🏻 حاج آقا نصرالل‍ه شاه‌آبادی: 🔹 «شهر نجف از نظر اخلاقی و اجتماعی فوق‌العاده بود. برای نمونه، کسبهٔ نجف – چه عرب و چه عجم – از نظر انصاف و مساعدت به مشتری بسیار خوب بودند. من جایی را ندیدم که به اندازهٔ نجف اشرف، به افراد نسیه بدهند. حتّی در تهران، کاسب محلّ خودمان با اینکه مرا کاملاً می‌شناخت و به دعای کمیل من خیلی علاقه‌مند بود و اگر شب جمعه‌ای دعای کمیل نمی‌خواندم، فردا اوّل کسی که اعتراض می‌کرد همین کاسب بود، با این همه اگر نسيهٔ ما زیاد می‌شد، از طریقی اعتراض خودش را می‌رساند. 🔸 امّا در نجف این‌گونه نبود؛ همهٔ طلبه‌ها – بدون اینکه نام و نشانی داشته باشند – از مغازه‌دار نسیه می‌گرفتند. فقط گاهی اوقات، مغازه‌دار نام آنها را می‌پرسید تا در دفترش ثبت نماید. در خاطرم هست که آقای میرزا ابوالقاسم گرجی با آقای میرزا علی فلسفی هم‌کلاس و رفیق بودند. روزی در دفتر نسیهٔ آشیخ عبّاس بقّال دیدم که نوشته: شیخ عَرَقی، رفیق آقای فلسفی! از آشیخ عبّاس پرسیدم: این شیخ عرقی کیست؟ گفت: همین که با آقای فلسفی رفت. فهمیدم منظور آشیخ عبّاس، همان آقای گرجی است. چون سرش مو نداشت، و روی سرش عرق می‌نشست و از طرفی بقّال خجالت می‌کشید که اسم آقای گرجی را بپرسد، او را با این نام در دفتر ثبت کرده بود! 🔹 این برنامه فقط مخصوص طلّاب نبود. بلکه کسبهٔ نجف نسبت به زوّار هم به همین شکل برخورد می‌کردند. به یاد دارم پسرخاله‌ام به نجف آمده بود. روزی از یکی از مغازه‌دارها جنس فراوانی خریده بود، ولی موقع محاسبه متوجّه شده بود که کتش را عوض کرده و پول همراهش نیست. وقتی به منزل ما برگشت، با تعجّب می‌گفت: این‌ها چه موجودات عجیبی هستند! من به قدر صد دینار جنس خریدم. ناگهان متوجّه شدم پول همراهم نیست. به فروشنده گفتم: عصر پولش را می‌آورم و جنس‌ها را می‌برم. او گفت: نه! ببر و عصر پولش را بیاور! هرچه به او اصرار کردم فایده‌ای نداشت. به او گفتم: آخر تو مرا نمی‌شناسی، شاید پولت را خوردم. گفت: برو بخور. تو زائر امیرالمؤمنین – علیه السّلام – هستی. آقا امیرالمؤمنين – علیه السّلام – هست، من از ایشان می‌گیرم. 🔸 نمونهٔ دیگر، اجاره منزل بود. یکی از ویژگی‌های نجفی‌ها این بود که اگر کسی مغازه یا منزلی را اجاره می‌کرد، مادامی که در آن بود، ولو ده یا پانزده سال طول می‌کشید، یک قران اجاره‌بها افزایش پیدا نمی‌کرد. افزایش اجاره‌بها تنها پس از تخلیه و اجاره به شخص دیگر صورت می‌گرفت. در سامرّا نیز چنین برنامه‌ای بود. سنّی‌های آنجا در نسیه دادن و قرض دادن نیز این رسم را داشتند و غیر از نجف و سامرّا در جای دیگر چنین برنامه‌ای ندیدم. 🔹 به هر حال، این رسم خوب مردم نجف بسیار راه‌گشا بود. اگر بگویم در طول بیست سال اقامت در نجف، فقط با قرض و نسیه زندگی کردم، اغراق نکرده‌ام. نکتهٔ مهم در این نسیه‌ها این بود که بی‌منّت بود. به یاد دارم روزی برای خرید شکر به عطّاری رفتم و مدّتی معطّل شدم. با ناراحتی به صاحب مغازه گفتم: مثل اینکه نسیه‌خورها باید معطّل شوند! و رفتم. وقتی سرش خلوت شد، برگشتم. صاحب مغازه با رخساری برافروخته گفت: این چه حرفی بود که به من گفتی؟ به همین امیرالمؤمنین قسم، اگر سر مرا بخواهی به تو می‌دهم. این حرف‌ها چیست؟ همهٔ زندگی من مال توست. به او گفتم: من به شوخی و مزاح این را گفتم. او گفت: دیگر از این شوخی‌ها نکن». 📚 (حدیث نصر، ص۳۴۶ - ۳۴۸) https://eitaa.com/miras_shia @pavaragi
کتاب نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد https://www.fidibo.com/book/111655 @pavaragi
🌿 فلوچارت نگارش پایان‌نامه از ارائه طرحنامه (پروپوزال) تا دفاع @tephd5 🌱 مدرسه مجازی پژوهش https://eitaa.com/joinchat/3648323715C970376fb41 @pavaragi
✍️ گوگل از جدید‌ترین به‌روز‌رسانی بزرگ چت‌بات هوش مصنوعی بارد (Bard) خود رونمایی کرده است‼️ 👌 در آن میزان قدرت منطق و استدلال بارد به‌طرز قابل توجهی بهبود یافته است. حالا، جدیدترین نسخه از جدی‌ترین رقیب هوش مصنوعی چت جی پی تی، یعنی گوگل بارد، به تنهایی قادر به نوشتن کد و اجراء آن‌ها می‌باشد. ♻️اکنون، ابزار هوش مصنوعی گوگل از طریق تکنیکی به نام “اجرای کد ضمنی” قادر به ارائه عملکرد در حیطه این وظایف جدید خود می‌باشد. 💥این رویکرد نوآورانه، به بارد اجازه می‌دهد تا ضمن شناسایی دستورات محاسباتی، کد را به صورت یک‌پارچه در پس‌زمینه اجراء کند. 💢در نتیجه، بارد این پتانسیل را دارد که به واسطه آزمودن تمامی نتایج پیش از ارائه به کاربر، پاسخ‌های ریاضی و کد‌نویسی را با دقت بیشتری به کاربران ارائه نماید. ————————— 💠 @The_Age_of_Intelligent @pavaragi
جای خالی یادداشت‌های تحلیلی در رسانه ملی یادداشت‌نویسی یکی از ابزارهای رسانه‌ای مهمی است که قدمتی دیرینه داشته و امروزه نیز با توجه به روی‌آوری مردم به فضای مجازی و اقبال آنها به متن‌های کوتاه، روزبه‌روز بر اهمیتش افزوده می‌شود. در عین حال جایگاه آن در رسانه‌هایی مثل صدا و سیما شناخته نشده است. از این رو پیشنهادهای ذیل ارائه می‌شود. ۱) انعکاس خلاصه‌ای از یادداشت‌های تحلیلی درباره مسائل روز در اخبار سراسری بویژه در خبر ۲۰:۳۰ ؛ ۲) انعکاس یادداشت‌های مهم در برنامه‌های ویژۀ خبری صدا و سیما؛ ۳) دعوت از یادداشت‌نویسان فعال به صدا و سیما به عنوان کارشناس‌ فرهنگی اجتماعی و...؛ ۴) استفاده مجری برنامه‌های فرهنگی اجتماعی از یادداشت‌های بروز در فواصل برنامه؛ ۵)ساخت برنامه‌هایی با موضوع یادداشت یا صرفا انعکاس یادداشت‌های ویژه؛ ۶)آموزش یادداشت‌نویسی در قالب برنامه‌های آموزشی ۷)بهره‌بردن از نظرات یادداشت‌نویسان حرفه‌ای به عنوان مشاور برای ساخت و تولید برنامه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... ۸)برگزاری مسابقات تلفنی و پیامکی از متن یادداشت‌های برگزیده ۹)اعلام و تبلیغ برای فراخوان‌های یادداشت‌نویسی در موضوعات مختلف( به‌عنوان مثال حوزه‌ی علمیه فراخوان یادداشت‌نویسی دارد اما کسی مطلع نمی‌شود) ۱۰)ساخت موشن، فیلم‌کوتاه، عکس‌نوشته و ...از محتوای یادداشت‌ها. ردیف ۷ تا ۱۰ توسط سرکار خانم زهرا ابراهیمی پیشنهاد شده است. از یادداشت‌نویسان محترم جهت تکمیل این نوشته دعوت به‌عمل می‌آید‌. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
WRS_Volume 2_Issue 2_Pages 97-118.pdf
568.7K
این مقاله که دربارۀ سیر تاریخی وجوب حجاب در صدر اسلام است را جهت مطالعه علاقمندان توصیه می‌کنم. @pavaragi
توپ همچنان در زمین سیاست و اقتصاد است! چندی قبل در جلسه‌ای که با حضور جمعی از فعالین فرهنگی اجتماعی برگزار شده بود، شرکت کردم. دستور جلسه راهکارهای پیش‌گیری از آسیب‌های اجتماعی بود. من هم چند راهکار پیشنهاد دادم و یک نکته هم اضافه کردم. گفتم حل بعضی از مسائل از اختیار ما خارج است. هریک از آسیب‌های اجتماعی معلول علت‌هایی است. مثلا مسئله خودکشی، پدیدۀ طلاق یا حاشیه‌نشینی از یک طرف معلول علت‌هایی مختص خودشان بوده و به دیگر مسائل ربطی ندارند. در عین حال برخی از علت‌ها عمومیت داشته و در به‌وجود آمدن بعضی یا همۀ آنها نقش دارند. مثلا اگرچه فقر و نداری مستقلا یک مسئله اجتماعی است، ولی یکی از علل آسیب‌هایی چون خودکشی، فساد اخلاقی و حاشیه‌نشینی هم محسوب می‌شود. یعنی برای پایین آمدن نرخ فساد اخلاقی باید رفاه نسبی ایجاد شود. همینطور دیگر مسائل اجتماعی نیز از همین فقر ناشی می‌شوند و با توجه به اینکه طبق آمارها نرخ فقر در کل کشور حدودا ۳۰ درصد بوده و در عرض یک دهه ۱۱ میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر کشور افزوده شده است، معیشت و فقرزدایی اولویت جدی کشور است و از طرفی این معضل ناشی از ناکارآمدی دستگاه‌های اقتصادی است. به دوستان‌مان در آن جلسه گفتم: اسلحۀ من و شما بیان و بنان است‌. تولید مقاله و کتاب و سخنرانی محصول ما است. ضمن اینکه برخی از طلاب در قالب گروه‌های جهادی در بحران‌های اجتماعی نظیر سیل و زلزله و کرونا نیز حضور جدی داشته‌ و کارهای عملیاتی هم می‌کنند. اگر با رویکرد نتیجه‌گرایانه بخواهیم ارزیابی کنیم، همۀ اقدامات ما برای جمع محدودی اثر بلندمدت و برای غالب افرادی که به محصول علمی ما دسترسی دارند یا رفتار عملی روحانیون را می‌بینند، اثر تسکینی دارد. همینکه اثر مسکن رفت دوباره درد شروع می‌شود! گفتم مشکل جدی را دریابیم. دانشمندان و مدیران ارشد اقتصادی چه‌کاره‌اند؟ توپ نارضایتی در زمین مدیران اقتصادی اعم از تیم اقتصادی دولت‌ها و کمیسیون‌های اقتصادی مجالس مختلف و اقتصاددان‌ها است. اقتصاددان‌هایی که جزو تیم اقتصادی‌اند و آنها که جزو مخالفین سیاست‌های اقتصادی می‌باشند هردو در رنج و بدبختی و فلاکت مردم و شکل‌گیری معضلات اجتماعی سهم دارند. ممکن است گفته شود مخالفین چگونه سهیمند؟ اگر دانشمندان اقتصادی عافیت‌طلبانه مشغول تماشای وضعیت باشند و مشفقانه به نقد سیاست‌ها نپردازند قطعا باید پاسخگوی عملکرد خود باشند. دستۀ دیگری هم باید پاسخگو باشند. بزرگوارانی که جزو مدیران سیاسی نظامند. اغلب سیاست‌های اقتصادی نیز متأثر از رفتارهای سیاسی است‌. مدیران سیاسی دولت و کمیسیون‌های سیاسی مجلس و تربیت یافتگان رشته علوم سیاسی چه پاسخی برای معضلات روی دست نظام دارند؟ چه میزان سیاست‌های کلان نظام که توسط رهبری معظم انقلاب ابلاغ شد، اجرایی می‌شود؟ شاید لازم باشد تا دستگاه‌های ذی‌ربط مطالعه‌ای روی میزان پای‌بندی دولت‌ها به سیاست‌های کلی ابلاغی (در بیست سال اخیر) داشته باشند، تا خلاءها شناسایی و ضمن رفع موانع در جهت اجرای کامل آن اقدام مؤثری صورت گیرد. خلاصه اینکه توپ آسیب‌های اجتماعی در زمین اهل سیاست و اقتصاد است و این بزرگواران باید در پیشگاه ملت پاسخگو باشند. پ.ن: ناگفته پیداست که نگارنده به دستاوردهای نظام توجه دارد، اما آسیب‌های اجتماعی را زیبندۀ نظام جمهوری اسلامی نمی‌داند. مشکلات معیشتی هم مانع دیدن دستاوردها است. کما اینکه مقام معظم رهبری در جدیدترین دیدارشان با هیئت دولت فرمودند: با وجود کارهای اساسی تحسین‌برانگیز دولت، متأسفانه مسائل معیشتی مانند غبار مانع دیدن کارهای اساسی دولت است. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
به مناسبت درگذشت جلال ال احمد در۱۸ شهریور سال ۱۳۴۸) در کتاب "روشنفکر میهنی" که توسط مؤسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده درباره نحوه آشنایی جلال آل احمد با امام خمینی آمده است: با رحلت آیت‌الله بروجردی، جهان شیعه به استقبال مرجعی دیگر رفت و آیت‌الله خمینی که فقیهی شجاع و مبارز بود، پا به میدان گذاشت. جلال آل‌احمد نیز همانند دیگران، خیلی زود امام خمینی را شناخت و جزء طرفداران ایشان شد. آل احمد در طول زندگی‌اش تنها یک بار امام را ملاقات کرد و آن دیدار در نخستین سال‌های نهضت اسلامی اتفاق افتاد. وی درباره این دیدار می‌گوید: «من پس از شنیدن نطق ایشان [امام خمینی]... احساس کردم باید ایشان را ببینم. به قم رفتم. در خانه ایشان کتاب "غرب‌زدگی" خود را کنار دستشان دیدم. گفتم: شما هم این خزعبلات را می‌خوانید؟ با نگاهی به من پرسیدند: شما آقای آل احمد هستید؟ گفتم: بله. گفتند: آنچه ما باید بگوییم شما گفته‌اید.» در ادامه جلال درباره این ملاقات می‌گوید: «من حتی دست پدرم را نبوسیده بودم، اما دست ایشان را بوسیدم. امام خمینی نیز در اردیبهشت 1359 درباره دیدار جلال با ایشان فرمودند: «آقای جلال آل‌احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیدم. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشسته‌اند و کتاب ایشان غرب‌زدگی در جلوی من بود. ایشان به من گفتند: چطوری این چرت و پرت‌ها نزد شما آمده است؟ یک هم‌چو تعبیری و فهمیدم که ایشان هستند. مع‌الأسف دیگر او را ندیدم. خداوند ایشان را رحمت کند.» در فروردین 1343، زمانی که امام از حبس آزاد شدند، جلال در مکه به سر می‌برد و در نامه‌ای ضمن ابراز خوشحالی از آزادی امام گزارشی از حال و هوای مناسک حج و وضعیت شیعیان در عربستان به امام می‌دهد. نامه جلال به امام را در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی بخوانید. @pavaragi
به اهل مطالعه یارانۀ کتاب بدهید! عصر روز گذشته(۱۸شهریور) به سفارش یکی از بزرگان برای تهیه نشریه «چشم انداز ایران» به کتابفروشی کتاب شهر رفتم. در میان کتاب‌فروشی‌ها به‌نظرم رسید که کتاب شهر این نشریه را برای فروش دارد. از طرفی شاید حدود دو سه ماهی بود که فرصت مراجعه به این کتاب‌فروشی دست نداده بود. در حالی که سابقا ماهی یکی دوبار به چند کتاب‌فروشی ازجمله همین کتاب شهر مراجعه می‌کردم. سابقه‌ای از نشریه چشم‌انداز ایران را هم در برنامۀ مطالعاتی‌ام به یاد ندارم، با اینکه روزگارانی پای ثابت دکه‌های روزنامه‌فروشی بودم و کمتر نشریۀ فرهنگی اجتماعی بود که از زیر چاپ خارج شده باشد و من آن را تهیه نکرده باشم. برخی را مشترک می‌شدم و پاره‌ای از آنها را (هرچند یکی دو شماره)، می‌خریدم. برایم مهم بود بدانم در بازار مطبوعات فرهنگی اجتماعی چه خبر است. از گوگل برای آشنایی با آن کمک گرفتم: «نشریه چشم انداز ایران از مرداد سال ۱۳۷۸ در ایران منتشر می‌شود. لطف‌الله میثمی صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول آن است.» غرض از مراجعه برای تهیۀ این نشریه مطالعۀ گفت‌وگویی است که با عنوان «خانه تکانی بزرگ در فهم دین» در شمارۀ اخیر آن منتشر شده است. نشریه را در این کتاب‌فروشی نیافتم. [غرضم از نگارش این یادداشت از اینجا به بعد شروع می‌شود!] سراغ کتاب‌ها رفتم‌، اما به‌مانند کسی که پس از خواب طولانی در غار اصحاب کهف، بیدار شده و به شهر رفته باشد، با قیمت‌های نجومی مواجه شدم. کتاب تاریخ بیهقی را که مدتی بود در سبد خریدم گذاشته بودم، درخواست کردم. فروشنده کتابی در قطع پالتویی از نشر هرمس را به من ارائه داد. بلافاصله سراغ قیمت کتاب رفتم، ۴۸۰ هزار تومان! روی میز کتابی دوجلدی درباره زندگی هوشنگ ابتهاج بود باعنوان پیر پرنیان اندیش (در صحبت سایه)کتابی که سال ۱۳۹۱ منتشر شد و  سایه در دهۀ نهم از عمر خود خاطراتش را در گفت‌وگو با میلاد عظیمی و عاطفه طیه در آن تعریف کرد اتفاقا این کتاب را هم در برنامۀ خریدم داشتم. با دیدن قیمت کتاب اما منصرف شدم! ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان! سایر کتاب‌ها هم به همین منوال بود. مثلاکتاب دیگری با ۵۰ ورق ۵۵ هزار تومان. یعنی کمی بیش‌تر از هزار تومان برای هر صفحه! از فروشنده پرسیدم: وزارت ارشاد برنامه‌ای برای تخفیف کتاب ندارد؟ پاسخ منفی داد. می‌گفت: برنامۀ تخفیف کتاب توسط ارشاد فقط در اردیبهشت‌ماه اجرا می‌شود. گویی مردم فقط باید اردیبهشت ماه کتاب بخوانند! یا اردیبهشت هرسال کتاب یک سال‌شان را تهیه کنند، مثل برنج و دیگر آذوقه‌های مورد نیاز! از خرید کاغذی کتاب منصرف شدم. فیدیبو را فعلا ترجیح می‌دهم! از طرفی نمی‌پسندیدم حدود نیم ساعت در کتاب‌فروشی پرسه بزنم اما کتابی تهیه نکنم. چند کتاب را بررسی کردم و کتاب «تاریخ مختصر اسلام» نوشتۀ کارن آرمسترانگ ترجمۀ مانی صالحی علامه را تهیه کردم. از شب گذشته صفحاتی از آن را مطالعه کردم. کتاب خوش‌خوانی است. توصیه می‌کنم بخوانید. نگران قیمتش هم نباشید؛ ۹۰ هزار تومان! ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
دونکته دربارۀ آبرو در وضع احکام اجتماعی و حدود شرعی به حفظ آبرو توجه شده است. برای نمونه دروغ، غیبت و تهمت از جمله مفاهیم اخلاقی هستند که به جهت حفظ آبروی مومن و حراست از کرامت انسانی حرام شمرده‌ شده‌اند. در عرف عام هم گفته می‌شود: آبرو مثقال، مثقال جمع می‌شود، ولی خروار خروار می‌رود. امروز در مسیر منزل تا محل کار، کارشناس برنامۀ رادیو معارف دربارۀ آبرو صحبت می‌کرد. دو نکته از بیانات ایشان برایم جالب بود. اول اینکه؛ اگر می‌خواهید ببینید یک چیز چقدر ارزش دارد، بررسی کنید آیا در صورت فقدانش جایگزینی برای آن می‌توان یافت؟ و آنگاه گفته بود: آبرو از این جنس است. یعنی اگر آبروی کسی از دست برود، گویی قیمتش را از دست داده و نمی‌تواند به سادگی جایگاه و ارزش پیشین خود را به‌دست بیاورد. دوم اینکه؛ کسب آبرو درجه انسانی را بالا می‌برد. انسانی که آبرو کسب کرده باشد، از تفرد به تشخص و از فردیت به شخصیت ارتقا می‌یابد. یعنی انسانی با کارکرد اجتماعی بالا و مورد اعتماد عموم جامعه می‌شود. این را هم جایی دیدم که جالب توجه بود: در روایت دارد پول خرج کنید آبرو جمع کنید. بعضی ها ‌آبرو خرج می‌کنند که پول جمع کنند. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
2️⃣ خبر دوم: 💢 تا سه سال دیگر ۴۰ درصد نیروی کار جهان باید هوش مصنوعی یاد بگیرند 💥 ۸۷ درصد از مدیرانی که در مطالعه‌ی آی‌بی‌ام بررسی شده‌اند، انتظار دارند کارکنانی که از چت جی پی تی استفاده می‌کنند، جایگزین افرادی شوند که از هوش مصنوعی هنگام کار استفاده نمی کنند⚠️ 🆔 @ipeyda_ir @pavaragi
👓 راه معنویت را کسایی رفتند که تو دل اغتشاشات از نظام دفاع کردند... ❗️ نه فکر ریزش مخاطب بودند، نه فروش دوره! @HozeTwit @pavaragi