eitaa logo
پاورقی
494 دنبال‌کننده
228 عکس
49 ویدیو
31 فایل
پاورقی حاوی یادداشت‌‌ها و نکات مهم آموزشی و پژوهشی در عرصه‌ی سیاستگذاری پژوهشی، مهارت‌های پژوهشی، مباحث اخلاقی فرهنگی و اجتماعی، اولویت‌های پژوهشی، معرفی کتب فاخر دینی، فلسفی و اخلاقی ▫️برای ارتباط با مدیر به شناسه زیر مراجعه کنید: ✅ @sadramah
مشاهده در ایتا
دانلود
📝محمدصدرا مازنی 💠نسل فراموش شده(۴) 🔻شاید حدود دو ساعت رفت و برگشت طول کشید. ما سرخوش از شادی بودیم؛ نسل ما جنگ را هم تجربه کرد. حدود چهارده ساله بودم که کلاشینکف به دست گرفتم. درجنگ جوان تر از من هم بودند. از نسل من. جنگ تمام شد. 🔻نوجوانی نسل من سپری شد. ما بزرگ و بزرگتر می شدیم. در تمام این مدت جوانهایی از دوران مبارزه و دوران انقلاب کشور را اداره می کردند؛ آنها جوانیشان را در جنگ به کمال رسانده بودند نظیر ما که حالا جوان شده بودیم. آنها الگوی ما بودند. به تدریج دیگر مدیر بودند. مدیران دوران مانور تجمل. اگر اوایل انقلاب از قبول میز و ریاست دوری می جستند، حالا دیگر احساس تکلیف می کردند. توجیهاتی دست و پا می کردند. وکیل و وزیر و مدیر و... برای نماینده شدن کارناوال به راه می انداختند. سخرانی های حماسی علیه رقیب می کردند و گاهی با چاشنی تهمت و افترا رقیب را از دور خارج می کردند. برای مدیرکل شدن لابی می کردند. چقدر انرژی که از انقلاب هدر نرفت و از جیب و احساس مردم هزینه نشد. دیگر لباسهایشان خاکستری نبود. ترفیع گرفته بودند. خوش بوتر و شیکتر نیز شده بودند. خانه های مسکونی آنها هم کمی بالای شهرتر رفته بود. کلاسی برای خودشان دست و پا کرده بودند. تشریفات و  دیسیپلین اداری برایشان مهم شده بود. کارگر و کشاورز و دانشمند و روحانی جبهه اگر از هم ممتاز نبودند اینجا جدا شده بودند. کشاورز سراغ تراکتور و زمین زراعی اش رفته بود. مکانیک و بقال دوباره به تعمیرگاه و حجره اش. اما برخی از آنها جور دیگر. نمی شد دیدشان. نسل من نگاه می کرد، الگو هایشان را می دید. تناقض ها را هم. مدیران شیک پوش هم ما را می دیدند. از بالا، از موضع بالا می دیدند نسل من را. ⏺ادامه اش را نیز بخوانید.👇 @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی 💠نسل فراموش شده(۵) 🔻نسل من دیگر اعتماد به نفسی برایش باقی نمانده بود. به تدریج فرار مغزها نرخ شاه عباسی شده بود. فرهنگ ایثار و شهادت اگر به کندی برای نسل بعد فهم می شد؛ این فرار اما نه. به سرعت به بچه های دهه شصت منتقل شد. اینک دهه ی هفتادی های برخی از خانواده های متدین هم از رفتن می گویند. اسطوره های جنگ بی احتیاطی کردند. از چشمها افتادند. الگو نبودند. حاج قاسم نبودند. برخی هضم شدند. جمعی حذف شدند. عده ای بریدند و معدودی هم به صف جبهه مقابل پیوستند. در این میان از چشم افتاده ها ادامه دادند. خسته نشدند. سن بازنشستگی را تجربه کردند و بازنشسته نشدند. پیر شدند و همچنان خستگی ناپذیر. اینک اما نسل من احساس پیری می کند. نسل سوخته؛ نسل خسته. نسل سوخته ی خسته. اما آنان همچنان شاداب و پرانرژی! پیری برای آنان از جنس انکار روانشناختی بود. بازنشستگی به منزله فراموشی بود. نسل ما زه زد. نسل آنان ما را زه زد! ⏺تمام. 🔻پ.ن: ۱. جوان گرایی نه به منزله کنار گذاشتن اهل تجربه که به معنی جدی گرفتن آنان، اعتماد کردن و سپردن اموری که نیاز به شور و نشاط و سرعت در تصمیم گیری دارد است. ۲. آنچه در این نوشته آمده است قابل تعمیم به همه بچه های جبهه و جنگ نیست. بسیاری از آنان مسیر شهید همت و باکری را دنبال می کنند. سردار دلها از همان نسل افتخار آفرین بود. او همیشه برای من و نسل های بعد از من جاودانه است. ۳. هدف از این نوشته اصلاح نگاه به جوانان و تغییر رویکرد نسبت به آنان است؛ چیزی که مقام معظم رهبری از آن مکرر یاد می کرد. ۴. بچه های دهه پنجاه اینک در اوج نشاط و کمال و پختگی هستند. در اصلاح رویکرد به جوان گرایی آنها را ملحق خوشان نکنند، از آنها استفاده شود‌. پختگی لازم برای اداره امور را دارند. ضمن اینکه یاد بگیریم این رویه برای نسل های بعد تکرار نشود. ۵. شیک پوشی عیب نیست. در این نوشته استعاره از فاصله گرفتن مسئولین از عموم مردم تلقی شده است. @masaelepazuheshi
نکته ویرایشی(3) چند برابر فارسی به گزینش فرهنگستان آبونه مشترک ورک شاپ کارگاه آرشیو بایگانی آرم نشانه آپ تو دیت روزآمد ادیت ویرایش اِشل پایه انستیتو موسسه بیوگرافی زندگی‌نامه بی‌ینال دوسالانه @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی ⏺با پژوهش ورزان(۲) 💠سلیس و روان بنویسیم 🔻یکی از فنون نویسندگی روان نوشتن و پرهیز از به کارگیری عبارات مبهم است. نویسندگان و پژوهشگران موفق برای اثرگذاری بر روی مخاطب سلیس و روان می نویسند. آنها می کوشند در عین استفاده از واژه های فخیم و گرانمایه از به کار بردن کلمات ملال آور دوری گزینند. برای دستیابی به وضوح، مطالب خود را چند بار مرور می کنند تا هرجمله مبهم را پیدا کرده و از کلمه مناسب تری استفاده نمایند. 🔻پ.ن: یادمان باشد که گاهی نویسنده با مبهم نوشتن منظوری دارد؛ مثلا با هدف آموزشی و سنجش و ارزیابی دانش پژوه از عبارتی چندپهلو استفاده می کند. یا داستان نویسی که نمی خواهد قصه داستانش را لو دهد و یا می خواهد ذهن مخاطب را برای نکته ای و حادثه ای آماده نماید و... @masaelepazuheshi
در مصاحبه با خبرگزاری حوزه : حجت الاسلام والمسلمین مازنی برای دور جدید فعالیت های پژوهشی در واحدهای آموزشی بر تقویت و توسعه برنامه‌ها، شتاب دادن به برنامه‌های پژوهشی سطح یک، تقویت برنامه پژوهش درسی، تسری برنامه‌های تثبیت شده در برنامه‌ جدید آموزش به برنامه جاری آموزشی، تقویت کانون‌های علمی، انجام مطالعه برای راه‌اندازی مرکز پرورش استعدادهای پژوهشی طلاب جوان و عملیاتی سازی برنامه‌هایی نظیر برنامه پژوهش سطوح عالی و تقویت اساتید حوزه‌های علمیه در جهت تولید علم تأکید کرد. لینک خبر👇 https://hawzahnews.com/x9Qbk @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی 💠پیشنهاد عنوان پژوهشی: تحلیل تجربه نگاری الگوهای آموزشی مبتنی بر روش  سامرا 🔻در گپ و گفتهای صمیمی با مدیران، اساتید و فضلای حوزه فرصت را غنیمت می شمرم و درباره روش های آموزشی و در این باره که چگونه می توان بر محور پژوهش درس گفت، گفت و گو می کنم. در این مباحثات از سبک تدریسشان می شنوم و اینکه روش درسی برخی از آنان بر گرفته از روش سامرا است و نیز رضایت طلاب از شیوه درسی آنها. 🔻همواره پس از این مباحثات به خود می گفتم خوب است این تجربه ها مکتوب شود و در اختیار عموم اساتید و اهل نظر قرار گیرد؛ تا اینکه با خبر شدم این کار توسط دفتر هماهنگی امور مدارس قم(در زمان مدیریت حجت الاسلام والمسلمین آقای واحدی) انجام شده است. از سرگذشت این تجربه نگاری و تحلیل احتمالی آن خبری نداشتم؛ از این رو از طریق همکار خوبم آقای هاشم پور پی گیر شدم. ایشان بعد از بررسی خبر داد که اتفاق خاصی روی نوشته یاد شده نیافتاده و در همان مرحله تجربه نگاری باقی مانده است. از این رو به نظر می رسد تجربه های به دست آمده ظرفیت تحلیل و ارزیابی را داشته تا پس از اصلاح و تکمیل به جامعه علمی ارائه شود. 🔻برخی از سرفصل های پیشنهادی: ۱. توصیف الگوی تدریس سامرا؛ ۲. تجربه های تدریس مبتنی بر سامرا؛ ۳. بررسی تجربه ها با توجه به الگوهای نوین درسی؛ ۴. بررسی تجربه ها؛ امتیازات و اشتراکات؛ ۴. الگوی پیشنهادی. 🔻پ. ن: برخی از کوشش های نهادهای حوزه ای برای دست یابی به الگوی آموزش پژوهش محور: ۱. چنانکه گفته شد مرکز مدیریت حوزه های علمیه تجربه های تدریس اساتید را جمع آوری کرده است که می تواند به عنوان مهمترین منبع این تحقیق به شمار رود. ۲. مجله پژوهش و حوزه و نیز مجله رهنامه پژوهش هر کدام یک شماره مستقل را برای این موضوع اختصاص داده اند که اولی از طریق سایت معاونت پژوهش حوزه های علمیه و دومی از سایت مجله رهنامه پژوهش قابل دستیابی است. ۳. از سوی مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران نیز اخیرا الگویی به پژوهش حجت الاسلام والمسلمین زارعی تهیه شده است که منبع مهمی در این باره به شمار می رود. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠فلسفه به چه کار می آید؟ 🔻فلسفه را به 《دوست دار حکمت》و 《عشق به حقیقت》 معنی کرده اند. فارغ از درستی این تعریف یا نادرستی اش سوال مهمتری مطرح می شود و آن اینکه فلسفه به چه دردی می خورد؟ چندی قبل نوشته ای از آیت الله سید محمد خامنه ای دیدم که از منشاء فلسفه می گفت: او با تتبعی ستودنی به این نتیجه رسیده بود که ایرانیان پیشگام تفکر فلسفی در تاریخ بوده و ایران باستان موطن فلسفه است. دیگرانی هم این قول را می پذیرند. وی با استناد به مدارك قديمى، و حتى نوشته برخى از محققان غربى معاصر كه غرض ورزى نداشته اند، نقل می کند: پيش از آنكه در سرزمين يونان چيزى بنام فلسفه و علوم ديگر وجود داشته باشد در مشرق (ايران و بابل) و مصر و لبنان (فنيقيه) و حتى جزاير سيسيل (صقليه) و كِرِت، تمدنى پر فروغ پرتوافكن بوده و فلسفه و علومى همچون نجوم و رياضيات و فيزيك وجود داشته است. 🔻اما خارج از محل اختلاف بودن این نگاه می توان سقراط را یکی از پیشگامان فلسفه دانست. برای فهم این مطلب که فلسفه برای چه آمده است( و نه از کجا) کافی است به سیره و رفتار سقراط بنگریم. مشهور است که سقراط در خیابانها و  کوچه های آتن رهگذران را با پرسش های فلسفی به تفکر وا می داشت. می گفت من چون خرمگسی بر اندیشه های ناآزموده و نسنجیده ی برآمده از سلطه عرف عام می نشینم و رهگذران را می آزارم. 🔻سقراط چه می کرد؟ و چگونه سخن می گفت؟ روشن است که سقراط در مواجهه با مردم از عبارات تخصصی و آکادمیک استفاده نمی کرد. بلکه با زبان خودشان با آنها سخن می گفت. جنس پرسشهای سقراط زمینی بود؛ همان چیزهای روز مره ای که برای مردم آتن غریبه نبود. آنها از همنشینی با سقراط نمی گریختند. با اشتیاق می نشستند و در محاوره شرکت می کردند. آثار افلاطون نظیر ضیافت، جمهوری، فایدون، هیپیاس کوچک و هیپیاس بزرگ گواه خوبی بر این مدعا است. اینک اگر بخواهیم اشتیاق مردم را به فلسفه بسنجیم از مفاهیم انتزاعی کرسی های اسفار و اشارات و تنبیهات و شِفاء برای مردم نگوییم. همان پرسشهایی را مطرح کنیم که سقراط می پرسید. مطالبی را طرح کنیم که مخاطبانمان را مشتاق تر کند. از فلسفه با مباحث کلی و پیچیده اش به فلسفه به مثابه هنر زندگی نقل مکان کنیم. برای مکانیک، جوشکار، تراشکار، کشاورز و کارگر لذت بخش کنیم. 🔻حکمت متعالیه را متدانیه و ساده کنیم. آن را به متن زندگی بیاوریم. چونان نبی مرسل(ص) که فرمود: إنّا مَعاشِرَ الأنبياءِ اُمِرنا أن نُكلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم . پيامبر خدا(ص) : ما، جماعت پيامبران، فرمان داريم كه با مردم به فراخور فهم و خردهايشان سخن بگوييم. @masaelepazuheshi
نظر جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر اسحاقی درباره یادداشت فلسفه به چه کارمان می آید👇 سلام علیکم جناب مازنی محظوظ شدیم ضمن تایید نگاه کاربردی شما ازهمه مهمتر فلسفیدن برای کودکان ونوجوانان وجوانان وسایرمخاطبین در اصول دین و....است که درنظام آموزشی حوزه ودانشگاه وآموزش وپرورش مغفول مانده است
ادامه👇 این نوع ازآموزش هابارویکرد فلسفی وپرورش اذهان دارای سبک وسیاق خاصی است برای مثال درباره آموزش فلسفه برای کودکا باید طرحی برای آموزش تفکر در مدارس ارائه شود؛ طرحی که شامل کتاب ها، و برنامه های خاص برای هدایت کلاس است. همراه هر کتاب درسی، یک کتاب راهنما برای معلم وجود داشته باشد . معلمان بعد از تعلیم در مراکز ویژه تربیت معلم، آمادگی لازم را برای اجرای این طرح در کلاس ها به دست آورند. در اینجا نقش معلم به کلی با سیستم آموزشی رایج متفاوت است و معلم دیگر نقش حاکم مطلق کلاس را ندارد. شکل کلاس ها نیز با توجه به هدف این برنامه به کلی تغییر می کند و به صورت حلقه کندوکاو یا انجمن تحقیق درمی آید که در آن کودکان برای کشف حقایق مناسب با خودشان، همیشه درحال کندوکاو مشترک وطرح پرسش هستند. هدف ازاین رویکرد ، اصلاح وضعیت آموزش تفکر در تعلیم و تربیت است. از دیگر اهداف اصلی این برنامه عبارت است از: تقویت تفکر انتقادی، تفکر خلّاق، تفکر مراقبتی/مسئولانه و تفکر جمعی از ابتدای دوران کودکی. متناظرا داوری خوب، ابداعات خلاقانه، توجه مسئولانه به محیط و اطرافیان و نیز توانایی انجام فعالیت و تفکر جمعی، ویژگی هایی هستند که این برنامه درپی تقویت این ویژگی ها در افراد است و چون بر آن است که دوران بالاتر از کودکی برای آموزش این مهارت ها دیر است، این آموزش از کودکی شروع می شود. آموزش مهارت های فکری اعم از استدلال و در نهایت داوری، تربیت شهروندانی معقول، خودآگاه، دقیق، مسئولیت پذیر اخلاقی ـ اجتماعی، منتقد، خودـ انتقاد، و محقق در این برنامه پی گیری می شود. در اواخر سال 1960، زمانی که پروفسور متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا (واقع در نیویورک) در رشته فلسفه تدریس می کرد، متوجه شد که دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قدرت تمیز و قدرت داوری هستند. او برای بالابردن توانایی های دانشجویان خود در این زمینه تلاش زیادی کرد و پس از مدتی به این نتیجه رسید که برای تقویت مؤثر قدرت تفکر این دانشجویان، دیگر خیلی دیر شده است. شاید اکثر استادان فلسفه و منطق ما با این وضعیت مواجه شده باشند. او به این فکر افتاد که تقویت این توانایی ها باید در دوران کودکیِ این دانشجویان انجام می گرفت. به عبارت دیگر، وقتی افراد در کودکی و نوجوانی ــ یعنی در سن یازده یا دوازده سالگی ــ بودند، باید مجموعه ای از دوره های درسی ویژه در زمینه تفکر را می گذراندند؛ تفکر انتقادی یا حل مسئله و یا هر مهارت دیگری که به منطق صوری و غیرصوری مربوط است. این دوران نه تنها مناسب این آموزش ها، بلکه تنها فرصت این آموزش ها است. حتی محقق بارآمدن افراد هم ریشه در این دوران دارد. اگر در این دوران به سؤال های آنان پاسخ داده نشود، قدرت پرسشگری آنها با تشویق، تقویت نشود، و نحوه پردازش داده ها برای حل مسائل و مواجهه با مشکلات به آنها آموخته نشود، دیگر در آینده نمی توان این کار را انجام داد. اگر هم امکانش باشد، مصداق سخن سعدی (چون گردگان بر گنبد) خواهد بود. یادمان نرود اگر دقت کنید، در اینجا دیگر بحث از فلسفه رسمی، مانند فلسفه کانت و ارسطو نیست. در اینجا فلسفه به معنایی خاص مطرح می شود. فلسفه را شاید بتوان به معنای دیالکتیک سقراطی یا به معنی کندوکاو فکری یا اصلاً به عنوان همه مهارت هایی که برای اخذ یک تصمیم درست یا معقول لازم است، درنظر گرفت. البته آشنایی با مفاهیم و موضوعات مناسب و مورد علاقه کودکان را نیز دربر دارد. و می توان مباحث دینی واخلاقی و...را هم دراین قالب دنبال کرد والبته این رویه در تمام دوره های آموزشی با موضوعات مختلف وعمق وگستره خاص متناسب بامخاطب قابل پی گیری است بویژه درفرایند نظام آموزش حوزه مشروط براینکه از کودکی طرحی نو در آموزش وفلسفیدن کودکانه دراندازیم تا ذهن وفکرکودکان با این آموزش شکل گرفته ونقاد وخلاق ومتفکربار آیند نه مقلد وپیرو وناتوان دربیان اعتقادات وایده ها و....
📝محمدصدرا مازنی ⏺خاطره 💠امام زاده حبیب الله و درخت زیتون خمیده اش 🔻در فاصله حدود دو کیلومتری جاده اصلی شهرم آرامستانی قرار دارد که به خاطر مجاورت با مردی منسوب به امام موسی ابن جعفر(ع) به نام حبیب الله به 《امام زاده حبیب الله》 شهرت دارد. یک اختلاف ریزی هم بین مردم روستاهای اطراف سرش هست. اینکه مالکیتش با این شهر است یا آن روستا و ده. قبرستان است دیگر. اگر بشود به آن《مال》گفت؛ مال همه مان است. همه ی مردم روستاهای اطراف با قراری محتوم اینجا آرام می گیرند. مانند پدرانمان که از این مکان کیلومتری دورتر نخوابیدند. ما نیز همین جا چهره در نقاب خاک می کشیم‌. هزینه ای نیز برای یک و نیم متر زمین پرداخت نمی شود. بعد از صد و بیست سال برای همه هم جا هست. به قول لئو تولستوی مگر یک آدم چقدر زمین می خواهد؟ 🔻وقتی وارد  می شوی نواده موسی ابن جعفر(ع) در فاصله چهل پنجاه متری درب ورودی آرمیده است. مردم نیز به احترام حبیب خدا ابتدا به زیارتش می روند. دور ضریح نقره ای اش می گردند و فاتحه ای نثار می کنند. 🔻کنار درب ورودی آرامگاه حبیب درخت زیتونی با قدی خمیده قرار دارد.  تنه ی درخت خراشیده است. به یمن زخمه مردان و زنان(به قصد تبرک و شفا) بی قواره شده است. حدود دو متر دارد. خشک است این تنه؛ اما روح دارد؛  با شاخه ها و برگهای سبزش زنده است. محکم و استوار. درخت رو به قبله است گویی نجوایی با خدا دارد. به درب ورودی نیز خیره شده. انگار منتظر به پیشواز زائران ایستاده است. این درخت قد خمیده رنگ خاطره دارد برای من‌. از کودکی اینگونه اش دیدم. همه مردم شهرم اینچنینش دیدند و برای همه ی ما خاطره شده است. پدرانمان نیز به همین شرح و پدران پدرانمان نیز به همین شکل و شمایلش دیده اند. 🔻به نقل در آمده است که هشتصد سال منتظر بر در است. یادم می آید روایتی را که در کودکی شنیدم. مرد خفته در این مزار  کشته شده و این زیتون هم عصایش بود که بر زمین نهاد تا نشانی باشد. 🔻به خواب چوپانی که آن حوالی خفته بود در آمد.( به روایتی دیگر به خواب بانویی متدینه آمده است.) در خواب گفته شد منتظر کولاکی از دریا باشند که دو درب با خویش به ساحل می آورد. یکی برای بارگاه آینده ی او و دیگری بارگاه نواده ای دیگر از موسی ابن جعفر(ع) که در آرامگاه سفید چاه واقع در منطقه ی هزارجریب خفته است. از مادرم شنیدم که این خواب سه بار تکرار می شود. 🔻داستانی است که نقل شده است. باور این خواب شخصی است و اهمیت زیادی ندارد. اغلب مردم به ارادت نواده دختر رسول خدا(ص) زیارتش می کنند. اینکه این خواب نما مقرون به صحت است و دو درب آمده است و سرنوشتش چه شده یا عصای خشکیده چگونه سبز می شود و یا اساسا در کنار جنگل هیرکانی با درختهایی با قابلیت انواع و اقسام عصاهای مقاوم، چرا باید این سید اولاد پیغمبر از چوب زیتون عصا بسازد، نمی دانم و دانستنش از جنس فضل و زیاده است و چندان برایم مهم نیست. 🔻اگرچه عصا با چوب زیتون که در منطقه ما درختش قدمت طولانی ندارد هم کمی معجزه آسائی اش را تقویت می کند. ضمن اینکه ممکن است عصا به معنای مصطلحش نباشد؛ بلکه چوبی برای نشان گذاری منظور شده باشد. چه کار داریم به این کارها! وقتی قسمت است چیزی برای ما خاطره شود. با ما زندگی کند، عزیز شود و دوست داشته شود. 🔻امروز که به زیارت رفتم. زیتون خمیده را دیدم؛ سبز و پربار بود. @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی 💠ذهنهای تک بعدی 🔻در مسیر بازگشت از محل کار به منزل رادیوی خودرو روشن بود. بعد از خبر ساعت۱۴ نظرات مردمی پخش می شد. مجری برنامه پیام دانشجویی را قرائت می کرد؛ می گفت برای تسویه حساب به دانشگاه مراجعه کرد، متصدی دانشگاه از او خواسته بود برای ابطال تمبر به ارزش هزار تومان به بانک مراجعه نماید و این یعنی ده هزار تومان بابت هزینه مراجعه به بانک را پرداخت کند. به عبارتی برای پرداخت ۱۰۰۰ تومان هزینه تمبر متحمل ۱۱۰۰۰ تومان شده بود. مبلغ یادشده قابل توجه نیست اما اقدام دانشگاه غیرقابل توجیه بود. دانشگاه کارتخوان نداشت. 🔻به یاد ماجرایی که مرحوم شریعتی در یکی از آثارش نقل کرده بود افتادم؛ آقایی برای پرداخت هزینه حمام، جمعه ها از تهران راهی قم می شد؛ هزینه حمام در تهران۲۰۰ریال و هزینه حمام در قم ۱۵۰ ریال بود. استدلالش این بود که نرخ حمامهای شهر قم ۵۰ ریال کمتر از نرخ حمامهای تهران است. البته برای هزینه رفت و برگشت از تهران به قم ۲۰۰ریال پرداخت می کرد. یعنی ۱۵۰ریال هزینه حمام به اضافه ۲۰۰ریال هزینه رفت و برگشت یعنی ۵۰ ریال صرفه جویی می کرد؛ ۱۵۰ریال ضرر می کرد. جالب اینکه زیربار این ضرر نمی رفت و مصر بود در قم هزینه کمتری برای حمام پرداخت می کند! 🔻حکایت متصدی دانشگاه چیز دیگری است؛ اما رفتارش در ضرر زدن به این دانشجو بی شباهت به مرد تهرانی نیست. اسف بارتر این که متصدی به شخصی دیگر ضرر مالی می زند. بیم سرایت کرونا را هم به این مراجعه زاید اضافه کنید. 🔻مرد تهرانی مکانیزم ذهنش تک بعدی و فاقد خلاقیت و روح فلسفی بود و متصدی دانشگاه[ یا خود دانشگاه] فاقد مدیریت کارآمد، اخلاق حرفه ای کارمندی و رعایت حقوق ارباب رجوع. @masaeleaklaqi