eitaa logo
پاورقی
492 دنبال‌کننده
228 عکس
49 ویدیو
31 فایل
پاورقی حاوی یادداشت‌‌ها و نکات مهم آموزشی و پژوهشی در عرصه‌ی سیاستگذاری پژوهشی، مهارت‌های پژوهشی، مباحث اخلاقی فرهنگی و اجتماعی، اولویت‌های پژوهشی، معرفی کتب فاخر دینی، فلسفی و اخلاقی ▫️برای ارتباط با مدیر به شناسه زیر مراجعه کنید: ✅ @sadramah
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 گزارش تصویری| اختتامیه یازدهمین جشنواره علامه حلی(ره) https://hawzahnews.com/x9QcX
🔰 بسته‌خبری | اختتامیه یازدهمین جشنواره علامه حلی(ره) امروز در مرکز مدیریت حوزهای علمیه برگزار شد ➖➖➖ 🔻آیت الله اعرافی: ◻️تمدن‌سازی نیازمند شکافتن مرزهای دانش است ◻️شباهت دفاع مقدس با عاشورا ◻️۵ هزار اثر در قلمرو جدید تدوین شد 🔻مدیر حوزه‌های علمیه خواهران: ◻️پژوهشگران در عرصه های نو نقش آفرین باشند ◻️راه اندازی مرکز پژوهش برای رشد پژوهشگران خواهران طلبه 🔻مدیر ترویج پژوهش حوزه‌های علمیه: ◻️۳۶۱ اثر در یازدهمین جشنواره علامه حلی در مورد بیانیه گام دوم بوده است در این جشنواره ۱۳ هزارو ۹۹۱ طلبه شرکت، و ۱۷هزارو ۷۸۰ اثر در قالب کتاب، مقاله، تحقیق پایانی و پایان‌نامه سطح۳ حوزه و تصحیح و ترجمه به دبیرخانه ارائه شد. 📸 گزارش تصویری ➖➖➖ @HawzahNews| خبرگزاری‌حوزه
✉نظرات عالمانه و ارزشمند جناب حجت الاسلام والمسلمین اسحاقی قائم مقام معاونت پژوهش حوزه های علمیه در امور استانها درباره یادداشت آموزش پژوهش محور، (که در گروه گفتمان پژوهشی درج شده است) را ضمن تشکر فراوان از ایشان تقدیم می کنم.👇 🥗 سلام علیکم عالی و تلاشتان مشکور است و جزاک الله خیرا . ☸ افزون براین در آموزش پژوهش محور 1.سئوالات انتهای هر درس از حالت انتزاعی به واقع گرایی و کاربردی هدایت شود مانند نقد نظریه یا اقوال; مقایسه تطبیقی با اقوال مخالف و موافق ; بروز آوری سئوالات ناظربه نیازهای روز و توان پاسخگویی نظر به نیازها و معرفی اقوال همراستا اما عمیق تر و مشکل گشاتر و... 2. احاطه و اشراف استاد به مسایل جاری و نیازهای عصری و نه تنها احاطه و احاله به مباحث نظری صرف و قدرت تطبیق و ژرف بینی استاد به کارکرد نظریات در موارد مختلف برای تقویت نگاه کارکردی طلاب 3.هدایت طلبه برای پیدا کردن سئوالات و پرسشهای تازه انتقادی یا تکمیلی و تاسیسی 4.تلاش استاد و طلبه برای تولید مثالهای جدید بویژه با رویکرد علوم مضاف و مثالهای دینی و عینی و نه نظری محض 5.درخواست از طلبه برای ارائه تحقیق در زمینه رد یا اثبات نظر یا قول مطروحه و ارایه در جلسه بعد (شکستن عزلت کلاس نشینی و متن محوری به تحقیق در متون و مراجعه به بساتین علم و دانش) 6. طرح مباحث چالشی و مشارکت طلاب و مدیریت هدفمند بر آنها و فضاسازی استاد برای جرأت آفرینی طلاب در نقد نظریه و سوگیری بسوی تربیت طلاب نقاد و نظریه پرداز 7. ایجاد عشق به مطالعه و تحقیق با برگزاری برخی کلاسها در کتابخانه یا دعوت از شخصیتهای علمی قابل دسترس و به همراه آوردن کتاب تقویتی خوانش صفحاتی از آن و ترغیب طلاب به کتابخوانی و... 8.ایجاد زمینه برای اشتراک مجلات تخصصی در واحدهای اموزشی و تمهید لازم برای استفاده اساتید و طلاب و نه نگاه ویترینی و ارایه هر مقاله تولید یا خوانشی در نشست های علمی توسط استاد و طلبه 9 هدایت سئوالات امتحانی از نوع محفوظاتی و تکراری طوطی گونه با مراجعه به کتابسازی ها تلخیصی و پرسش و پاسخ بی مصرف بسوی سئوالات مفهومی و کاربردی(این سبک سئوالات تنها طلاب را به سوی حافظه کوتاه محور رهنمون می کند و دیگرهیچ طلابی که نه از نیازهای روز واقفند و نه قدرت مناظره و پاسخ به شبهات دارد و حتی خود مشحون از هزاران سئوال بی پاسخند و حتی نمی توانند پس از 12سال دوره ابتدایی تا متوسطه و دانشگاهی نه شوقی در مستمع نسبت به دین ایجاد کنند و نه قدرت دینداری آنان را فزونی ببخشند 10.روش تدریس باید از متکلم محور به مشارکت محور و روش های تدریس نوین و استفاده از فن آوری سمعی و بصری و...در کلاسها ارتقا یابد حتی نقشه و ماکت و فیلم و مستند و ...اساسا فضای کلاس انگیزه بخش شود و پویا نه خفقان آور و متهوع و اعصاب خردکن و ثانیه شماری برای اتمام کلاس 11.برپایی جشنواره تدریس پژوهش محور و نمایش بهترین سبک ها و روش های تدریس به اساتید برای آشنایی و بکارگیری آنان 12.تهیه سی دی آفلاین در خصوص معرفی آموزش پژوهش محور(دراین سالها فقط شعار دادیم اما چیستی و چگونگی و چرایی این گونه از روشها را هنوز شهامت ضبط و ارایه و به چالش کشیدن و نقدونظر ندادیم) آموزش مهارت آموزش پژوهش محور برای اساتید هرچند درلابلای موضوعات مهارتی است اما هنوزجدی گرفته نشده نه کتابی و نه استادی توانمند و کاردان برای آموزش آنلاین تربیت نشده است 13.تهیه متون بروز و باخردجمعی توسط اساتیدی که کلاسها را تجربه و از رموز و نقایص کار آگاهند نه انحصار تولید کتابها به قم و حتی افرادی که چندبار کتاب ها را تدریس نکرده و با اشکالات و نگاه امروزی آن آگاه نیستند برای مثال برای معاملات بینا شرکتی و فضای مجازی و معاملات بانکی و....تا چه اندازه کتاب مکاسب جوابگو یا اساسا ورود دارد!؟ چه کتاب جایگزینی باید نوشته شود و چگونه باید بجای طرد طلاب فاضل و دانشجو از وجود آنان در تهیه و تولید متون کارکردی و امروزی بهره گرفت و وجود آنان را غنیمت شمرد و از توان آنان بهره گرفت به مثابه دیگران علوم را از پستوها و درحد پرداخت نظری غیرضرور و مطول کاربردی و قابل استفاده کرد و.... 😔درخواست حقیر این است اساتید و مدیران و معاونان در این بحث ورود کنند. نظر بدهند تا با راهبری برادربزرگوار جناب مازنی به یک جمع بندی برسیم. لطفا آقایان ورودکنند و نظربدهند بنده با اینکه اضعف شما بزرگوارانم ولی بخاطر تلاش قابل تقدیر برادرعزیزمان در پررنگ کردن و به ثمررساندن این مسئله مهم ورود وران ملخی آوردم شمایان که خریط فن و درمیدان و عرصه اید و دغدغه طلاب عالم و پاسخگو و روز آمد و کارآمدرا بیشتردارید ورود و ارایه طریق بفرمایید ممنون @masaelepazuheshi
✉نظرات ارزشمند جناب حجت الاسلام و المسلمین فخاری از مسئولین محترم معاونت پژوهش حوزه های علمیه درباره یادداشت آموزش پژوهش محور از نظر خوانندگان می گذرد.👇 با سلام. ✍آموزش پژوهش محور رویکردی افراطی از زیرمجموعه های مختلف آموزش فعال است که مبتنی بر فلسفه های پست مدرن بخصوص ساختن گرایی است. فلاسفه ساختن گرا، چیزی به نام انتقال و آموزش دانش را قبول ندارند. بلکه دانش را ساخته و پرداخته ذهن مخاطب می دانند. 💎اما آنچه مراد مدیران حوزه های علمیه است، در واقع فعال سازی نظام آموزشی به لحاظ پژوهش است. همانگونه که به لحاظ تهذیب و تربیتی نیز نیاز پویا سازی است. 💎تمامی نظامات آموزشی، آموزش پژوهش به نحو انضمامی و اتحادی را در خود کم و بیش دارند. مسئله حال ما بازخوانی نظام آموزش حوزه به لحاظ پژوهشی به منظور پویا سازی و روزآمدی آن است. 💎در این زمینه تکنیک هایی توسط اندیشمندان تعلیم و تربیت ارائه شده است که برخی از آنها توسط سروران گرامی اشاره شد. 🎩بنابراین پیشنهاد می شود عنوان نظام آموزشی پژوهش محور، به "پویاسازی نظام آموزشی حوزه به لحاظ پژوهشی" تغییر عنوان یابد. 💎شماره ۳۹ نشریه پژوهش و حوزه تخصصا به این مسئله اختصاص داده شده است. 💎امیدواریم مدیران حوزوی در این راستا‌و در نوع نگاه به این مسئله، پژوهش محور عمل کنند و با در نظر گرفتن مبانی و مبادی بحث و نیز پژوهش های فضلای حوزوی در این خصوص گام بردارند. @masaelepazuheshi
یادداشت حجت الاسلام والمسلمین کوثری مدیر محترم مرکز تخصصی دارالاعلام درباره یادداشت آموزش پژوهش محور و تجربه آن مرکز در اجرای الگو👇 بسیار مساله مهمی است و موسسه دارالاعلام از اولین دوره خود در سال 1391 بر اساس آموزش پژوهش محور کار خود را شروع کرده است که تاکنون 6 دوره بلند مدت در قم و 8 دوره بلند مدت در شعب خود (خراسان و خوزستان و فارس) برگزار کرده یا در حال برگزاری است. قوت های این نوع از اموزش باعث خروجی های بسیار خوبی شده است و دوستان اظهار می کنند اگر به همین سبک در حوزه درس می خواندند یقینا در مدت کوتاهی در مباحث حوزوی مجتهد می شدند. واقعا علاج پویایی حوزه در پرداختن به آموزش پژوهش محور است که در این راستا موسسه دارالاعلام هر کمکی که از دستش بربیاید تقدیم می نماید. فقط به یک مساله اشاره می کنم که بدانید چقدر آموزش پژوهش محور جواب داده است. در مناظراتی(گفتگوهایی به شیوه اهل بیتی) که با علمای سلفی که بعضا 13 سال در مدینه و پاکستان درس خوانده بودند و حدود چند دهه هم تدریس داشتند، فارغ التحصیلان ما غالب بودند به طوری که برخی از این افراد اظهار می کردند که باید به تصحیح اعتقاداتشان بپردازند و این چیز کمی نیست. @masaelepazuheshi
✉توضیحات تکمیلی جناب حجت الاسلام والمسلمین اسحاقی درباره آموزش پژوهش محور👇 🦋نکته حائزاهمیت این است که درفرایند آموزش ; پژوهش وتهذیب به منزله دوبال استکمالی آموزش اند. آموزش پژوهش درحقیقت امری فرایندی است ودر نظام آموزشی بصورت انضمامی وپیوستی (ناقص وکم اثر) ویا بصورت اتحادی ودرهم تنیده (پراثر) بکارگرفته می شود ومتاسفانه درنظام آموزش حوزه انضمامی با غلظت کم است البته درسالهای اخیربا مدیریت تحول و اجرای برنامه جامع پژوهشی درسطوح 1_4 رونقی تازه یافته ورواق وشبستان حوزه کم وبیش با آن آشناگردیده بویژه دردوره معاونت پژوهش معاصر با عطف توجه به مهارت‌ورزی دانشی وتجربی اساتید با قاموس پژوهش ورویکرجدی به پژوهش درضمن تحصیل طلاب و زیرسازها وطرحها وایده‌های نوآورانه درادامه روند روبه رشد پژوهش درسالهای قبل ... اما خود پژوهش بشکل جدی وتولید اثر امری برآیندی است وپس ازگذران آموزشهاست. باید دانست که درحقیقت باید"آموزش برای پژوهش" و"پژوهش برای آموزش" باشد یعنی خروجی مطلوب آموزش تربیت پژوهشگران کارآمد و خروجی پژوهش نیز آثارومتون مورداستفاده برای ارتقای کیفی نظام آموزش باشد نه مثل وضعیت کنونی که بیشتر آموزش برای آموزش است وپژوهش برای پژوهش ! تمام هم وغم آموزش گذران واحدها وترمها واخذ نمره ومدرک وتمام اهتمام پژوهش نگارش مقاله وکتاب واثر برای کسب تشخص وارتقای درجه ورتبه اداری (غالبا این طوراست و ندرتا. مولدان خلاف جریان آب شنا می کنند مانند مطهری وطباطبایی ها و برخی اندیشوران معاصر) درواقع پژوهش ولیده ومیوه آموزش است و تلاش معاونت پژوهش این است که طلاب و اساتید بابرنامه های پژوهشی وتمرینی زودتر درفرایند آموزش به بلوغ پژوهشی برسند وتولید دانش کنند که به کار نظام آموزشی آید وروزنی برای نظام سازی وایجاد تمدن نوین اسلامی ... حال ممکن است طلبه ای در ضمن تحصیل مثلا در پایه 6به این بلوغ پژوهشی رسیده و تولید اثرقابل بهره برداری هم بکند وبرخی ازطلاب هم پس ازاتمام تحصیل و دربرآیند و پایان آموزش به پژوهشگری وتولید اثر دست یابند والبته ناگفته نماند که برخی دیگر هم که شم پژوهشی ندارند یا ازظرفیت خویش بهره نمی برند کوله باری ازدانش را با خود حمل می کنند و ازکاربست آن نا آگاهند وحتی توان انتقال دانش خودبه آیندگان ونقش آفرینی درمتراکم سازی چرخه علم راندارند...وحماله العلوم اند که حتی چون مال توان ارث گذاری به وراث راندارندوتمام محفوظات خودرا به دیارباقی می برند و توان پرداخت زکات علم راندارند به هیچ شکلی ولو تبلیغ یا .... @masaelepazuheshi
✉نظرات جناب آقای رضا شریعت درباره یادداشت آموزش پژوهش محور👇 با سلام برای آموزش پژوهش محور بایستی نظام آموزشی حوزوی بومی احیا گردد و از تقلید نظام دانشگاهی دست برداشت در گذشته علما شاگردانی محقق مبلغ مجتهد و... پرورش می دادند در حوزه علمیه شوشتر مجتهدینی بزرگ حضور داشتند واز ابتدا امر تربیت طلاب را زیر نظر می‌گرفتند طلبه همزمان با آموزش تربیت هم میشد و مهارتهای لازم را نیز کسب میکرد ازجمله تحقیق تبلیغ مناظره و... با درسهای شلوغ و نظام جدید طلبه فقط در درس حاضر می‌شود و بقیه وقتش تحت برنامه نیست د حوزه علمیه پر افتخار گذشته استادان در همه شوون زندگی طلبه همراه وی بودند و دستگیری می کردند. و نکات جناب آقای ابومحمد(منتظر) در ذیل یادداشت ایشان👇 ابو محمد (منتظر): سلام خداقوت احسنت اگر حوزه به نظام قبلی خود(آموزش غیر کلاسیک به سبک دانشگاه) برگردد و جز دروس ادبیات طلبه به نحو قدیم تربیت شود، مسلما طلاب اهل تحقیق و دقت تربیت خواهند شد تمام آفت حوزه از آنجا شروع شد که خواست مدرک معادل دانشگاه بگیرد و بالاجبار روش را هم میبایست عوض کند خدا باعث و بانی آن را اگر قابل هدایت است، هدایت و گرنه..... التماس دعا @masaelepazuhesi
نظرات جناب ححت الاسلام والمسلمین زیبایی درباره یادداشت آموزش پژوهش محور👇 درباره نظام آموزشی پژوهش محور نکته ای به نظرم ضروری آمد که دوست دارم به اشتراک بگذارم، سالهاست، از زمان پیدایش نوار و سی دی درس های اساتید و گسترش شروع کتب درسی، پیوسته از خودم می پرسیدم شکل آموزش در آینده چگونه خواهد شد و باید بشود،چرا که همين الان هستند اساتیدی که بسیار ضعیف تر از اساتیدی هستند که نرم افزار درس هايشان در دست رس است، با این حال چه توجیهی دارد که طلبه وقت بگذارد و پای درس برود، درس را در حجره یا منزل گوش می کند یا به صورت تصویری یل حتی آنلاين می گیرد. یکی از علل خلوت شدن دروس نیز همین پدیده است، آموزش پژوهش محور یک راه چاره برای شرایط موجود است که نیاز به کلاس و استاد را توجیه می کند، در این صورت هم اساتید باید به روز باشند، هم طلبه احساس نیاز به کلاس و استاد دارد و هم اینکه مجلات علمی حوزه جان تازه می گیرد.در غیر این صورت شرکت در کلاس ها بیشتر یک ضرورت اداری و نهادی محسوب می شود و نه علمی. @masarlehozavi
📝محمدصدرا مازنی 💠نسل فراموش شده(۱) 🔻حوالی سال۶۸ یا ۶۹ با مجله 《سوره》وابسته به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی آشنا شدم. از نوع توفیق اجباری. در یک مسابقه هنری مقام کشوری کسب کرده بودم که یکی از جوایز حاشیه ای اش اشتراک مجله سوره بود؛ به نظرم آن زمان زیرنظر شهید آوینی اداره می شد. مجله دیگری که همان زمان منتشر می شد و به همین قرار به دستم می رسید ادبستان بود. بیشتر از موسیقی میگفت تا ادبیات؛ ازهمین رو به موسیقیستان بیشتر شباهت داشت تا ادبستان. سوره نشیب و فرازهایی داشت؛ اما به هر حال خط فکری انقلاب را دنبال می کرد. یادم می آید از متفکرینی چون یوسفعلی میرشکاک، علی معلم دامغانی، حمید سبزواری حسام الدین سراج، برخی از روحانیون ذوق ورز و مانند اینها مصاحبه می کرد. سوره برای نسل انقلاب نوستالوژی شد. چیزی شبیه کیهان فرهنگی که روی جلدش تصاویر دکتر اعوانی، سید محیط طباطبایی و امثال ایشان با طراحی هنرمندی که نمی شناختمش خاطره شده است. 🔻از مقالات سوره زیاد سر در نمی آوردم و بعضی از صفحاتش را اصلا نمی خواندم؛ اما مصاحبه هایش برایم لذت بخش بود. شناختن سرآمدان علم و ادب و هنر هم برایم جاذبه داشت. یکی از شماره های نشریه گفتگویی با شمس آل احمد درباره ثبت آثار دفاع مقدس درج کرده بود، شمس برای من یادآور جلال بود. از جلال هم آن زمان پرتره اش با کلاه روی جلد آثارش و کلیشه ی امضایش که در تنها کتابخانه شهر و یا در دستان برادرانم می دیدم را فقط می شناختم. غرب زدگی، خسی در میقات، اورازان.  گاهی آنها را تورق می کردم. گرچه خیلی مطالبش را نمیفهمیدم. درست یادم نیست؛ اما به جز شمس در این مصاحبه دیگران هم بودند. اینکه در قالب اقتراح بود یا میزگرد را هم به یاد ندارم. شمس با موی بلند جوگندمی افشان بر بروی شانه ها و سبیل سنتی که تا لب پایینی اش امتداد داشت، هیبتی از جنس نویسنده ای چیره دست را برایم تصویر می کرد. 🔻این جمله از قول شمس سوتیتر شده بود که قصه جنگ هشت ساله را جوانان و بچه های جنگ باید بنویسند؛ بعد با این عبارت استدلال شده بود که نسل ما دیگر زه زده است. معنای لغوی زه زدن را بلد نبودم؛ اما ازش ناکارآمدی را می فهمیدم. یعنی شمس می خواهد بگوید ما برای نگاشتن داستان دفاع مقدس پیر شده ایم. 🔻اینکه شمس شکسته نفسی کرد یا چیز دیگر، خدا می داند. بعدا نیز جز کتاب سیر و سلوک را در کتابخانه اخوی، که گویا سفرنامه اش باشد به آلمان و اسپانیا (در شهریور و مهر 1364 ) کتابی از ایشان ندیدم؛ اساسا پرنویس نبود. درباره اش گفته شد: برعکس آنها که اندک می‏خوانند و بسیار می‏نویسند، بسیار خوانده و کمتر نوشته است. شمس درست می گفت. گاهی نسلی برای کاری پیر می شود. و گاهی کاری برای نسلی، دیگر دیر می شود! ⏺ادامه اش را نیز بخوانید.👇 @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠نسل فراموش شده(۲) 🔻ما کودکان نسل اول انقلاب بودیم. با انقلاب بزرگ شدیم. من زمان پیروزی انقلاب پنج ساله بودم. خاطرات مبهمی از مبارزات به یاد دارم. محدود به خانواده و اخوان. 🔻جنگ شد. نسل ما کودکی می کرد. جنس کودکی ما هم دیگرگونه و منحصر به فرد بود کودکان و جوانان امروز درکش نمی کنند. بهتر! روزهایمان در زمان جنگ سپری شد؛ سالهای جنگ اخبار جنگ را دنبال می کردیم. ترانه هایمان حماسی بود: جنگ، جنگ است بیا تاصف دشمن شکنیم صف این دشمن بیگانه ی میهن شکنیم؛ یا آمریکا، آمریکا؛ ننگ به نیرنگ تو خون جوانان ما می چکد از چنگ تو؛ یا ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته خون یارانت پرثمر گشته؛ یا هان بوی خوش می آید از گل های مفقود الاثر و... ⏺ادامه اش را نیز بخوانید‌‌‌.👇 @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی 💠نسل فراموش شده(۳) 🔻نسل ما عشق را نمی فهمید. یا جور دیگر می فهمید. عشق ما جبهه بود. اسلحه بود. و احساس ما انتقام. در کنار جنگل و دریا بزرگ شدیم؛ اما رفتن به جنگل و دریا عیاشی و ذنب لایغفر تلقی می شد. مراسم عروسی با ساز و آواز بیگانه بود. حتی گاهی برای خانه هایی که درحال رقص و پایکوبی و جشن عروسی بودند مزاحمت ایجاد می شد. روزها و هفته ها به ثبت نام برای اعزام به جبهه می گذشت. اخبار شهادت در کوچه و پس کوچه ها می پیچید. تشییع جنازه شهید و حجله کنار درب خانه و تصاویر پیکر به خون رنگین شهید و پرچم سه رنگ و پرافتخار. درب خانه ما هم دوبار این حجله ها را تجربه کرد. یک بار بعد از فتح خرمشهر با شهادت برادرم محمد مهدی و دیگربار عملیات بدر و یگانه شدن باخدای برادر دیگرم علی اکبر. پایگاه بسیج و مانور و ژ۳ و رزم شبانه و تیراندازی با تیرهای مشقی جزئی از زندگی ما شده بود. مارش پیروزی و فتح غرور آفرین بود. خرمشهر فتح شد. خبر پیچید. همه خوشحال بودند. نسل ما هم خوشحالی می کرد. مردم در پوست خود نمی گنجیدند. پایکوبی می کردند. خودروها صف کشیده بودند. مردم سوار می شدند. در چشم به هم زدنی سوار نیسان آبی شدم. روی باربند. مقصد برایم روشن نبود! مهم نبود! فقط خوشحال بودیم. اما چرا خوشحالیمان را اینگونه ابراز می کردیم. آن هم مبهم بود. ما همراه جمع بودیم و شهر به شهر می گشتیم و لذت می بردیم. ⏺ادامه اش را نیز بخوانید.👇 @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی 💠نسل فراموش شده(۴) 🔻شاید حدود دو ساعت رفت و برگشت طول کشید. ما سرخوش از شادی بودیم؛ نسل ما جنگ را هم تجربه کرد. حدود چهارده ساله بودم که کلاشینکف به دست گرفتم. درجنگ جوان تر از من هم بودند. از نسل من. جنگ تمام شد. 🔻نوجوانی نسل من سپری شد. ما بزرگ و بزرگتر می شدیم. در تمام این مدت جوانهایی از دوران مبارزه و دوران انقلاب کشور را اداره می کردند؛ آنها جوانیشان را در جنگ به کمال رسانده بودند نظیر ما که حالا جوان شده بودیم. آنها الگوی ما بودند. به تدریج دیگر مدیر بودند. مدیران دوران مانور تجمل. اگر اوایل انقلاب از قبول میز و ریاست دوری می جستند، حالا دیگر احساس تکلیف می کردند. توجیهاتی دست و پا می کردند. وکیل و وزیر و مدیر و... برای نماینده شدن کارناوال به راه می انداختند. سخرانی های حماسی علیه رقیب می کردند و گاهی با چاشنی تهمت و افترا رقیب را از دور خارج می کردند. برای مدیرکل شدن لابی می کردند. چقدر انرژی که از انقلاب هدر نرفت و از جیب و احساس مردم هزینه نشد. دیگر لباسهایشان خاکستری نبود. ترفیع گرفته بودند. خوش بوتر و شیکتر نیز شده بودند. خانه های مسکونی آنها هم کمی بالای شهرتر رفته بود. کلاسی برای خودشان دست و پا کرده بودند. تشریفات و  دیسیپلین اداری برایشان مهم شده بود. کارگر و کشاورز و دانشمند و روحانی جبهه اگر از هم ممتاز نبودند اینجا جدا شده بودند. کشاورز سراغ تراکتور و زمین زراعی اش رفته بود. مکانیک و بقال دوباره به تعمیرگاه و حجره اش. اما برخی از آنها جور دیگر. نمی شد دیدشان. نسل من نگاه می کرد، الگو هایشان را می دید. تناقض ها را هم. مدیران شیک پوش هم ما را می دیدند. از بالا، از موضع بالا می دیدند نسل من را. ⏺ادامه اش را نیز بخوانید.👇 @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی 💠نسل فراموش شده(۵) 🔻نسل من دیگر اعتماد به نفسی برایش باقی نمانده بود. به تدریج فرار مغزها نرخ شاه عباسی شده بود. فرهنگ ایثار و شهادت اگر به کندی برای نسل بعد فهم می شد؛ این فرار اما نه. به سرعت به بچه های دهه شصت منتقل شد. اینک دهه ی هفتادی های برخی از خانواده های متدین هم از رفتن می گویند. اسطوره های جنگ بی احتیاطی کردند. از چشمها افتادند. الگو نبودند. حاج قاسم نبودند. برخی هضم شدند. جمعی حذف شدند. عده ای بریدند و معدودی هم به صف جبهه مقابل پیوستند. در این میان از چشم افتاده ها ادامه دادند. خسته نشدند. سن بازنشستگی را تجربه کردند و بازنشسته نشدند. پیر شدند و همچنان خستگی ناپذیر. اینک اما نسل من احساس پیری می کند. نسل سوخته؛ نسل خسته. نسل سوخته ی خسته. اما آنان همچنان شاداب و پرانرژی! پیری برای آنان از جنس انکار روانشناختی بود. بازنشستگی به منزله فراموشی بود. نسل ما زه زد. نسل آنان ما را زه زد! ⏺تمام. 🔻پ.ن: ۱. جوان گرایی نه به منزله کنار گذاشتن اهل تجربه که به معنی جدی گرفتن آنان، اعتماد کردن و سپردن اموری که نیاز به شور و نشاط و سرعت در تصمیم گیری دارد است. ۲. آنچه در این نوشته آمده است قابل تعمیم به همه بچه های جبهه و جنگ نیست. بسیاری از آنان مسیر شهید همت و باکری را دنبال می کنند. سردار دلها از همان نسل افتخار آفرین بود. او همیشه برای من و نسل های بعد از من جاودانه است. ۳. هدف از این نوشته اصلاح نگاه به جوانان و تغییر رویکرد نسبت به آنان است؛ چیزی که مقام معظم رهبری از آن مکرر یاد می کرد. ۴. بچه های دهه پنجاه اینک در اوج نشاط و کمال و پختگی هستند. در اصلاح رویکرد به جوان گرایی آنها را ملحق خوشان نکنند، از آنها استفاده شود‌. پختگی لازم برای اداره امور را دارند. ضمن اینکه یاد بگیریم این رویه برای نسل های بعد تکرار نشود. ۵. شیک پوشی عیب نیست. در این نوشته استعاره از فاصله گرفتن مسئولین از عموم مردم تلقی شده است. @masaelepazuheshi
نکته ویرایشی(3) چند برابر فارسی به گزینش فرهنگستان آبونه مشترک ورک شاپ کارگاه آرشیو بایگانی آرم نشانه آپ تو دیت روزآمد ادیت ویرایش اِشل پایه انستیتو موسسه بیوگرافی زندگی‌نامه بی‌ینال دوسالانه @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی ⏺با پژوهش ورزان(۲) 💠سلیس و روان بنویسیم 🔻یکی از فنون نویسندگی روان نوشتن و پرهیز از به کارگیری عبارات مبهم است. نویسندگان و پژوهشگران موفق برای اثرگذاری بر روی مخاطب سلیس و روان می نویسند. آنها می کوشند در عین استفاده از واژه های فخیم و گرانمایه از به کار بردن کلمات ملال آور دوری گزینند. برای دستیابی به وضوح، مطالب خود را چند بار مرور می کنند تا هرجمله مبهم را پیدا کرده و از کلمه مناسب تری استفاده نمایند. 🔻پ.ن: یادمان باشد که گاهی نویسنده با مبهم نوشتن منظوری دارد؛ مثلا با هدف آموزشی و سنجش و ارزیابی دانش پژوه از عبارتی چندپهلو استفاده می کند. یا داستان نویسی که نمی خواهد قصه داستانش را لو دهد و یا می خواهد ذهن مخاطب را برای نکته ای و حادثه ای آماده نماید و... @masaelepazuheshi
در مصاحبه با خبرگزاری حوزه : حجت الاسلام والمسلمین مازنی برای دور جدید فعالیت های پژوهشی در واحدهای آموزشی بر تقویت و توسعه برنامه‌ها، شتاب دادن به برنامه‌های پژوهشی سطح یک، تقویت برنامه پژوهش درسی، تسری برنامه‌های تثبیت شده در برنامه‌ جدید آموزش به برنامه جاری آموزشی، تقویت کانون‌های علمی، انجام مطالعه برای راه‌اندازی مرکز پرورش استعدادهای پژوهشی طلاب جوان و عملیاتی سازی برنامه‌هایی نظیر برنامه پژوهش سطوح عالی و تقویت اساتید حوزه‌های علمیه در جهت تولید علم تأکید کرد. لینک خبر👇 https://hawzahnews.com/x9Qbk @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی 💠پیشنهاد عنوان پژوهشی: تحلیل تجربه نگاری الگوهای آموزشی مبتنی بر روش  سامرا 🔻در گپ و گفتهای صمیمی با مدیران، اساتید و فضلای حوزه فرصت را غنیمت می شمرم و درباره روش های آموزشی و در این باره که چگونه می توان بر محور پژوهش درس گفت، گفت و گو می کنم. در این مباحثات از سبک تدریسشان می شنوم و اینکه روش درسی برخی از آنان بر گرفته از روش سامرا است و نیز رضایت طلاب از شیوه درسی آنها. 🔻همواره پس از این مباحثات به خود می گفتم خوب است این تجربه ها مکتوب شود و در اختیار عموم اساتید و اهل نظر قرار گیرد؛ تا اینکه با خبر شدم این کار توسط دفتر هماهنگی امور مدارس قم(در زمان مدیریت حجت الاسلام والمسلمین آقای واحدی) انجام شده است. از سرگذشت این تجربه نگاری و تحلیل احتمالی آن خبری نداشتم؛ از این رو از طریق همکار خوبم آقای هاشم پور پی گیر شدم. ایشان بعد از بررسی خبر داد که اتفاق خاصی روی نوشته یاد شده نیافتاده و در همان مرحله تجربه نگاری باقی مانده است. از این رو به نظر می رسد تجربه های به دست آمده ظرفیت تحلیل و ارزیابی را داشته تا پس از اصلاح و تکمیل به جامعه علمی ارائه شود. 🔻برخی از سرفصل های پیشنهادی: ۱. توصیف الگوی تدریس سامرا؛ ۲. تجربه های تدریس مبتنی بر سامرا؛ ۳. بررسی تجربه ها با توجه به الگوهای نوین درسی؛ ۴. بررسی تجربه ها؛ امتیازات و اشتراکات؛ ۴. الگوی پیشنهادی. 🔻پ. ن: برخی از کوشش های نهادهای حوزه ای برای دست یابی به الگوی آموزش پژوهش محور: ۱. چنانکه گفته شد مرکز مدیریت حوزه های علمیه تجربه های تدریس اساتید را جمع آوری کرده است که می تواند به عنوان مهمترین منبع این تحقیق به شمار رود. ۲. مجله پژوهش و حوزه و نیز مجله رهنامه پژوهش هر کدام یک شماره مستقل را برای این موضوع اختصاص داده اند که اولی از طریق سایت معاونت پژوهش حوزه های علمیه و دومی از سایت مجله رهنامه پژوهش قابل دستیابی است. ۳. از سوی مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران نیز اخیرا الگویی به پژوهش حجت الاسلام والمسلمین زارعی تهیه شده است که منبع مهمی در این باره به شمار می رود. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠فلسفه به چه کار می آید؟ 🔻فلسفه را به 《دوست دار حکمت》و 《عشق به حقیقت》 معنی کرده اند. فارغ از درستی این تعریف یا نادرستی اش سوال مهمتری مطرح می شود و آن اینکه فلسفه به چه دردی می خورد؟ چندی قبل نوشته ای از آیت الله سید محمد خامنه ای دیدم که از منشاء فلسفه می گفت: او با تتبعی ستودنی به این نتیجه رسیده بود که ایرانیان پیشگام تفکر فلسفی در تاریخ بوده و ایران باستان موطن فلسفه است. دیگرانی هم این قول را می پذیرند. وی با استناد به مدارك قديمى، و حتى نوشته برخى از محققان غربى معاصر كه غرض ورزى نداشته اند، نقل می کند: پيش از آنكه در سرزمين يونان چيزى بنام فلسفه و علوم ديگر وجود داشته باشد در مشرق (ايران و بابل) و مصر و لبنان (فنيقيه) و حتى جزاير سيسيل (صقليه) و كِرِت، تمدنى پر فروغ پرتوافكن بوده و فلسفه و علومى همچون نجوم و رياضيات و فيزيك وجود داشته است. 🔻اما خارج از محل اختلاف بودن این نگاه می توان سقراط را یکی از پیشگامان فلسفه دانست. برای فهم این مطلب که فلسفه برای چه آمده است( و نه از کجا) کافی است به سیره و رفتار سقراط بنگریم. مشهور است که سقراط در خیابانها و  کوچه های آتن رهگذران را با پرسش های فلسفی به تفکر وا می داشت. می گفت من چون خرمگسی بر اندیشه های ناآزموده و نسنجیده ی برآمده از سلطه عرف عام می نشینم و رهگذران را می آزارم. 🔻سقراط چه می کرد؟ و چگونه سخن می گفت؟ روشن است که سقراط در مواجهه با مردم از عبارات تخصصی و آکادمیک استفاده نمی کرد. بلکه با زبان خودشان با آنها سخن می گفت. جنس پرسشهای سقراط زمینی بود؛ همان چیزهای روز مره ای که برای مردم آتن غریبه نبود. آنها از همنشینی با سقراط نمی گریختند. با اشتیاق می نشستند و در محاوره شرکت می کردند. آثار افلاطون نظیر ضیافت، جمهوری، فایدون، هیپیاس کوچک و هیپیاس بزرگ گواه خوبی بر این مدعا است. اینک اگر بخواهیم اشتیاق مردم را به فلسفه بسنجیم از مفاهیم انتزاعی کرسی های اسفار و اشارات و تنبیهات و شِفاء برای مردم نگوییم. همان پرسشهایی را مطرح کنیم که سقراط می پرسید. مطالبی را طرح کنیم که مخاطبانمان را مشتاق تر کند. از فلسفه با مباحث کلی و پیچیده اش به فلسفه به مثابه هنر زندگی نقل مکان کنیم. برای مکانیک، جوشکار، تراشکار، کشاورز و کارگر لذت بخش کنیم. 🔻حکمت متعالیه را متدانیه و ساده کنیم. آن را به متن زندگی بیاوریم. چونان نبی مرسل(ص) که فرمود: إنّا مَعاشِرَ الأنبياءِ اُمِرنا أن نُكلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم . پيامبر خدا(ص) : ما، جماعت پيامبران، فرمان داريم كه با مردم به فراخور فهم و خردهايشان سخن بگوييم. @masaelepazuheshi
نظر جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر اسحاقی درباره یادداشت فلسفه به چه کارمان می آید👇 سلام علیکم جناب مازنی محظوظ شدیم ضمن تایید نگاه کاربردی شما ازهمه مهمتر فلسفیدن برای کودکان ونوجوانان وجوانان وسایرمخاطبین در اصول دین و....است که درنظام آموزشی حوزه ودانشگاه وآموزش وپرورش مغفول مانده است
ادامه👇 این نوع ازآموزش هابارویکرد فلسفی وپرورش اذهان دارای سبک وسیاق خاصی است برای مثال درباره آموزش فلسفه برای کودکا باید طرحی برای آموزش تفکر در مدارس ارائه شود؛ طرحی که شامل کتاب ها، و برنامه های خاص برای هدایت کلاس است. همراه هر کتاب درسی، یک کتاب راهنما برای معلم وجود داشته باشد . معلمان بعد از تعلیم در مراکز ویژه تربیت معلم، آمادگی لازم را برای اجرای این طرح در کلاس ها به دست آورند. در اینجا نقش معلم به کلی با سیستم آموزشی رایج متفاوت است و معلم دیگر نقش حاکم مطلق کلاس را ندارد. شکل کلاس ها نیز با توجه به هدف این برنامه به کلی تغییر می کند و به صورت حلقه کندوکاو یا انجمن تحقیق درمی آید که در آن کودکان برای کشف حقایق مناسب با خودشان، همیشه درحال کندوکاو مشترک وطرح پرسش هستند. هدف ازاین رویکرد ، اصلاح وضعیت آموزش تفکر در تعلیم و تربیت است. از دیگر اهداف اصلی این برنامه عبارت است از: تقویت تفکر انتقادی، تفکر خلّاق، تفکر مراقبتی/مسئولانه و تفکر جمعی از ابتدای دوران کودکی. متناظرا داوری خوب، ابداعات خلاقانه، توجه مسئولانه به محیط و اطرافیان و نیز توانایی انجام فعالیت و تفکر جمعی، ویژگی هایی هستند که این برنامه درپی تقویت این ویژگی ها در افراد است و چون بر آن است که دوران بالاتر از کودکی برای آموزش این مهارت ها دیر است، این آموزش از کودکی شروع می شود. آموزش مهارت های فکری اعم از استدلال و در نهایت داوری، تربیت شهروندانی معقول، خودآگاه، دقیق، مسئولیت پذیر اخلاقی ـ اجتماعی، منتقد، خودـ انتقاد، و محقق در این برنامه پی گیری می شود. در اواخر سال 1960، زمانی که پروفسور متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا (واقع در نیویورک) در رشته فلسفه تدریس می کرد، متوجه شد که دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قدرت تمیز و قدرت داوری هستند. او برای بالابردن توانایی های دانشجویان خود در این زمینه تلاش زیادی کرد و پس از مدتی به این نتیجه رسید که برای تقویت مؤثر قدرت تفکر این دانشجویان، دیگر خیلی دیر شده است. شاید اکثر استادان فلسفه و منطق ما با این وضعیت مواجه شده باشند. او به این فکر افتاد که تقویت این توانایی ها باید در دوران کودکیِ این دانشجویان انجام می گرفت. به عبارت دیگر، وقتی افراد در کودکی و نوجوانی ــ یعنی در سن یازده یا دوازده سالگی ــ بودند، باید مجموعه ای از دوره های درسی ویژه در زمینه تفکر را می گذراندند؛ تفکر انتقادی یا حل مسئله و یا هر مهارت دیگری که به منطق صوری و غیرصوری مربوط است. این دوران نه تنها مناسب این آموزش ها، بلکه تنها فرصت این آموزش ها است. حتی محقق بارآمدن افراد هم ریشه در این دوران دارد. اگر در این دوران به سؤال های آنان پاسخ داده نشود، قدرت پرسشگری آنها با تشویق، تقویت نشود، و نحوه پردازش داده ها برای حل مسائل و مواجهه با مشکلات به آنها آموخته نشود، دیگر در آینده نمی توان این کار را انجام داد. اگر هم امکانش باشد، مصداق سخن سعدی (چون گردگان بر گنبد) خواهد بود. یادمان نرود اگر دقت کنید، در اینجا دیگر بحث از فلسفه رسمی، مانند فلسفه کانت و ارسطو نیست. در اینجا فلسفه به معنایی خاص مطرح می شود. فلسفه را شاید بتوان به معنای دیالکتیک سقراطی یا به معنی کندوکاو فکری یا اصلاً به عنوان همه مهارت هایی که برای اخذ یک تصمیم درست یا معقول لازم است، درنظر گرفت. البته آشنایی با مفاهیم و موضوعات مناسب و مورد علاقه کودکان را نیز دربر دارد. و می توان مباحث دینی واخلاقی و...را هم دراین قالب دنبال کرد والبته این رویه در تمام دوره های آموزشی با موضوعات مختلف وعمق وگستره خاص متناسب بامخاطب قابل پی گیری است بویژه درفرایند نظام آموزش حوزه مشروط براینکه از کودکی طرحی نو در آموزش وفلسفیدن کودکانه دراندازیم تا ذهن وفکرکودکان با این آموزش شکل گرفته ونقاد وخلاق ومتفکربار آیند نه مقلد وپیرو وناتوان دربیان اعتقادات وایده ها و....
📝محمدصدرا مازنی ⏺خاطره 💠امام زاده حبیب الله و درخت زیتون خمیده اش 🔻در فاصله حدود دو کیلومتری جاده اصلی شهرم آرامستانی قرار دارد که به خاطر مجاورت با مردی منسوب به امام موسی ابن جعفر(ع) به نام حبیب الله به 《امام زاده حبیب الله》 شهرت دارد. یک اختلاف ریزی هم بین مردم روستاهای اطراف سرش هست. اینکه مالکیتش با این شهر است یا آن روستا و ده. قبرستان است دیگر. اگر بشود به آن《مال》گفت؛ مال همه مان است. همه ی مردم روستاهای اطراف با قراری محتوم اینجا آرام می گیرند. مانند پدرانمان که از این مکان کیلومتری دورتر نخوابیدند. ما نیز همین جا چهره در نقاب خاک می کشیم‌. هزینه ای نیز برای یک و نیم متر زمین پرداخت نمی شود. بعد از صد و بیست سال برای همه هم جا هست. به قول لئو تولستوی مگر یک آدم چقدر زمین می خواهد؟ 🔻وقتی وارد  می شوی نواده موسی ابن جعفر(ع) در فاصله چهل پنجاه متری درب ورودی آرمیده است. مردم نیز به احترام حبیب خدا ابتدا به زیارتش می روند. دور ضریح نقره ای اش می گردند و فاتحه ای نثار می کنند. 🔻کنار درب ورودی آرامگاه حبیب درخت زیتونی با قدی خمیده قرار دارد.  تنه ی درخت خراشیده است. به یمن زخمه مردان و زنان(به قصد تبرک و شفا) بی قواره شده است. حدود دو متر دارد. خشک است این تنه؛ اما روح دارد؛  با شاخه ها و برگهای سبزش زنده است. محکم و استوار. درخت رو به قبله است گویی نجوایی با خدا دارد. به درب ورودی نیز خیره شده. انگار منتظر به پیشواز زائران ایستاده است. این درخت قد خمیده رنگ خاطره دارد برای من‌. از کودکی اینگونه اش دیدم. همه مردم شهرم اینچنینش دیدند و برای همه ی ما خاطره شده است. پدرانمان نیز به همین شرح و پدران پدرانمان نیز به همین شکل و شمایلش دیده اند. 🔻به نقل در آمده است که هشتصد سال منتظر بر در است. یادم می آید روایتی را که در کودکی شنیدم. مرد خفته در این مزار  کشته شده و این زیتون هم عصایش بود که بر زمین نهاد تا نشانی باشد. 🔻به خواب چوپانی که آن حوالی خفته بود در آمد.( به روایتی دیگر به خواب بانویی متدینه آمده است.) در خواب گفته شد منتظر کولاکی از دریا باشند که دو درب با خویش به ساحل می آورد. یکی برای بارگاه آینده ی او و دیگری بارگاه نواده ای دیگر از موسی ابن جعفر(ع) که در آرامگاه سفید چاه واقع در منطقه ی هزارجریب خفته است. از مادرم شنیدم که این خواب سه بار تکرار می شود. 🔻داستانی است که نقل شده است. باور این خواب شخصی است و اهمیت زیادی ندارد. اغلب مردم به ارادت نواده دختر رسول خدا(ص) زیارتش می کنند. اینکه این خواب نما مقرون به صحت است و دو درب آمده است و سرنوشتش چه شده یا عصای خشکیده چگونه سبز می شود و یا اساسا در کنار جنگل هیرکانی با درختهایی با قابلیت انواع و اقسام عصاهای مقاوم، چرا باید این سید اولاد پیغمبر از چوب زیتون عصا بسازد، نمی دانم و دانستنش از جنس فضل و زیاده است و چندان برایم مهم نیست. 🔻اگرچه عصا با چوب زیتون که در منطقه ما درختش قدمت طولانی ندارد هم کمی معجزه آسائی اش را تقویت می کند. ضمن اینکه ممکن است عصا به معنای مصطلحش نباشد؛ بلکه چوبی برای نشان گذاری منظور شده باشد. چه کار داریم به این کارها! وقتی قسمت است چیزی برای ما خاطره شود. با ما زندگی کند، عزیز شود و دوست داشته شود. 🔻امروز که به زیارت رفتم. زیتون خمیده را دیدم؛ سبز و پربار بود. @masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی 💠ذهنهای تک بعدی 🔻در مسیر بازگشت از محل کار به منزل رادیوی خودرو روشن بود. بعد از خبر ساعت۱۴ نظرات مردمی پخش می شد. مجری برنامه پیام دانشجویی را قرائت می کرد؛ می گفت برای تسویه حساب به دانشگاه مراجعه کرد، متصدی دانشگاه از او خواسته بود برای ابطال تمبر به ارزش هزار تومان به بانک مراجعه نماید و این یعنی ده هزار تومان بابت هزینه مراجعه به بانک را پرداخت کند. به عبارتی برای پرداخت ۱۰۰۰ تومان هزینه تمبر متحمل ۱۱۰۰۰ تومان شده بود. مبلغ یادشده قابل توجه نیست اما اقدام دانشگاه غیرقابل توجیه بود. دانشگاه کارتخوان نداشت. 🔻به یاد ماجرایی که مرحوم شریعتی در یکی از آثارش نقل کرده بود افتادم؛ آقایی برای پرداخت هزینه حمام، جمعه ها از تهران راهی قم می شد؛ هزینه حمام در تهران۲۰۰ریال و هزینه حمام در قم ۱۵۰ ریال بود. استدلالش این بود که نرخ حمامهای شهر قم ۵۰ ریال کمتر از نرخ حمامهای تهران است. البته برای هزینه رفت و برگشت از تهران به قم ۲۰۰ریال پرداخت می کرد. یعنی ۱۵۰ریال هزینه حمام به اضافه ۲۰۰ریال هزینه رفت و برگشت یعنی ۵۰ ریال صرفه جویی می کرد؛ ۱۵۰ریال ضرر می کرد. جالب اینکه زیربار این ضرر نمی رفت و مصر بود در قم هزینه کمتری برای حمام پرداخت می کند! 🔻حکایت متصدی دانشگاه چیز دیگری است؛ اما رفتارش در ضرر زدن به این دانشجو بی شباهت به مرد تهرانی نیست. اسف بارتر این که متصدی به شخصی دیگر ضرر مالی می زند. بیم سرایت کرونا را هم به این مراجعه زاید اضافه کنید. 🔻مرد تهرانی مکانیزم ذهنش تک بعدی و فاقد خلاقیت و روح فلسفی بود و متصدی دانشگاه[ یا خود دانشگاه] فاقد مدیریت کارآمد، اخلاق حرفه ای کارمندی و رعایت حقوق ارباب رجوع. @masaeleaklaqi
📝محمد صدرا مازنی 💠درباب کار و خشنودی 🔻در باب مشاهده و ادراک کتاب کم حجمی نوشته آلن دو باتن است که من ترجمه امیر امجد از انتشارات نیلا را در اختیار دارم. صبح امروز بخشی از کتاب را که با عنوان 《در باب کار و خشنودی》 است خواندم. 🔻اولین سطور این نوشته به شاخص ترین خصیصه ی یک محیط کار امروزی اشاره می کند که میانه و ارتباطی با رایانه و هدایت خودکار سیستم ها یا پدیده جهانی شدن ندارد، بلکه در این باور همه گیر نهفته است که کار باید شادمان سازد. 🔻در ادامه ادعا می شود: همه ی جوامع کار را درست در مرکز خود جای داده اند، با این همه جامعه ما(نویسنده متولد زوریخ سوئیس و ساکن بریتانیا است.) نخستین نمونه ای است که پیشنهاد کرد کار می تواند چیزی غیر از تنبیه یا ریاضت هم باشد. و بعد با این استدلال در جستجوی اثبات مدعای خویش است: این جامعه اولین جایی است که مطرح می سازد یک انسان عاقل ممکن است کار کردن را بر گزیند حتی اگر زیر فشار مالی یا مشکلاتی از این دست هم نباشد‌. 🔻فارغ از نوع استدلال و قوت آن نسبت به مدعا؛ که به گمانم ناتمام و با نوعی مغالطه همراه است؛ اما اصل اهمیت کار و امکان نگاهی متفاوت به کار و فرهنگ آن قابل توجه است. 🔻اینکه کار می تواند محلی امن و همراه با نشاط باشد، نه یک سخن جدید و جنس و کالایی غربی، بلکه ریشه در تعالیم دینی دارد. حتی می توان عبارت نخست آلن دوباتن را ترجمه گونه ای از روایت امیرالمومنین(ع) به شمار آورد، آنگاه که کار را بهترین تفریح می خواند. 🔻معنای لغوی تفریح فرح و خوشی و شادمانی کردن است. و در اصطلاح به اعمالی گفته می‌شود که توسط افراد در زمان فراغت انجام می‌گیرد و باعث بازگشت شخص به حال تعادل و طبیعی می‌شود. تفریح در واقع شامل آن دسته از فعالیت‌ها می‌شود که افراد آن‌ها را برای خودشان، برای شوخی، سرگرمی، برای بهبود خود یا برای اهدافی که خودشان تعیین می‌کرده‌اند انتخاب می‌کنند. نه به خاطر سود و منفعت‌ها یا اهدافی که جامعه برای ایشان تعیین می‌نماید. 🔻این نکته که تفریح نه برای منفعت که برای تفرج و سرگرمی است، و تطبیق آن با کلام مولی(ع) قابل توجه است. به روایت امیر المومنین(ع) کاری که برای منفعت و امرار معاش انجام می شود، می تواند با شادمانی و نشاط اجتماعی نیز همراه شود. 🔻درباره سیره و سلوک آن امیر(ع) نیز روایت می شود که حضرتش کار می کرد و نخلستانهایی آباد؛ اما محصولش برای نیازمندان بود و فقرا. 🔻بنابراین اولا؛ نکته ی آغازین کتاب یادشده صحیح است و من اضافه می کنم که کار می تواند نه حاشیه ی امنی برای باند بازی، رقابتهای ناسالم و رفتار کودکانه برای تخریب افراد، که محیطی سالم برای همدلی و همراه با نشاط و سرزندگی و تجدید قوا به شمار رود. ثانیا؛ محیط کار می تواند با هدف تولید و حل مسائل و مشکلات جامعه و البته امرار معاش و نه فرصتی برای تکاثر و انباشت سرمایه باشد. چنانکه نگارنده کتاب تاکید می ورزد انسان عاقل ممکن است کار کردن را بر گزیند حتی اگر زیر فشار مالی یا مشکلاتی از این دست هم نباشد‌. پ.ن: در صفحات نخستین کتاب سیاست شادکامی نوشته درک باک از قول دیوید کامرون نخست وزیر اسبق انگلیس آمده است: صرفا نباید در این باره فکر کنیم که که پول در جیب مردم گذاشتن چه حسنی دارد؛ بلکه در این باره نیز باید بیاندیشیم که قلب ملت را شاد کردن چه حسنی دارد. از این رو ادعای نویسنده ی کتاب درباره کشورش می تواند تقویت شود. @masaelepazuheshi