eitaa logo
پاورقی؛ حمید درویشی شاهکلائی
592 دنبال‌کننده
549 عکس
65 ویدیو
20 فایل
حمید درویشی شاهکلائی؛ دانش‌آموخته دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق پژوهشگر، ویراستار و کتابفروش @darvishi
مشاهده در ایتا
دانلود
سالها از می‌گذرد. اما هنوز مشکل و دارد. یادمانها هم هنوز مشکل سرویس بهداشتی، حمام و اسکان و این چیزها دارند. بن‌بست‌های جنگ را امثال و شکستند. مشکلات خوزستان چندان بن‌بست نیستند اما ظاهراً هنوز مردی نیامده این بن‌بست‌ها را بشکند. www.PavaraQi.ir | @PavaraQi تازه بمانید: 👉 ble.ir/join/NzBiYmQwYT
موهای بلندی داشت. میگفتند این خوشگل سوسول کیه آوردیش جبهه؟ هفتمین فرزند از یازده فرزند خانواده بود. استعداد درسی و ورزشی خوبی داشت. وضع مالیشان خوب بود، اما در کارها به پدرش هم کمک میکرد. چیزی نمانده بود که مثل برادرش به تیم ملوان برود که درگیر کارهای انقلابی شد. البته دوباره در اوج جنگ، یک تیم فوتبال مکتبی اخلاق‌مدار به اسم رجایی و باهنر راه انداخت. تجربه را هم داشت اما 2 آبان 59 به بهانه تهیه گزارش با دوربین به رفته بود که در محاصره عراقیها افتادند. دو تن از همراهانش اسیر شدند اما او بعد از سه روز مقاومت، بدون غذا و اسلحه توانست زنده بماند و ... شد عضو گروه‌ دکتر چمران و دو سال بعد فرمانده تیپ. در عملیات ، پوتین‌هایش را از پا درآورد و دور گردنش انداخت. پیشاپیش نیروهایش ایستاد و گفت من مانند حر وارد این عملیات می‌شوم. در نوک گردان حرکت کرد و خط اول دشمن را بدون حتی یک نفر تلفات گرفت. به او یک سکه هدیه داد. اما صادق به اینها قانع نبود میگفت: «من مُزدستانم! آنقدر در راه خدا کار می‌کنم تا مزد بستانم.» او هیچ مزدی را بالاتر از شهادت نمی‌دانست. تازه عقد کرده بود که دوباره برای شناسایی والفجر مقدماتی به جبهه فراخوانده شد. 9 دی 1361 بود. 12 روز از عقدش می‌گذشت. پای نفر اول گروه شناسایی به تله مین جهنده والمر برخورد کرد تا ترکشی نصیب صادق بشود و مزدش را بگیرد. نوشته بود: «برادرم! وقتى تابوتم از كوچه‏ ها مى ‏گذرد مبادا به تشييع من بيايى؛ وقت تنگ است به جبهه برو تا سنگرم خالى نماند.»