🌺 زیباترین فراز زیارتنامه حضرت معصومه سلام الله علیها
🔵 أَسْأَلُ اللهِ أَنْ یُرِیَنَا فِیکُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ
🔴 از خدا می خواهم روز فرج و شادی شما را به ما نشان دهد.
#امام_زمان
_______^🌹🇮🇷🍃
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فقط اونان که میتوانند تو #حساس ترین لحظه #بدترین #انتخاب را داشته باشند😳😂و کسی دلش نیاد چیزی بهشون بگه😁#کلیپ_روز_دختر👏👏👌👌
#پیشنهاد_دانلود👆👆
____🌹🇮🇷🍃
@payame_kosar
﷽
چهل روز تا آسمان
«وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَی لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ» (سوره اعراف، آیه۱۴۲).
✍🏻 ثمره این چهل روز عبادت که طبق نقل «حضرت در این چهل روز آب و غذایی نخوردند و نخوابیدند و غرق در محبت خدای متعال بودند، نزول #تورات بر #حضرت_موسی بود.»[1]
با توجه به این میهمانیِ خدا برای حضرت موسی، علمای اخلاق توصیه به مراقبت در این چهل روز دارند.
🔰 حضرت آیت الله جوادی آملی درباره این اربعین میفرماید: «از اول ذیالقعده تا دهم ذیالحجّه که اربعین موسای کلیم است، این یک فصل مناسبی است؛ بهار این کار است.
این اربعین گیری، این چله نشینی همین است.
وجود مبارک موسی کلیم چهل شبانه روز مهمان خدا بود. فرمود: و وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً.
به او وعده دیدار و ملاقات خصوصی دادیم؛ آمد به دیدار ما. اوّل ۳۰ شب بود، بعد ۱۰ شب اضافه کردیم، راهش باز بود؛ جمعا چهل شب شد.»
✍🏻 باید توجه داشت که به قول فرمایش حضرت آیت الله جوادی آملی، انسان در طول سال هر زمانی که بخواهد میتواند چله بگیرد،
اما بهار #چله، این چهل شب است؛ یعنی از اوّل ذیالقعده تا دهم ذیالحجّه.
🔰 قرائت زیارت وارث، زیارت عاشورا و نیز حدیث کساء علاوه بر اذکار، در چله گرفتن توصیه شده است، اما لازم به ذکر است که در چله نیز #نیت بسیار مهم است و هرچند که چله به هر نیتی که گرفته شود آثار معنوی خود را دارد، اما بهتر است که ثواب آن به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) باشد.
[1] شرح مصباح الشریعه،ص ۵۹۸.
📌 برگرفته از جلسات «نظام مهندسی معارف»
✅@payame_kosar
⁉️ رعایت نکردن نوبت
🔶 س : آیا رعایت نکردن نوبت و حق تقدم دیگران در صف نانوایی یا معاینه پزشکی و امثال آن، حرام است؟
✅ ج: اگر ظلم در حق دیگران محسوب شود، حرام است.
#احکام_حق_الناس
#رعایت_نوبت
🔍 منبع : leader.ir
🌸🍃 @payame_kosar
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عیدتون مبارک
نماز شب اول ماه و صدقه را فراموش نکنید
در راس دعاها هم سلامتی امام زمان عجل الله و تعجیل در فرجشون
💳۶۲۷۳۸۱۷۰۱۰۰۹۹۸۷۱گروه جهادی شهید طیبه واعظی
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@payame_kosar
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
•┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈•
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر عزیز اسلام فرمودند:
❤️ خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند....
میلاد حضرت معصومه علیها سلام بر همه مومنین مبارک💥💕
~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~
@payame_kosar
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_ششم
باغچه پر از درخت آلبالو بود. به سرم زد بروم آنجا. باغچه سرسبز و قشنگ شده بود. درخت ها جوانه زده بودند و برگ های کوچکشان زیر آفتاب دلچسب بهاری می درخشید. بعد از
پشت سر گذاشتن زمستانی سرد، حالا دیدن این طبیعت سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین، لذت بخش بود. یک دفعه صدایی شنیدم. انگار کسی از پشت درخت ها صدایم می کرد. اول ترسیدم و جا خوردم، کمی که گوش تیز کردم، صدا واضح تر شد و بعد هم یک نفر از دیوار کوتاهی که پشت درخت ها بود پرید توی باغچه. تا خواستم حرکتی بکنم، سایه ای از روی دیوار دوید و آمد روبه رویم ایستاد. باورم نمی شد. صمد بود. با شادی سلام داد. دستپاچه شدم. چادرم را روی سرم جابه جا کردم. سرم را پایین انداختم و بدون اینکه حرفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم، دو پا داشتم، دو تا هم قرض کردم و دویدم توی حیاط و پله ها را دو تا یکی کردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل کردم.
صمد کمی منتظر ایستاده بود. وقتی دیده بود خبری از من نیست، با اوقات تلخی یک راست رفته بود سراغ زن برادرم و از من شکایت کرده بود و گفته بود: «انگار قدم اصلاً مرا دوست ندارد. من با هزار مکافات از پایگاه مرخصی گرفته ام، فقط به این خاطر که بیایم قدم را ببینم و دو سه کلمه با او حرف بزنم. چند ساعت پشت باغچة خانه شان کشیک دادم تا او را تنهایی پیدا کردم. بی انصاف او حتی جواب سلامم را هم نداد. تا مرا دید، فرار کرد و رفت.»
نزدیک ظهر دیدم خدیجه آمد خانة ما و گفت: «قدم! عصر بیا کمکم. مهمان دارم، دست تنهام.»
عصر رفتم خانه شان. داشت شام می پخت. رفتم کمکش. غافل از اینکه خدیجه برایم نقشه کشیده بود. همین که اذان مغرب را دادند و هوا تاریک شد، دیدم در باز شد و صمد آمد. از دست خدیجه کفری شدم. گفتم: «اگر مامان و حاج آقا بفهمند، هر دویمان را می کشند.»
خدیجه خندید و گفت: «اگر تو دهانت سفت باشد، هیچ کس نمی فهمد. داداشت هم امشب خانه نیست. رفته سر زمین، آبیاری.»
بعد از اینکه کمی خیالم راحت شد، زیر چشمی نگاهش کردم. چرا این شکلی بود؟! کچل بود. خدیجه تعارفش کرد و آمد توی اتاقی که من بودم. سلام داد. باز هم نتوانستم جوابش را بدهم. بدون هیچ حرفی بلند شدم و رفتم آن یکی اتاق. خدیجه صدایم کرد. جواب ندادم. کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم. خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند کار درستی نمی کنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت
من ماندم و صمد. کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می کنی؟! بنشین باهات کار دارم.»
سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصلة خیلی زیاد از من. بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.»
نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین جا توی قایش.»
از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر می تواند کار کند.
همان طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی گفتم. صمد هم یک ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.»
چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!»
جواب ندادم. دست بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!»
بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت.
وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت
استفاده کردم و به بهانة کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. خدیجه اصرار می کرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم.
بعد از شام، ظرف ها را جمع کردم و به بهانة چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم.
صمد به خدیجه گفته بود: «فکر کنم قدم از من خوشش نمی آید. اگر اوضاع این طوری پیش برود، ما نمی توانیم با هم زندگی کنیم.»
#ادامه_دارد
~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~
@payame_kosar
حرفای یک دختر چادری تو شبکه مجازی که بیشترین لایک را گرفت!!
شما ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ خیابون ﻣﻨﻮ ﭼﭗ ﭼﭗ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ!
ﺑﺒﯿﻦ ﻋﺰﯾﺰﻡ ...
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺳَﺮَﻣﻪ ﻋﻘﻠﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻪ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﺭﺍﺣﺖﺗﺮ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﺗﺮه !
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﮐﻮﻟﺮ ﮔﺎﺯﯼ ﺭﻭشنه...
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﮔﺮﻣﻪ! ﺍﺻﻦ ﺩﺍﻏﻪ !
ﻻﮎ ِﻗﺮﻣﺰ ﻧﻤﯿﺰﻧﻢ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺎﺭﻡ ﻻﮎ ﭼﯽ ﭼﯿﻪﻫﺎ.!
ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺑﺒﯿﻦ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯽ ﻻﮎ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ! ﺧﻮﺑﻢ، ﺑﻠﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ
ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ، ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻧﺘﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﺗَﻨَﻤﻪ ﺯﺷﺘﻪ، ﻧُﭻ! ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﻧﺘﻮﻣﻮ ﺩﺍﺩﻡ! ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺑﯿﻨﯿﺶ.
ﺣﺎﻻ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻫﯿﭽﯽ..
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﮔﺮﻭﻥ ﺷﺪﻩ؟؟
ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺘﺎﺏ ﮐﻨﯽ ﺳﺮ ﻧﮑﺮﺩﻧﺶ ﺑﻪ ﺻﺮﻓﻪ ﺗﺮﻩ
ﺍﮔﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﺎﻝ ﻣﯿﺨﺮﯼ ۵۰ ﺗﻮﻣﻦ، ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺎﻝ و روسری ﺑﺨﺮﻡ n ﺗﻮﻣﻦ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﻭ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﭼﺮﻭﮎ ﻧﺸﻪ!
ﮐﻪ ﺑﺎﻓﺘﺶ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﻟﺒﻪﺍﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻭﺍﯾﺴﻪ
ﺑﺒﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﻭ ﮐﯿﻒ ﻭ ﮐﻔﺶ ﻗﺮﻣﺰﻡُ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺳِﺖ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻏﺭﻭﺭِ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﻭ...
ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻦ ﺭﻭﯼ ﺩﻟﻢ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﯾﻪ *"ﺧﺎﻧﻢ ﭼﺎﺩﺭﯼ"* ﺑﺎﺷﻢ ...
ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺷﻢ
چون بهم ثابت شده که هر چی تنگتر بپوشم بالاتر نیستم...
_بلکه کالاترم....
چون یاد گرفتم که
(( جنس ارزون مشتریهای زیادی داره )
⛔️هر روز شالهایتان عقبتر
⛔️مانتوهایتان چسبان تر
⛔️ ساپورتتان تنگتر
⛔️رژ لبتان پررنگتر میشود
❓بندهی کدام خدایید؟🔴
❓دل چند نفر را لرزاندهاید؟🔴
❓کدام مرد را از همسر خود دلسرد کردهاید؟🔴
❓اشک چند پدر و مادر و همسر را درآوردید؟🔴
❓چند دختر بچه را تشویق کردهاید که بعدها بی حجابی را انتخاب کند؟🔴
❓چند زن را به فکر انداختهاید که از قافله مُد عقب نمانند؟🔴
❓آهِ حسرت چند کارگر دور از خانواده را بلند کردهاید؟🔴
❓باعث دعوای چند زن و شوهر، بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش کردن شدید؟🔴
❓چند زوج را بهم بی اعتماد کردهاید؟🔴
❓ نگاههای یواشکی چند مردی که همسرش دارد کنارش راه میرود، به تیپ و هیکلت افتاد؟🔴
⛔️نگاههای هوس آلود چند رهگذر و...
🔥 🔥 🔥
🚫چطور؟
🔥باز هم میگویی، دلم پاک است!
🚫چادری ها بروند خودشان را اصلاح کنند؟
😑باز هم میگویی، مردها چشمشان را ببندند نگاه نکنند؟
🚫جامعه چاردیواری اختیاری تو نیست❗️
🔻 من اگر گوشه ای از این کشتی را سوراخ کنم، همه غرق میشوند.
🔥میتوانم گاز سمی اسپری کنم و
بعد بگویم، شما نفس نکشید؟
⛔️چرا آنقدر در حق خودت و دیگران ظلم میکنی؟⛔️
«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌤
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@payame_kosar
47.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کار جدید رضا هلالی به همراه فرشته های زمینی به مناسبت روز دختر👌😍😍
~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~
@payame_kosar
رئیسی: دولت به وعده ایجاد سالی یک ملیون شغل عمل کرده است
رئیس جمهور در گفتگوی با مردم پیرامون آخرین عملکردهای دولت:
🔻ابتدای دولت گفتیم ما باید سالی یک میلیون شغل ایجاد کنیم که باید این کار بشود
🔹در مدت نزدیک سه سال دولت توانسته است هر سال یک میلیون اشتغال ایجاد کند
🔻آمار بیکاری در برخی از استان ها به ۵ درصد رسیده است
🔹هزاران کارگاه و کارخانه نیمه تعطیل و تعطیل راه اندازی شده اند
🔻روزی که دولت را آغاز کردیم 5 هزار شرکت دانش بنیان داشتیم و امروز ۱۰ هزار شرکت دانش بنیان فعال داریم
🔹زمینه برای کار و فعالیت در کشور فراهم است
~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پلیس مخفی هلند در پوشش معترضان در حال سرکوب و بازداشت دانشجویان معترض به جنایات رژیم صهیونیستی
«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌤
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رولت گوشت و سیب زمینی
مواد لازم:
سیب زمینی
پنیر پیتزا
جعفری ساطوری
فلفل دلمه نگینی
گوجه فرنگی نگینی
پیاز نگینی خرد شده
ادویه«نمک ،فلفل،پولبیبر»
گوشت چرخی
رب گوجه فرنگی
تخم مرغ
در فر با دمای ۱۸۰درجه به مدت بیست دقیقه قرار بدهید تا سیب زمینی پخته بشه و بعد که در آوردین و مواد گوشتی رو اضافه کردین رول کردین مجددا ده دقیقه در فر بگذارید تا پنیر پیتزا ذوب بشه.
~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~
@payame_kosar