eitaa logo
پیام کوثر
731 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
174 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حیف نون از مغازه میاد بیرون غش غش میخنده میگن چی شده؟ میگه سر کارشون گذاشتم پول دادم هیچی نخریدم 😂😂😂 @payame_kosar
عشق یعنی یک علی حیدر شده @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴توصیه‌ی شهید حججی به پسرش برای الگو گرفتن از مولا امیرالمومنین (ع) ❤️ امروز ۱۸ مرداد سالروز شهادت شهید بی‌سر محسن حججی.❤️ 🌹🌹 با شاخه گل صلواتی یاد ایشان رو گرامی میداریم. 🌸 حججی @payame_kosar 🔹
قسمت بیست و دو: برایت ندبه می خوانم دیگه جون مبارزه کردن و درگیر شدن نداشتم ... رفتیم توی حرم ... یه گوشه خودمو ول کردم و تکیه دادم به دیوار ... دعای ندبه شروع شد ... . با حمد و ستایش خدا و نبوت پیامبر ... شروع شد و ادامه پیدا کرد ... پله پله جلو میومد و اهل بیت پیامبر و وارثان ایشون رو یکی یکی معرفی می کرد ... . شروع شد ... تمام مطالبی که خوندم ... توحید خدا، همزمان با حمد الهی ... سیره و وقایع زندگی پیامبر توی بخش نبوت ... حضرت علی ... فاطمه زهرا ... . با هر فراز، تمام مطالبی رو که خونده بودم مثل فیلم از مقابل چشمم عبور می کرد ... نبوت پیامبر، وفات پیامبر، امام علی ، امام حسن ، امام حسین ... . لحظه به لحظه و با عبور این مطالب ... ذهنم داشت مطالب رو کنار هم می چید ... از بین تناقض ها و درگیری ها و سردرگمی ها، جواب های صحیح رو پیدا می کرد ... . ضربان قلبم هر لحظه تندتر می شد ... سنگینی عجیبی گلو و سینه ام رو پر کرده بود و هر لحظه فشارش بیشتر می شد ... دقیقه ها با سرعت سپری می شدند ... دیگه متوجه هیچ چیز نمی شدم ... تمام صداهایی که توی سرم می پیچید، لحظه به لحظه آروم تر می شد ... . بچه ها بهم ریخته بودن و منو تکان می دادن ... اونها رو می دیدم ولی صداشون در حد لب زدن بود ... صدای قلبم و فرازهای آخر ندبه، تنهای صوتی بود که گوش هام می شنید و توی سرم می پیچید ... . کم کم فشار روی قلبم آروم تر شد ... اونقدر آروم ... که بدن بی حسم روی زمین افتاد ... @payame_kosar
قسمت بیست و سه: نبرد بزرگ چشم هام رو باز کردم ... زمان زیادی گذشته بود ... هنوز سرم گیج و سنگین بود ... دکتر و پرستار بالای سرم حرف می زدند اما صداشون رو خط در میون می شنیدم ... یه کم اون طرف تر بچه ها ایستاده بودند ... نگرانی توی صورت شون موج می زد ... اما من آرام بودم ... . از بیمارستان برگشتیم خوابگاه ... روی تخت دراز کشیدم ... می تونستم همه حقایق رو جدای از دروغ ها و تناقض ها ببینم ... هیچ چیز گنگ یا گیج کننده ای برام نبود ... . گذشته ام رو می دیدم که غرق در اشتباه زندگی کرده بودم ... تا مرز سقوط و هلاکت پیش رفته بودم ... با یه نیت خدایی، توی لشگر شیطان ایستاده بودم و ... . باید انتخاب می کردم ... این بار نه بدون فکر و کورکورانه ... باید بین زندگی گذشته ام، خانواده، کشورم ... و خدا ... یکی رو انتخاب می کردم ... حس می کردم شیاطین به ستم هجوم آوردن ... درونم جنگ عظیمی اتفاق افتاده بود ... جنگی که لحظه لحظه شعله های آتشش سنگین تر می شد ... . @payame_kosar
قسمت بیست و چهار: مرا قبول می کنی؟ همین طور که غرق فکر بودم ... همون طلبه افغانی جلو اومد و با شرمندگی حالم رو پرسید ... نگاهش کردم اما قدرت حرف زدن نداشتم ... وسط بزرگ ترین میدان جنگ تاریخ زندگیم گیر افتاده بودم ... . یکم که نگاهم کرد گفت: حق داری جواب ندی ... اصلا فکر نمی کردم این طوری بشه ... حالت خراب بود و مدام بدتر می شدی ... به اهل بیت توسل کردیم که فرجی بشه ... دیشب خواب عجیبی دیدم ... بهم گفتن فردا صبح، هر طور شده برای دعای ندبه ببریمت حرم ... . هیچ مرده ای قدرت تصرف در عالم وجود رو نداره ... اهل بیت پیامبر، بعد از هزار و چهار صد سال، زنده بودند ... . بزرگ ترین نبرد زندگی من تمام شده بود ... تازه مفهوم کربلا رو درک کردم ... کربلا نبرد انسان ها نبود ... کریلا نبرد حق و باطل بود ... زمانی که به هر قیمتی باید در سپاه حق بایستی ... تا آخرین نفس ... . من هم کربلایی شده بودم ... به رسم شیعیان وضو گرفتم و از خوابگاه زدم بیرون ... مثل حر، کفش هام رو گره زدم و انداختم گردنم ... گریه کنان، تا حرم پیاده رفتم ... جلوی درب حرم ایستادم و بلند صدا زدم: یابن رسول الله؛ دیر که نرسیدم؟ ... من انتخابم رو کرده بودم ... از روز اول ، انتخاب من ... فقط خدا بود. @payame_kosar
خدایا ! طاعت اندک را از من بپذیر و از گناه بسیارم بگذر که به راستی تو مهربان آمرزنده ای خدایا از تو خواهم ایمانی که همیشه دلم با آن همراه گردد و یقینی راست و کامل که بدانم مسلما چیزی به من نرسد جز آن که بر من نوشته ای و خوشنودم کن در زندگی به همان که نصیبم کرده ای ای مهربان ترین مهربانان 🌺 قصه های قصه من و خدا @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیام کوثر
🌺عهد این هفته مون در زندگی 🌺 من از ابتدای این هفته با خودم عهد می کنم ؛ " بیش از پیش قدر پدر و ماد
عهد هفته پیش رو یادتونه!؟🤔 چقدر به این عهد پایبند بودیم؟ امیدوارم که همیشه سایه پدر و مادرتون بالای سرتون باشه و خدا رحمت کنه پدران و مادرانی که از دنیا رفتند. 🌺عهد این هفته در زندگی🌺 من از ابتدای این هفته با خودم عهد می کنم؛ هرگز به دلم ناامیدی راه ندهم ، و همیشه به لطف و فضل پروردگارم امیدوار باشم. @payame_kosar
امیرالمومنین علی علیه السلام: به بهشت دست نمی یابد ، مگر کسی که باطنش نیکو و نیتش خالص باشد. غرر الحکم / ص۱۰۸۶۸ @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀آشنایی با شهید🍀 🍃شهید این هفته ،شهید سیدعلی اندرزگو🍃 🌱شهید «سید علی اندرزگو» سال ۱۳۱۸ در تهران متولد شد ،۱۲ساله که شد تحصیلات طلبگی‌اش را در مدرسه «هرندی» آغاز کرد.درهمان دوران به مبارزه بارژیم طاغوت پرداخت🌱 💥در ایام درگیری­‌های قیام ۱۵ خرداد او را به همراه چند تن دیگر دستگیر و زندانی کردند. سرانجام بازجو‌ها چیزی برای محکومیت او نیافته، آزادش کردند. پس از آزادی از زندان، «اندرزگو» فعالیت جدی خود را در جرگه «فداییان اسلام» آغاز کرد. نخستین حرکت او، مشارکت در ترور «حسنعلی منصور» نخست وزیر وقت بود.💥 🏵بعد از ترور منصور دستگاه ساواک با تمام قدرت در پی یافتن عوامل این اقدام جسورانه بر آمد. ، اما «سید علی اندرزگو» با زیرکی گریخت و توانست مخفیانه به عراق برود. «اندرزگو» در آن‌جا با امام خمینی (ره) رهبر نهضت اسلامی که در تبعید به‌سر می‌برد ملاقات کرد.🏵 🌤در سال ۱۳۴۵ «اندرزگو» با گذرنامه جعلی به ایران بازگشت و دوباره راهی قم شد.🌤 ❤️ همین سال «اندرزگو» شریک زندگی پرتلاطم خود را یافت. پیش‌نماز مسجد «چیذر»، خانم «کبری سیل سه پور» را که از خانواده‌ای اصیل و مذهبی بود به او معرفی کرد.❤️ ⚜برای آشنایی بیشتربااین شهید ،در روزهای آینده باروایت همسرشجاع ومجاهد شهید ،همراه ماباشید⚜ ها @payame_kosar
مطهره خانم محمدی این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 😍 هزار آفرین به هنرمندیت 👏👏👏 پنجم @payame_kosar
مریم خانم محمدی از نقاشی زیبات لذت بردیم دخترم😍 زیر سایه مولا موفق باشی عزیزم 😊 پنجم @payame_kosar
کوثر خانم خدایی خیلی زیبا کشیدی عزیزم 😍 لذت بردم گلم👏👏👏 پنجم @payame_kosar
فضیلت حضرت علی.m4a
2M
نوجوان گلمون امیر حسن خان عصاریان از فضائل امام علی (ع) برامون گفته.🌹 ان شاءالله زیر سایه مولا موفق باشی آقا😊 @payame_kosar
نیایش خانم شمسایی از فضائل مولا برامون نوشته و ما رو خوشحال کرده😍 خدا دلتو شاد کنه دخترم😊 @payame_kosar
رقیه خانم سعیدی فر با همت بلندش و هنرمندی زیباش این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 👏👏👏 دست علی یارت گلم 🌹 پنجم @payame_kosar
چه زیبا کشیدی نيايش خانم شمسایی 👏👏👏 دست علی یارت گلم 😊🌹 پنجم @payame_kosar
🌸🌼بسم الله الرحمن الرحیم🌼🌸 سلام به مادران و کودکان غدیری 😍 و اما آنچه در قصه ششم می‌شنوید😃: 🌸در ششمین قسمت ، از شجاعت و دلاوری های امام در عین حال مدارای امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نسبت به دشمن خود خواهیم گفت... 🤓شما در این قصه میشنوید که امیرالمومنین (علیه السلام) قوی ترین و شجاع ترین مرد بودند و به مدارای امیرالمومنین(علیه‌السلام) با دیگران و بخشش اشتباهات سایرین را در قالب داستان *امام دلسوز* به نظاره می نشینید. نقاشی های زیباتون رو تا ساعت 10 صبح فردا به آیدی @nodbeydel بفرستید. 😊 @payame_kosar 👇👇👇قصه ششم👇👇👇
پیرمرده میره دانشگاه ادامه تحصیل بده سرکلاس زبان میگن خودت رو به انگلیسی معرفی کن؟ میگه: پاور گاد نیو دی اورجینال میگن: فارسیش چی میشه؟ میگه:قدرت الله نوروزی اصل😐😂😂 @payame_kosar