eitaa logo
پیام کوثر
757 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
7.5هزار ویدیو
167 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
در فکر و قلب ما چه میگذرد وقتهایی که آخر روضه‌ها از بوی اسپند و گلاب حظ می بریم و تند و تند استکان میشوریم؟ بدون اینکه بخواهیم کسی ببیندمان، خم میشویم و دستمالهای کثیف را از زمین جمع میکنیم و بدون اینکه حتی ذره ای متوقع باشیم کسی بگوید متشکرم، جارو به دست میگیریم؟؟ والحق که هیچ! جز و و لبخند بی توقع! بی فرسودگی! این خستگی ها، برعکس، باخود انرژی دارد و ترمیم روحیه! وقتهایی که در خانه کم می آورم و کلافه میشوم از امورات خانه و کارهای بچه‌ها از خم شدن ها، شستن ها، رُفتن ها، پختن ها به خود میگویم : کجااایی؟! هم اکنون! دقیقاً… ؟ من… در بیت مقدسی مشغول به کارم؛ خانه چند فرشته زمینی و حرم امن چند معصوم پرنور! حس میکنم در خانه ام روی بال ملائک راه میروم و سر سفره با کودکانم نور بهشتی تناول میکنم. هر تکه زباله ای که از زمین برمیدارم، حس جاروکشی بیت الله را دارم و هر غذایی که میپزم حس آشپزی برای آل الله…! من به مثابه امیرالمؤمنین علی برای ایتام کوفه، ام؛ وقتی کودکان کوچک من، به جز من کسی و دست نوازشی ندارند و من واسطه رزق و حمایت خدا برای آنان هستم! حس میکنم کنار قامت بی رمق و خاک گرفته قمر بنی هاشم، برای آب آوری اطفال، دامن کشان به سمت علقمه میروم؛ وقتی نیمه شب ها در سکوت شیرین خواب، صدای "آب، آب" دخترک ها می آید، و من ژولیده مو و بی رمق و خواب زده، خودم را به سمت آشپزخانه میکشم… خود را گاه ایستاده و گاه خمیده، در کنار زینب کبری میبینم وقتی برای حفظ امانت‌های امامم، یاوران آینده دینم، فرزندانم، خود را جلوی تازیانه‌های دنیا می اندازم و زیرلب میگویم: ما رأیتُ إلّا جَمیلاً! خانه خود را *"بیت النور"* نامیده ام تا هربار به خانه وارد میشوم، به خود یادآوری کنم که خانه ام از "حضور فرزندان معصومم" نورانی است؛ یادم باشد که ریحانه‌های آبگینه ای بی پناهی را، پناهم؛ و اجر تک تک لبخندهای تلخ و شیرین من، خم شدن و راست شدن من، دردهای من، لحظه لحظه بی خوابی من، شستن ها و پختن ها و دویدن ها و خستگی‌ها و حتی آدمک کشیدن ها و سطرسطر خواندن‌های من فقط و فقط با خود خداست! مادری سخت است سنگین است اما به شکلی دلچسب، پذیرفتنی است! چرا که هَوَّنَ عَلَیّ ما نَزَلَ بي لأنّه بعَینِ الله! * شُربی مدام و حضوری همیشگی است* پی‌نوشت : فرزندانم سید نیستند اما حتما فرزندان ائمه اطهارند/منظور از من، والد نوعی است.
🌹هر شب لباس پدرش را به تن می کرد و می خوابید 🌹بلکه بوی پدر جواب دلتنگی هایش باشد... حال و روز فرزندان شهدای مدافع حرم این چنین است. قیمت نداره محمد مهدی_فرزند شهید مسلم خیزاب
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﯿﺎﻻﺕ ﻭ ﺗﻮﻫﻤﺎﺕ ﻧﯿﺴﺖ ...! اﺯﺩﻭﺍﺝ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻭ سى ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ نیست ( ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ چندين ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ، ﮔﻞ ﺁﺭﺍﯾﯽ چندين ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ، ﻣﺮﺍﺳﻢ چندين ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...! ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ "ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺷﻪ" ﻧﯿﺴﺖ ...! یعنی وظایف به کنار با حتی گذشت کنین •( ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻢ ﻧﯿﺴﺖ ...! )• ازدواج يعنى در گفتار ...💖 ازدواج يعنى شناخت كامل از همديگر ...❤️ ازدواج يعنى اعتماد و انعطاف نسبت به همديگر ...💙 ازدواج يعنى دروغ ممنوع حتى به شوخى ...💜 ازدواج يعنى تقليد نكردن از افكار بد ...💚 ازدواج يعنى و عاقلانه رو پرستيدن ... 💛 ازدواج يعنى خارج كردن فكر خيانت در هر زمينه اى نسبت به همديگر 💓 🌸🌸🌸🌸 @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎂🍰 عیدتون مباااارک باشه❤😍 . عشق پاک از تقدیم به شما . ••┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•• 📝من مینویسم  ازعشـــــق بین های ....💞 📝مینویسم از محبت هایی که اساسش عشق به خداست...💓 غفلت از من بچه مذهبی هست ... که نگذاشتم دیده شوم....😔 💕 کسی عشق های آسمانی ما را ندیده...💕 📝مینویسم تا بدانند عشق اصلی💘 مال ما بچه مذهبی هاست ..💕 نه آن های پوچ خیابانی💔 . . ان شاءالله به حق این روز عزیز همه ی مجردا همسر صالحی نصییشون بشه و تمام متاهل ها خوشبخت باشن و روز به روز زندگی شون شیرین و شیرین تر بشه😊 @payame_kosar
سرشوهرت داد نزن🚫 غرغر نکن🚫 میدونی چرا❓ 💖نه بخاطر حفظ و غرور مردانه اش به خاطر ارزش خودت.... ❌زنی که داد میزنه و غر میزنه به مرور زمان از چشم مردش میفته. 💖باید به جای قدرت زبان از قدرت عشق و دلبری استفاده کنی. ❌جنگیدن بعد از مدتی تو رو نزد خودت و همسرت خوار و می کنه.... 💖امروزه ما نیاز به زنان زیرک و باهوش داریم تا مردان عصبی و پرخاشگر را رام کنند.... ❌نه با خشم و پرخاشگری بلکه با و آرامش.... 💖مردان جذب زنانی می شوند که لطافت زنانه دارند. ❌نه زنان خشک و قدرت طلب.... ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج🙏 @payame_kosar
🔴 💠 قبول کردن یکی از روشهای پایداری بنیان خانواده است. با گوش دادن به صحبتهای همسرتان، می‌توانید او را آرام کنید و با اشتباه‌ خود و گفتنِ جمله‌ی "ببخشید"، یک بار دیگر را به زندگی‌تان هدیه کنید. 💠 معنای پذیرش اشتباه این است که شما می‌خواهید خانواده‌تان ادامه داشته باشد. 💠 و از طرفی نشان می‌دهد که در برابر مشکلات، فرد و بدون تعصب هستید. 💠 علاوه بر اینکه کوتاه آمدن و پا گذاشتن روی هوای نفس، پرشی به سمت و عزّت است. @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 امروز می خوام سکوتمو بشکنم. دلم پر از شکایته! دیگه نه به تو و نه به هیچ کدوم از اعضای خانواده ات احتیاجی ندارم... ▪️از افراد خواسته اند که در قبال دریافت یک چک از محبت و عشقشان به او دست بردارند... ❤️واکنش افراد در برابر این پیشنهاد بسیار دیدنی است... @payame_kosar
🔴 💠 پذیرش یکی از راهکارهای پایداری بنیان خانواده است. 💠 شما می‌توانید با گوش دادن به صحبتهای همسرتان او را کنید و با اشتباه خود و گفتن جمله ""ببخشید"" بار دیگر را به زندگیتان هدیه دهید. 💠 معنای پذیرش اشتباه این است که شما خواهان ادامه با همسرتان هستید و برای حل مشکل، فرد و بدون تعصب می‌باشید. 💠 علاوه بر اینکه پا گذاشتن روی هوای نفس و کوتاه آمدن، پرشی به سمت آسمانِ و عزّت است. ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┅═✧❁❤️❁✧═┅ @payame_kosar
در قاموس شما حرف اول را می‌زند نه سن و سال ... سایز لباس خاکی‌ ات گـواه حـرف من اسـت و نگاهی که شایــد هرگز نتوانم تفسیرش کنم امـا سربند لبیک یا خمینی اتمـام حجـت تـو با مـن است 🌹💔🥀 هدیه ارواح طیبه ائمه معصومین و شهدا و امام شهدا و همه اموات از شیعیان و محبین امیرمومنان علی علیه السلام صلواتی مرحمت فرمائید🌹🤎 ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─      @payame_kosar
🔹🔸🔹😭 ⛔️⛔️⛔️❌❌❌❗️❗️❗️⛔️⛔️ چرا مجید رضا رهنورد که بچه مذهبی بود شد😭 ⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️ مراقب خود، اطرافیان و مان باشیم. 👇👇👇 امروز صبح که خبر اعدام را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم ‏دست داد نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است. مادرش به امام رضا علیه السلام نامش را ‏مجیدرضا گذاشت از کودکی و هیئتی بود همیشه تلاش میکرد صف اول خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز، عبا بر شانه می انداخت از 15 سالگی که وارد شد کم کم تحت تاثیر قرار گرفت آنچنان شست و شوی شد که نماز را می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام ‏حسین ع و حضرت فاطمه س را کنار گذاشته و حتی می کند😳 خودش میگوید ۸ سال رسانه من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود، روز حادثه با دیدن آن گروه اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد اول در خانه نامه اش را می نویسد که برای من نکنید ‏سر قبرم نخوانید، هر که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته، او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما و تکه تکه اش میکنند برای همین موقع دستگیری میگوید مرا اعدام کنید اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که ‏با دینی با او تعامل می کنند تمام ذهنی اش به هم می ریزد بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه ا‌ش بدهند، با او می کنند از زندگیش می پرسند برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او می دهند بخواند و خلاصه مجرم و بازجو باهم میکنند. آخر تازه ‏فهمیده که این ۸سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این برند، به مادرش می گوید، با مادران صحبت کن، طلب نکن فقط طلب کن من مثل یک برادرم را کشتم، مجید رضا میگوید چند به دلم مانده، یک بار دیگر دست را ببوسم به مادرم کادو بدهم😭 بعداز ۸ ‏سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و زجه میزند و باز جو هم همراهش گریه و زجه میزند)😭 او بسیار پشیمان و شکسته شده بود. در حقیقت می شود گفت دوتا جوان ما را شهید نکرد بلکه دوتا جوان را شهید کرد ویک جوان را ، دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان عج باشد ‏را تبدیل به یک کرد. مراقب خود، اطرافیان و مان در فضای مجازی باشیم. دکتر اصغری نکاح روانشناس و دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┅═✧❁🖤❁✧═┅ @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 این مسئله حجاب و و نامحرم نفی و زیبایی نیست بلکه برای مدیریت عشق است. 🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   ╭━━⊰• 🍃🌺🍃 •⊱━━╮ @payame_kosar ╰━━━━━🌺━━━━━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدیر یزدی به نماز در مدرسه و مسجد شور و حال دانش آموزان را برای حضور در نماز جماعت مدرسه و مسجد ببینید... # بلاخره باید جرقه کار خیر رو زد توجه مسئولین ذیربط فرهنگی، آموزش و پرورش، و امور مساجد، روحانیون ،معتمدین و مومنین اهالی محلات و‌خانواده ها ... ترک فعل و انجام ندادن وظیفه امربه معروف و تشویق وزمینه سازی بستر فرهنگی درخصوص نماز، به ویژه نمازجماعت نسل های آینده...و‌خالی شدن مساجداز نوجوانان و جوانان و...و.. #ی وقت نیادک پل صراط گیرکنی و حساب کتاب سنگین واسه قیامت برای خودت به ارمغان بیاری .. باشما هستم آقایی که درحدخودت دراین خصوص مسئول هستی صلوات ختم کنید اللهم عجل لولیک الفرج انتشار= باقیات الصالحات 🦋__________________ {@payame_kosar} _______________🦋
🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور 🍁رمان هیجانی و فانتزی 🌷 🍁قسمت تابستان به یاد ماندنی گذشت... ترم سوم آغاز شد. انگار این کرد.😊 شده بودم.✨ در برابر پدر و مادرم رفتار می کردم.👌 دختر دلنشین قصه ام را فراموش نکرده بودم. حتی گاهی صدا و چهره اش را مرور می کردم. اما دیگر ساعتها در بهشت زهرا به انتظار نمی نشستم و مثل سابق هفته ای یکبار همراه محمد به آنجا می رفتم. 😇🌷بیشتر تمرکزم روی درس هایم بود. مادرم متوجه شده بود چند وقتی است با کسی به نام آشنا شدم. اصرار داشت دعوتش کنم تا از نزدیک با او آشنا شود.😐 اما میدانستم اگر محمد را ببیند مرا از دوستی با او می کند. 😕 با اصرار شدید مادر قرار شد شب تولدم (که اواخر مهر بود) برای جشن چهار نفره محمد را دعوت کنم. برخلاف تصورم به محض اینکه پیشنهاد مادر را گفتم قبول کرد. 🙁 آن روز تا عصر کلاس داشتم. پس از کلاس باهم به کتابفروشی رفتیم و بعد به سمت خانه حرکت کردیم. وقتی رسیدیم ماشین پدر🚗 در پارکینگ نبود. هرچقدر زنگ زدم کسی در را باز نکرد. فکر کردم حتما کار مهمی پیش آمده و رفته‌اند. در را باز کردم. همه جا تاریک بود. به محض اینکه سمت کلید برق رفتم، چراغ ها روشن شد. 💡که ایکاش هرگز روشن نمی شد...😱😥 "تولد تولد تولدت مبارک / مبارک مبارک تولدت مبارک..." تمام اهل فامیل به جمع شده بودند. در فامیل ما کسی به اعتقادی نداشت. انگار دنیا روی سرم آوار شده بود. 😥😓از شرمندگی پیش محمد آب شدم. طفلک سرش را زمین انداخته بود و نمیدانست چه کند. با بدبختی به بهانه ی لباس عوض کردن از وسط مهمان ها رد شدیم و به اتاق رفتیم. لال شده بودم. با خجالت به محمد گفتم : _ بخدا من نمیدونستم مادرم اینارو دعوت کرده. 😓واقعا معذرت میخوام.😞 خیلی شرمنده شدم. منو ببخش. اگه میدونستم اینجوریه هیچوقت نمیگفتم امشب بیای. قرار بود فقط من و تو و مادر و پدرم باشیم. نمیدونم چی شد...😑😔 محمد با ناراحتی لبخندی زورکی زد و گفت : + ایرادی نداره. گاهی پیش میاد. اگه اجازه بدی من برم.😒🙂 _ شرمندم...اصلا نمیدونم چی بگم.😓😔 مادرم را صدا زدم و گفتم محمد قصد خداحافظی دارد چون جمع خانوادگی است و او معذب می شود.😒 مادر هم که دلیل رفتن محمد را فهمیده بود از او عذرخواهی کرد و گفت برای من از قبل چیزی درباره ی تعداد مهمان ها نگفته بود. آن شب کاملا فهمیدم که مادرم بو برده بود آشنایی با محمد باعث تغییر سبک زندگی ام شده 😕و با این کار میخواست آب پاکی را روی دست محمد بریزد.😐 از عصبانیت😠 نمیتوانستم حتی یک لبخند خشک و خالی بزنم... هدیه ی تولد پدر و مادرم سوییچ یک رنوی سبز بود. دهه ی هفتاد تقریبا این ماشین روی بورس بود. با اینکه از دیدن این هدیه غافلگیر شدم اما ذره ای از ناراحتی ام کم نشد...😔🚙 ادامه دارد....🦋 🦋@payame_kosar🦋 🦋 🦋 🦋 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌​​​​​