🔴 #صمیمیت_و_احترام
💠 مهم نیست که چند وقت از #ازدواج شما میگذرد، #صمیمیت و به هم #احترام گذاشتن هرگز ضد هم نیستند.
💠 در گفتگوهای خود از کلماتی مانند: لطفاً، متشکرم، متأسفم، ببخشید و کلماتی که نشانهی احترام گذاشتن است استفاده کنید.
💠 در رفتارهای خود، احترام به همسرتان مشهود باشد.
💠 طرز #گفتار و #رفتار شما نشان میدهد چقدر برای همسرتان #ارزش قائل هستید و به او احترام میگذارید.
💠 نتیجه #تکریم و احترام به یکدیگر، افزایش و #تقویت صفات خوب و کمرنگ شدن صفات رذیله در انسان است.
💠 همیشه برای همسرتان یک همسر بانشاط و گرم و صمیمیِ #مودّب باشید تا محبوبیت و جاذبهی شما روز به روز بیشتر شود.
#مشاور
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@payame_kosar
🔹🔸🔹😭
⛔️⛔️⛔️❌❌❌❗️❗️❗️⛔️⛔️
چرا
مجید رضا رهنورد که
بچه مذهبی بود
#قاتل شد😭
⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
مراقب خود، اطرافیان و #فرزندان مان باشیم.
👇👇👇
امروز صبح که خبر اعدام #مجیدرهنورد را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم دست داد
#خوشحال نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه
تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او #مستندی تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است.
مادرش به #عشق امام رضا علیه السلام
نامش را مجیدرضا گذاشت
از کودکی #مسجدی و هیئتی بود
همیشه تلاش میکرد
صف اول #نمازجماعت
خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز،
عبا بر شانه می انداخت
#ولی از 15 سالگی که وارد #فضای_مجازی شد
کم کم تحت تاثیر قرار گرفت
آنچنان شست و شوی #مغزی شد که نماز را #ترک می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام حسین ع و حضرت فاطمه س را کنار گذاشته و حتی #مسخره می کند😳
خودش میگوید ۸ سال رسانه #مغز من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود،
روز حادثه با دیدن آن گروه #صدنفره اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد
اول در خانه #وصیت نامه اش را می نویسد که
برای من #گریه نکنید
سر قبرم #قرآن نخوانید،
هر #چاقویی که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته،
او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما #زجرکش و تکه تکه اش میکنند
برای همین موقع دستگیری میگوید مرا #زود اعدام کنید
اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که با #رفتار دینی با او تعامل می کنند
تمام #معادلات ذهنی اش به هم می ریزد
بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه اش بدهند،
با او #صحبت می کنند
از زندگیش می پرسند
برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او #کتاب می دهند بخواند
و خلاصه مجرم و بازجو باهم #گریه میکنند.
آخر تازه فهمیده که این ۸سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این #جنایت برند،
به مادرش می گوید،
با مادران #شهدا صحبت کن،
طلب #عفو نکن
فقط طلب #حلالیت کن
من مثل یک #حیوان برادرم را کشتم،
مجید رضا میگوید چند #حسرت به دلم مانده،
یک بار دیگر دست #مادرم را ببوسم به مادرم کادو بدهم😭
بعداز ۸ سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و زجه میزند و باز جو هم همراهش گریه و زجه میزند)😭
او بسیار پشیمان و شکسته شده بود.
در حقیقت می شود گفت
#دشمن دوتا جوان ما را شهید نکرد
بلکه دوتا جوان را شهید کرد
ویک جوان را #کشت،
دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان عج باشد را تبدیل به یک #قاتل کرد.
مراقب خود، اطرافیان و #فرزندان مان در فضای مجازی باشیم.
دکتر اصغری نکاح
روانشناس و دانشیار
دانشگاه فردوسی مشهد
#پایان_مماشات
#برای_ایران
┅═✧❁🖤❁✧═┅
@payame_kosar
🔴 #نقش_کلام
💠حرفهای خود را با #کلام مطرح کنید؛ نه با #رفتار چرا که از کلام همان برداشت میشود که شما میگویید؛ ولی از رفتارتان هزاران برداشت میشود.
💠 رفتارهای توام با کم محلی و قهرگونه باعث میشود که کینهها، سوءظنها و اختلافات #تشدید پیدا کند!
💠 فقط #صحبت کنید با همسرتون تا او بداند ناراحتی شما #دقیقا از چیست!
💠 برای گلایه کردن نیز، با آرامش و بدون طعنه و با احترام به همسرتان صحبت کنید.
@payame_kosar
🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور
🍁رمان هیجانی و فانتزی
🌷 #مثل_هیچکس
🍁قسمت #نوزدهم
از وقتی با ماشینم💨🚙 به دانشگاه میرفتم #رفتار بعضی از همکلاسی هایم تغییر کرده بود.... 🙄
مهربان تر شده بودند😕 و بیشتر از قبل تحویلم می گرفتند. محبت های ساختگی شان را دوست نداشتم. 😐
چیزی نگذشت که آرمین هم ماشین خرید!!
ترجیح دادم دیگر #باماشینم به دانشگاه #نروم. احساس می کردم با این کار #بقیه تصور می کنند تافته ی جدا بافته ام.😕
با اینکه رفت و آمد با تاکسی🚕 و اتوبوس🚎خیلی سخت بود اما روی تصمیمم ایستادم. 😊👌
محمد که از این کارم خوشش آمده بود آویز آیت الکرسی✨ زیبایی را برای ماشینم خرید و به من هدیه کرد.😊🎁
از محمد و رفت و آمدهایم پیش پدر و مادرم حرف نمی زدم.
سعی می کردم #حساس_تر نشوند.👌 #نمازهایم_برقراربود.
#آرامشم بیشتر شده بود. احساس می کردم حرف های گذشته ی محمد را #درک میکنم...😇
نمیتوانستم با هیچ منطقی توضیح بدهم که چرا در چند دقیقه دلبسته ی دختری شدم که نمیدانم کیست.🙈💓 نمیتوانستم با هیچ دلیلی بگویم که چرا با نماز خواندن آرام تر می شوم.😇✨ آنچه را که با تمام وجودم احساس می کردم با هیچ منطقی #قابل_بیان نبود.
بچه مذهبی های کلاس (که محمد هم شاملشان می شد) بیرون از دانشگاه باهم قرار میگذاشتند و برنامه های مختلفی داشتند. 👌
هر هفته تعداد صفحات مشخصی از یک کتاب📗 را مطالعه می کردند و بعد دور هم جمع می شدند و درباره اش بحث می کردند. 👥👥
گاهی هم درباره ی مشکلات اجتماعی حرف می زدند و مسائل جامعه را نقد می کردند.😊👌 حرف هایشان برایم جدید بود.
با اشتیاق دنبال می کردم و سعی داشتم در جلساتشان شرکت کنم.😍😊
برای جشن قبولی کنکور «ساسان» ، پسر عمه ملیحه دعوت شده بودیم. واسطه ی ازدواج عمه ملیحه، دوستی شوهرش با «دایی مسعود» بود. به همین دلیل دایی مسعود و خاله مهناز هم دعوت بودند.
آخر هفته بود...
بعد از پایان دورهمی با بچه های دانشگاه به سمت خانه ی عمه ملیحه حرکت کردم. بخاطر ترافیک دیرتر از بقیه رسیدم.
میز شام را چیده بودند.🍢🍛🍣🍮🍲
میدانستم طبق معمول در جمع فامیل چه خبر است. اما فکر نمیکردم از مشروب هم خبری
باشد!🍷😑
وقتی چشمم به بطری نوشیدنی روی میز افتاد فهمیدم شب سختی خواهم داشت.😣
خندیدن و طعنه زدن های شاهین و دایی مسعود به همراهی شوهرخاله مهناز شروع شد...
وقتی عمو مهرداد دلیل شوخی هایشان را پرسید با تمسخر خاطره ی سفر را تعریف کردند.😐
عمو مهرداد شخصیت مستبد ودیکتاتوری داشت. همیشه اعتقاداتش را به دیگران تحمیل می کرد و زور می گفت.😕
با آنکه پدر و مادرم به انتخاب خودشان اسمم را رضا گذاشته بودند😒 بعد از این همه سال هنوز گاهی آنها را بخاطر این انتخاب سرزنش می کرد وخرافه پرست می خواند.😔
وقتی از ماجرای سفر با خبر شد با اعتماد به نفس و خونسردی رو به جمع گفت :
_" من درستش می کنم."
دایی مسعود با خنده گفت :
_" ما که هرچی زور زدیم نتونستیم درستش کنیم. ببینیم شما چه می کنی."
از لودگی جمع کلافه شده بودم.😣
#سکوت کردن و #نجابت به خرج دادن بیفایده بود...
ادامه دارد...
~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~
@payame_kosar