eitaa logo
بیت الحسن(پایگاه تخصصی شعر سبک مقتل )
570 دنبال‌کننده
21 عکس
7 ویدیو
15 فایل
❌ انتشار مطالب همراه با نام شاعر و ذکر صلوات جهت تعجیل فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج)❌ 🔷وقف زهراست همه گریه ما حَسنیه است حُسینیه ما 🔷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 جان کندنم چه سخت شد این روز آخری 💢 نه همدمی نه مونسی و یار و یاوری جان کندنم چه سخت شد این روز آخری یک سال و نیم هست که هی می‌خورم زمین مثل کبوتری که ندارد دگر پری گرچه جلال و شوکت من ارث مرتضاست ارثیه قد خم من هست مادری عبداله این تن و بدن خسته مرا تا زیر نور شعله خورشید می‌بری؟ پاشو حسینم آمده رد و بدل کنیم درد دل و گلایه خواهر برادری در گنجه لای بقچه لباسیست رنگ خون برخیز تا که مونس من را بیاوری می‌خواهم از فراق شکایت کنم به او در سینه‌ام غمی ست که او هست مشتری من را زدند خب به فدای سرت حسین هر کس رسید در تو فرو کرد خنجری سرنیزه‌ای که بر کمرت خورد روی اسب بعداً کمانه کرد به کتف کبوتری عباس اگر که بود غصه‌ای نبود دیگر نمی‌ دوید کسی پشت دختری در شام و کوفه پا قدم ما الهه‌ها رونق گرفت کاسبی شال و روسری خوشحال باش موی مرا هیچکس ندید خوشحال باش دست نخورده است معجری ✅حسین قربانچه T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 دلم برای تو لک زد، مرا نمی بری ام ؟! 💢 پر از تو ام دم آخر ، ز غیر تو بری ام  دلم برای تو لک زد، مرا نمی بری ام ؟! به شوق اینکه بگیری مرا در آغوشت من از حیات گذشتم به مرگ مشتری ام به زیر تابش خورشید رنگ عوض کردم بعید باشد عزیزم به جا بیاوری ام حباب زیر قدم های من نمی شکند نمانده هیچ اثری از شکوه حیدری ام سه چهار مرتبه با شمر همکلام شدن چقدر لطمه زده بر غرور خواهری ام حسین چشم تو روشن به شام برگشتم هنوز خانه به دوش مصیبت سری ام .... که شمر آمد و از تن برید و بر نی زد بریده مثل همان ضجه های آخری ام ... مقطعه شده بودی تو را بغل کردم به قتلگاه تو گل کرد حس مادری ام ... حسین ،  کشته مرا حکمت نفس زدنت هنوز عطر تو جامانده روی پیرهنت ✅ناصر دودانگه ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 او نمازش را نشسته خواند، اما خم نشد 💢 قله ی توحید ما آتشفشان زینب است کهکشان ها نقطه ای از آسمان زینب است قبل خلقت امتحان پس داده مثل مادرش امتحان فاطمه در امتحان زینب است آنهمه جود حسن شد باعث ایثار او روزی اجداد ما از آب و نان زینب است بانی هر کاروان در اربعین ها فاطمه است سفره های اربعینی چیدمان زینب است جان ما قابل ندارد در دفاعِ مکتبش تا قیامت جان شیعه در امان زینب است شد جسارت ها به او، بی خانمان شد بی حسین پس رقیه تا ابد بی خانمان زینب است او نمازش را نشسته خواند، اما خم نشد یاحسینِ سینه زنهایش اذان زینب است جای پوشیه گرفته آستین بر صورتش گیسوی عباس بر نی، سایه بان زینب است بی علمدارش به سوی کاخ دشمن می رود لرزه بر آن کاخ، تنها در توان زینب است آنچه دیده از جفای شمر و خولی یکطرف سر میان تشت، پیش دیدگان زینب است گفت ای که بر حسینم، چوبدستی می زنی بر لب زخمش نزن! صاحب زمان زینب است ✅رضا دین پرور ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 بهرم آماده کن امشب کفن ، ای بی کفنم 💢 روز وشب از غم تو اشک فشانم چه کنم روح من پر زده ،ای روح و روانم چه کنم کوه صبرم ولی از غصه تو آب شدم کربلا برده همه تاب و توانم چه کنم من گل گلشن زهرا و علی بودم لیک دست بیداد چنین کرده خزانم چه کنم داغ عباس و علی اکبر و قاسم یک سو از غم کودک شش ماهه ندانم چه کنم از همان لحظه که گفتی جگرم می سوزد گشته پیوسته دگر آه و فغانم چه کنم تا قیامت خجل از مادر خود فاطمه ام نشد آخر به لبت آب رسانم چه کنم کاش می شد که به یاد بدن عریانت زیر این تابش خورشید بمانم چه کنم نگهت از ته گودال مرا کشت حسین از نگاه تو هنوزم نگرانم چه کنم کاش می شد به سر خاک تو مانند رباب بهر تو روضه گودال بخوانم چه کنم بین غمهای دلم هیچ کجا شام نشد رقص پای سر تو برده امانم چه کنم داغ زهرای سه ساله به خدا پیرم کرد شاهدم گشته همین قد کمانم چه کنم سر تو ، طشت طلا، چوب جفا، بزم شراب این همه داغ نشسته است به جانم چه کنم یک زن و این همه غم، چشم فلک حیران است چه کنم مادر غمهای جهانم چه کنم بهرم آماده کن امشب کفن ، ای بی کفنم که دگر رهسپر باغ جنانم چه کنم ✅علی سلطانی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 نیمه ی ماه رجب هم بوی عاشورا گرفت 💢 تا که کهنه پیرهن در دستهایم جا گرفت نیمه ی ماه رجب هم بوی عاشورا گرفت روضه خوانت بوده ام یک سال و نیم ای بی کفن از صدای ناله ی زینب دل دنیا گرفت گودیِ زیر دو چشمم! یادگار گودی است تا که شمر آمد به مقتل کار دل بالا گرفت جای سالم در تنت پیدا نکردم، لا جرم خواهر غمدیده ی تو بوسه از رگ ها گرفت هر کسی در کربلا از هر کجایی کینه داشت انتقام خویش را از ما بنی الزهرا گرفت دست نامحرم به روی خواهرت تا شد بلند بر فراز نیزه خون چشمان سقا را گرفت تا که بر گهواره ی نیزه بخوابد اصغرت مادر بی شیرخواره نغمه لالا گرفت… ✅محمدحسین مهدی پناه T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 صدایت مانده در گوشم لباس تو در آغوشم 💢 بیا که خواهرت با دیده گریان معطل شد عزیزت بین بستر از غم هجران معطل شد صدایت مانده در گوشم لباس تو در آغوشم ببین زینب به زیر آفتاب ای جان معطل شد به یادم مانده که شد ارباً اربا پیکر اکبر حسینم بهر جمع پیکر بی‌جان معطل شد به یادم مانده وقتی حنجره شش ماهه شد پاره که از خجلت به خیمه شاه در میدان معطل شد خودم قربانیِ آل رسول الله را دیدم تن بی جان به زیر دست قصابان معطل شد به پیش دیده زهرا تنش پاشید در صحرا تن پامال در زیر سم اسبان معطل شد تو زیر چکمه‌ها بودی معطل خواهرت اما به کوچه در میان جمع رقاصان معطل شد ✅محمود اسدی_شائق ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 آب سردی از گلویم بعد تو پایین نرفت 💢 چشم گیتی کشته ای چون تو ندیده یا اَخا آه از گودال و رگ های بریده یا اَخا چشم هایم سوی خیمه دل ته گودال بود روی تل دیدم درون قتلگه جنجال بود سنگ از شیخان و طعنه خورده ای از قاریان غارت پیراهن کهنه ؛ امان از کوفیان بعد تو شد سهم زینب درد و غم هایت حسین نعل اسبان بود و جسم ارباً اربایت حسین ناله میزد از سر شب تا سحرگه دخترت کی رود از خاطرم تشت طلا بود و سرت مثل مخموری که میزد بوسه بر لبهای جام بوسه میزد خیزران بر کنج لبهایت مدام تا سحر کابوس می بینم ز داغت یا اَخا ناله هایم غرق ماتم کرده کل شهر را ماجرای تلخ گودال از دل غمگین نرفت آب سردی از گلویم بعد تو پایین نرفت مثل مجنون انتظار مرگ را هر شب کشم می شمارم لحظه ها را در فراقت دم به دم ✅سجاد احمدیان ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 قیامش پرچمِ دین را نگهبان تا قیامت شد 💢 خدا را شکر ما عبدِ خدا گشتیم با زینب شدیم عاشق حسینش را بِاذنِ الله تا زینب اگر چه معرفت داریم بر آن بانوی عظما ولیکن مُعترف هستیم، ما اَدراکَ ما زینب خدا فرمود نامش را، نبی واکرد کامش را که ناموسِ خدا هست و حیاتُ المصطفا زینب تمام ریشه اَش مولا، همه اندیشه اَش زهرا چو پرسی کیست این بانو، همان خیرُالنّسا زینب صدایش ناطقِ حیدر، صفای سوره ی کوثر صبورِ آل پیغمبر، شبیهِ مجتبا زینب ز احمد تا حسین از هر یکی صدها صفت دارد شکوهِ عصمت و آئینه ی آل عبا زینب نخوانش مضطرِ مقتل، بخوان پیغمبرِ مقتل شهیدِ نینوا را جان، سفیرِ کربلا زینب تمامِ منطقش قرآن، خطابش خطبه اَش ایمان نفیرِ حنجرِ سرخِ شهیدِ سرجدا زینب پس از سالارِ مظلومش، حرم را قافله سالار ز کوفه نایبِ معصوم، تا شام بلا زینب هدایت را همه معنا، ولایت را یدِ بَیضا امامت را بقا زیرا، که شد کنزُالوِلا زینب درایت کرد چون مادر، امامت کرد چون حیدر امامش را چو بی سر دید زیرِ دست و پا زینب دو دستش بُرد زیرِ پیکرِ صد پاره در مقتل و شد در قلّه ی عرفان، پیِ شکر خدا زینب از آن گودال تا کوفه، بلا را دید مکشوفه هزاران بار مضروبه شد از جور و جفا زینب به خون هفتاد پیکر دید و بر نِی هیجده سر دید و غم را تا به آخر دید و زیبا دید، وا زینب گهی در گوشه ی زندان، گهی در گوشه ی ویران یتیمان را نوازش کرد با اشک و دعا زینب میانِ مجلسِ دشمن، سرِ خونِ خدا را دید... به چوبِ خیزران، مضروب در تشتِ طلا زینب در آن بزمِ شراب آری، بپا شد انقلاب آری ز عنوانِ کنیزی! چون یتیمی گفت یا زینب سه ساله دختری را در خرابه جانِ خود خواند و... در آن ویرانه مدفون ساخت جانِ خویش را زینب قیامش پرچمِ دین را نگهبان تا قیامت شد غمش در جانِ ما جاوید، مکتب را بقا زینب هزاران چون سلیمانی، فدای یک نخِ معجر همان معجر که عفت را نمایش داد با زینب ظهورِ مهدی آل علی بسته به نجوایش بخوان همراهِ او "یا منتقم اَلغوث" با زینب ✅محمود ژولیده ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 یک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسین 💢 باید فراق را به وصالش بدل کنم در زیر آفتاب، به قولم عمل کنم پیراهن عزیز دلم را بغل کنم یاد هر آنچه دیده ام از روی تل کنم وقتی حسین در ته گودال اسیر بود آن قدر تشنه بود، لبش چون کویر بود یادم نرفته خنجرِ کُند و گلوی یار یادم نرفته پشت و رویش کرد نیزه دار یادم نرفته پیکر او ماند و ده سوار یادم نرفته حکم "عَلیکُنَّ بِالفرار" آهِ غریبی ام ز گلویم بلند شد تا دست نیزه دار به رویم بلند شد بی کس شدیم، ناله زدم از جگر حسین دور از حریم، ناله زدم از جگر حسین با هر یتیم، ناله زدم از جگر حسین یک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسین ارکان قامت من ازین غم شکسته شد بعد از حسین نافله هایم نشسته شد وای از اسیرِ خولی و شمر لعین شدن با دست بسته راهی هر سرزمین شدن از کعب نیزه، خسته و زخمی ترین شدن در بین شهر شام، خرابه نشین شدن دیدم هر آنچه را که خیالش عذاب بود کِی باورم به دیدنِ بزم شراب بود؟! آزرده از مصیبت دارالخلافه ام درمانده از بیان غمی در لفافه ام ناراحتِ سکینه و حرفی گزافه ام از یاد چوب دستِ حرامی کلافه ام خیلی غرور ما سرِ آن طعنه ها شکست آن قدر زد یزید که چوب از سه جا شکست با زخم های مانده به هر جای پیکرم در زیر آفتابم و در بین بسترم ساعات آخر است که دلتنگ دلبرم خیره شدم به کهنه لباس برادرم از بوی خون پیرهنش جان به لب شدم با یاد دست و پا زدنش جان به لب شدم ✅محمد جواد شیرازی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷      💢 بی معلم عالمه تنها تویی 💢 السلام ای سرو سر افکنده ات ای حیا شرمنده ی روبنده ت ای تفاخر کرده از چشمت وقار ای کلامت تیز تر از ذوالفقار فارغ التحصیل درست صبر شد پایبند اختیارت جبر شد بی معلم عالمه تنها تویی رونوشت حیدر و زهرا تویی ای زده پهلو به جنت خاک پات ای طنین خطبه ی حیدر صدات ای حیا زانو زده در محضرت داده معنا بر نجابت معجرت ای در اوج موجِ طوفانِ فرات لنگر و سکان کشتی نجات یک نگاهت روح، در جسم حسین خط پیشانی تو اسم حسین ای به اسلامِ تو از احمد سلام پله های صبر را رفته تمام زینبت نام و به معنا حیدری بر خدایِ عرشِ نی پیغمبری سائلان را ساحل آرامشی تو امید صاحبان خواهشی قدری از قدر تو متن صد کتاب چون شب قدری و قدرت در حجاب آشکار از خطبه ات قاموس وحی وحی را معنا تویی ناموس وحی تا رود روبنده از رویت کنار می شود پیدا جمال کردگار ای نشسته ابرها در چشم تو مادرت را یادآور چشم تو از دو چشمت کرده ای جاری دو نیل نیلِ جاری تر از آب سلسبیل اشک تو افتد اگر روی زمین خاک ریزد بر سرش ماء معین آسمان دارد به یاد آن اشک را چشم تو بر خاک داد آن اشک را خاک گل شد بسکه اشکت را چشید صد دهان شد آه از دل برکشید دید بیدل سوی دلبر می روی سوی بی سر خفته با سر می روی یوسفت بی پیرهن بر روی خاک گرگ ها کردند جسمش چاک چاک تن به خاک افتاده، بر نیزه سرش دشت را پر کرده بوی مادرش جسم عریان پوششی از سنگ داشت پیرهن را ظالمی در چنگ داشت ✅محمد رضا مسعودی ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷     💢 رفته از یادتان کیست زینب؟ 💢 گر چه صحبت از او کار ما نیست شاعرش نا امید از خدا نیست لال بودم زبان باز کردم یاعلی گفتم آغاز کردم هر بیان مؤدب عزیز است شعر در وصف زینب عزیز است او که آیینه دار علی شد وارث اقتدار علی شد بین زن هاست بالاترین او بعد زهراست زهراترین او روی لب های جبریل نامش نیست در فهم عالم مقامش ماه شرمنده نور رویش روز و شب سجده آرد به سویش عزت و رفعتش بی نظیر است آسمان پیش او سر به زیر است از ازل عشق دیوانه اوست جود هم سایل خانه اوست کوه حیران و سرمست او بود صبر بازیچه دست او بود تازه روز دهم نوبتش شد صحنه آماده غیرتش شد بار دیگر قیامی به پا کرد کوفه و شام را کربلا کرد دست حق بود همواره یارش ذره ای کم نشد از وقارش آنکه سیری در افلاک دارد کی ز اهل زمین باک دارد خطبه اش کوفه را زیر و روکرد شام را خار و بی آبرو کرد شهر را از هیاهو درآورد مرد و زن را به زانو درآورد پرچم کفر را بر زمین زد مهر خفت به آن سرزمین زد گفت در بندتان نیست زینب رفته از یادتان کیست زینب؟ از خودم بارها نان گرفتید پیش من درس قرآن گرفتید گیرم اصلا بدون نقابیم ما درخشان تر از آفتابیم عرش روشن ز تابیدن ماست چشمتان کور از دیدن ماست یک نفر از شما با خدا نیست؟ این سر روی نی آشنا نیست؟ یادتان هست قحطی که آمد آسمان دست رد بر شما زد این سر روی نی با خدایش درد دل کرد در ربنایش ابر رحمت به گریه که افتاد سوی این خاک باران فرستاد آن همه لطف ها یادتان رفت؟ عزت و شأن ما یادتان رفت؟ مردمی که همیشه حقیرید! شأن ما را به بازی مگیرید ما در این شهر سختی کشیدیم حرف های بدی را شنیدیم بین بازار که جای ما نیست خارجی خواندن ما روا نیست سخت تا کرد این شهر با ما چشمتان تا ابد خیس بادا ✅علی ذوالقدر ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 کنارت حسرتِ مُردن برام موند 💢 کنارت حسرتِ مُردن برام موند پس از تو خنده‌ی دشمن برام موند حسین، انصافه که از شش برادر فقط یک تکه پیراهن برام موند تنور خونه‌ی خولی که دوره پس از تو دیرِ راهب سوت و کوره به من هم سر بزن  اینجا بیا که دل من گرمتر از هر تنوره سرت بر نیزه بود و محملم سوخت شبیه حال و روزت حاصلم سوخت دمِ آخر همینکه بی کسم دید دل خورشید بر حال دلم سوخت بزار از درد تنهایی بخونه از این پهلوی زهرایی بخونه دلش وامیشه عمه وقتی پیشت برا اصغر که لالایی بخونه دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ غم آهنگه تپش‌هایم غم آهنگ دلم تنگِ تو بود و رو تنِ من نوشتند اسم تو  با ضربه‌ی سنگ همه از کینه‌ها آکنده بودند به دورِ قافله با خنده بودند کتک خوردم ولیکن پس گرفتم همون پیراهنی که کنده بودند از اون دستی که گیسوتو بهم ریخت از اون سنگی که ابروتو بهم ریخت پس از تو بارها خوردیم ما هم از اون نیزه که پهلوتو بهم ریخت میون تشت دیدم آفتاب و شنیدی بینِ ما داد رباب  و بزن ما رو ولی روی حسینم دوباره کج نکن ظرف شراب و ✅حسن لطفی ۱۴۰۳/۱۰/۲۷ در روز شهادت حضرت زینب سلام‌الله در نجف اشرف نوشته شد. T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷