eitaa logo
بیت الحسن(پایگاه تخصصی شعر سبک مقتل )
408 دنبال‌کننده
19 عکس
6 ویدیو
15 فایل
❌ انتشار مطالب همراه با نام شاعر و ذکر صلوات جهت تعجیل فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج)❌ 🔷وقف زهراست همه گریه ما حَسنیه است حُسینیه ما 🔷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مناجات با امام زمان (عج) در  شهادت امام صادق(ع) 💢 کاش میشد به دل غمزده سامان بدهم به دو چشمان کویرم نمِ باران بدهم پیِ تو روضه به روضه همه جا رفتم من نگرانم که ندیده رُخ تو جان بدهم گُنهم حال تو را سخت به زحمت انداخت چقدر هدیه به درگاه تو عُصیان بدهم ؟ خبط من یوسف من باعث این غیبت شد حقم اینست که من تن سوی زندان بدهم خویِ حیوانی من بُرد ز تو دورم کرد حیف باشد به خودم منصب انسان بدهم بزن امّا تو بیا چشم مرا خُشک نکن که فقط فخر به این دیدهء گریان بدهم با همه بی سر و پایی تو رهایم نکنی ولی افسوس که من عشق تو ارزان بدهم حال که آمده ام گر که برانی ز درت چه جوابی به دل زار و پریشان بدهم جان مادر دل ما را به مدینه برسان عوضش هر چه بخواهی بخدا، آن بدهم با تو خواهم به بقیع و غم آن گریه کنم تا که شاید به دلِ سوخته درمان بدهم تو بیا روضه بخوان حضرت صادق چه کشید تا که جان پای غم ناطق قرآن بدهم جدّ تو روی زمین خورد همه خندیدند باید از دیدهء خود اشکِ فراوان بدهم ✅مجتبی صمدی شهاب T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 ز دیده اشگ ببارم برای حضرت صادق 💢 تمام عمر به لطف خدای حضرت صادق نشسته ایم به زیر لوای  حضرت صادق قسم دهیم خدا را به جعفربن محمد که اشک چشم دهد در عزای حضرت صادق رواست سر بگذارم به روی خاک بقیع و... ز دیده اشگ ببارم برای حضرت صادق فدای غربت و مظلومیَش ، که سجاده کشیده خصم ، از زیر پای حضرت صادق خدا زابن ربیع نگذرد که رحم نکرد و... نرفت چند قدم پا به پای حضرت صادق خدا ز ابن ربیع نگذرد که  بی  ادبی کرد به حال سجده و «یارَبّنا»ی حضرت صادق خدا  زابن ربیع نگذرد ، که بی ادبی کرد به نام مادر درد آشنای حضرت صادق زخانه با سر و پای برهنه می بَرد او را خدا کند که بمیرم برای حضرت صادق دوان دوان پی مرکب به سمت دارالاماره فدای غربت آقا ، فدای حضرت صادق نفس نفس زد و یک لحظه یاد مادرش افتاد چکید اشگ غم از چشم های حضرت صادق همینکه شعله‌ی آتش بلند شد ز حریمش رسید ناله‌ی واویلتای حضرت صادق به گریه گفت حسیناً و ما نَسیتُ حسیناٰ شد آستانه‌ی در نینوای حضرت صادق ــــــ شکست حرمتش اما نخورد سنگ به رویش شکست حرمتش اما  نه استخوان گلویش شکست حرمتش اما نشد شکسته جلالش نرفت دست حرامی به سمت اهل و عیالش سر مطهر اورا کسی به نیزه ندیده فدای خواهر مظلومه ای که ناله کشیده «سری به نیزه بلند است در برابر زینب» «خدا کند که نباشد سر برادر زینب» ✅محمدعلی قاسمی خادم T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 همیشه آخر تدریس روضه بر پا بود 💢 گرفته ای ز خدایت مدال عصمت را رهین امت خود کرده ای نجابت را به شیعیان خودت داده ای صباحت را اساس فقه تو پایان دهد جهالت را به سجده ات ز خداوند دلبری کردی برای اهل تشیع پیمبری کردی شده ست جلوه گر نور حق بیاناتت نشسته ایم سر سفره ی روایاتت ملائکه همه مبهوت سِرّ آیاتت فدای سوز دل و گریه و مناجاتت “مسیر روشن تو از بهشت رد میشد تجلیات الهی الی الابد میشد کلام ناطق تو خطبه های مولا بود فصاحتت چِقَدَر خوب و گرم و گیرا بود کلاس درس تو آئینه ای ز دریا بود همیشه آخر تدریس روضه بر پا بود به یاد آتش و فرقِ امامِ سجادی برای جد غریبت به هق هق افتادی تورا اگرچه شبانه دوان دوان بردند بدون هیچ ردایی کشان کشان بردند مقابل نِگه اهل خاندان بردند به زور عربده ها و به ریسمان بردند هزار شکر که پهلو به میخ در نگرفت کبوتری وسط آشیانه پر نگرفت تو سال خورده ای و درد استخوان داری ز غصه های زمانه،قدی کمان داری به دیده های پر از اشک خود بیان داری چقدر از همه ی بستگان نشان داری… قد کمان تو چون عمه جانتان بوده زبان ز غربت او قاصر از بیان بوده عقیله را چه کسی دیده قد کمان باشد میان جمعیتی پست و بد دهان باشد به مجلسی برود که در آن سنان باشد سنان به جای خودش..حرمله در آن باشد به یاد عمه ی سادات و کوچه گردانیش زدی به صورت خود..وای از پریشانیش روایت است که ارباب ما چو تشنه شده توان او ز کفش رفته و گرسنه شده به روی خاک رها گشته و برهنه شده شهیدِ بی کفنِ در میان صحنه شده به قتل صبر سرش را ز تن جدا کردند به روی پیکر پاکش برو و بیا کردند ✅ آرمان صائمی - اردیبهشت ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست 💢 آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود ✅بردیا محمدی ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 قسمت هر کس نباشد پا نهد بر مجلسش 💢 مرغ دل امشب گرفتار امام صادق است ناله سر دارد عزادار امام صادق است در کنار مرقدش شمعی نمی سوزد هنوز نور دل شمع شب تار امام صادق است هر که آمد بر عزای صادق آل عبا محترم دان چونکه زوار امام صادق است قسمت هر کس نباشد پا نهد بر مجلسش ره به هر کس داده اند یار امام صادق است صاحبان علم و فضل و معرفت تا روز حشر جملگی جانا بدهکار امام صادق است ای که می گویی چرا قبرش ندارد گنبدی حوزه های علم دربار امام صادق است مکتب فرزند زهرا مجتهد می پرود اینهمه علامه آثار امام صادق است برحسین هر کس بگرید جای او باشد بهشت این حدیث آری ز گفتار امام صادق است(1) حاجت خود (ماه پری )از درگه صادق طلب لطف و احسان و کرم کار امام صادق است (1) منْ بَکیٰ اَوْ اَبْکیٰ اَوْ تَباکیٰ وَجَبَة لَهُ الجَنَّه ✅ رضا ماه پری T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 سلام ما به شما یا مروج العاشور 💢 هزار مرتبه شکر خدا که شیعه شدیم به سینه مُهر ولای علی نشانه زدیم غلام خانه ی اولاد مصطفی هستیم و دل به ریشه ی خاکی چادری بستیم، که گفته اید دو عالم گدای مادر ماست که خلق عالم و آدم برای مادر ماست به لطف درس تو ما شیعه ایم شکر خدا به زیر دین شمائیم تا ابد آقا تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی هزار حوزه و مکتب به پا شده امّا هنوز هم نرسیده به ابتدای شما اگر چه این همه عالِم به حوزه ها هستند هنوز جیره خور سفره ی شما هستند سلام ما به شما ای سلاله ی پر نور سلام ما به شما یا مروج العاشور نشسته ایم در این روضه ها کنار شما که اشک ما بشود مایه ی قرار شما چقدر گریه نوشتی به پای عاشورا چقدر روضه نوشتی برای عاشورا به داغ پیکر اکبر چقدر باریدی به یاد حنجر اصغر چقدر باریدی به دست بسته ی زینب چه گریه ها کردی چه گریه ها که به دست ز تن جدا کردی چقدر حسّ عجیبی حکایتت دارد چه ماجرای غریبی شهادتت دارد اسیر داغ شمائیم و سینه می کوبیم به سینه از غم داغ مدینه می کوبیم دوباره هیزم و آتش، دوباره دود سیاه دوباره روضه زهرا، دوباره گریه و آه تو را چو جدّ غریبت کشان کشان بردند میان خنده اوباش و این و آن بردند میان کوچه ی غم ها زمین زدند تو را شبیه حضرت زهرا زمین زدند تو را درست ... اینکه زمین خوردی و پر از دردی اگرچه پیر، ولی بازهم شما مردی خدا کند که دگر مادری زمین نخورد به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد ✅وحید محمدی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم 💢 شکوه ها می کنم از چشم تری بسته شده مانده ام اوّل راه و گذری بسته شده زلف من با غم یارم سحری بسته شده آمدم گریه کنان پشت دری بسته شده نذر کردم که گرفتار شدم گریه کنم بگذارید به احوال خودم گریه کنم خاک بین الحرمین است هوایی بقیع چه کنم؟ من گله دارم ز جدایی بقیع می نشیند به روی خاک، فدایی بقیع به خدا می رسد از راه گدایی بقیع چه شود آرزوی ما همه معنا بشود موقع ساختن مرقد زهرا بشود برو با ذکر علی، مست شو در سعی و صفا فخر کن، گریه کن از توسعه ی کرببلا عشق کن، حال کن از گسترش صحن رضا به سر خود بزن از غربت آن پنجره ها شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم کاشکی از غم بی زائری اش دق بکنیم چقدر بی محلی؟... گریه کنی نیست که نیست دور این نور جلی‌ ...گریه کنی نیست که نیست حرمش هست ولی ... گریه کنی نیست که نیست غیر زهرا و علی ... گریه کنی نیست که نیست او غریب است و جواب غم و اشکش، آه است ای مدینه به خدا روضه ی او جانکاه است گفت؛ گُل بودم و از ساقه شکاندند مرا بی عبا در وسط کوچه دواندند مرا پیش چشم در و همسایه کشاندند مرا با جسارت به در خانه رساندند مرا آنکه من را به زمین از سر اجبار انداخت هی مرا یاد غم حیدر کرار انداخت از غمم داد کشیدند و صدایی نگرفت راه ناموس مرا بی سر و پایی نگرفت خانه ام سوخت، ولی میخ به جایی نگرفت در نیفتاد ... به آن ضربه ی پایی نگرفت عرش می سوخت، دل و جان پیمبر می سوخت آب می سوخت، گُل صورت مادر می سوخت گرچه سجاده کشیدند و شرر آوردند ... ظلم کردند و مرا بین خطر آوردند ... سخت شد قبضه ی شمشیر که در آوردند ... یاد من باز، غم نیزه و سر آوردند آخرین دم زدن و بازدمش بود حسین ته مقتل، نگران حرمش بود حسین ✅رضا دین پرور ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 السلام علیک یا جعفر بن محمد ...  💢 یک لحظه حیا کن ز پیمبر ، منصور از خشم خدا بترس دیگر منصور شمشیر نکش به روی این مرد غریب در قصر تو ایستاده حیدر منصور                                                                        ♦️ این مرد امام صادق البرهان است مولای امین و معنی ایمان است پنداشته ای که گشته تنها و غریب یک جلوه کند سلطنتت ویران است                                                                        ♦️ این خانه که آتش زده ای بیت خداست این خانه ی علم و عالم آل عباست هرچند که صاحبش چو ابراهیم است در خانه ولی اهل و عیال آقاست                                                           ♦️ نامرد چقدر نانجیب وپستی مانند علی دودست اورا بستی در کوچه کشاندی اش پیاده دل شب چون پهلوی زهرا دل او بشکستی                                                                        ♦️ آن لحظه که شعله از درش بالا رفت یک لحظه به فکر مادرش زهرا رفت می دید که روی فاطمه می سوزد می دید که دست دشمنش بالا رفت                                                                     ♦️ بادیدن یک صحنه عنان از کف داد آن دم که هجوم شعله ها گشت زیاد می دید زن و بچه فراری شده اند فریاد زد و به یاد زینب افتاد                                                                        ♦️ از آتش ظلم قلب ایمان می سوخت پیراهن پاره ی یتیمان می سوخت بهترکه علی اصغرت رفت رباب ورنه به شب شام غریبان می سوخت ✅محمد مهدی روحی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 تصور کن ... 💢 . تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد به غیر از هَتک حُرمت، در میان ناسزاهایش به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد تصور کن که در برخورد با ماهی که در سجده‌ست به جز توهین،به دستش حُکم از منصور هم باشد تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد تصور کن امامِ صادق از بین شکاف «در» ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد تصور کن امامِ صادق است و بر سکوت و صبر به رغم لشکر شاگردها،مجبور هم باشد به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن کسی که هی لگد را می‌زند مغرور هم باشد به روی ساقه‌ی زردش دو چندان می‌شود دردش اگر آن که لگد را می‌زند منفور هم باشد برای خود نه، می‌گرید برای مادرش زهرا بساط گریه پشت «در» اگر که جور هم باشد ✅مهدی رحیمی (زمستان) بهار ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔷🔶🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢  وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" 💢 بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش اما لگد به تربت کرب و بلا نزن آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟ حداقل مقابل همسایه ها نزن با تازیانه ات به سر و صورتم بزن حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن بالای مرکبی و خجالت نمی کشی پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه ام هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن ✅محمد جواد شیرازی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 تو را شبیه علی دست بسته می بردند 💢 چگونه شاعرت از روضه های تو بنویسد خدا مگر بگذارد برای تو بنویسد چگونه حرمت خورشید پشت کوچه شکست کدام حرمله ای دستهایتان را بست کدام شب زده ای زد شراره بر خورشید کدام زجر پلیدی تو را به کوچه کشید ندیده کوچه تو را پا برهنه تا آن روز گذاشتند روی حرمت تو پا آن روز عرق گرفته تمام جبین ماهت را گرفته خاک غم کوچه ها نگاهت را تو را شبیه علی دست بسته می بردند شبانه با تن رنجور و خسته می بردند نفس نفس زدی و آسمان تلاطم کرد طناب بر تن بی جان تو ترحم کرد چهل شبانه تنت را به زهر آزردند جمال و قامت زیبات هر دو پژمردند ✅حسن کردی - اردیبهشت ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 بی عبا عمامه، با پای برهنه می‌دوید 💢 وارث زهرای اطهر خانه‌اش آتش گرفت زاده‌ی آل علی کاشانه‌اش آتش گرفت باوجودیکه تمام عمر، از یک شعله سوخت بینِ شعله، ناله‌ی جانانه‌اش آتش‌ گرفت وارثِ آن سینه‌ی سوراخ از مسمارِ در سینه‌ی زخم و دلِ ویرانه‌اش آتش گرفت آری آن شیخ الائمه، آن محاسن سوخته همچو گیسو سوخته، گلخانه‌اش آتش گرفت دید اهل‌ِبیتِ خود را سخت در وحشت، ولی کِی ز شعله، دامنِ دردانه‌اش آتش گرفت بی عبا عمامه، با پای برهنه می‌دوید کِی ز بام، عمامه‌ی شاهانه‌اش آتش گرفت صورتش وقتِ زمین خوردن، چو مادر شد کبود یادِ سیلی کرد و زخمِ چانه‌اش آتش گرفت ناسزا می‌گفت چون اِبنِ ربیعِ نانجیب از عِتابِ دشمنِ بیگانه‌اش آتش گرفت همچو جدش ریسمان بسته، چو او را می‌کشید از طنابِ او، گلو و شانه‌اش آتش گرفت دید یک شمشیرِ دشمن را نبی، بالا سرش از هجومِ تیغِ نامردانه‌اش آتش گرفت یارسول الله در گودال، می‌دیدی حسین نیزه باران شد، دلِ رِندانه‌اش آتش گرفت نیزه‌ای شد در دهان و نیزه‌ای شد در گلو شمعِ جانش سوخت و پروانه‌اش آتش گرفت مادرش از گوشه‌ی گودال می‌دید از قفا ذبحِ او را، اشکِ دانه دانه‌اش آتش گرفت تا سرش بالای نیزه رفت، غارت شد حرم ساغر و پیمانه و میخانه‌اش آتش گرفت ✅محمود ژولیده اردیبهشت ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳