eitaa logo
بیت الحسن(پایگاه تخصصی شعر سبک مقتل )
409 دنبال‌کننده
18 عکس
6 ویدیو
15 فایل
❌ انتشار مطالب همراه با نام شاعر و ذکر صلوات جهت تعجیل فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج)❌ 🔷وقف زهراست همه گریه ما حَسنیه است حُسینیه ما 🔷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 کربلا کرب و بلا هست فقط با زینب 💢 بعد بسم‌اللهِ ما هست تعالی زینب آیت‌الله علی  آیتِ عُظمی زینب هاجر و آسیه نه  مریم و حوا هرگز بنویسید فقط حضرت زهرا زینب خرج یک صفحه از اوصافِ بلندش شده است که فقط نقش کند جوهرِ دریا زینب زینتی داشت اگر ، نام علی نامش بود خوب گفتند که ای اُم‌ِابیها زینب هرچه گفتیم از او در خورِ شأنش ، هیهات هرچه خواندیم خدا گفت که حاشا زینب کربلا کرب و بلا نیست فقط بی زینب کربلا کرب و بلا هست فقط با زینب ذوالفقار علوی پیش دَمَش کم آورد آنکه زد ریشه‌ی هر کاخ ستم را زینب مرتضی گفت: تویی فاطمه  یا اینکه منی نفست گرم به هر خطبه‌ی غرا زینب کس ندیده‌است تو را  خاصیتِ نورِ شماست هست هر جلوه‌ی حق دیدنی  الّا زینب نور که سایه ندارد که به آن دیده شود چشم محجوب کجا  نورِ معلا زینب ظلمتی هم اگر آمد که شما جلوه کنید که ببینند چه کرده است به دنیا زینب قدم اول خود را سرِ دنیا زدی و... ...قدم بعد روی زانوی سقا زینب نسل در نسل همه  نسل حسینیم اگر هفت پُشتم همه گفتند فقط یا زینب سینه‌ی ماست حسینیه‌ی غمهای دلش نفسِ ما جگرِ ما تپشِ ما زینب ✅حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۱۶ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 اهل کوفه! پسر فاطمه مهمان شماست 💢 کوفیان! راه نبندید عذابش نکنید پسر فاطمه را تند خطابش نکنید مثل او هیچ کسی سر به بیابان نگذاشت طرد کردید بیایید عتابش نکنید وسط کرب و بلا خیمه زد از ناچاری به زور نیزه و شمشیر مجابش نکنید تیشه بر ریشه ی این شهر زند نفرینش کوفه را این همه خوش رنگ و لعابش نکنید اهل کوفه! پسر فاطمه مهمان شماست جلوی چشم زن و بچه خرابش نکنید طلب آب اگر کرد برایش ببرید و خجالت زده از روی ربابش نکنید به علی اصغر او هم که شده رحم کنید عاطفه داشته باشید جوابش نکنید آمد از باب هدایت که ثوابی بکند نبریدش سوی گودال کبابش نکنید او عزیز است نباید تنش عریان گردد دیگر از زمره ی کفار حسابش نکنید سر بر روی نی اش هم به حیا ماخوذ است وارد مجلس ننگین شرابش نکنید نکند زینب کبری به اسیری برود کوفه تا شام گرفتار طنابش نکنید ✅علیرضا خاکساری محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در شب دوم محرم 💢 آقا دوباره قلب تو غرق عزا شده در سینه ات حسینیه ی غم به پا شده با داغ روی داغ به همراه قافله قلب تو هم مقیم زمین بلا شده حق می دهم‌که اشک تو تبدیل شد به خون جدّت حسین راهی کرب وبلا شده داری ورود قافله را می‌کنی مرور با داغ های عمه دلت آشنا شده وقتی که پای عمه شده آشنای طف لبریز آه و ناله و سوز و نوا شده گویا که لحظه ای که رسیده به کربلا بر داغ های روز دهم مبتلا شده حالا به دور عمه صفی از محارم است از محملش به سمت حرم کوچه وا شده حالا میان اکبر وعباس وقاسم است دردش به یک نگاه حسینش دوا شده می بینی ای غریب جهان چند روز بعد زینب اسیر درد هزاران جفا شده بر روی تل نظاره کند سوی قتلگاه رأس حسین زینت سر نیزه ها شده وای از زیارت تن عریان و بی کفن جسمش میان‌ گودی مقتل رها شده در وقت بوسه روی رگش می کند نگاه هر استخوان پیکر او جا به جا شده ✅علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 گفت برگردیم ای جانِ برادر...جانِ من! 💢 آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده خیمه برپا کرده ای و خواهرت مضطر شده قلبش از جا کنده شد وقتی رسیدی کربلا قلبش از دلواپسی پیوسه شعله ور شده خواهر است و درد را میخوانَد از چشمان تو دردِ غربت داری و چشمانِ خواهر "تر" شده دوست میدارد برادرزاده هایش را عجیب جانش از دلشوره، درگیرِ غمی دیگر شده بیقرارِ این صدای دلنشین است و مدام سخت بیتابِ اذان هایِ علی اکبر(ع) شده لحظه لحظه مَشک را لبریز می‌بیند از آب حالِ سقّای حرم از هر زمان بهتر شده مادرانه بوسه زد...آرامش جانِ رباب(س)- دستهای کوچک و گرم ِ علی اصغر(ع) شده میرود خندان رقیه(س)‌جان در آغوش حسین(ع) عمه زینب(س) خیره سمتِ این پدر-دختر شده عمه زینب(س) خاک را برداشت استشمام کرد بوی خون میداد و آغازِ غم ِ حیدر(ص) شده گفت برگردیم ای جانِ برادر...جانِ من! بیقرارم!... بیقرارِ پیکرت مادر شده * خواب دیدم زخمی و با تشنگی جان میدهی خواب دیدم حنجرت مجروح با خنجر شده پیکرت که بود روزی زینتِ دوش نبی(ص) خواب دیدم روی خاک افتاده و بی سر شده! ✅مرضیه عاطفی محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 اما جدا ز خواهر، خیمه مزن حسین جان 💢 از کربلا به گوش است، آه و نوای زینب صوت حزین رسد از، سوزِ صدای زینب بر جان و دل نشسته، دلشوره های زینب آید به آه سوزان، صوت رسای زینب   اینجا کجاست ما را آورده ای برادر گویا به سوی مقتل، رو کرده ای برادر اینجا چقدر دارد، بوی عزا و محنت این دشت و کوی و صحراست، غرقِ غم و مصیبت  انگار میدمَد از، هر سو پیامِ حسرت برگرد ای برادر، از این دیارِ غربت این منظره که باشد، در پیشِ دیده ی من،  اینهاست باغ و بستان، یا نیزه های دشمن؟! یاران پیِ شهادت، همچون تو بیقرارند از چهره ها عیان است، با تو قرار دارند آیا سپاهَت اینجا، باید علَم گذارند این کودکانِ کوچک، تابِ عطش ندارند مقصد اگر همینجاست، حرفی دگر نداریم ما اختیار خود را، دست تو می سپاریم امروز این جوانان، با حرمتِ فراوان  گَردند با محبت، دورِ زنان و طفلان اکبر رکاب گیرد، با احترام از جان عباس دارد آغوش، تا کار گردد آسان امروز احترام عترت بجاست اما فردا بجاست یا نه، این احترام؟ حاشا! روزیکه سایه ی تو، روی سرم نباشد حرمت دگر برای، اهل حرم نباشد وقتی وجود پاکِ، تو در برم نباشد دیگر حرم برای، کس محترم نباشد آنروز روز سختی است، بر اهلبیت عصمت ناموسِ حق کجا و همراهیِ عدویت آیا نِدایم آنروز، از کس جواب گیرد؟ آیا کسی سراغ از، حالِ رباب گیرد؟ آندم کجاست اکبر، بر من رکاب گیرد؟ گویا سرِ تو جا در، بزم شراب گیرد قتل است و بعد غارت، ای وای از اسارت در مجلس حرامی، ای وای از جسارت هر جا که تو بخواهی، خیمه بزن حسین جان اما جدا ز خواهر، خیمه مزن حسین جان من نزد تو بمانم، تو پیشِ من حسین جان این ناله چیست آید: ای بی کفن حسین جان مادر سخن بگوید، انگار از دل من... زین پس کجاست عباس، جز پیشِ محمل من؟ هم مرکبِ تو گویا، از راه گشته خسته هم ناقه ی من اینجا، دیگر به گِل نشسته آیند این خَواتین، پایین چو دسته دسته گویند از چه گویی بانو، ز دستِ بسته؟ ما را مگر اسیری، زینجا برند تا شام؟ گفتی که آتش و سنگ، بر ما زنند از بام؟ واللهِ هر چه باشد غم، ما حذر نداریم در راهِ عشقِ دلبر، خوف از خطر نداریم حتی اگر مسیری، جز ترکِ سر نداریم دست از حسینِ زهرا، یک لحظه بر نداریم این است اگر ز کوفه، مهمانیِ حسینت جانِ تمامیِ ما، قربانیِ حسینت ✅محمود ژولیده-محرم۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 شب دوم ورود کاروان امام حسین به کربلا 💢 سرزمین درد و غم اسمش بُوَد کرب و بلا این زمین بی تاب کرده قلب زینب را چرا قتلگه را دید یک لحظه به پیش چشم خویش غارت  پیراهن  و  دزدیدن  خلخال  را دید در گودال دنبال سری بی پیکر است پیکری جا  مانده  زیر  آفتاب  نینوا لحظه ای شش ماهِ را دید و گلوی پاره اش مادری آشفته و بدحال را در خیمه ها هق هق گریه ، کسی تاب و توانش رفته بود پیکر پاشیده ای را دید بر روی عبا از کفن حرفی میان آمد دلم لرزید و دید یک تن عریان را در لا به لای بوریا سنگ باران بود و غوغایی درون معرکه ارباً اربا کودکی افتاده زیر دست و پا لحظه ای دیدم دو طفلم را فتاده بر زمین تن به روی خاک و اما سر به روی نیزه ها تیر در چشم و ترک افتاده بر فرق کسی میزند فریاد با فرق شکسته یا اخا کودکان را در غل و زنجیر دیدم یک به یک پیش روی کودکان سرهای از پیکر جدا در خرابه کودکی سر مینهد بر سنگ سرد میزند سوسو درون یک خرابه بی صدا آمدم در خویش و چنگم را زدم بر زلف صبر خوانده ام شعر حماسی در دل این ماجرا پیش من چیزی به جز زیبایی بی حد نبود زینب است و جایگاهی برتر از صبر و رضا ✅سجاد احمدیان- محرم۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 هِی می‌خوام نشون بدم بابا که هیچیم نشده 💢 شب ویرونه که با گریه چراغونی می‌شه من که هق هق می‌کنم خرابه بارونی میشه هِی می‌خوام نشون بدم بابا که هیچیم نشده ولی سرفه‌ام می‌گیره کُنج لبم خونی میشه بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی می می میشه که نفس  مو موقع صحبت نگیره سر سرو پایین یتیمی از خجالت نگیره ب ب بچه‌ها بهم بهم می می میخندیدن الهی د دختر یتیمی لکنت نگیره بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی من که درگیر توام غیر تو گیری ندارم اگه تو پیشم باشی درد اسیری ندارم من دیگه بزرگ شدم نشون به این نشونی که... بعد تو چند روزه که دندون شیری ندارم بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی وضع ما رو می‌بینه هرکی از اینجا رد بشه نمی‌خوام گریه کنم برای عمه بد بشه شنیدم زجر اومده حرفمو آروم می‌زنم نکنه نشونی خرابه رو بلد بشه بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی نمیشه که پا بشم تا به سر و روم برسم عمه نشنوه باید به زخم بازوم برسم نمی‌‌تونم که نفس پیش تو راحت بکشم نمی‌دونم چطوری به داد پهلوم برسم بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی مشکل از چشام که نیست نمی‌بینه ، نیمه شبه من می‌خوام ببوسمت مشکل ما زخم لبه معلومه کارِ فقط یکی نبوده بابا جون چقده رگای حنجره تو نامرتبه بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی میشه که بگی دیگه موهامو شونه نزنن میشه که دعام کنی با هر بهونه نزنن میشه که بیای پیشم صحبت کلفَت نکن سر قیمتِ اسیرا دیگه  چونه نزنن بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی ✅حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۱۷ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 عمه کمک کند که کمی راه می روم 💢 آتش گرفت مثل سرت موی دخترت شد پنجه پنجه ای پدرم روی دخترت آهسته من فقط به تو می گویم ای پدر چیزی نمانده است ز گیسوی دخترت مانند مادرت شده این روزهای من خون می چکد شبانه ز پهلوی دخترت عمه کمک کند که کمی راه می روم دیگر توان نمانده به زانوی دخترت زجر و لگد، حکایت مسمار لعنتی ست باشد گواه حادثه بازوی دخترت گفتند بچه ها به تمسخر که صورتش! بابا مگر که سوخته ابروی دخترت؟ رخسار من عوض شده اما تو غم مخور حیران نشو عزیز دل از روی دخترت این نیمه جان خسته فدای سر شما ناقابل است هدیه ای از سوی دخترت ✅حسن کردی -محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 راستی! داشت مرا زجر، دلِ شب خفه میکرد 💢 دست و پا گیرم و قلبم، نفسِ آه ندارد دردِ سر سازم و پایم رمقِ راه ندارد همنشینِ شبِ تارم، سحرم ماه ندارد یوسفِ گم شده اَم، جز دلِ من چاه ندارد آنقدَر گریه کنم، یوسفِ من از سفر آید آنقدَر ناله کنم، تا به سراغم پدر آید شِبه زهرایم و خصمم به رویم، پنجه کشیده خویش را میکِشم از درد، به این قدّ خمیده مثلِ من، هیچ کسی طعمِ اسیری نچشیده آن یتیمم که کسی، همچو من آزار ندیده کار دستِ همه داده بدنم، بسکه شکسته پدرا! دختِ یتیمت سرِ راهِ تو نشسته خواب دیدم که به دیدار من اینجا، به سر آیی در خراباتِ خرابه، تو به وقتِ سحر آیی دانم از این سرِ مو کنده ی من، دیده تر آیی جای سیلی چو به رویم نگری، خونجگر آیی جای آن دستِ نوازشگرِ تو، مُشت چشیدم من به این قافله با پا نه، که با زجر رسیدم آمدی ای سرِ پر خون؟ چه سری! عیب ندارد جز سری، از تو نمانده اثری! عیب ندارد گر نداری ز یتیمَت خبری، عیب ندارد نیمه جان دخترِ خود را ببَری، عیب ندارد راستی! داشت مرا زجر، دلِ شب خفه میکرد گر نمیدید مرا مادرِ زینب، خفه میکرد هیچکس یارِ یتیمِ تو نشد، در شب صحرا ناگهان قسمتِ من شد، بغلِ حضرت زهرا او نشان داد پس از بوسه بمن، باقیِ رَه را او نشان داد بمن بر سرِ نِی، جلوه ی مه را بعد از آن، رَاسِ تو در بزمِ عدو جلوه گری کرد قاریِ تشت نشین، دفع ز ما هر خطری کرد خواهرم داشت در آن همهمه میمرد، ز تهمت دخترت داشت به پیشِ همه میمرد، ز تهمت  داشت ناموسِ تو و فاطمه میمرد، ز تهمت عمه هم داشت در آن واهمه میمرد، ز تهمت خیزران را به لبِ خویش خریدی، به چه قیمت؟ که نگوید ز کنیزی سخنی، دشمنِ عصمت  ✅محمود ژولیده-محرم۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 از آن رقیه دیگر طفلت نشان ندارد 💢 احوال من که جای شرح و بیان ندارد از آن رقیه دیگر طفلت نشان ندارد بعد از تو مبتلاییم پیری زودرس را این کاروان پدر جان دیگر جوان ندارد مهمانی تو در شام شب سرد و روز گرم است این خانه هیچ سقفی جز آسمان ندارد بوی غذا می آید خیلی گرسنه هستم این شهر لامروت یک مهربان ندارد ما پیش پات خوردیم از دستشان کتک را با رفتن تو دیگر این سفره نان ندارد بابا ببخش انقدر از دست من میفتی باید تورا بگیرم دستم توان ندارد شیرین زبانی ام نیز با گوشواره ام رفت لکنت گرفته دختت، دیگر زبان ندارد خون‌مردگی دستم از تنگی النگوست این زخم ارتباطی با ریسمان ندارد در حال جستجوی انگشتر تو هستم غمگین نشو رقیه قد کمان ندارد جز کاسه ای پر از خون در چهره‌ات نمانده انگار صورت تو اصلا دهان ندارد باید تقاص خود را از خیزران بگیرم من را نبوس امشب؛ لبهات جان ندارد ✅سید محمد حسینی(زخم حسینی)محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 هیچ کجا بابا نمیاد اینطوری 💢 پای درد و دل دخترت بشین با لبای پاره می خونم برات لکنتم داره اذیّت میکنه روضه با اشاره می خونم برات اینطوری دست منو گره زدن دستای عمه رو بستن اینطوری سرتو نمیتونم بلند کنم مچ دستمو شکستن اینطوری وقتی توی تب میسوزم باباجون لرزه بر تنم میفته اینطوری با ته نیزه یه جور منو زدن سر رو گردنم میفته اینطوری روز و شب یه دست سنگینی بابا روی گونه هام درازه اینطوری نمیشه که خوب ببینمت دیگه با چشی که نیمه بازه اینطوری تو محله ی یهودیا سنان خیره شد به قامت من اینطوری یکی در میون نزد سیلی بهم ضربه زد به صورت من اینطوری تو کوچه پس کوچه های شهر شام چکمه روی بالم افتاد اینطوری یکی دید رمق نمونده تو پاهام بی ادب اومد هولم داد اینطوری تا خجالتم بدن زنای شام هی به من اشاره کردن اینطوری جلوی چشم همه میون راه پیرهنم رو پاره کردن اینطوری کمرم شکسته از غصه بابا غم شده رو سرم آوار اینطوری میدونی که بدتر از اینا چی بود؟؟ هو شدم میون بازار اینطوری همه سنگ از روی پشت بوم زدن ناز دخترو خریدن اینطوری موهایی که عمه بافته بود برام شمر و حرمله کشیدن اینطوری با سر اومدی به دیدنم ولی هیچ کجا بابا نمیاد اینطوری گریه ی زیاد امونمو برید نفسم بالا نمیاد اینطوری 👈پ.ن : با توجه به اینکه ردیف شعر تصویری است دوستان ذاکر در اجرا باید تصاویر مرثیه را به نمایش بگذارند. ✅علیرضا خاکساری - محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 بیشتر با خنده‌ی طفلان  زبانش گیر کرد 💢 عاقبت دروازه‌ی ساعات وقتی باز شد قافله در ازدحامِ میزبانش گیر کرد با طنابی دورِ گردن  دخترک ترسیده بود در شلوغی‌ها شبیه عمه‌جانش گیر کرد از صدای عمه پیدا کرد راهش را  ولی حیف در زنجیر ، پای ناتوانش گیر کرد وای از شام از مسیرِ کوچه‌هایش بارها موی او در پنجه‌ی پیرزنانش گیر کرد هُل شد آمد که بگوید : بآ.‌.. بابا داشتم بیشتر با خنده‌ی طفلان  زبانش گیر کرد این یکی هول داد او را  آن یکی زد پشتِ پا تا نفَس در سینه‌ی هِق‌هِق کُنانش گیر کرد عاقبت خرما و نانی  سهم او شد تا که خورد خورد سنگی... در گلویش تکه‌نانش گیر کرد ای بمیرد زجر، زخمِ پهلویش سر باز کرد آه دردی لابلای استخوانش گیر کرد ✅حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۱۷ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 خوش آمدی به دیدن این نیمه جان پدر 💢 امشب مرا بیا ز خرابه ببر خودت رویا بس است بیا ای پدر خودت خوش آمدی به دیدن این نیمه جان پدر با سر رسیده ای سر آسیمه سر خودت از من گرفته اند عروسک یادگاری ترا یک هدیه ی تولد دیگر بخر خودت عمه صداش گرفته ، سکینه ، رباب هم قصه بخوان برای من ای همسفر خودت من رو گرفته ام که نبینی ، تو هم نبین مجروح تری ز دختر خود بیشتر خودت چسبیده است تکه ی معجر به موی من دیدی چه شد میانه ی کوی و گذر خودت ناز مرا کشید ، نه ! موی مرا کشید بابا بده جواب شمر را دگر خودت بابا بگو به زجر که مرا زجر می دهد دختر نداری ای سنگدل مگر خودت ✅مجید احدزاده ۱۴۰۳/۴/۱۸ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 خوش آمدی به دیدن این نیمه جان پدر 💢 امشب مرا بیا ز خرابه ببر خودت رویا بس است بیا ای پدر خودت خوش آمدی به دیدن این نیمه جان پدر با سر رسیده ای سر آسیمه سر خودت از من گرفته اند عروسک یادگاری ترا یک هدیه ی تولد دیگر بخر خودت عمه صداش گرفته ، سکینه ، رباب هم قصه بخوان برای من ای همسفر خودت من رو گرفته ام که نبینی ، تو هم نبین مجروح تری ز دختر خود بیشتر خودت چسبیده است تکه ی معجر به موی من دیدی چه شد میانه ی کوی و گذر خودت ناز مرا کشید ، نه ! موی مرا کشید بابا بده جواب شمر را دگر خودت بابا بگو به زجر که مرا زجر می دهد دختر نداری ای سنگدل مگر خودت ✅مجید احدزاده ۱۴۰۳/۴/۱۸ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 از  غبار  چادرش  کرده  تیمم عمه اش 💢 چشم خیسم از غمش عمریست دارد آبرو عشق مخموراست و میگیرد ز دست او سبو حضرت زهرا شده تکرار در او مو به مو بوسه بر پایش زند هر خارِ صحرا با وضو هر کجایی که حسین با مشکلی شد رو به رو بوسه بر دستش زد و وا شد گره از کار او آب کوثر میخورد حسرت به حال چشمه اش از  غبار  چادرش  کرده  تیمم عمه اش چشم در راه قدومش طور سینا مانده است پشت درب خانه ی او صد مسیحا مانده است در خیال ساغر او چشم دریا مانده است قافله رفت و کسی در پشت سر جا مانده است هق هق اشکش درون گوش صحرا مانده است پیش او در بادیه دیدم که زهرا مانده است دست بسته پا برهنه در پی مرکب دوید در پی خود آن حرامی بر زمین او را کشید با غمی جانکاه باشد روضه های او عجین هر کجا دردش فزون شد گفت یا ام البنین تاول پایش ترک خورده که میلنگد چُنین بارها از ناقه ی عریان فتاده بر زمین دیده با چشمان خود آن ساربان را در کمین یاد بابایش بیفتد هر کجا بیند نگین ماه بر روی طبق آمد به آغوشش کشید پای سر دق کرد تا چشمان بابا را بدید هر نفس با یاد او این دل عبادت می کند در فراق صحن او دائم شکایت می کند روز محشر پیش بابا او وساطت می کند هر چه فرمان میدهد بابا اطاعت می کند با دعایی کل عالم را شفاعت می کند این سه ساله در قیامت هم قیامت می کند پیر داغ او شدم عزت بُوُد این چشم تر دوست دارم پیریم را از جوانی بیشتر ✅سجاد احمدیان-محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 خوب جایی آمدید امروز حاجت دارها 💢 بی نیاز از التماس و خواهش و اصرارها نام او شد چاره ساز مشکلاتم بارها دستهای کوچکش آنی به دادم می رسد هر زمانی که گره پیدا شود در کارها هر کسی آمد در این خانه بی منت گرفت خوب جایی آمدید امروز حاجت دارها لقمه ای از سفره اش درمان درد عالم است چای تلخ روضه ی او نسخه ی بیمارها ناز او از بعد عاشورا خریداری نداشت روضه اش را خوب می فهمند دختردارها خردسالان بیشتر هنگام بازی می دوند او ولی باید بگیرد دست بر دیوارها جای شانه یا عروسک ، آینه یا روسری تازیانه سهم او شد از سر بازارها ✅ وحید قاسمی - محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 حضرت رقیه سلام الله علیها تضمینی از شعر استاد شهریار 💢 آمدی دیر آمدی دیدار من بابا چرا؟ آمدی حالا که پیرم کرده این غم‌ها چرا ؟ بین دشمن ها  رها کردی مرا تنها چرا ؟ آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ با وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟ حال که شمع وجود من شده آب آمدی تا که لالایی بخوانی لحظه خواب آمدی فاتحه جایش بخوان بس دیر ای باب آمدی نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی ای پدر این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟ این نفس دیگر رفیق طفل تنهای تو نیست آرزویی بر سرم غیر از تمنای تو نیست در تنم جان غیر یک بوسه ز لب‌های تو نیست عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؟ ما به عشق دیدن تو زندگانی داده ایم زندگانی را به شوق یار جانی داده ایم زیر بار زجرها قد کمانی داده ایم نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟ آنقدر بابا دویدم در پی ات آن شام تار یک بیابان خار شد از خون پایم لاله زار حال از رنج سفر افتاده‌ام در احتضار وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟ دخترت هر قدر سیلی خورد جز بابا نگفت تازیانه هرچه پرسید از لبم بابا شنفت با شب هجران دلم تنها ز صبح وصل گفت کربلا تا کوفه یک دم چشم‌های من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا؟ دشمنت ما را به بزم خویش مهمان می‌کند پیش ما از تو پذیرایی به خزران می‌کند دیدن گل از قفس غم را دوچندان می‌کند آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟ خسته‌ام پژمرده ام آشفته حال و خون جگر حال که دیگر برای من نمانده بال و پر شکوه‌ای دارم مرو یا که مرا با خود ببر شهریارا بی حبیب خود نمی‌کردی سفر این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟ ✅موسی علیمرادی -محرم۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 حلالم کن امشب اگر شکوه کردم 💢 چنان از غم دوری افسرده بودم که از داغِ تو سخت پژمرده بودم سپر گر نمیکرد عمه خودش را همان عصر روز دهم مُرده بودم فقط خون دل بود و اشک دو دیده غذایی اگر هم که من خورده بودم گرسنه نخفتم شبی در اسارت که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم حسابش ز دستم برون گشته آخر که من اینقدَر زخم نشمرده بودم حلالم کن امشب اگر شکوه کردم دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم ✅ علی مقدم - ۱۸ تیر ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 در عزای شب سوم محرم الحرام 💢 هوا خیلی نفس گیره چقد تاریکه ویرونه نشستم زیر نور ماه دلم تنگِ عمو جونه دلم تنگه واسه بابا دلم تنگه واسه دستاش همین ساعت همین لحظه توو آغوشِش بودم ایکاش نمیدونه کتک خوردم کبوده صورتِ سردم نمیدونه لگد خورده به پاهای ورم کرده م نمیدونه سنان(لع) دائم به من حرفای بد میگه کشیده بسکه با شدّت نذاشته "مو" واسم دیگه چه خوبه عمه زینب(س) هست ولی حالا که بیمارم نوازش هایِ بابا و عمو عباس(ع) و کم دارم همین امروز تب کردم نه بارون بود! نه آبی... به زیر آفتابِ داغ شدم مشغولِ بیتابی دارم با آه میرم راه من و انداخته زخمام پُر از خارِ مغیلانه تموم ِ تاولِ پاهام بیاد ایکاش بابا و بریم از غربتِ اینجا ندیده ما رو نامحرم خرابه نیست جای ما میان و دخترایِ شام میگن پاشو ازاینجا زود نمیگفتن یتیمی تو... اگر بابا کنارم بود من و آخه چرا بابا- نبُرده... بیخبر رفته پریشونم...چرا آخه؟! بدونِ من سفر رفته؟! من و چشم انتظاری و شبونه گریه و زاری برام تویِ طبَق دارن غذا میارن انگاری شدم امشب واسش خیلی دوباره بیقرار آخه دلم میخوااد بابام و... غذا میخوام چیکار آخه؟! کم آوردم نفس دیگه نگاهم تا بهش افتاد میگم عمه خداحافظ سرِ بابا من و دق داد! ✅مرضیه عاطفی محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 از زبان زجر(لعنت ا... علیه) 💢 خسته ام بس که بین این صحرا در پی تو دویده ام ای طفل چکمه هایم خراب شد از بس خار از آن کشیده ام ای طفل نام من را شنیده ای تاحال خوب بشنو که نام من زجر است از من و شغل من چه می دانی کار هر صبح و شام من زجر است دیدم از دور با کسی انگار درد دل بی حساب میکردی چه کسی را در این بیابان ها مادر خود خطاب میکردی به امید کمک مباش ای طفل احدی بین دشت هرگز نیست زحمتم دادی و نمی دانی در مرامم گذشت هرگز نیست وقتی از روی ناقه با لگدم به روی خاک با سر افتادی باید این را حساب میکردی که تو با بد کسی درافتادی از همان لحظه نیزه پدرت با غضب در زمین فرو رفته همه فهمیده اند کار من است از منِ زجر آبرو رفته 👈از زبان حضرت رقیه(سلام ا... علیه) بس کن ای زجر کم گزافه بگو گرچه طفلم ولی یلی هستم جز خدا از کسی نمی ترسم نوه مرتضی علی هستم اگر آهم درآید از سینه کار تو اشک و آه خواهد شد هرکسی با رقیه در افتد روزگارش سیاه خواهد شد تو مرا هر چقدر هم بزنی باز هم جان نمی سپارم من مقصد آخرین من شام است با حبیبم قرار دارم من من خبر دارم او شهید شده ورنه بی من نمی رود سفری خواستم عمه غصه کم بخورد زده ام خویش را به بی خبری من اگر که تو را حلال کنم ولی از حرمله نمیگذرم از کلام رباب فهمیدم پیش لشکر خجل شده پدرم قصد دارم در انتهای قیام آبروی یزید را ببرم بعد هم با خیال آسوده می روم، می روم سوی پدرم ✅علی ذوالقدر - محرم۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مناجات محرمی با امام زمان عج در شب چهارم محرم 💢 عمری غریب فاطمه، صبح و مساء گریست وقت مرور محنت آل عبا گریست از دست دشمنان نه فقط، بلکه روز وشب وقت گناه شیعه ی پرمدّعا گریست خیلی برای غصه ی ما غصه خورده است در فتنه ها به سختی احوال ما گریست در مجلس دعای فرج حاضر است او هر دم شنید ناله ی:« مهدی بیا» گریست گاهی میان علقمه، گاهی به خیمه گاه گاهی کنار مقتل کربوبلا گریست یک دم به یاد حنجر شش ماهه ی رباب یک دم برای پیکر روی عبا گریست در روضه ی شهادت گلهای عمّه اش خیلی برای غربت آن لاله ها گریست حاضر شده حسین به میدان، کنارشان وقتی زدند در بَر  ِاو دست و پا گریست تا که خجالتی نکشد شاه کربلا زینب درون خیمه ی خود بی صدا گریست اما زمان رد شدن از قتلگاهشان وقتی که دید پیکرشان را رها گریست بر روی نیزه، مادر خود را صدا زدند زینب کنار حرمله ی بی حیا گریست وقتی که اشک آن دو غیورش به نیزه دید در ازدحام  ِکوچه ی شام بلا گریست ✅علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 دیگر قبولم کن، چقدر اما و شاید ... 💢 شرح حیا، پیدای ناپیداست زینب تصویر حُجب مادرش زهراست زینب نطقش بُرنده، زینت مولاست زینب ذاتاً فناءِ فی الحسین ماست زینب در اوج عزت، تکیه بر اسم حسن کرد او ایستاد و پنج تن را، پنج تن کرد اهل مناجات شب و اهل بُکاءَ است تصدیق حکم اَلبلاءُ لِلولاءَ است او بعد سقای حرم، صاحب لواءَ است در مکتبش امر حسین امر مُطاعَ است در پای نذرش منطق قرآنی آورد جای یکی در حج، دو تا قربانی آورد فرمود؛ برگشتن از این نذرم محال است در کربلا، دل کندن از هستی کمال است چشمم به این لحظه در این پنجاه سال است امید من بهر وصالت این دو بال است دیگر قبولم کن، چقدر اما و شاید ... نگذار اسم مادرم زهرا بیاید آن گریه های بی صدا یادم نرفته میخ در و آن کوچه را یادم نرفته آنکه لگد زد بی هوا یادم نرفته اصلاً عزیزم؛ باز تا یادم نرفته ... آنچه حسن گفت و شنیدی، خواهرت دید تو روی نیلی را ندیدی، خواهرت دید ای شرط ضمن عقد من! حالت گرفته است پر می کشی اما دو تا بالت گرفته است مثل علی، دستم پر شالت گرفته است تا زنده ام من، راه گودالت گرفته است تو ناز مطلق هستی و عالم نیاز است کم ناز کن! در خیمه ها مَحرم نیاز است می ایستم بر حنجرت، خنجر نبینم سر می دهم، بالای نیزه سر نبینم رباب را سرگشته ی اصغر نبینم پیشم بمان دست کسی معجر نبینم قدری تحمل کن، به فکر درد من باش حالا که اکبر نیست اینجا، مرد من باش ✅ رضا دین پرور T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 مقامِ چادرش از پرده‌های کعبه بالاتر 💢 مُحرم شد مُحرم تا ابد مادام با زینب پس از کرببلا اسلام شد اسلام با زینب حسین است او که خوابِ دشمنان را می‌کند کابوس علی آمد میان کاخ‌های شام با زینب برای دین حق  بوزینه بازی را زمین انداخت که دین شد دینِ مولا   پاک از اوهام با زینب که شد تفسیرِ آیات جهاد و همت و عفت  به فتح و آل‌عمران، توبه و انعام با زینب همین که اُسْكُتُوا فرمود: دنیا از تپش اُفتاد جهان سر تا به پا شد گوش آن‌هنگام با زینب همین که اُسْكُتُوا فرمود فهمیدند هیبت را سپاهِ کفر خُشکش زد  زمین شد رام با زینب از عالَم امر خود برداشت ورنه تا قیامت هم خلایق لال می‌ماندند  در هر گام با زینب چه کرده  در میانِ مجلس منحوسِ شامی‌ها که می‌دادند هرلحظه به خود دشنام با زینب فقط او جام‌الاضداد مانند علی باشد زنی دیگر نیامد تا شود همنام با زینب مقامِ چادرش از پرده‌های کعبه بالاتر  که دارد زائرش احرام در احرام با زینب عظیم و سهمگین پُر جذبه اُقیانوس‌ِآرام است که در طوفانِ غمها شد حرم آرام با زینب شده کرببلا کرب‌ُالبُکاء وقتی حسین اُفتاد شده دارالبُکاء  هم کوفه و هم شام با زینب ✅حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۱۸ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 هستیم، جان نثارِ علی اصغر حسین 💢 ما در میان مردم دنیا وسیله ایم از برترین نژاد و کیان و قبیله ایم نوباوگانِ نسلِ بزرگ و جلیله ایم ما نور چشمِ حضرتِ بانو عقیله ایم شاگرد مکتب حرم پاک زینبیم رزمندگانِ زُبده و چالاک زینبیم ما را برای کرب و بلا، داور آفرید یعنی برای یاریِ دین، یاور آفرید بهرِ حسینِ خویش، دوتا لشکر آفرید در دامنِ بزرگترین مادر آفرید مادر، چقدر زحمت ما را کشیده است از روز حمل، محنت ما را کشیده است از ابتدا بیاد خدا، داده شیرمان با ذکر شاه کرب و بلا، کرده سیرمان او پروَرانده است، شجاع و دلیرمان با اقتدار، خوانده خودش: بچه شیرمان فرزندآوری، همه مرهون زینب است کرب و بلا، به فاطمه مدیون زینب است زینب بنا گذاشت، میانِ قدیمیان نسل آوری، که اُسوه شود بر بسیجیان مائیم تا قیامِ قیامت، حسینیان  نسلی که صف زنند، علیهِ یزیدیان سر پیشِ ظلم و جور، به پایین نیاوریم زیرا که نسلِ حیدر و نجلِ پیمبریم بابا بزرگمان علی، مولای هَل اَتاست مادر بزرگِ ماست، که زهرای هَل اَتاست دایی بزرگمان حسن، آقای هَل اَتاست دایی حسینمان، گُلِ رعنای هَل اَتاست  حمزه عمو و جعفر طیار، جدّ ما عباس شد، مربیِ ما سرفرازها درس از معارف نبوی برده ایم ما ارث از مَعالمِ علوی برده ایم ما فیض از کلاسِ مجتبوی برده ایم ما بهره ز شیوه ی وَلَوی برده ایم ما ما رزم دیده های علی اکبرِ حسین هستیم، جان نثارِ علی اصغر حسین ای سَرورِ تمامیِ آزادگان حسین بفرست جانِ فاطمه، مِیدانمان حسین ما را قبول کن ز شهیدانمان حسین هرگز نمیدهیم به دشمن، اَمان حسین مادر، در انتظارِ قبولِ نگاهِ توست شرمنده از دو هدیه ی خود، بر سپاهِ توست حالا که ما، بنامِ تو آغاز کرده ایم با اسمِ رمزِ فاطمه، اعجاز کرده ایم بنگر ترا چگونه سرافراز کرده ایم در زیر تیغ، عشقِ تو اِبراز کرده ایم کُشتیم عده ای ز دلیرانِ کوفه را اینک پِیِ وداعِ شهیدانِ خود بیا مادر اگر ز خیمه نیامد، غمت مباد شرمنده است، هدیه ی خواهر کمَت مباد خوشحال شو ز رفتنِ ما، ماتمت مباد او طالب است، رنجِشی از این دمَت مباد حالا پیمبر است که ما را بغل گرفت زهرای اطهر است که ما را بغل گرفت ✅محمود ژولیده-محرم۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 به خدا با داغ شون کنار میام 💢 چه جوری آروم بشینم توو حرم ! ببینم غصه مکرر می خوری بچه هام اگر برن فدات بشن جاش دو تا نیزه تو کمتر می خوری کافیه رخصت میدونم بدی میرم از خیمه با ذوالفقار میام نمی خواد فکر دل منُ کنی به خدا با داغ شون کنار میام صبر زینبُ تو دستکم نگیر قبل از این سه داغ دیگه هم دیدم داغ زهرا و علی، داغ حسن یه تنه قدر یه دنیا غم دیدم قول میدم اگر برن، پیشت دیگه با چشای غرق بارون نمیام شهیدامو وقتی بر می گردونی از توی خیمه ها بیرون نمیام نمی خوام منُ دم غروب که شد زار و حیرون توی مقتل ببینن نمی خوام با دستای بسته سه روز پشت دروازه معطل ببینن نمی خوام باشن بفهمن توو دلم غم تنهایی چه گسترده میشه نمی خوام که ببینن مادرشون سوار محمل بی پرده میشه نمی خوام باشن توو کوفه ببینن که به جوون من چه دردی افتاده توی شهر پدری، ناموسشون چه جوری به کوچه گردی افتاده ✅وحید قاسمی - محرم۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 فخر کرده حضرت زینب ‌بر این سردارها 💢 حضرت حیدر شده در آینه تکرارها در  دل  آیینه  بنگر  حیدر  کرار ها در میان معرکه هَل مِن مبارز گفته اند تیغ آنها پاره کرده زهره ی کفتار ها میمنه تا میسره زیر لوای شیرهاست فخر کرده حضرت زینب ‌بر این سردارها فضل و رحمت نام این دو در دل قرآن بُوَد ما همه  آلوده  و  دامان  این  غفارها با فرار و پشت کردن چون علی بیگانه اند بچه شیرند و همیشه غالب پیکارها روی نی هم از حسین و عشق او دم میزنند کو به کو کوچه به کوچه بر سر بازارها بر سر گیسوی آنها دل ببندد هر طبیب زلف آن ها باشد و دست همه عطارها بار از دوش حسین بن علی بر داشتند روی دوش خود نهادن بار ما سر بارها پای دار عشق سر در کف چه مشتاق آمدند کم ندارد شاه بی سر از چُنین تمارها پرده پوشان قیامت زاهدان زینب اند آبرو داریم  در آغوش این ستارها ✅سجاد احمدیان- محرم۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 به فدای سر تو حنجره ی این دو پسر 💢 می‌رود دست به دامان برادر زینب شده هر لحظه به قربان برادر زینب غم تنها شدن از لحن برادر خوانده می برد شمع وجودی که برایش مانده دو گل خرمن جان نذر برادر آورد تا پذیرد قسم حضرت مادر آورد گفت بعد از تو وجودم به جهان اینهایند این دو با عشق فدایی شدنت اینجایند این دو از کودکی از عشق شما دم بزنند کوفه را با رجز نام تو بر هم بزنند عشق را از ادب درس من آموخته اند عمری از خاطره ی مادرمان سوخته اند انتقام است فقط در نظر این هر دو یاد حیدر برسد از جگر این هر دو حرف آتش بشود مثل حسن می سوزند برسد خاک روی چادر من می سوزند غیرتی آخته بر معجر مادر دارند این دو جنگ آور من ارث ز حیدر دارند هر دو یک کوچه غم از واژه ی سیلی دارند اسم کوچه بشود صورت نیلی دارند بگذار عشق من اینگونه به اثبات رسد من نباشم که غباری به سر و پات رسد تکیه بر نیزه غربت بزنی میمیرم حرفی از این دو امانت بزنی میمیرم به فدای سر تو حنجره ی این دو پسر هم به دنبال تو آیند روی نی دو سپر بپذیر از منِ مادر همه ی هستم را رد نکن ای پسر فاطمه ام دستم را ✅حسن کردی محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 صدای آه زینب درنیامد از دل خیمه 💢 دو زینب‌زاده  میدان می‌روند از خیمه‌ی زینب دو شیری که کنار او کشیدند قد باهم نرفته زینب اما می‌رود دنبالشان مولا نرفت و جای زینب می‌دود با گریه زهرا هم عطش با آفتابِ داغ و قاتلها  تبانی کرد توان‌فرساست زخم و تشنگی  سرنیزه  گرما هم ضیافت داشتند آنجا حرامی‌های بی احساس که شمر آنجا صدا می‌زد سنان و حرمله را هم صدای آه زینب درنیامد از دل خیمه ولی مثل حسین آمد صدای آخ سقا هم فقط دو نیزه کافی نیست رسم جاهلیت بود که اول سر زدند از تَن پس از آن اِرباًاِربا هم بهم پیچیده شد این یک زِ هم پاشیده شد آن یک حسین از خیمه آورده گمانم دو عبا باهم همیشه این‌دو باهم بوده‌اند از بچگی ، حالا به زیر تیغ تن‌هاشان به روی نیزه سرها هم میان شام پس دادند سرها را به مادرها صدای زینب آمد آنچه بخشیدم نمی‌خواهم ✅حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۱۸ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 شب وساطت طفلان و اذن میدان است 💢 رسید روضه ی چارم..عقیله حیران است شب وساطت طفلان و اذن میدان است میان خیمه ی زینب دوباره طوفان است رسیده خدمت ارباب و دیده باران است حسین مانده و زینب..چه قاب و تصویری عجب سکوت عجیبی…چه حال دلگیری.. گرفته دست برادر که یاورش باشد فقط نه خواهر او،بلکه مادرش باشد که مرهمی به روی داغ اکبرش باشد میان خیمه ی ارباب،حیدرش باشد عقیله ی علویه،خودِ خودِ مولاست و آخرین قسمش جان حضرت زهراست که ای تمام من ای یارِ بهتر از جانم نگاه کن به نگاهم ببین پریشانم اگرچه در خورِ شان تو نیست..می دانم قبول کن کم مارا به ذبح طفلانم برای غصه ی من چاره ای کن آقاجان خودت دعای سفر را بخوان بر این طفلان خیال کن که بمانند پیش خواهر تو هزار خولی ببینند در برابر تو هجوم حرمله ها را به سمت دختر تو به روی نیزه ببینند راس اصغر تو تو را به گودیِ گودال و زخم بر بدنت به زیر سم فرس ها و نیزه در دهنت مرا به بند اسارت میان نا محرم سر بریده ی تو..گیسوان تو در هم به نیزه ای سر عباس را که شد مبهم مرا به بزم شراب و عذاب در هر دم قسم به جان تو دق می کنند بی تردید همان دمی که ببینند صورتت پاشید ✅آرمان صائمی - محرم۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 حر شدی و با ادب کارِ خودت را ساختی 💢 تا نگاهت کرد، یک دل نه! که صد دل باختی گرچه بستی راه را؛ مغرور گرچه تاختی حرمتِ زهرا(س)‌ برایت بود سنگین آنچنان قیمتی کردی خودت را؛ جان و دل پرداختی از سیاهی ها به سمت نورِ مطلق آمدی کفش هایت را به دور گردنت انداختی آمدی جبران کنی هر اشتباهِ رفته را حر شدی و با ادب کارِ خودت را ساختی گفت "إرفَع رأسَکَ" فوراً حسین بن علی(ع) حیف از عمری که اربابِ مرا نشناختی سر بریدی لحظهٔ توبه؛ یزیدِ نفْس را اینچنین بین شهیدان رفته؛ سر افراختی شد میانِ خاک و خون عاقبتَت ختم ِ به خیر آمد آقایی که بر آقایی اش دل باختی! ✅مرضیه عاطفی محرم ۱۴۰۳ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶