20.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #عملیات_بدر
📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از مراسم صبحگاه رزمندگان سلحشور #استان_زنجان
قبل از عملیات عاشورایی #بدر
♦️ اسفندماه ۱۳۶۳ ، دزفول ، اردوگاه شهدای خیبر ، رزمندگان گردان حضرت حر #لشگر_۳۱_عاشورا
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
😞 لازم به ذکر است که تعداد زیادی از این دلاور مردان رزمنده در عملیات عاشورایی بدر به درجه رفیع شهادت نائل آمده و عده کثیری هم زخمی و یا اسیر نیروهای بعثی عراق شدند.
...رفتند عاشقان خدا از دیار ما
از حد خود گذشت غم بی شمار ما
دلهایمان به همره این کاروان برفت
در ره بماند دیده ی امیدوار ما
یک عده یافتند مقصد و مقصود خویش
واحسرتا به سر نرسید انتظار ما
عمری پی وصال دویدیم و عاقبت
اندر فراق سوخت دل داغدار ما
یاران ز قید و بند علایق رها شدند
ماندیم و خاطرات کهن در کنار ما...
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #کربلای_۵
🌀 قسمت یازدهم
📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ #شلمچه و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج
♦️ #عملیات_کربلای_۵ در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی #شلمچه انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت .
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_۵
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
15.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #کاروان
📽 فیلمی زیبا و دیدنی از جبهه های حق علیه باطل و رزمندگان سلحشور اسلام با آهنگ شنیدنی و خاطره انگیز کاروان اثر ماندگار استاد شهرام ناظری
🎙میگذرد کاروان ، رویِ گلِ ارغوان
قافله سالار آن ! سروِ شهید جوان
در غمِ این عاشقان ، چشمِ فلک خون فشان
داغِ جدایی به دل ، آتشِ حسرت به جان
خورشیدی ، تابیدی ، ای شهید
در دل ها جاویدی ، ای شهید
میگرید در سوگت آسمان
میسوزد از داغت ، شمعِ جان
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
👌 بسیار تماشایی و شنیدنی ، حتماً ببینید
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_چهارم
💠 #شب_حمله
🖌... یکی از آن عزیزان بیسيم چی بود و بیسیم همچنان روشن و از آن سوی خط ، یک نفر تلاش میکرد که ارتباط برقرار کنه ، بی سيم را از پشتش باز کرده و چند باری با صدای بلند تو گوشی داد زدم که آی بابا ! اینجا همه شهید شدند ! نیرو بفرستید ! بعد هم سریع فرکانس بی سیم را بهم ریخته و برای یافتن رزمندگان گردان خودمان از آن خاکریز هم عبور کرده و به سمت جلو حرکت کردیم.
کمی جلوتر از خاکریز دهها دستگاه تانک عراقی به چشم میخورد که با نورافکن های قوی خود منطقه را کاملا روشن کرده بودند ، تصميم به زدن شأن گرفته و با احتياط نزدیک شده و با رسيدن به موقعیت مناسب ، هر کدام تانکی را نشانه رفته و با ذکر مبارک (سبحان الله) شليک کردیم ، فاصله بسیار کم بود و موشک ها قشنگ به بدنه تانکها اصابت و هر دو را به آتش کشیدند ، سریع محل مان را تغيير داده و منتظر پاسخ عراقیها شديم ، اما هر چه انتظار کشیدیم ، هیچ اتفاقی نیفتاده و بقيه تانکها هم همانطور بیحرکت و ساکت سرجاشان ایستادند ، آرام و با احتیاط به سمت شأن رفتیم ، هیچ کس اطراف شأن دیده نمی شد ، اما تانکها روشن و صدای موتورشان به وضوح شنیده می شد ، تعدادشان به پانزده دستگاه می رسيد ، به تک به تک شأن سر زده و متوجه شدیم که هیچ خدمه ای ندارند و همانطور روشن آنجا رها شدند .
شروع به انداختن نارنجک داخل کابین تانک ها کردم که برادر عسگری مانع کارم شد و گفت : الان بچهها می رسند و تانکها را به غنیمت می گیریم ، حیف است که منهدم شأن کنیم ، حرفش کاملآ منطقی بود و برای همین هم دیگه به کارم ادامه نداده و همانجا در کنار تانکها جان پناهی يافته و با بی صبری منتظر رسيدن بقيه همرزمان شدیم .
حدود نيم ساعتی به انتظار نشستیم ، اما هیچ خبری از یاران نشد و کم کم نگرانی و تشويش به سراغمان آمد و ترس از اسارت به جانمان افتاد . انگاری در آن دشت غريب و ترسناک جز ما دو نفر کسی حضور نداشت . خلاصه بعد از انتظاری طولانی خوف کرده و تصميم گرفتیم تا خاکريز نيروهای لشگر نجف عقب کشیده و همانجا منتظر بقیه نیروهای گردان باشیم .
آرام و با احتیاط در حال بازگشت به خاکریز هشت نجف بودیم که ناگهان متوجه چند نفری شدیم که از سمت راست میدان داشتند با سرعت به سوی مان می آمدند ، مسافت زیاد بود و از آن فاصله نمی شد تشخیص داد که دوست هستند یا دشمن ، سریع از هم جدا شده و هرکدام گوشه ای سنگر گرفته و قرار شد با رسیدن شأن من اسم رمز را بپرسم و برادر عسگری هم آماده زدن شأن باشد.
نزدیک و نزدیکتر شدند تا اینکه با صدای بلند ایست داده و اسم رمز خواستم ، با شنیدن نام مبارک یا زهرا (س) جان تازه ای به وجود خسته و هراسان مان دمیده شد و شاد و خرامان به استقبال شأن رفتیم .
برادران پاسدار انعام الله محمدی معاونت يکی از گروهانها و حبيبالله ندرلو از نیروهای کادر فرماندهی گردان و بسیجی دلاور اصغر کاظمی بودند ، همديگر را به گرمی بغل کرده و روبوسی کرده و از محل استقرار بقيه نيروهای گردان پرسيدیم ؟ متاسفانه آنها نيز همچون ما خبری از رزمندگان گردان نداشتند و به دنبال بچهها میگشتند .
گروهان برادر محمدی سمت راست عمل کرده و مثل بقیه گروهان ها ، وسط میدان غافلگیر و قتل و عام شده و فقط آنها موفق به عبور از کانال بدبو شده بودند ، آنها نیز همچون ما در جناح راست انتظار رزمندگان را می کشیدند که متوجه حرکت صدها دستگاه تانک به سمت کانال شده و چون آر پی جی نداشتند ، به سمت چپ میدان آمده بودند که تا شاید همرزمان را یافته و به مقابله با تانک ها بروند . اما متاسفانه جز ما کسی را پیدا نکرده بودند . وضعيت بسیار خطرناکی بود ، در صورت بالا آمدن تانک ها منطقه دوباره به دست عراقی ها می افتاد و باقی مانده رزمندگان گردان های عمل کننده هم بی خبر از همه جا در دام دشمن افتاده و همگی تار و مار می شدند ، باید هر طوری بود از پیشروی تانک ها جلوگیری میکردیم .
اول سراغ تانکهای سالم و بی خدمه که قبلاً دیده بودیم ، رفته و پنج نفری به جانشان افتاده و با نارنجک همه را منهدم و به آتش کشیدیم و سپس سراسیمه و با سرعت به سمت پایین میدان حرکت کردیم .
با گام هائی سريع و در عين حال با احتياط کامل در حال حرکت بودیم ، دشت کاملأ ناشناس و هيچکدام اطلاع دقیقی از موانع طبيعی و مصنوعی منطقه و نحوه آرايش نيروهای دشمن نداشتیم و برای همین هم همگی با دقت و هوشياری کامل ، اطراف را زیر نظر داشتیم که یکدفعه به دام عراقی ها نیفتیم . به کنار کانال بدبو رسیده و از دور عده ای را دیدیم که مشغول عبور از داخل کانال هستند...
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab