هدایت شده از کتابخانه صوتی
#کتاب_pdf
این منم که رهایت میکنم _ هایدی پریب
اگر روزهای زندگیتان با غم و اندوه میگذرد و از همه چیز خسته شدهاید کتاب این منم که رهایت میکنم را بخوانید. هایدی پریب در این اثر فوقالعاده راهحلهایی برای مقابله با مشکلات ارائه میدهد و به شما میآموزد که چگونه زمانی که از همهچیز خسته شدهاید، توانایی مواجهه با سختیها را داشته باشید.
#این_منم_که_رهایت_میکنم
🎧📚@ketab_suti 📚🎧
هدایت شده از کتابخانه صوتی
این منم که رهایت میکنم.pdf
7.35M
#کتاب_pdf
این منم که رهایت میکنم
🎧📚@ketab_suti 📚🎧
هدایت شده از کتابخانه صوتی
Dr-Kazzazi-Wikishahnameh-Com-045.mp3
4.61M
#شاهنامه_صوتی
#شاهنامه_خوانی (قسمت چهل و پنجم)
با صدای استاد جلال الدین کزازی
شامل: گرفتن رخش توسط رستم، لشکر کشیدن زال به سوی افراسیاب، آوردن کیقباد از کوه توسط رستم، پادشاهی کیقباد
🎧📚@ketab_suti 📚🎧
هدایت شده از تاریخاتور
هدایت شده از تاریخاتور
🔹بعد از فریدون، نوه ش #منوچهر بر تخت سلطنت نشست.
🔹منوچهر موقع تاج گذاری همه رو جمع کرد و اولش برا حاج فریدون عزاداری کرد و کلی برا ملت سخنرانی کرد و از خوبیای فریدون گفت و از یکتاپرستی و کمک به مردم و این حرفا زد.
🔹#سام_نریمان وسط سخنرانی منوچهر بلند شد و لبیک گفت و به منوچ گفت من حاضرم کارهای لشگر و دفاعی رو پیش ببرم تا تو در حکومت داری آسایش خاطر داشته باشی.منوچ هم کلی حال کرد و به سام ، آفرین گفت و یه عالمه هدیه بهش داد.
🔹سام نریمان یه آدم فول آپشن بود از ثروت و قدرت ! فقط بچه نداشت که اون هم به آرزویش رسید و صاحب یه پسر تپل مُپُل شد! ولی موهای این بچه، سفیدبود ! سام بعد دیدن بچه افسرده شد و زد تو کار دوا و دکتر !
🔹یه روز هم قرصا رو اشتباهی خورد و قاط زد و به یارانش گفت بچه رو ببرن در البرزکوه و همانجا وِلِش کنن!( فردوسی اینجا ،چهار پنج تا فحش آبدار نثار سام نریمان میکنه!)
🔹خلاصه ، بچه رو دامن کوه رها میکنن! سیمرغ البرزکوه از راه میرسه و اولش تیز میکنه برا بچه و حتی و میبره برا بچه های گشنه ش ! ولی مهر بچه در دل سیمرغ میفته و کفالت بچه رو به عهده میگیره و میبره زیر پر و بالش!
🔹بچه در کوهستان ، سفت و سخت بار میاد و بدنش هم اورجینال بیلدینگ میشه!!!
🔹بعد چند سال، کاروانهایی که از کوهستان رد میشدن ، میبینن یکی تو کوهستان داره برا خودش بروسلی بازی میکنه، آمارشو برا ملت رد میکنن و قصه ش تو شهر می پیچه!
🔹خلاصه خبر به گوش سام میرسه و حتی چند شب خواب پسرش رو میبینه و میفته دنبال بچه!(فردوسی جزییات خواب رو میگه)
🔹سام بعد چند روز با فک و فامیل و هیئت همراه به البرز کوه میره و پسرتنومندی با موهای سفید رو بالای کوه میبینه ! به تیمش میگه که برن پسره رو بیارن ولی نمیتونن!(صخره ها خ خرکی بودن)
🔹سیمرغ میفهمه چه خبره و به آقا پسره ، یه مشاوره میده که تو انسانی باید برگردی به جمع خانوادگی خودت! پسره مقاومت میکنه ولی سیمرغ یه پر خودش رو میده بهش و میگه هرجا کم آوردی اینو آتیش بزن من هلی بُرن میکنم و میگه برو جوجو! اسم پسر رو هم گذاشت دَستان!
🔹خلاصه زال به سام میرسه و باهم برمیگردن پیش منوچهر! منوچهر دوتا پسر داشت(نوذر و زرسب) که نوذر رو میفرسته استقبال سام و زال!
🔹منوچ تا زال رو میبینه حال میکنه و خوشحال میشه که به تیم دفاعیش یه پهلوون دیگه اضافه شده و به طالع بینا میگه آمارشو دربیارن و اونا هم میگن یه پهلوان خفن میشه!
🔹منوچ ، حکومت نواحی شرقی رو در اختیار سام میذاره(هند و سیستان و ...) و سام هم کابل رو میده دست زال تا راه و رسم حکومت داری رو یاد بگیره!
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هشدارهای چندسال قبل رهبری در خصوص قطعی برق
⏪خیانت جریان غربگرا به کشور و تلاش آنها برای وابستگی کامل به غرب کشور ما را گرفتار مشکلات کرده است.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
هدایت شده از صنیع
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روش باز کردن پیچ بریده شده ، از طریق جوشکاری .
به کانال بپیوندید👇
https://eitaa.com/sanie1342
هدایت شده از صنیع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابزار مخصوص پلیسه گیری .
به کانال بپیوندید👇
https://eitaa.com/sanie1342
هدایت شده از سلوک مولانا
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# هوالعشق #
بر مخزن غیب، باب مفتوح علیست*
گیتی همه کشتی و در 《او》 نوح، علیست*
آن روح که مبدا حیات همه است*
در قالب آفرینش، آن روح علیست*
تنِ ما مانند کندویی است، و درآن جا موم و عسل،عشقِ 《حق》است*
مولانا، فیه ما فیه
بهترینهای جهان هستی سهم قلبیست، که به خدا اعتماد میکنه و بسوی 《او》 حرکت میکنه.*
بخدا اعتماد کن، همین کافیست که خدا تو را عاشقانه در آغوش بکشد
╰➤ -@solookemolana
هدایت شده از سلوک مولانا
کانال سلوک مولانا
✅️وسوسه شیطان
روزی حاکم ظالم و خون ریزی که به ظاهر اهل ایمان بود خسته و کلافه از مراجعات و درخواستهای مردم در زاویه ای از عمارت خود خوابیده بود.
ناگهان شیطان بر او ظاهر شد و او را از خواب بیدار کرد. حاکم گفت: «تو کیستی و چرا مرا از خواب بیدار کردی؟ گفت: «راستش را بخواهی من ابلیسم آمده ام تو را برای نماز از خواب بیدار کنم. مدتی است که اذان گفته اند و تو در خواب نازی
حاکم تعجب کرد گفت تو شیطانی و کارت فریب دادن مومنان است. چطور ممکن است که تو مرا به خاطر نماز از خواب بیدار کرده باشی؟
معلوم است که مثل همیشه دروغ میگویی و سعی فریب دادن مرا داری
شیطان گفت: «مرا اینگونه نبین من سالهای سال فرشته ی مقرب درگاه الهی بوده ام بیشتر از شما انسانها نماز خوانده و اطاعت باری تعالی را به جا آورده ام حالا اگر بخواهم کار نیکی انجام بدهم آنقدر
جای تعجب دارد؟
حاکم گفت: «تمام حرفهایی که زدی درست است. اما وقتی خداوند تو را از درگاه خود راند تو عهد کردی که تا وقتی بندگان خدا را از راه به در نکنی از پا نمی نشینی.
شیطان گفت من تو را برای نماز اول وقت بیدار کردم که به مسجد بروی و نمازت را بخوانی و با خیال راحت مثل همیشه با غرور از کار نیکت برگردی اما اگر میخوابیدی و فرصت نماز را از دست میدادی آه و فغان میکردی و تأسف بسیار میخوردی و به عجز و لا به به راز و نیاز به درگاه خدا می پرداختی ارزش آن تأسف و
نیاز و اشک و آه از دویست نماز بالاتر می رفت و این توبه تو را به خدا بیشتر نزدیک میکرد من نمیخواستم این حال به تو دست بدهد و تورا به آن آه راهی باز شود.
حاکم گفت: «پس تو مرا به کار خیری راهنمایی کردی تا از خیری بهتر
دور نگه داری؟ الحق که شیطانی و ابلیس بودن برازنده تو است.
گر نمازت فوت میشد آن زمان
می زدی از درد دل آه و فغان
من تو را بیدار کردم از نهیب
تا نسوزاند چنان آهی حجاب
تا چنان آهی نباشد مر تو را
تا بدان راهی نباشد مر تو را
من حسودم از حسد کردم چنین
من عدوم کار من مکر است و کین
حکایاتی از مثنوی معنوی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📢💯https://eitaa.com/solookemolana💯
🥀
🔅📚 @solookemolana 📚
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
پولیشکاری کیان (شعبه 2وانا) پرداخت وپولیش انواع قالب با دستگاه التراسونیک ونواباکس آدرس یزد بلوار دشتی خیابان شهید جعفری خیابان شهدای نجف آباد (خیابان عباسیه)